eitaa logo
کانون مداحان
26.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
19.8هزار ویدیو
179 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شعری به یاد ماندنی از علیرضا خاکساری در مورد شهادت امام کاظم (ع) -(در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد ) در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد میان بزم روضه سرنوشت من رقم می خورد من اهل روضه ها بودم از آغاز طفولیت از آن وقتی که دست سینه زن ها بر سرم می خورد خدا رحمت کند مادربزرگم را ؛ پس از روضه مقید بود باید جرعه چایی تازه دم می خورد همیشه میهمان سفره ی موسی بن جعفر بود "عزیز" ام نان فقط از سفره ی شاه کرم می خورد رفیق نیمه راهش بود زانوهای بی تابش خودش را تا ورودی حرم با هر قدم می خورد می آمد " کاظمیه " از ره و مثل محرم ها دوباره دست ها بر روی سینه لاجرم می خورد دوباره روضه خوان بالای منبر مرثیه می خواند : - در آغاز سخن بر حضرت زهرا قسم می خورد - به روی حضرت باب الحوائج بسته شد درها از این زندان به ان زندان... امام شیعه غم می خورد به آنچه موعظه می کرد خود بهتر عمل می کرد همین آقا که کم می گفت کم می خفت کم می خورد پریشان حالی او را " مصیب " هم نمی فهمید دلش تنگ رضا بود و غم اهل حرم می خورد " لیذهب عنهم الرجس..." از خدا در شان او امد ولی دست به خون آلوده بر آن محترم می خورد خودش بود و قنوتی خسته و سجاده و تربت بمیرم ؛ خلوتش با ضربه ی سیلی به هم می خورد نرفت آب خوشی هم از گلوی حضرتش پایین همیشه موقع افطار جرعه جرعه سم می خورد زن بدکاره شمری شد برای کشتنش انگار نه زخم طعنه گویا چکمه از اهل ستم می خورد امان از روضه ی گودال که هرشب تداعی شد امان از غُل ، غُلِ سنگین که روی سینه هم می خورد در آخر هم گریزی سمت دشت کربلا می زد مسیر مرثیه هایش به شعر محتشم می خورد کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده به میدان کربلا شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دو بیتی های شهادت امام کاظم (ع) -( دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود رابه او ابراز کرده) دو بیتی های شهادت امام کاظم (ع) روزه دار دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود رابه او ابراز کرده تویی تنها کسی که روزه اش را به ضرب تازیانه باز کرده رگ های گلو همیشه دردلت غم میهمان بود دوچشم خسته ی تو خون فشان بود نه تنها ساق پایت خرد گردید ز رگ های گلویت خون روان بود رنجیده زبس جان ودلت رنجیده می شد چو زهرا پیکرت کاهیده می شد چنان لاغرشدی که وقت سجده زتو تنها عبایی دیده می شد حاج سیدهاشم وفایی شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دودمه‌های شهادت امام موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾️دو دمه‌های ◾️شهادت امام کاظم(ع) ◾️بنداول کنج زندان بلا آتش فتاده بر تنم منکه دور از وطنم(۲) ◾️بنددوم گوشه‌ی زندان خدایا گشته بیت‌الحزنم من که دور از وطنم(۲) ◾️بندسوم چشم در راه تو هستم تا بیایی ببرم پسرم ای پسرم(۲) ◾️بندچهارم تازیانه گشته افطارم که بی بال و پرم نورچشم حیدرم(۲) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه‌ی شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾️نوحه شهادت ◾️حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾️بنداول بی‌جرم و تقصیرم مادر مادر از عمر خود سیرم مادر مادر ذکر شب و روزم گشته.... خلصّنی‌یارب(۲) در چاه غم اسیرم زندان