eitaa logo
کانون مداحان
26.2هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
20.4هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ________________________ نگاه می‌‌کنم از هر طرف به دور و برم پر است چهرۀ نورانی بنی‌هاشم برای خاطر زینب خدا نگه دارد علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم اگرچه ناقه بلند است موقع اطراق کجا برای پیاده شدن غمی ‌‌دارم؟ تبسم از لب من لحظه‌ای نمی‌‌افتد دلم خوش است به همراه محرمی ‌‌دارم برای آمدن از محملم به روی زمین دو دست من، پسر بوتراب می‌‌گیرد مؤدب است، محبت به خواهرش دارد برای من قمر من رکاب می‌‌گیرد ز روز حرکتمان از مدینه تا اینجا چه غصه‌ایست مرا تا که اکبری دارم ز دست غصه و غم‌های این زمانه چه باک؟ کنار خویش علمدار لشکری دارم چه کاروان پر از شور و عشق و امیدی حرم پر است ز لبخند و مشک‌ها پر آب و تازه غصه ندارد، فرات نزدیک است بخواب در بغل آرام ای عزیز رباب خدا کند که فقط چشم زخممان نزنند خدا کند که بلا سمت خیمه‌ها نرسد خدا کند که سرانجام داستان حسین به تیر و نیزه و طوفان کربلا نرسد خدا کند که نبینیم در کنار هم رقیه، زجر، کتک، تازیانه، آبله را رباب بی پسرش زنده ماندنش سخت است خدا به خیر کند داستان حرمله را خدا نظر کند أبن طُفِیل برگردد که ضرب تیغ خودش را به بازویی نزند خدا کند نشود باز، پای شمر اینجا که ضربه با نوک چکمه به پهلویی نزند 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________  خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده‌ای وای بر زینب مگو که کربلا آورده‌ای آمدی تا قتلگاهت تا کنارت دق کنیم؟ آه می‌بینی چه‌ها بر روزِ ما آورده‌ای  از میان محملم وافاطمه آورده‌ام از میان قافله واغُربتا آورده‌ای مادرم را در پیِ خود موپرشان کرده‌ای خواهرت را در زمینی آشنا آورده‌ای سایه‌ام را چشم نامحرم ندیده بازگرد اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آورده‌ای گَه به اکبر خیره‌ای گاهی به قاسم ، گاه من.... وای فهمیدم چرا چندین عبا آورده‌ای  بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا... پیکری را اِرباًاِربا... نخ نما... آورده‌ای هم مغیلان است هم تیغ است هم شن‌های داغ مرحمی آیا برای زخم پا آورده‌ای؟ از چه می‌پرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟ چند پیراهن برای بچه‌ها آورده‌ای ؟ گفتی از زخمِ  هزار و نهصد و پنجاه تیغ ای زبانم لال آقا بوریا آورده‌ای حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان من که هیچ اما رُبابت را چرا آورده‌ای .... 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم "لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم" گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل اشک میریزم برای او ، عبادت میکنم راه او یعنی همان إنا هدیناه السبیل بچه هایم را بدین گونه هدایت میکنم حوله ی احرام من شال عزای روضه هاست حاجی کرببلایم قصد قربت میکنم دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر میدهم من خدا را زیر آن قبه زیارت میکنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت میکنم حب مولایم برای من ملاک دوستی ست من فقط با دوستدارانش رفاقت میکنم زینت امروز روضه خون "زین الدین" هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت میکنم با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امام پیر امت میکنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه ها هرشب روایت میکنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسین عصر خود تجدید بیعت میکنم هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت میکنم من به امید اجابت روز و شب با سوز دل در قنوت خود تمنای شهادت میکنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت میکنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت میکنم زینب و کرب و بلا مرثیه ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت میکنم روضه هایش میبرد دل را به سوی کربلا "بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا " سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد