eitaa logo
کانون آموزش مداحان
33هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
27.6هزار ویدیو
281 فایل
[[ ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود ]] کانون آموزش مداحان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی نخبگان مداحی اهلبیت ( استانی ، ملی و فرا ملی ) خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا موسی ابن جعفر علیه السلام -(کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت) یا موسی ابن جعفر علیه السلام کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): اشعار شهادت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) -( از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم ) احساس می کردم که درخاک خراسانم در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها دنبال یک قالب برای روح عریانم درمحضر باب الحوائج حس من این است با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من باید خودم را دور این مرقد بگردانم وقتی که درهای حرم را خادمان بستند احساس کردم سیزده شب توی زندانم احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز انگار مهدی رحیمی زمستانم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سینه زنی زمینه تقدیم به اباالرضا (ع) -(دل شکسته و دل مضطرم) دل شکسته و دل مضطرم شرر فتاده بر جگرم غمینمو سیه پوش ماتم هفتمین گل نیلوفرم وای دوباره باز من عزادارم وای مثل ابرم که میبارم وای به زیر لب نوا دارم می گویم من از دل باز الله اکبر یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر(ع) دوباره شده غم قسمتم گریون از غم تلخ غربتم باذکرمدد یا اباالرضا(ع) باز امشب مقیم هیئتم وای امشبو سر تا به پا آهم وای محزون ماتمی جانکاهم وای گریه میکنم برای شاهم میگم از غریب اولاد پیمبر یاباب الحوائج یا موسی ابن جعفر(ع) ناله میزنم بی تابم خدایا بیا دریابم منم چون همه نوکرها غمینم برای اربابم وای مثل هر عاشقی مهجورم وای آره گدای حضرت نورم وای زائرش امشب از ره دورم با جون و دل برم هردم نام دلبر یاباب الحوائج یا موسی ابن جعفر(ع) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام -(بارالها من در این غربت غریب افتاده ام) بارالها من در این غربت غریب افتاده ام در کمند روزگار پر فریب افتاده ام همچو صیدی در قفس محبوس صیاد دغل بسته بر زنجیر خصم نانجیب افتاده ام گوشه زندان غم از جور و کین خصم دون صبرعشقم شد لبالب بی شکیب افتاده ام ای پناه بی پناهان حامی درماندگان بی معین و ناتوان دست رقیب افتاده ام مونسی جز غم ندارم کنج زندان بلا از صفای روی یارم بی نصیب افتاده ام پیکر زار و نحیفم مبتلا بر هجر یار همچوبیماری به بستر بی طبیب افتاده ام سندی ابن شاهک از من میزبانی میکند در کمند خصم پر مکر و فریب افتاده ام کو رضایم تا ببیند از جفای خصم دین در غریبی کنج زندانی عجیب افتاده ام شد بهار عمر من در کنج این زندان خزان چون گلی پرپر ز هجر عندلیب افتاده ام رتبه ی باب الحوایج دارم اما این چنین در حصار مشکلاتم بی مجیب افتاده ام فاش آخوندی بگو این نکته را با اهل دل چونکه حق گفتم دراین زندان غریب افتاده ام شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام -(شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده) شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده در غمِ موسی بن جعفر٬ فاطمه گریان شده سِندِ ملعون آنقَدَر٬ زد تازیانه بَرتَنَش فی المثل پاشیده از هم مُصحَفِ قرآن شده تازیانه یکطرف٬ رگبار سیلی یکطرف صورتش نیلی٬ پُر از خون٬ آن لب و دندان شده گشته مسموم از رُطَب٬ با جَبر هارونِ لعین در٬ درونِ سینهٔ تنگش نَفَس پنهان شده نالهٔ اهل سما پیچیده در گوش زمان گوئیا هفت آسمان در ناله و افغان شده نوحه خوان گشته ملائک٬ عرشیان در آه و وا چون غریبی کُشته در مُلکِ غریبستان شده لحظه های آخرِ آن سیّدِ والامقام واژهٔ غربت زِ قربش٬ واله و حیران شده چونکه کاظم غرقِ در حمد الهی گشته وُ ذکر