نموده پیرم ای پسر عزیزم بیا دارم میمیرم واویلا واویلا واویلا واویلا(۲) ◾️بنددوم از نفس افتادم مادر مادر ببین که جان دادم مادر مادر مرگ طلب میکنم از خدا.... خلصّنی یارب(۲) خسته به ره نشستم عهد اگر که بستم به کنج زندان غم رشته‌ی غم گسستم واویلا واویلا واویلا واویلا(۲) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دوبیتی شهادت حضرت امام کاظم(ع) -(گلگون شده از خونِ تنت پیرهنت وای) دوبیتی شهادت حضرت امام کاظم(ع) گلگون شده از خونِ تنت پیرهنت وای جای غل و زنجیر به روی بدنت وای با هفت کفن دفن شدی عاقبتِ کار بر جدّ دو صد پاره تن و بی کفنت وای شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دوبیتی شهادت حضرت امام کاظم(ع) -(خون ببارد دیده ی بارانی ام) دوبیتی شهادت حضرت امام کاظم(ع) خون ببارد دیده ی بارانی ام خسته از دشنامِ زندان بانی ام کاش می شد در برم باشد رضا بی ملاقاتی ترین زندانی ام شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام -(اندر این محبس که جانم بر لب است) اندر این محبس که جانم بر لب است ذکر من یا حی و یارب یارب است بی کس و تنها در این زندان تار بیقرار و غمزده دور از دیار غصه ها شمع شب تارِ من است کنده و زنجیر غمخوارِ من است بر خدای خود توکل میکنم گاه بر زینب توّسل میکنم عمه ام درمانده را مشگل گشاست نام او بر درد بی درمان دواست دوش این ناله سپردم بر صبا جان به لب آمد کجایی ای رضا پیش من ای نور چشمانم بمان روضه ای از مادرم زهرا بخوان روضۀ رخسارۀ نیلی بخوان از رخ نیلی و از سیلی بخوان شاید از یُمنش دلی آباد شد شاید این پر بسته هم آزاد شد شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه شهادت امام کاظم(ع) ◾️شهادت حضرت ◾️موسی‌بن‌جعفر(ع) کنج زندان نفس نفس میزد آه زندان چقدر دلگیر است مونسی جز غم جدایی نیست مونسش دانه‌های زنجیر است اینکه در چاه غم اسیر شده اینکه‌افتاده‌ازنفس‌موساست پسر فاطمه عزیز خدا سرّ یاسین و رمز اوادناست روزه بود و اسیر غمها شد ضربه‌ی تازیانه افطارش بین سجده خدا خدا میکرد یادش آمد ز داغ مسمارش تا لگد خورد گفت ای مادر چقدر غصه پشت در داری بین کوچه میان خانه کتک بی‌جهت‌نیست اینکه تب‌داری بی‌هوا سیلی ازعدوخوردم یاد سیلی کوچه افتادم یک‌دوباری زهوش‌رفتم وباز با لگد بود باز جان دادم صورتم،سینه‌ام،خدا،کمرم درد افتاده بر تن خسته طلب مرگ از خدا کردم زهر آمد دهان من بسته به روی دامن رضا سرمن لحظه‌ی باشکوه را دیدم یاد جد غریبم افتادم ناگهان‌من‌به‌خویش‌لرزیدم سر اکبر به دامن بابا جان‌جدم‌به‌لب رسیدای‌وای زینب آمد برای یاری شاه معجرش رو تن کشیدای‌وای ولدی یاعلی صدایش کرد پلکهایش به روی هم افتاد گفت بابا سخن بگو بامن صورتش را به بصورتش بنهاد قسمش داد جان زهرا و گفت برخیز ای زمین خورده گفت زینب بیا علمدارم که حسینم گمان کنم مرده شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): (غزل)هستی غریب و با تو کسی آشنا نشد هستی غریب و با تو کسی آشنا نشد همدم کسی به سوز دلت جز خدا نشد خرما به زهر کینه شد آغشته وای من جز سوز زهر،زخم دل تو دوا نشد معصومه خوب شد که نبود و ندیده است روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد جان دادی ای غریب،به دور از وطن ولی اما غمی به مثل غم کربلا نشد شکر خدا که هفت کفن داشتی به تن دیگر برای تو کفن از بوریا نشد بر تخته پاره جسم تو تشییع شد ولی تشییع تو به زیر سم اسبها نشد آویخته به تخته ی تابوت شد سرت اما سرت به