گریه کرد از غصه ، اما باز هم کم گریه کرد نه فقط یعقوبی از هجر نگاه یوسفش بلکه حتی آیه آیه سوره ی غم گریه کرد پابه پای ناله ام در عرش موسی ناله زد پابه پای گریه ام عیسی بن مریم گریه کرد پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او جبرییل از روضه هایش خواند و آدم گریه کرد فاطمه منزل به منزل از منا تا نینوا در میان قافله از فرط ماتم گریه کرد قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت بی گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد کربلا با غربت اش آمد به استقبال شان کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد با تماشای علی در زیر هرم آفتاب کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد پیش چشمانش تداعی میشود صحرای خون می تراود از لبش إنا الیه راجعون دارد از یک سو سنان همراه لشگر میرسد شمر از سویی دگر با چند خنجر میرسد هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله هم صدای کیسه های مملو از زر میرسد این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه آن طرف نیرو ولی چندین برابر میرسد نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر میرسد هرچه که دارم تصور میکنم انصاف نیست گله ی گرگی برای یک کبوتر میرسد هر که نعل تازه از بازار کوفه میخرد ساعت اول نشد ساعات آخر میرسد تا که خورجین از طلا و سکه آخر پر کند خولی بی چشم و رو با پا نه با سر میرسد مطمئنم به همین زودی قیامت میشود جاده ی کرببلا دیگر به محشر میرسد محشری که خستگی آن به قاسم میرسد محشری که تشنگی آن به اصغر میرسد به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا تازیانه ، کعب نی ، سیلی به خواهر میرسد کربلا آغاز درد و غصه های زینب است شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است علیرضا خاکساری *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان زیر پا حس می‌کند هفت آسمان این کاروان با حرارت دورشان گرم طواف است آفتاب از پرِ جبریل دارد سایه بان این کاروان میرود منزل به منزل مادرانه پشتِ سر میخورد با دست زهرا(س) آب و نان این کاروان خسته شد هرگاه، فوراً با نگاهی بر حسین(ع) بیشتر از پیش می‌گیرد توان این کاروان از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار دلبری کرده ست با پیر و جوان این کاروان با صدای شبه پیغمبر مهیّا میشود در صفوف عاشقی با هر اذان این کاروان از امامش یک قدم هرگز نمی افتد جلو از علمدارِ وفا دارد نشان این کاروان هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی با خودش آورده یک آرام ِ جان این کاروان چیست تقدیرش؟چه ها خواهد شد و با زینب‌(س) است غرقِ در دلشوره های بیکران این کاروان عده ای سرهایشان بر نیزه خواهد رفت و بعد... خیمه ها می‌سوزد و بر سر زنان این کاروان میرود ده روز دیگر دست-بسته، داغدار... تا به شهر شام با شمر(لع) و سنان(لع) این کاروان! 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ « ای تو ای دلبر و دلدار بیا برگردیم» تا نباشیم عزادار بیا برگردیم یاد عباس علمدار کنم من امشب ای تو سردار وفادار بیا برگردیم تا علمدار بدیدند دگر لرزیدند جان آن میر علمدار بیا برگردیم مینوسم غزلی ناب به یاد عباس روز روشن که شده تار بیا برگردیم غم گرفته همه کرب و بلا را امشب ای‌ مرا سرور و سالار بیا برگردیم بر دلم باز تو دانی که بسی غم دارم با دلی خسته و غمخوار بیا برگردیم من به چشم دل خود خیمه سوزان دیدم میچکد اشک ز رخسار بیا برگردیم من شفایی ز تو خواهم که دلم بیمار ست ده شفایی تو به بیمار بیا برگردیم غم گرفته همه کرب و بلا را امشب ای مرا سید و سالار بیا برگردیم 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ این بیرق و سیاهی ماتم مقدس است آب و هوای تکیه برایم مقدس است گریه برای تو به خدا ارث مادری ست این قطره های جاری شبنم مقدس است «فرمود امام صادق علیه السلام که:»  چون گریه کرد بر غمت آدم مقدس است  در شش شبانه روز زمین آفریده شد شش گوشه ات برای خدا هم مقدس است تو انتهای دار و ندار منی حسین دیدی چقدر دار و ندارم مقدس است در بین ماه های خدا جور دیگری برما هلال ماه محرم مقدس است 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست گفتند بسوزید...