سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
دست هایش مدام می لرزد
باز پیشانیش عرق کرده
درد بازو دوباره مادر را
بیشتر زرد و بی رمق کرده
درد دارد نفس کشیدن هاش
صورتش سرخ می شود هربار
روی پیراهنش گلستان است
مثل گل های خونی دیوار
خاطرم هست چند وقتی قبل
قبل آن روز شوم و زجر آور
مادرم دور خانه می چرخید
تا ببندد به موی من گلسر
راه می رفت و چشم او میدید
درو دیوار خانه را روشن
حیف حالا عصای او شده است
دست من یا که شانه های حسن
شب به شب بین خانه می انداخت
سفره مهربانی و ایثار
بعد از آن با برادرم می رفت
خانه های مهاجر و انصار
اشک در چشمهاش، برمی گشت
سر سجاده اش دعا می کرد
عقده بی کسی بابا را
یک تنه با دعاش وا می کرد
کف پاهای او ورم می کرد
از رکوع و سجود طولانی
عطر تسبیح تربتش می کرد
حال مارا زلال و عرفانی
مادرم آسیاب می چرخاند
نانمان عطر یاس و شب بو داشت
شرم از دست های زخمی او
چشم گل های سرخ جارو داشت
پدرم تا به خانه می آمد
با خودش داشت درد دنیا را
مادرم روی چهره می آورد
خنده های قشنگ بابا را
بعد از آن روز مادرم افتاد
گوشه خانه بین بستر درد
بانی غربت زنی شده بود
سیصد و خورده ای نفر نامرد
از پدر هم گرفت رویش را
بعد از این محرمی ندارد او
صورت او مگر چه زخمی داشت؟
از چه می گیرد او جبیره وضو؟
کرده پنهان میان صندوقچه
چادر پاره پاره خود را
نیمه شب بیصدا در آورده
لنگه گوشواره خود را
آنقدر زخم روی تن دارد
کرده بی اعتبار عدد هارا
از روی این همه کبودی او
می شود بشمری لگد هارا
چند روزیست روضه می خواند
می کند دوره خاطراتش را
درد پهلوش آنقدر سخت است
از خدا خواسته وفاتش را
#مهدیه_باقری
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
روضه حضرت فاطمه زهرا (س) -(دست هایش مدام می لرزد)
دست هایش مدام می لرزد
باز پیشانیش عرق کرده
درد بازو دوباره مادر را
بیشتر زرد و بی رمق کرده
درد دارد نفس کشیدن هاش
صورتش سرخ می شود هربار
روی پیراهنش گلستان است
مثل گل های خونی دیوار
خاطرم هست چند وقتی قبل
قبل آن روز شوم و زجر آور
مادرم دور خانه می چرخید
تا ببندد به موی من گلسر
راه می رفت و چشم او میدید
درو دیوار خانه را روشن
حیف حالا عصای او شده است
دست من یا که شانه های حسن
شب به شب بین خانه می انداخت
سفره مهربانی و ایثار
بعد از آن با برادرم می رفت
خانه های مهاجر و انصار
اشک در چشمهاش، برمی گشت
سر سجاده اش دعا می کرد
عقده بی کسی بابا را
یک تنه با دعاش وا می کرد
کف پاهای او ورم می کرد
از رکوع و سجود طولانی
عطر تسبیح تربتش می کرد
حال مارا زلال و عرفانی
مادرم آسیاب می چرخاند
نانمان عطر یاس و شب بو داشت
شرم از دست های زخمی او
چشم گل های سرخ جارو داشت
پدرم تا به خانه می آمد
با خودش داشت درد دنیا را
مادرم روی چهره می آورد
خنده های قشنگ بابا را
بعد از آن روز مادرم افتاد
گوشه خانه بین بستر درد
بانی غربت زنی شده بود
سیصد و خورده ای نفر نامرد
از پدر هم گرفت رویش را
بعد از این محرمی ندارد او
صورت او مگر چه زخمی داشت؟
از چه می گیرد او جبیره وضو؟
کرده پنهان میان صندوقچه
چادر پاره پاره خود را
نیمه شب بیصدا در آورده
لنگه گوشواره خود را
آنقدر زخم روی تن دارد
کرده بی اعتبار عدد هارا
از روی این همه کبودی او
می شود بشمری لگد هارا
چند روزیست روضه می خواند
می کند دوره خاطراتش را
درد پهلوش آنقدر سخت است
از خدا خواسته وفاتش را
شاعر: #مهدیه_باقری
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
این روزها که حال و هوایت گرفته است
از زور بغض و گریه صدایت گرفته است
این درد های مبهم و گهکاه مدتی ست
شادابی و نشاط و قوایت گرفته است
دیگر بگو برای چه درخانه پیش ما
روی از رخ چو ماه، حیایت گرفته است
خواب حسن شبیه تو آشفته می شود
دیشب به خواب گفت شفایت گرفته است
در خواب دیده است که از دست گرگ ها
یک پیرهن شبیه عبایت گرفته است
چادرسیاه تو شده سرخ و مقطعه
دستی به معجر تو خدایت گرفته است
خانه خراب این زن همسایه پیش من
گندم برای نان عزایت گرفته است
انگار ضربه در و دیوار کوچه ها
مهر اجابتی به دعایت گرفته است
#مهدیه_باقری
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