دست کسی جابجا نشد * شائق شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت موسی ابن جعفر علیه السلام نوحه به سبک : باغبانم من و باغ من آتش گرفته -(طائر قدسم و بسته در زنجیر بیداد) طائر قدسم و بسته در زنجیر بیداد سوره ی نورم و گوشه ی زندان بغداد اشک چشمم ستاره ی شب من ذکر خلصنی یارب بر لب من سیدی سیدی موسی ابن جعفر دیدنی شد نماز شبم با دست بسته حلقه ی آهنین ساق پایم را شکسته شاهد غربتم اشک شبانه به ملاقاتم آمد تازیانه سیدی..... آه من زد شرر پیکر هفت آسمان را من به جانم خریدم بلای شیعیان را ای خدا رنگ لاله بدنم شد جگرم پاره از زهر ستم شد سیدی....... شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): متن شعر ایام شهادت امام کاظم علیه السلام -(به پای صبر تو آخر مُذاب شد آهن) به پای صبر تو آخر مُذاب شد آهن برای حال تو حالش خراب شد آهن به خویش لطمه زد و شد کبود از اینکه؛ برای زجر تنت،انتخاب شد آهن بماند اینکه خودش را به دور پای تو بست بماند اینکه به دستت طناب شد آهن همینکه بر اثرش زخم دید پاهایت چنان کشید خجالت که آب شد آهن اگر به پای تو زنجیر شد گمانم که؛ سه بار شامل آه رباب شد آهن همان دمی که برای گلوی یک کودک یکی پرید و سه تا انشعاب شد آهن به یاد زانوی عباس بوده ای شاید برای پای تو هرجا رکاب شد آهن به روی فرق عمو آخرش به شکل عمود نشست و با سر او بی حساب شد آهن یزید خورد همین که شراب بعد کباب دلش برای رقیه کباب شد آهن شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهدت موسی ابن جعفر گوشه زندان که جای موسی جعفر نبود گوئیا او یوسف صدیقه اطهر نبود روزهایش چون شب و شبهاش از شب تیره تر جز غل و زنجیر او را مونس و یاور نبود هر پسر از مادرش ارثی برد اما مگر غیر سیلی خوردن او را ارثی از مادر نبود من نمی دانم که زنجیر جفا با او چه کرد آنقدر گویم رمق بر پیکرش دیگر نبود عاقبت زیر غل و زنجیر او جان می سپرد احتیاج قاتلی چون سندی کافر نبود تا نبیند جسم بابا روی تخته پاره ای خوب شد پشت در زندان دگر دختر نبود وای بر حال سکینه دید بین قتلگاه بر تن بابای مظلوم و غریبش سر نبود خواست بوسد دست بابا را به هنگام وداع دید در دست پدر انگشت و انگشتر نبود شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا موسی ابن جعفر علیه السلام -(کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت) یا موسی ابن جعفر علیه السلام کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): اشعار شهادت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) -( از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم ) احساس می کردم که درخاک خراسانم در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها دنبال یک قالب برای روح عریانم درمحضر باب الحوائج حس من این است با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من باید خودم را دور این مرقد بگردانم وقتی که درهای حرم را خادمان بستند احساس کردم سیزده شب توی زندانم احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز انگار مهدی رحیمی زمستانم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سینه زنی زمینه تقدیم به اباالرضا (ع) -(دل شکسته و دل مضطرم) دل شکسته و دل مضطرم شرر فتاده بر جگرم غمینمو سیه پوش ماتم هفتمین گل نیلوفرم وای دوباره باز من عزادارم وای مثل ابرم که میبارم وای به زیر لب نوا دارم می گویم من از دل باز الله اکبر یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر(ع) دوباره شده غم قسمتم گریون از غم تلخ غربتم باذکرمدد یا اباالرضا(ع) باز امشب مقیم هیئتم وای امشبو سر تا به پا آهم وای محزون ماتمی جانکاهم وای گریه میکنم برای شاهم میگم از غریب اولاد پیمبر یاباب الحوائج یا موسی ابن جعفر(ع) ناله میزنم بی تابم خدایا بیا دریابم منم چون همه نوکرها غمینم برای اربابم وای مثل هر عاشقی مهجورم وای آره گدای حضرت نورم وای زائرش امشب از ره دورم با جون و دل برم هردم نام دلبر یاباب الحوائج یا موسی ابن جعفر(ع) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام -(بارالها من در این غربت غریب افتاده ام) بارالها من در این غربت غریب افتاده ام در کمند روزگار پر فریب افتاده ام همچو صیدی در قفس محبوس صیاد دغل بسته بر زنجیر خصم نانجیب افتاده ام گوشه زندان غم از جور و کین خصم دون صبرعشقم شد لبالب بی شکیب افتاده ام ای پناه بی پناهان حامی درماندگان بی معین و ناتوان دست رقیب افتاده ام مونسی جز غم ندارم کنج زندان بلا از صفای روی یارم بی نصیب افتاده ام پیکر زار و نحیفم مبتلا بر هجر یار همچوبیماری به بستر بی طبیب افتاده ام سندی ابن شاهک از من میزبانی میکند در کمند خصم پر مکر و فریب افتاده ام کو رضایم تا ببیند از جفای خصم دین در غریبی کنج زندانی عجیب افتاده ام شد بهار عمر من در کنج این زندان خزان چون گلی پرپر ز هجر عندلیب افتاده ام رتبه ی باب الحوایج دارم اما این چنین در حصار مشکلاتم بی مجیب افتاده ام فاش آخوندی بگو این نکته را با اهل دل چونکه حق گفتم دراین زندان غریب افتاده ام شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام -(شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده) شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده در غمِ موسی بن جعفر٬ فاطمه گریان شده سِندِ ملعون آنقَدَر٬ زد تازیانه بَرتَنَش فی المثل پاشیده از هم مُصحَفِ قرآن شده تازیانه یکطرف٬ رگبار سیلی یکطرف صورتش نیلی٬ پُر از خون٬ آن لب و دندان شده گشته مسموم از رُطَب٬ با جَبر هارونِ لعین در٬ درونِ سینهٔ تنگش نَفَس پنهان شده نالهٔ اهل سما پیچیده در گوش زمان گوئیا هفت آسمان در ناله و افغان شده نوحه خوان گشته ملائک٬ عرشیان در آه و وا چون غریبی کُشته در مُلکِ غریبستان شده لحظه های آخرِ آن سیّدِ والامقام واژهٔ غربت زِ قربش٬ واله و حیران شده چونکه کاظم غرقِ در حمد الهی گشته وُ ذکر و نجوایِ لبَش٬ یاحَیُّ و یاسبحان شده ناگهان پیکِ اَجَل آمد به بالین امام خیره برسمتِ بقیع٬ آن خسروِ خوبان شده زد صدا مادر بیا٬ من هم غریبم چون حسین وامصیبتْ قتلگاهم٬ گوشهٔ زندان شده چشمم از٬ زهرِ ستم٬ تار و دلم در پیچ وتاب پیکرِ تبدارم از ظلم و جفا بی جان شده (فیضیا) ختمِ مصیبت کن٬ دلم آتش مَزَن مادرش زهرا به بالینِ پسر مهمان شده شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه‌ی موسی‌بن جعفر(ع) -(دست و پایم بسته بر زنجیر کین) ◾️مرثیه‌ی شهادت ◾️امام کاظم(ع) دست و پایم بسته بر زنجیر کین گشته‌ام کنج قفس نقش زمین وقت سجده تازیانه خورده‌ام بارالها حال زارم را ببین چارده سال است زار و خسته‌ام همچو مرغی در قفس پر بسته‌ام چارده سال است میسوزم ز درد کن نظر بر گریه‌ی پیوسته‌ام محبسم بی آسمان افتاده‌است گوئیا ماه شبم جان داده‌است در دل چاهم تنم آزرده شد کار من سخت و زبانم ساده‌است یک زن بدکاره راهم را گرفت سجده رفتم صبحگاهم را گرفت با دعایم توبه کرد و خوب شد با توسل سوز آهم را گرفت چون خلیل‌در