سَمِعنا و اَطَعنا عمری ست که سرمایه ی ما چشم تر ماست از نوکری توست به هر جا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست هر جا عَلَمی هست همان جا حرم توست پس کرب و بلایت همه جا در نظر ماست از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست ای کشته ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی ست که تا روز ابد بر جگر ماست 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ از این در با صفاتر من ندیدم آستانی را به جز اینجا نمیدانم در این عالم نشانی را ملایک اذن میخواهند بزرگان آرزو دارند که در این محفل گریه بشویند استکانی را تمام عمر دنبال پناه و مامنی بودم نجستم بهتر از روضه زمانی را مکانی را امیدم روز محشر هست نشانم میدهی با دست ملایک را بفرمایی بیاریدش فلانی را خدایا آرزوی من زمان مردنم این است که با یک یاحسین ع گویم وداع این دار فانی را وصیت نامه خود را نوشتم بعد بسم الله که من بی کربلا دیگر نخواهم زندگانی را بدون کربلا دیگر نفس بالا نمی آید بیا ای قاصد مرگم بیاور مرگ آنی را بنای درد و دل دارم ولی این اشک ول کن نیست بنا باید کنم دیگر بساط روضه خوانی را : همه دیدند بابایی بیابان را تفحص کرد که تا شاید کند پیدا تن و جسم جوانی را رسید از خیمه ها زینب س به امداد امام خود وگر نه آن شکسته دل، ز کف میداد جانی را بمیرم دشمنش خندید ولی او گریه ها سر داد بیایید ای بنی هاشم بَرید این قدکمانی را 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________________________ روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام می‌رود در بینِ صحرا می‌رود بیت‌ُالحرام می‌رود دریا ، به دنبالش مدینه مثل رود می‌رود باران ، به دنبالش مدینه تشنه کام آفتابِ مکه در محمل نشست و بار بست صبح و شامِ مکه بعد از آن فقط شد شام شام رد شد از یثرب رسول‌الله فرمود: الوداع رد شد از سمتِ نجف شاه نجف گفتا سلام کیست او نورِ مفاتیح‌الجنانی مستجاب کیست او طوفانی از نهج‌البلاغه در کلام کیست او  وقتی که زهرا را ادامه می‌دهید حجة‌الله است زهرا   دخترش قائم مقام فاطمه وقتی تجلی کرد  زینب نام شد فاطمه شب‌های قدر و زینبش ماه صیام کیست: اقیانوس آرام است اما با حسین مرتضایی در حجاب و ذوالفقاری در نیام کیست زینب ابتدایِ حاء و سین و یا و نون کیست زینب انتهای شعرهای ناتمام حق بده عُمان اگر از زینب‌اللهی نوشت حیرتش بود و خودش  با واژه‌های خام خام این علی یا فاطمه یا که حسن یا که حسین... در شگفتم از زنی اینگونه دارد چند نام آسمان در کُلِ عمرِ آسمانی‌اش ندید از تمامیِ برادرها کنارش جز قیام سایه‌اش را چشم همسایه ندیده نیم قرن سایه‌اش هرچند باشد بر دو عالم مستدام کَس ندیده کوه را وقتی که می‌آید چنین کَس ندیده چادری اینگونه غرقِ استلام کربلا در کربلا آمد اگر زینب رسید کربلا شد کربلا با نام زینب والسلام بین عرش و فرش حائل زانویِ عباس بود ورنه عالم را نباشد طاقتِ آن نیم گام در شگفتم از زمینی که تحمل می‌کند تا که او آهسته بگذارد قدم با احترام جعفر و عون و محمد  قاسم و اکبر  همه گِرد او هستند گیرند از دو دستش هرکدام گِرد گردش از برادرها شلوغ افسوس گفت : آه از حُسنِ شروع  وای از حُسنِ ختام چار پرده روی محمل داشت اما عاقبت دید طوفان شد زمین خونین هوا  شد سرخ فام پرده‌های محملش را با حرم آتش زدند می‌دود دنبال دخترها خدایا در خیام خوب شد این صحنه را چشم عزیزانش ندید شاه بانویی زمین اُفتاد در بینِ عوام هرچه خانم گفت عباسم ولی او پانشد وای از احوالِ زینب وای از چشم حرام عاقبت همسایه‌ها دیدند او را  بر زمین عاقبت او دید شاگردانِ خود را رویِ بام سخت‌تر از هر جراحت دیدن لبخند بود از مسلمانهای کوفه از یهودی‌های شام جای طفلان یتیم خسته بی‌بی ، خورد خورد تازیانه جای آب و خیزران جای طعام دید وقتی که کنیزش نان تعارف می‌کند خواست از آنجا رود اما امان از ازدحام.... 