eitaa logo
کانون مداحان
25.6هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
20.2هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 سلام بر تو که گوید خدا مدیحت تو به هر کجا که رَوَم ، بشنوم حکایت تو به نصّ "یُذهَب عَنکُم"که قولِ حق باشد کتاب حق ، سند محکم طهارت تو امام صابر و کاظم که آمده ناظم به گردشِ همه منظومه ها ، اشارتِ تو تویی که حضرت باب الحوائجت خوانند رواج یافته این سکّه ، از کرامت تو تو آن امام کریمی که تا جهان برپاست بُوَد زمین و زمان ، زیر بار منّت تو شهید دار فنایی، شفیعِ مُلکِ بقا همیشه بوده و باشد کرم ، سجیّت تو فدای طبع بلندت که چون رسول خدا نبوده است جز احسان به خلق، عادت تو گدای کوی تو هستم بگیر دستم را که راز خویش نگفتم، مگر به حضرت تو من از همان دم میلاد بر تو دل بستم خمیر مایۀ من بوده از محبّت تو عزیز مصرِ وجودم ، تویی تویی ، مولا گرفته مُلکِ دلم را سپاهِ رحمتِ تو نداشتم به دلم مِهرِ دشمنان شما قسم به عصمت زهرا، قسم به عزت تو به دوشِ ابر، ز چین تا به طالقان بنشست کسی که داشت به دل، گوهر ولایت تو تو حکمرانِ جهانی به حکم حضرت دوست یقین اطاعت حقّ است در اطاعت تو بنا به امرِ تو شد نقش پرده ، شیر ژیان درید آنکه همی کرد هتکِ حُرمت تو کبوتران ِ سبکبال ، در هوایِ تواَند سپرده اند دل خویش بر امامت تو روایت است زبانِ پرنده می دانی فزون ز جاهِ سلیمان بُوَد جلالت تو الا! که می خری از لطف آبرویم را چگونه همچو منی ، دم زند ز مدحت تو بریز شهدِ حلاوت به کامِ شعر ترم که دلنشین شود ، آید پسند حضرت تو اراده کرده خدایت، به پهنۀ دنیا همیشه پهن بُوَد سفرۀعنایت تو نفس نفس ، لب تو گرم ذکرِ رحمان بود یکی بُوَد به خدا، خلوتِ تو ، جلوتِ تو روایت است که هارون، کنیز زیبایی روانه کرد به زندان ، پیِ اذیّت تو تو گرم راز و نیاز و نمازِ خود بودی به هم نخورد دمی، شور و حالِ خلوت تو کنیز دید، نظر سوی او نیندازی بگفت: آمدم اینجا به قصد خدمت تو جواب دادی : بر تو چه حاجتم باشد؟ دلم به لرزه نیفتد ز سیرِ صورت تو ز لطف و مرحمتت، رهنمای او گشتی الا! تمام عوالم، فدای عصمت تو به یک اشارۀ تو ، پرده ها کناری رفت شناخت آن زن گمراه، شأن و عزّت تو صفای روضۀ رضوان به کنج زندان دید و حوریان کمر بسته ، بهر خدمت تو بدید گوشۀ زندان ، بهشت داری تو بدید جلوه ای از جایگاه و شوکت تو نمود سجده و پیشانی اش به خاک گذاشت دلش به سمتِ خدا رفت با هدایت تو الا! ولیّ خدا ، ای امام خوبی ها مدام غوطه ورم در بِحارِ نعمت تو دلم سفر به سوی کاظمین می خواهد تمام عمر، تپیده است با محبّت تو کنم به حشر، مباهات بر همه حجّاج اگر نصیب شود فرصتِ زیارت تو وجود تو عَلَم دین و رکن ایمان است فکنده بر سرِ خورشید، سایه رأیت تو اگر اشاره کنی مردگان به پا خیزند که دست قدرت حق است دست قدرت تو تو ابرِ رحمتی و قلب من کویر، ببار فزون ز قطرۀ باران بُوَد فضیلت تو چکید اشک ز چشمم چو یاد آوردم ز جور سِندی ملعون و رنج و غربت تو به زهر کشت تو را دشمنِ قسم خورده شرر فکند به دل، قصّه