میان آتشم من به بال خویش پروانه‌وشم من امام هفت‌گردونم چنین بار امت را بدوشم میکشم روی نیلی ارث زهرایی من مردنم فصل شکوفایی من سر به دامان رضا بگذاشتم بوسه زد بر چشم شیدایی من یاد لعل تشنه اکبر کنم چشمهای بی‌رمق را ترکنم اربا اربا شد تن جان حسین گریه بر جَّد غریبم سر کنم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شعری به یاد ماندنی از علیرضا خاکساری در مورد شهادت امام کاظم (ع) -(در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد ) در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد میان بزم روضه سرنوشت من رقم می خورد من اهل روضه ها بودم از آغاز طفولیت از آن وقتی که دست سینه زن ها بر سرم می خورد خدا رحمت کند مادربزرگم را ؛ پس از روضه مقید بود باید جرعه چایی تازه دم می خورد همیشه میهمان سفره ی موسی بن جعفر بود "عزیز" ام نان فقط از سفره ی شاه کرم می خورد رفیق نیمه راهش بود زانوهای بی تابش خودش را تا ورودی حرم با هر قدم می خورد می آمد " کاظمیه " از ره و مثل محرم ها دوباره دست ها بر روی سینه لاجرم می خورد دوباره روضه خوان بالای منبر مرثیه می خواند : - در آغاز سخن بر حضرت زهرا قسم می خورد - به روی حضرت باب الحوائج بسته شد درها از این زندان به ان زندان... امام شیعه غم می خورد به آنچه موعظه می کرد خود بهتر عمل می کرد همین آقا که کم می گفت کم می خفت کم می خورد پریشان حالی او را " مصیب " هم نمی فهمید دلش تنگ رضا بود و غم اهل حرم می خورد " لیذهب عنهم الرجس..." از خدا در شان او امد ولی دست به خون آلوده بر آن محترم می خورد خودش بود و قنوتی خسته و سجاده و تربت بمیرم ؛ خلوتش با ضربه ی سیلی به هم می خورد نرفت آب خوشی هم از گلوی حضرتش پایین همیشه موقع افطار جرعه جرعه سم می خورد زن بدکاره شمری شد برای کشتنش انگار نه زخم طعنه گویا چکمه از اهل ستم می خورد امان از روضه ی گودال که هرشب تداعی شد امان از غُل ، غُلِ سنگین که روی سینه هم می خورد در آخر هم گریزی سمت دشت کربلا می زد مسیر مرثیه هایش به شعر محتشم می خورد کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده به میدان کربلا شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) -(من اهل دردم از بلا باکی ندارم) من اهل دردم از بلا باکی ندارم درد و بلا را گو بیا باکی ندارم من قهرمان عشقم و میر ولایم از حملهٔ جور و جفا باکی ندارم با غلّ و رنجیر همدم و همناله گشتم گر چه نباشد آشنا باکی ندارم این کنج زندان طور عشق و موسی ام من گویم خدایم را ثنا باکی ندارم هارون و سند سنگدل ایذا نماید از زحمت اهل خطا باکی ندارم با قهرمان صبر از سیلی مگوئید ما را بود سلم و رضا باکی ندارم ما را قدر بر کنج زندان بلا کرد از جان رضایم بر قضا باکی ندارم خرمای زهر آلوده را چون میل کردم؟ از جور و ظلم اشقیا باکی ندارم حق گویم و حق را ثنا خوانم شب و روز وردم خدا ذکرم خدا باکی ندارم باب الحوائج را چه غم از بند و زنجیر دارم علیلان را شفا باکی ندارم گر نوحهٔ ما را (هدایت) می سراید خود هستم او را رهنما باکی ندارم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت امام کاظم ع -(دو چشم آل الله دوباره گریان است) دو چشم آل الله دوباره گریان است که یوسف زهرا به کنج زندان است2 بابِ حاجات عالم تنهاست غربتش از دو چشمش پیداست غم ریزد از لبش با حرفِ هر شبش آتش زند به دل خلِصنی یاربش آقام غریب آقام4 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چو عمه اش ، سهمش غمِ اسارت شد به دست زندانبان به او جسارت شد2 دیگر از زندگانی سیر است پیکرش در غل و زنجیر است دلها مکدر است دیده ز خون تر است بر سینه ها غمِ موسی بن جعفر است آقام غریب آقام4 شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾️به بهانه‌ی شهادت ◾️زبانحال ◾️حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) جسم من در جسر بغداد از جفا افتاده بود دخترم معصومه از این ماجرا جان داده بود یک یهودی با لگد میزد مرا ای وای من تازیانه داشت دیدم در برم استاده بود از مدینه تا بیاید نور چشمانم رضا چشم من مانده براهش در مسیر جاده بود پیکرم را چار تن از این غلامان میبرند اوج غربت اینکه تشیع جنازه ساده بود سندی‌ابن شاهک آمد تا کنارم گوئیا شمر با خنجر کنار قتلگه آماده بود تاکه‌افتادازنفس‌برسینه‌اش‌دشمن‌نشست بر روی تل دختر حیدر که کوثر زاده بود یک زن تنها حرامیها همه دور و برش عمه‌ی مظلومه‌ام تنها، ولی آزاده بود شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
متن شعر روضه حضرت موسی بن جعفر ع -(آنسان که خیرها همه آثار کوثرند) آنسان که خیرها همه آثار کوثرند درد و بلا ، مصائب آل پیمبرند گلواژه های گریه که یک جا شوند جمع جوشن نوشته: روضه ی موسی بن جعفرند زنجیر، زجر، زهر، سیه چال، ناسزا گویا همه روایتِ گودالِ دیگرند شیبُ الخضیب را به تهِ چاه دیده ای؟ خدُّالتَّریب ها چه بجا سجده میبرند مقتل نوشته: ساق برایش نمانده بود رَزّازها هَماره یهودِ ستمگرند ریشه دوانده همچو درختی به قعرِ خاک این عضوهاست، وارثِ زهرای اطهرند آهن کجا و گردنِ مجروح و پای زخم این دستهای خسته همان دستِ حیدرند با اینکه زیر سُمِّ ستوران نرفته اند این دنده ها شکسته تر از نعش اکبرند سیلی به استخوانِ شکسته نمیزنند اما چه باک؟ وارث غمهای مادرند سبط حسین بود که پیشانی اَش شکست این سربلندها پسرِ شاه بی سرند با اینکه او نمود بلا را خود اختیار خلّصنی یارب از چه به لعلش مُکررند؟ آن بد دهن نمود اهانت به مادرش! این خاندان ز اهل جهان مادری ترند عجّل وفاتی اَش به عطش مستجاب شد بر روزه دار، زهر به افطار میبرند؟ گر تخته پاره ای شده تابوت این امام آری همه تلافی آن فتح خیبرند زنجیرها به پیکر او حلقه حلقه ماند تا روز حشر نیز نشانش به پیکرند شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
متن شعر شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام -(دریا شکست کوه شکست آسمان شکست) دریا شکست کوه شکست آسمان شکست ای وایِ من که حرمت این آستان شکست ای وایِ من که ساقه‌ی پایی نحیف و سرخ از ضربه‌های چکمه‌ی یک پاسبان شکست در زیرِ این عبا به گمانش کسی نبود سَندی که پا گذاشت شنید استخوان شکست از بس که تنگ بود و نمور و سیاه و سرد از بس به سنگ خورد سری ناتوان شکست باب‌الحوائجِ همه بود و کسی نداشت روزی دِهِ همه بی آب و نان شکست امسال هم گذشت ولی روز را ندید دور از بهار قامتِ این باغبان شکست امسال هم گذشت و رضا را ندید آه بِینِ سیاه‌چال دلش ناگهان شکست معصومه را نشد که عروسش کند - گریست امشب که بغضِ دخترِ او بی امان شکست از زهر تشنه بود و همین بابِ روضه شد با داغهای کرببلا با همان شکست لب تشنه بود و حرمله را با سه‌شعبه دید طوری کمان کشید گمانم کمان شکست وقتی صدایِ تیر به زینب رسید گفت : قلب رُباب پشتِ پدر توأمان شکست می‌خواست خنده ای بکند که گلوش ریخت می‌خواست بوسه ای زندش که دهان... (حسن لطفی ۹۸/۱۲/۲۹) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