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود باد در موی شما افتاد دلواپس شدم حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟ حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست دیده‌ام بر بچه‌ها افتاد، دلواپس شدم قاسم نعمتی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ -صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو - علم را بر زمین کوبید ساقی اینچنین باشد که تا محشر فقط حیدر امیرالمومنین باشد - جوانان بنی هاشم به گرد محمل زینب به هیبت مثل حیدر از همان آب و گل زینب همه هستند تا که غم نیاید بر دل زینب صدا آمد که جان ما چه دارد قابل زینب؟ - دل ارباب ما قرص است با مردان و شیرانش وزیر شاه ساقی و بنی هاشم به فرمانش - عجب حالی عجب شوری عجب دریای زیبایی عجب آرامشی دارد..رباب و صوت لالایی پر از گل گشته این صحرا،چه گل هایی چه گل هایی جوانانی علی صولت و خانم های زهرایی - تمام دشت حیران حسین و کاروان او فدای کاروان او فدای خاندان او - به زینب دست بسته...حالِ آواره نمی آید به زینب حالت اندوه و بیچاره نمی آید کبودی داشتن بر جسم و رخساره نمی آید به این خانم که اصلا معجر پاره نمی آید - محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد ز کوه صبر او حتی نشان درد برخیزد - الهی چشم نامحرم نیوفتد بر حجاب او حجابش جای خود اصلا نیوفتد بر نقاب او کسی هرگز نخواهد دید چشمان پر آب او نخواهد دید هرگز ناله ی بس کن رباب او - قسم خورده که تا اخر کنار یار می ماند کما اینکه تمام ماجرا را خوب می داند - حسینش را تن عریان به روی خاک خواهد دید علی اکبرش را با تنی صدچاک خواهد دید به پای دختری خار و خس و خاشاک خواهد دید ربابش را فقط افسرده و غم ناک خواهد دید - ولیکن دم نخواهد زد چرا که استوار است او شبیه رافت مولا شبیه ذوالفقار است او - میان خیمه ها باید ببیند غارت معجر بماند بی پناه و بی کس و بی یار و‌بی یا‌ور حسینش را ببیند بر زمین اما بدون سر خدا صبرش دهد وقتی که بیند نیزه ی اصغر _ به دوشش می کشد این بار را خانم به تنهایی نمی بیند ولی چشمش به غیر از اوج زیبایی - 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ و این پایان راه ماست بگشایید بار اینجا که دارم وعده از آغاز با پروردگار اینجا هر آنکس را هوای عشق بازی نیست برگردد که حتی از برادر هم ندارم انتظار اینجا بیابان است آری خشک و بایر خالی خالی ولی خواهد شد از خون شهیدان لاله زار اینجا همین صحراست ای مردم منای ال پیغمبر به روی خاک خواهد ریخت خون این تبار اینجا عطش اینجاست اشک اینجاست خون اینجاست این یعنی بلا اینجاست کرب اینجاست داغ بی شمار اینجا همان ساعت که چون برگ خزان از اسب می افتیم دو چشم فاطميات است چون ابر بهار اینجا نگه هرگز نخواهد داشت دشمن حرمت ما را که می خندند این مردم به اشک داغدار اینجا به دختر بچه هاشان قول سوغات از طلا دادند نمی ماند به گوش دخترانم گوشوار اینجا نوامیس علی را چند روز بعد نامحرم به چشم خویش خواهد دید بر مرکب سوار اینجا 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ کاروان، کاروان شورآور کاروان، اشتیاق، سرتاسر همه در حالت سفر از خود همه بی‌تاب چون نسیم سحر همه دل‌باخته چو پروانه همه بر پای شمع، خاکستر پدران از تبار ابراهیم مادران از قبیلهٔ هاجر عارفانِ قبیلهٔ عرفات شاعران عشیرهٔ مشعر... سروهایی به قامت طوبی چشمه‌هایی به پاکی کوثر هم‌رکاب حماسه‌های عظیم در گذر از هزار و یک معبر در دل و جانِ كاروان اکنون می‌تپد این نهیب، این باور: نكند شوكران شود معروف! نكند نردبان شود منكر! مرحبا بر سلالهٔ زهرا هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر» می‌سزد حُسن مَطلعی دیگر وقت وصف عقیله شد آخر در نزولش ز منبر ناقه خطبه‌خوانِ حماسه، آن خواهر شد عصا، شانهٔ علی‌اكبر پای عباس، پلهٔ منبر سرزمین، سرزمین گل‌ها بود پهنهٔ عشق! وه چه پهناور! شد پدیدار صحنه‌ای دیگر کشتی نوح بود و موج خطر ناگهان در هجوم باد خزان كنده شد برگه‌هایی از دفتر! کاش دستان باد می‌شد خشک کاش می‌شد گلوی گل‌ها تر! كیست مردی كه می‌رود میدان كه ندارد به جز خودش لشکر؟! ترسم این داغ شعله‌ور گردد مثل آتش که زیر خاکستر... آه! از زین، روی زمین افتاد پارهٔ جان احمد و حیدر و زنی روی تل برای نبی صحنه را می‌شود گزارش‌گر كه ببین جای بوسه‌های شما شده سرشار بوسهٔ خنجر! می‌بَرَند از تن عزیز تو جان می‌بُرَند از تن حسین تو سر آن طرف صحنهٔ شگفتی هست نه! بسی صحنه هست شرم‌آور رفته از پای دختران خلخال! رفته از دست مادران زیور! كاروان می‌رود به كوفه و شام کاروان می‌رود به مرز خطر كاروان می‌رود ولی خالی‌ست جای عباس و قاسم و اكبر کاروان جاری است در تاریخ کاروان باقی است تا محشر... 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم نام این دشت زد آتش به غم آباد دلم این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم جلوه ی روی تو در مردمک چشم من است تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم نکند بی تو از این معرکه برگردم من هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم بین اینان که ز صخره دلشان سنگ تر است سنگ بر آینه باب است، بیا برگردیم ما همه تشنه ی دیدار تو و طرح عطش نقشه اش نقش بر آب است، بیا یرگردیم دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه تا عمو پا به رکاب است، بیا برگردیم دوش در گوش دلم خواند رفیقی بیتی با ردیفی که چه ناب است: بیا برگردیم طاقت تیر ندارد گلوی اصغر تو تا در آغوش رباب است، بیا برگردیم 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار ____ چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم این‌جا نشسته روی دو زانو امام، هر قدم این‌جا ندا رسید که باز این چه شورش است در عالم خبر رسید: به آل علی شده ستم این‌جا درست پای همین نخلِ راست‌قامت رعنا امام بر سر نعش کسی شده‌ست خم این‌جا... سری هنوز به این سمت مانده، این سوی میدان اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم این‌جا نمانده فاصله‌ای در میان این دو برادر اگر چه یک حرم آنجا... اگر چه یک حرم این‌جا... چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره که باز سینه‌زنان محتشم گرفته دم این‌جا عزای اشرف اولاد آدم است دریغا همیشه قصۀ ما ختم می‌شود به همین‌جا... 🔸شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا  مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا  الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید  که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا  شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم  که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا  نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد  شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا  زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم  هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا  به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر  زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا  به پاس اجر سقایی و قانون علمداری  شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا  کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا  درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدیٰ اینجا  ندای اِرجعی را در یم خون می دهم پاسخ  که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا  استاد حاج غلامرضا سازگار *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
باز این چه نواست، وز کجا می‌آید؟  کاین نغمه به گوش آشنا می‌آید  یا رب چه غبار دلنشینی است که باز  بر لوح دل از خاطره ها می‌آید؟  این کیست، که از قِصۀ پر غُصۀ او  غم های دگر، به انتها می‌آید؟  این کیست، که بر پردۀ دل چنگ زند  کز شور غمش، دل به نوا می‌آید؟  این کیست، که از شتاب چرخ عمرش  گرد غم و طوفان عزا می‌آید؟  این کیست، که از شعار آزادی او  بر گوش مجاهدان، ندا می‌آید؟  این کیست، که هر کس شنود نامش را  با چشم تر و، نوحه سرا می‌آید؟  این کیست، که هر جا گذرد، همچو بهار  بوی گل سرخ، از فضا می‌آید؟  این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام  لبیک به لب، به نینوا می‌آید؟  خون در دل عاشقان حق، می‌جوشد  یک لاله عذار حق نما می‌آید  از شهر نبی، مسافری سرگردان  با قافله اش، به کربلا می‌آید  این عاشق سرگشته، حسین است، حسین  کاینجا به مشیت خدا می‌آید  این ذبح عظیم است، که از بیت خدا  با جمله عزیزان به منا می‌آید  اکبر به شتاب، از پی ثار الله  با قلب حسین، پا به پا می‌آید  قاسم که درین سفر بجای حسن است  آید به نظر که مجتبی می‌آید  عباس به پاس محمل خواهر خویش  چون سایۀ زینب، ز قفا می‌آید  گر جنگ و ستیز است، خدایا، در پیش  پس دختر زهرا به کجا می‌آید؟  کس نیست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب  با اصغر شش ماهه، چرا می‌آید؟  استاد حبیب چایچیان *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