شهادت تو به روی تختۀ در، پیکر تو را بردند شکست پشت فلک، چون شکست حُرمت تو ز"ایزدی" به صف حشر ، دستگیری کن که نیست راه نجاتش مگر شفاعت تو بیا و پاره مَکُن رشتۀ امیدش را که بوده است از آغاز، در حمایت تو 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 هر آنکه بر دلِ خود مُهرِ مِهرِ عترت داشت قرین لطفِ خدا بود و بس سعادت داشت ولای آل محمّد، رهِ نجات بُوَد هر آنکه داشت ولایت، اجلّ نعمت داشت سفینه های نجاتند و رهنمای بشر که هرکدام به کف، مشعل هدایت داشت چگونه وصف کنم خاندان پاکی را که با گواهی داور ، مدال عصمت داشت خدا ستوده به قرآن و گفته مدحتشان بیان نموده که این دودمان، طهارت داشت بر آستانۀ ایشان ، نهاده سر، خورشید خوشا کسی که بر این در، سرِ ارادت داشت من و محبّت این خاندان ! خدا را شکر که مهرشان ز ازل در دلم اقامت داشت دلم دوباره هواییِّ کاظمین شده که آن دیار، مرا رنگ و بوی جنّت داشت با یاد بارگهی که ربوده دل از عرش به یاد آن حرمی که به بر، دو حجّت داشت دو نورِ دیده، دو دریای بی کرانِ کرم دو گل، که برگ و بر از گلشن رسالت داشت به کاظمینِ جوادین، شهره گردیدند طوافِ مرقدِ ایشان چقدر لذّت داشت! دلم به سینه تپد با ولای آن سرور که از صفای وجودش، جهان طراوت داشت امام موسیِ جعفر، ولیّ جنّ و بشر عزیز صادق و هر گفته اش صداقت داشت به یک پیام ، رُباید ز بشر حافی دل ز بسکه در سخنش نورِ معنویّت داشت فرو برندۀ خشم است و روحِ بخشایش به دشمنانِ قسم خورده هم عطوفت داشت امام مفترض الطاعتی که در هر حال به خاک بندگیِ حق، سر اطاعت داشت کسی که سجدۀ طولانی اش به خلوت شب به سجده های علیّ ولی ، شباهت داشت نماز، محوِ خضوع و خشوعِ او می‌گشت گهِ نماز، ز خود تا خدای، هجرت داشت به یک اشارۀ خود، نقش پرده را جان داد به شیر پرده نشین، حضرتش ولایت داشت بداد حکم که حمله به ساحری آرد که بر امامِ زمانش ، سرِ اهانت داشت درید شیر، تنِ ساحری، نمک به حرام که پشت کرده به خورشید و رو به ظلمت داشت خلیفه دید چو این صحنه ، رنگِ رخ را باخت چو بید، لرزه بر اندامِ خود ز وحشت داشت ز عجز گفت بدان مقتدای آزاده الا! که بخشش و عفوت به دهر شهرت داشت بگو به شیر، پس آرَد دوباره ساحر را اگر چه در بَرِتان قصد بر جسارت داشت امام گفت به هارون : اگر عصای کلیم که اژدها شد و اعجاز را دلالت داشت هر آنچه خورد از آثار سِحر، پس می‌داد بر این قضیّه ، همین شیر نیز، رخصت داشت شکسته سحرِ دو فرعون از دو موسی شد که هر کدام فزون از عدد، فضیلت داشت فدای موسی کاظم، تمامِ هستیِ من که با چنین جبروتی ، هزار محنت داشت به جور گشت جدا از حریمِ پیغمبر ز ظلمِ خصم، به جدّش بسی شکایت داشت ز خانواده و یارانِ خود جدا افتاد مکان به قعر سیه چال ، از عداوت داشت شکنجه های فراوان کشید در زندان به ساقِ پاش ز زنجیرِ کین، جراحت داشت ز فرطِ ظلمت زندان و ظلم زندانبان ز پیشگاه خدا، خواهشِ شهادت داشت هزار حیف که مسموم شد ز زهر ستم دلی شکسته ز بیدادها، به غربت داشت اگرچه وقت شهادت، غریب و بی‌کس بود به سمتِ شهر