و نجوایِ لبَش٬ یاحَیُّ و یاسبحان شده ناگهان پیکِ اَجَل آمد به بالین امام خیره برسمتِ بقیع٬ آن خسروِ خوبان شده زد صدا مادر بیا٬ من هم غریبم چون حسین وامصیبتْ قتلگاهم٬ گوشهٔ زندان شده چشمم از٬ زهرِ ستم٬ تار و دلم در پیچ وتاب پیکرِ تبدارم از ظلم و جفا بی جان شده (فیضیا) ختمِ مصیبت کن٬ دلم آتش مَزَن مادرش زهرا به بالینِ پسر مهمان شده شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه‌ی موسی‌بن جعفر(ع) -(دست و پایم بسته بر زنجیر کین) ◾️مرثیه‌ی شهادت ◾️امام کاظم(ع) دست و پایم بسته بر زنجیر کین گشته‌ام کنج قفس نقش زمین وقت سجده تازیانه خورده‌ام بارالها حال زارم را ببین چارده سال است زار و خسته‌ام همچو مرغی در قفس پر بسته‌ام چارده سال است میسوزم ز درد کن نظر بر گریه‌ی پیوسته‌ام محبسم بی آسمان افتاده‌است گوئیا ماه شبم جان داده‌است در دل چاهم تنم آزرده شد کار من سخت و زبانم ساده‌است یک زن بدکاره راهم را گرفت سجده رفتم صبحگاهم را گرفت با دعایم توبه کرد و خوب شد با توسل سوز آهم را گرفت چون خلیل‌در میان آتشم من به بال خویش پروانه‌وشم من امام هفت‌گردونم چنین بار امت را بدوشم میکشم روی نیلی ارث زهرایی من مردنم فصل شکوفایی من سر به دامان رضا بگذاشتم بوسه زد بر چشم شیدایی من یاد لعل تشنه اکبر کنم چشمهای بی‌رمق را ترکنم اربا اربا شد تن جان حسین گریه بر جَّد غریبم سر کنم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شعری به یاد ماندنی از علیرضا خاکساری در مورد شهادت امام کاظم (ع) -(در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد ) در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد میان بزم روضه سرنوشت من رقم می خورد من اهل روضه ها بودم از آغاز طفولیت از آن وقتی که دست سینه زن ها بر سرم می خورد خدا رحمت کند مادربزرگم را ؛ پس از روضه مقید بود باید جرعه چایی تازه دم می خورد همیشه میهمان سفره ی موسی بن جعفر بود "عزیز" ام نان فقط از سفره ی شاه کرم می خورد رفیق نیمه راهش بود زانوهای بی تابش خودش را تا ورودی حرم با هر قدم می خورد می آمد " کاظمیه " از ره و مثل محرم ها دوباره دست ها بر روی سینه لاجرم می خورد دوباره روضه خوان بالای منبر مرثیه می خواند : - در آغاز سخن بر حضرت زهرا قسم می خورد - به روی حضرت باب الحوائج بسته شد درها از این زندان به ان زندان... امام شیعه غم می خورد به آنچه موعظه می کرد خود بهتر عمل می کرد همین آقا که کم می گفت کم می خفت کم می خورد پریشان حالی او را " مصیب " هم نمی فهمید دلش تنگ رضا بود و غم اهل حرم می خورد " لیذهب عنهم الرجس..." از خدا در شان او امد ولی دست به خون آلوده بر آن محترم می خورد خودش بود و قنوتی خسته و سجاده و تربت بمیرم ؛ خلوتش با ضربه ی سیلی به هم می خورد نرفت آب خوشی هم از گلوی حضرتش پایین همیشه موقع افطار جرعه جرعه سم می خورد زن بدکاره شمری شد برای کشتنش انگار نه زخم طعنه گویا چکمه از اهل ستم می خورد امان از روضه ی گودال که هرشب تداعی شد امان از غُل ، غُلِ سنگین که روی سینه هم می خورد در آخر هم گریزی سمت دشت کربلا می زد مسیر مرثیه هایش به شعر محتشم می خورد کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده به میدان کربلا شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) -(من اهل دردم از بلا باکی ندارم) من اهل دردم از بلا باکی ندارم درد و بلا را گو بیا باکی ندارم من قهرمان عشقم و میر ولایم از حملهٔ جور و جفا باکی ندارم با غلّ و رنجیر همدم و همناله گشتم گر چه نباشد آشنا باکی ندارم این کنج زندان طور عشق و موسی ام من گویم خدایم را ثنا باکی ندارم هارون و سند سنگدل ایذا نماید از زحمت اهل خطا باکی ندارم با قهرمان صبر از سیلی مگوئید ما را بود سلم و رضا باکی ندارم ما را قدر بر کنج زندان بلا کرد از جان رضایم بر قضا باکی ندارم خرمای زهر آلوده را چون میل کردم؟ از جور و ظلم اشقیا باکی ندارم حق گویم و حق را ثنا خوانم شب و روز وردم خدا ذکرم خدا باکی ندارم باب الحوائج را چه غم از بند و زنجیر دارم علیلان را شفا باکی ندارم گر نوحهٔ ما را (هدایت) می سراید خود هستم او را رهنما باکی ندارم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت امام کاظم ع -(دو چشم آل الله دوباره گریان است) دو چشم آل الله دوباره گریان است که یوسف زهرا به کنج زندان است2 بابِ حاجات عالم تنهاست غربتش از دو چشمش پیداست غم ریزد از لبش با حرفِ هر شبش آتش زند به دل خلِصنی یاربش آقام غریب آقام4 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چو عمه اش ، سهمش غمِ اسارت شد به دست زندانبان به او جسارت شد2 دیگر از زندگانی سیر است پیکرش در غل و زنجیر است دلها مکدر است دیده ز خون تر است بر سینه ها غمِ موسی بن جعفر است آقام غریب آقام4 شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾️به بهانه‌ی شهادت ◾️زبانحال ◾️حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) جسم من در جسر بغداد از جفا افتاده بود دخترم معصومه از این ماجرا جان داده بود یک یهودی با لگد میزد مرا ای وای من تازیانه داشت دیدم در برم استاده بود از مدینه تا بیاید نور چشمانم رضا چشم من مانده براهش در مسیر جاده بود پیکرم را چار تن از این غلامان میبرند اوج غربت اینکه تشیع جنازه ساده بود سندی‌ابن شاهک آمد تا کنارم گوئیا شمر با خنجر کنار قتلگه آماده بود تاکه‌افتادازنفس‌برسینه‌اش‌دشمن‌نشست بر روی تل دختر حیدر که کوثر زاده بود یک زن تنها حرامیها همه دور و برش عمه‌ی مظلومه‌ام تنها، ولی آزاده بود شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
متن شعر روضه حضرت موسی بن جعفر ع -(آنسان که خیرها همه آثار کوثرند) آنسان که خیرها همه آثار کوثرند درد و بلا ، مصائب آل پیمبرند گلواژه های گریه که یک جا شوند جمع جوشن نوشته: روضه ی موسی بن جعفرند زنجیر، زجر، زهر، سیه چال، ناسزا گویا همه روایتِ گودالِ دیگرند شیبُ الخضیب را به تهِ چاه دیده ای؟ خدُّالتَّریب ها چه بجا سجده میبرند مقتل نوشته: ساق برایش نمانده بود رَزّازها هَماره یهودِ ستمگرند ریشه دوانده همچو درختی به قعرِ خاک این عضوهاست، وارثِ زهرای اطهرند آهن کجا و گردنِ مجروح و پای زخم این دستهای خسته همان دستِ حیدرند با اینکه زیر سُمِّ ستوران نرفته اند این دنده ها شکسته تر از نعش اکبرند سیلی به استخوانِ شکسته نمیزنند اما چه باک؟ وارث غمهای مادرند سبط حسین بود که پیشانی اَش شکست این سربلندها پسرِ شاه بی سرند با اینکه او نمود بلا را خود اختیار خلّصنی یارب از چه به لعلش مُکررند؟ آن بد دهن نمود اهانت به مادرش! این خاندان ز اهل جهان مادری ترند عجّل وفاتی اَش به عطش مستجاب شد بر روزه دار، زهر به افطار میبرند؟ گر تخته پاره ای شده تابوت این امام آری همه تلافی آن فتح خیبرند زنجیرها به پیکر او حلقه حلقه ماند تا روز حشر نیز نشانش به پیکرند شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
متن شعر شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام -(دریا شکست کوه شکست آسمان شکست) دریا شکست کوه شکست آسمان شکست ای وایِ من که حرمت این آستان شکست ای وایِ من که ساقه‌ی پایی نحیف و سرخ از ضربه‌های چکمه‌ی یک پاسبان شکست در زیرِ این عبا به گمانش کسی نبود سَندی که پا گذاشت شنید استخوان شکست از بس که تنگ بود و نمور و سیاه و سرد از بس به سنگ خورد سری ناتوان شکست باب‌الحوائجِ همه بود و کسی نداشت روزی دِهِ همه بی آب و نان شکست امسال هم گذشت ولی روز را ندید دور از بهار قامتِ این باغبان شکست امسال هم گذشت و رضا را ندید آه بِینِ سیاه‌چال دلش ناگهان شکست معصومه را نشد که عروسش کند - گریست امشب که بغضِ دخترِ او بی امان شکست از زهر تشنه بود و همین بابِ روضه شد با داغهای کرببلا با همان شکست لب تشنه بود و حرمله را با سه‌شعبه دید طوری کمان کشید گمانم کمان شکست وقتی صدایِ تیر به زینب رسید گفت : قلب رُباب پشتِ پدر توأمان شکست می‌خواست خنده ای بکند که گلوش ریخت می‌خواست بوسه ای زندش که دهان... (حسن لطفی ۹۸/۱۲/۲۹) شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