نگرانی من از چهرهء زردم پیداست تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست نگران توأم ای یار بیا برگردیم با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود بازی اینگونه مگر با دل بیمار رواست؟ شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش منّت آب از این کور دلان بی معناست از سرت مویی اگر کم بشود می میرم چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم تا ببینم تن تو بی زره و خود و عباست نگرانم که نوک نیزه به حلقت برسد یا ببینم به شکم خُفته تنت در صحراست همهء دلخوشی ام مثل تو بر عبّاس است بی ابالفضل شوم مُشکل من معجرهاست حاضرم تا ابدالدّهر بسوزم امّا من نبینم سرِ تو سایه ء من از بالاست مجتبی صمدی شهاب *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
رویِ زانویِ برادر پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته آنکه رویِ شانه‌ی عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر اکبر و قاسم پُر است شُکر گِردش از جوانانِ بنی‌هاشم پُر است جبرئیل اینجاست تا خانوم فرمایش کند  تا حسین‌اش هست او احساسِ آرامش کند تا که آرام است دنیا درکِ آسایش کند تا بیاید عمه‌جان باید عمو خواهش کند تا که عباس است خانم خواب راحت می‌کند او فقط در سایه‌ی او استراحت می‌کند دست او که نیست دل غم رویِ غم می‌ریزَدَش َنامِ اینجا را مَبَر  وقتی بهم می‌ریزَدَش چشم‌ها خونِ جگر در هر قدم می‌ریزَدَش بیشتر او را بِهَم طفلِ حرم می‌ریزَدَش خیمه برپا می‌کنند و روضه برپا می‌کند می‌نشیند گوشه‌ای هِی وای زهرا می‌کند ناله زد تا زد قدم : دیدی چه آمد بر سرم گفت در بینِ حرم : دیدی چه آمد بر سرم چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم گفت با دلواپسی با آه : برگردان مرا مُردم از دلشوره از این راه برگردان مرا این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد زینبی آواره دارد جانِ زینب بازگرد درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد وای از این سرزمین شیرِ رُبابت خُشک شد تیرهاشان را ببین شیرِ رُبابت خُشک شد * داد زد شامِ دهم ای وای میبینی چه شد بچه ها را کرده گُم ای وای میبینی چه شد نعلِ تازه زیرِ سُم ای وای میبینی چه شد وَیلنا مِن بعدِ کُم ای وای میبینی چه شد گفت با طفلانِ در آتش علیکم بالفرار زود گیرَد مویِ سر آتش علیکم بالفرار می‌زند رویِ سرش دیگر نمی‌دانم چه شد بوسه زد بر حنجرش دیگر نمی‌دانم چه شد خاک خورده معجرش دیگر نمی‌دانم چه شد مانده او با مادرش دیگر نمی‌دانم چه شد ناقه‌اش عریان ولی جمعِ بنی‌هاشم نبود با حرامی بود اما اکبر و قاسم نبود حسن لطفی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد از مکه تا اینجا هزاران بار مردم خیلی برای حال طفلان غصه خوردم از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه عباس جان ، جان تو و جان رقیه آی ای علی اکبر مراقب باش از او ای شبه پیغمبر مراقب باش از او دست عربها در خور موهای او نیست این خارها اندازه ی پاهای او نیست از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم طاقت ندارم دستهایت بسته باشد پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم دور و برت چشم عوامی را ببینم جعفر ابوالفتحی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهترین های دو عالم بهترین دارد این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد با خود سفارش هایی از ام البنین دارد زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد حتی غبار راه روی چادرش ننشست محمل حجابی از پر روح الامین دارد این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد غم نامه ی این قافله سربسته اش این است خولی به همراه خودش یک خورجین دارد مرضیه نعیم امینی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