مدینه، نگاهِ حسرت داشت پس از شهادتِ او ریخت گل به روی تنش اگرچه بسته به زنجیر بود، حُرمت داشت هزار شکر، سلیمان بر او کفن آوَرد زمانِ دفن به همراه خود جماعت داشت هزار شکر ، تنش زیر سمّ اسب نرفت نه ساربانِ پلیدی، خیال غارت داشت فدای آنکه شکستند استخوانهایش "هزارونهصد و پنجاه و یک "جراحت داشت به صبح روز قیامت ، گواه من باشید که "ایزدی" ز فلان و فلان ، برائت داشت 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 آورده "راوندی" فقیه با درایت در "الخرائج و الجرائح " این روایت موسی بن جعفر ، آن امام بی قرینه باغ وسیعی داشت بیرون مدینه یک روز با راویِّ این زیبا کرامت شد راهیِ باغش، گل باغ امامت راوی چنین گوید که ناگه شیری آمد ره بست بر رویِ ولیّ حیّ سرمد من از هجوم ترس، بر جا ایستادم دل بر رضای حضرت دادار دادم بی اعتنا بر شیر، مولا پیش می رفت بر پشت قاطر ، سوی باغ خویش می رفت شیری که از خوفش دلم زیر و زبر شد بر زادۀ شیر خدا ، نزدیک تر شد بگذاشت پنجه ، روی رانِ مرکب او گویی که بودی معتقد بر مذهب او شیر درَنده ، با زبان بی زبانی می کرد عجز و لابه ، بودش داستانی می گفت زار خویش با موسی بن جعفر انگار بودش خواهشی از آن فلک فر مولا ز رحمت ، گفته اش را گوش می کرد در دل ، شرارِ غصّه اش خاموش می کرد پس رو به سوی قبله ، آن عبدِ خدایی بگشود دست و کرد زیر لب ، دعایی آن گاه با دستِ ولایت، حجت الله بر شیر، اشاره کرد تا برگردد از راه غرّید، نوعی خاص، آن شیرِ تنومند آمین به لب آورد، محبوب خداوند با خاطری آسوده و با قلبِ مسرور شد شیر از راهِ ولیّ ذوالمنن، دور مولا به راه افتاد و من در خدمتِ او زاین ماجرا کردم سؤال از حضرت او گفتم که ترسیدم، به طور ناگهانی بر جسم و جان پاکتان آید زیانی امّا ز برخورد شما با شیر غرّان کردم تعجب، ای امام جنّ و انسان فرمود مولا: شیر با من راز می گفت حاجاتِ خود را با امامش باز می گفت از همسرش گفتا که کارِ زایمانش دشوار گردیده است و بگرفته امانش می خواست از من تا کنم قدری دعایش من نیز، نزد حق، دعا کردم برایش پس در دلم افتاد و از بهر سرورش گفتم: خدا بخشیده فرزندِ ذکورش او شادمان شد رویِ دل، سوی خدا کرد بر خاندان و شیعیان ما، دعا کرد کردی طلب از درگه خلّاقِ منّان نایَد مسلّط، هیچ درّنده ، بر ایشان من نیز آمین گفتم و او شادمانه گردید سوی همسرِ زارش ، روانه ای "ایزدی" آل محمد، چاره سازند مولای کلّ خلقت و بنده نوازند هر چیز خواهی، کن طلب زاین خانواده از یُمنِ ایشان، حق به هستی، هست داده ایشان پناهِ انس و جنّ و وحش و طیرند آغاز و پایان، معدنِ هر فیض و خیرند هم بال و پر بخشند بر مرغِ پرنده هم عقده بگشایند از شیر درنده خاصه امام هفتم آن روح مناجات خوانند خلقِ عالم او را باب حاجات آنکس که نور الله، در ظلمات ارض است طاعت از او بر عالمِ ایجاد ، فرض است حبّش رسانَد دوستانش را به رضوان بغضش کشانَد دشمنانش را به نیران "والکاظمین الغیظ" توصیفِ خصالش خورشیدِ گردون ، وام گیرد از جمالش در گوشۀ زندان به سیرِ چرخ، ناظم هم عبد صالح بود و هم صدّیق و کاظم زنجیرها بر دست پاکش بوسه دادند در کنج زندان‌ها به پایش اوفتادند سوزد دلم زاین غم که بر او رفت بیداد ماهِ مدینه گشت زندانی به بغداد از فتنۀ هارون دلش همواره خون بود خورشیدِ عالم تاب، در قعر سجون بود شد تلخ از بی رحمیِ دشمن، مذاقش گردید در بندِ جفا، آزرده ساقش چون مادرش زهرای اطهر، در زمانه بر جسم پاکش ماند جای تازیانه آدرس: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح ، مجلسی ، بحار الانوار ، ج 48، ص 58 ، ح 67. 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 موسی جعفر ، آن امام هُمام قبلۀ حاجت خواص و عوام هفتمین اختر سپهر شرف ششمین یادگار ِ میر نجف پنج تن را عُصاره ، درجانش چار عنصر ، برند فرمانش شامگاهان به صحن ِ بارگهش می توان دید جلوه گر سه مهش دو مهش ، آن دو گنبد زرّین روشنی بخش آسمان و زمین و آن یکی ماه آسمان باشد که مر او را مدیح خوان باشد زادۀ صادق و ز صدّیقین که ستاید وِرا کتاب ِ مبین پنج خورشید را سپهرِ طلوع سجدتینش یمِ خضوع و خشوع هر نمازش ، نماز را معراج آفرینش همه بر او محتاج هست دریای بی کران ، کرمش قبله ، مایل بُوَد سوی حرمش روح بخشِ جهان ، مناجاتش خَلق ، خوانند باب حاجاتش عبد صالح ، خدای را مظهر کاظم خاندان پیغمبر معدن علم و حلم ، منشاء خیر آگهی باشدش ز منطق طیر وامدارِ جمالش ، اخترها پُر ز مِهرش ، دل کبوترها می کند گاوِ مُرده را زنده تا یتیم آوَرَد به لب خنده نقش پرده به حکم او شد شیر تا دَرَد ، دشمنانِ زشت ضمیر کنج زندان ، به واژگانِ عرب شیر، بر او نماید عرضِ ادب کند اقرار، بر امامتِ او کوشد از بهرِ حفظِ حُرمتِ او اوست نورِ خدا به ظلمتِ ارض که بُوَد طاعتش به عالم ، فرض دستِ سرمد ، در آستینش بود نورِ ا...، در جبینش بود داشت همواره ، روی پیشانی اثرِ سجده های طولانی سخنش را نفوذ، در دل بود گرچه آن دل ، اسیر باطل بود یک کلامش دلیل کافی شد بُشرِ سرمست ، بُشرِ حافی شد کوفت بر خاکِ تیره ، ساغرِ می پا برهنه ، دوید در پیِ وی پشت پا بر تمامِ دنیا زد بوسه بر جای پای موسی زد موسی کاظم است و این برکات بر جمال و جلالِ او ، صلوات همۀ حاصلم به قربانش جان ناقابلم به قربانش کاظمینش مراست قبلۀ جان روضه اش ، رشک روضۀ رضوان گشته در صحنِ بارگاهش فرش شهپرِ طائرانِ سدره و عرش در رواقش ، فرشته ، جاروکش زائرانش حرام ، بر آتش حرمش عطر کربلا دارد در ، سوی مشهد الرضا دارد هر که در آن به صدق ، پای بهشت سرِ دستش بَرَند سمتِ بهشت کی توان است نظم و ناظم را که ستاید امام کاظم را؟! مدحِ او گفتن ، از خدا آید از رسولان و اولیا آید وای بر من ، که آن دُرِ مکنون گشت دلخون به محبسِ هارون خصمِ او در بر خدا ، مبغوض ساقِ پایش ز کُنده شد مرضوض رنجِ زندان کشید بی تقصیر شاهد غربتش ، غل و زنجیر بس که خصم زبون ، عذابش کرد مثل شمعی بسوخت ، آبش کرد ذکر یارب ! چو نیمه شب می کرد مرگ خود را ز حق ، طلب می کرد "ایزدی" در غمش بُوَد محزون لعن گوید به " سندی و هارون " 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