 او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد  سینه زنی عالم بالا شروع شد  این حس مادرانه كه دست خودش نبود  دلشوره های زینب كبری شروع شد  وقت مرور خاطره های گذشته شد  اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد  ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی  حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد  وقتی لباس حنجر او را خراش داد  صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد  "واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"  دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد  "واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"  شرمندگی حضرت سقا شروع شد  یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد  غارت نمودن تنش اما شروع شد  محسن حنیفی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
از آنزمان که خیمه را برپا نمودی در بین این صحرای غم مأوا نمودی دوش مرا تکیه گه غمها نمودی خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده این سرزمین روح مرا بی تاب کرده تو گفته بودی میهمان کوفیانیم تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم آرام از دست و زبانِ کوفیانیم محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟ سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر بازی نکن با قلب زینب ای برادر یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم عبّاس را فرمان بده جولان نماید با غُرّشی این قوم را حیران نماید شاید که دشمن خویش را پنهان نماید سوی مدینه رجعتم آسان نماید عباسِ من قرص قمر تو آفتابی می ترسد این لشکر زعباسم حسابی اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی با آفتاب و خشکی لبها چه سازی خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی با من نگو با چشم خود حرف از جدائی با من نگو زینب میان کربلایی در ذهن من زیباترین تمثال هستی از چه پریشان خاطر و احوال هستی تو محو معبودی کمی خوشحال هستی آخر چرا خیره به آن گودال هستی ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد کارت به عصر روز عاشورا نیفتد از این سراشیبی به دیدارت می آیم دنبال چشم خسته وتارت می آیم شاید که خوردم یار به کارت می آیم وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت مجتبی صمدی شهاب *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
در سکوت شکسته ی صحرا کاروانی ز دور شد پیدا کاروان عشیره ی سادات کاروان قبیله ی طاها کاروان سلاله های رسول کاروان امام عاشورا کاروان عزیزِ حضرت حق پنجمین آفتاب اهل کسا دشت در زیر پایشان لرزان دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما همگی نور چشم پیغمبر همه مجنون صفت همه لیلا همه شان لاله روی، چون یوسف همگی مستجاب، چون عیسی یاد تیغ و ترنج می افتد هر که بیند جمال آن ها را یکطرف روح آیه ی تطهیر یکطرف معنی "ذوی القربی" پور زهرا و ساقی  و اکبر در مثل، کعبه و صفا و منا این طرف یادگار های حسن به نهایت مؤدّب و شیدا علم کاروان به همراهش مشک، بر دوش حضرت سقا خیل ناموس حضرت حیدر "همه در پرده های حجب و حیا" پرده دار مخدّرات حرم شیر غرانِ بیشه ی لیلا باد، اینجا اجازه می گیرد پرده را جا به جا کند حتی چشم دشمن هزار فرسخ دور نه ز صورت، که قامت آنها محملی بی رکاب می آید محملی محترم چو عرشِ خدا دور تا دور آن بنی هاشم پیش رو، پور حضرت زهرا عِزّ و جاه و شکوه می بیند هر که از راه میرسد اینجا تا که گاهِ نزول می آید ناگهان دشت می شود غوغا دیده ها سوی خاک می افتد تا که زینب زمین گذارد پا ثانیِ حیدر است میگیرد زیر بازوی زینب کبری زانوانی غیور می آید که شکوه حرم کند معنا چشم بد دور، ناید آن روزی کاروان را نظر زنند اعدا ناید آن روز که عزیز بتول در بیابان شود تک و تنها محمدمهدی رافع *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*