eitaa logo
کانون مداحان
26.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
20.7هزار ویدیو
191 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مدینه! امامت کجا می‌رود؟  سفر کرده سوی خدا می‌رود دلِ شب، غریبانه تنها حسین  نهان از همه چشم‌ها می‌رود مدینه! چـه آرامی و ساکـتی  امـام غریبت کجا می‌رود؟ مدینه! زعباس و ا کبر بپرس  اگر می‌رود شب، چرا می‌رود؟ مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله  چه عاشق سوی کربلا می‌رود  اگر جان بـه بزم بـلا می‌برد  علی‌اصغرش را کجا می‌برد؟  فضا محو تاب و تب زینب است  گمانم که وقت نمـاز شب است همه هـاشمیات، مشغـول ذکر  بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است «طرِمّاح»! محمل به سرعت مران  که بانوی این کاروان زینب است همه کودکـان را هم امشب مـدام  غریبانـه ذکر خدا بـر لب است حسین است چون ماه و اطراف او  فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است  بیابـان! بـزن نـاله‌ای دلـنشین  که دخت علی گشته محمل نشین  عجب کاروانی، خـدا یـارشان  اجل آیـد از ره بـه دیدارشان متـاعِ همه گشته خونِ گلـو  خداونـد عالم خریـدارشان شود حجّشان با شهادت شروع  اسارت بـود آخرِ کـارشان گواهی دهم در کنـار فرات  بوَد آبشان خون رخسارشان  چو اینان عزیـزان پیغمبرند  مبادا کنی ای فلک خوارشان   قضا را چه امری مقدر شده؟  کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده  در این کاروان کودکی شیرخوار  بـه دامـان مادر کشد انتـظار که روزی در آغوش گرم پدر  کند تشنه لب، جان خود را نثار بپاشد پدر خون او را به عرش  کند هدیـه بـر ذات پروردگار در آغوش خون خدا پر زند  بـه دامان زهرا بگیرد قرار به بابا بگوید که با دست خویش  سپر کن به تیر و به خاکش سپار بـه سقا بگویید آبش دهـد  ز خون دو بازو، گلابش دهد به زینب بگویید: با سوز و آه  بوَد کعبه‌ات گودی قتـلگاه بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد  چگونه به زخم جبینت نگاه؟ بـه زهرا بگویید: از کعب نی  شود پیکر دخترانـت سیـاه به قاسم بگویید: خون سرت  خضابِ رُخَت می شود بی‌گناه  به طفلان بگویید: در زیر خاک  بیاریـد از تـرس دشمن پناه به "میثم" بگویید اشک روان  فرستد بـه دنبال این کاروان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): داره میره یه کاروون ، با یه امیر مهربون توی بیابون ندارن ، روُ سرشون یه سایبون داره میره یه کاروون ، یه کاروون غریبونه نگاه بچه هاست هنوز ، انگاری به درِ خونه داره میره یه کاروون ، روی لبا یه زمزمهَ ست از هر طرف تو گوششون ، صدای آهِ فاطمهَ ست داره میره یه کاروون ، بچه ها توُ محملشون هِی بر می گردن و به هم ، مدینه رو میدن نشون داره میره یه کاروون ، بچه ای که بی گناهه جون میده از سوز عطش ، وقتی که میشه شیش ماهه داره میره یه کاروون ، ذکر خدا روی لبه قبله ی اهل قافله ، محمل عشق زینبه داره میره یه کاروون ، خیلی غریبه به خدا میگن میره مکه ولی ، آخر میره به کربلا داره میره یه کاروون ، همه عزیز ، نور دو عین برای رفع هر بلا ، همه میگن حسین حسین داره میره یه کاروون ، باغ گل یاس علی سرو رشیدشون کیه ، حضرت عباس علی داره میره یه کاروون ، وقتی که بر می گرده باز جووناشون کشته میشن ، نیلی میشه گلای ناز داره میره یه کاروون ، گلاب و قرآن بیارید به خاک پای اکبرش ، همه باید سر بزارید داره میره یه کاروون ، خدا هم عاشقش شده میره به همراه حسین ، دلی که لایقش شده داره میره یه کاروون ، درد و بلاش به جون ما چی میشه با این قافله ، ما هم بریم به کربلا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه خروج قافله حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از مدینه النّبي با آه و اشک و ناله،با سوزِ بی قرینه شبانه کاروانی میرود از مدینه واغربتا واویلا... چه کاروان عشقی،پر از لاله پر از یاس علی اکبر و قاسم،زین العباد و عباس واغربتا واویلا... با وجودِ ابالفضل با عزّت مُدامی کسی در دل ندارد هَراسِ تشنه کامی واغربتا واویلا... همین ها روزی آید،که بعد از داغ گودال هتک حرمت شوند از،دشمن در اوج جنجال واغربتا واویلا... سکینه ناله میزد،با درد بی کرانه ای عمّهٔ غریبم،امان از تازیانه واغربتا واویلا... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت کاروان عاشقان خروج ازمدینه **** مدینه حسینت کجا می‌رود؟ اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟ غریب وطن نیمه‌شب از وطن غریبانه پیش خدا می‌رود دلِ شب خدا را صدا می‌زند چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟ اجل پیش رو، مادرش فاطمه به دنبال او از قفا می‌رود به تعجیل رو در کجا می‌برد؟ مگر سر برای خدا می‌برد؟ **** صدای جرس آه جان بر لب است جگرسوز چون ناله زینب است «طرماح» یک لحظه محمل مران! خدا را که وقت نماز شب است نفس‌ها همه نالۀ یا حسین دعاها همه سوز و تاب و تب است به هر منزلی مرگ چشم انتظار به هر محملی نغمۀ «یارب» است شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها بنالید با زینب ای ناقه‌ها **** شب است و بیابان پر از ولوله مدینه دعا کن به این قافله همانا به شوق وصال خدا گرفتند از دیگران فاصله خدا رحم آرد به حال رباب که بر کف گرفته کمان حرمله پدر را ببرّند لب تشنه سر پسر را ببندند در سلسله شرار جگر شمع محمل شده نوای جرس آتش دل شده * مدینه دعا کن برای حسین که خالی بوَد در تو جای حسین مدینه مدینه دگر نشنوی دل شب صدای دعای حسین مدینه به اهل مدینه بگو که فرداست روز عزای حسین خدایت دهد صبر ام‌البنین که عباس گردد فدای حسین دلش یاد رخسار پیغمبر است نگاهش به روی علی‌اکبر است * مدینه دعا کن که این انجمن بیایند بار دگر در وطن از آن بیم دارم که دخت علی ز شش یوسف آرد یکی پیرهن از آن بیم دارم که رأس حسین لب تشنه گردد جدا از بدن از آن بیم دارم که پرپر شود چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن الهی به دنبال این کاروان بوَد روز و شب اشک «میثم» روان سلام الله علیهم اجمعین ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا چرا با چشمای تر می ری سفر روز كه هست، چرا سحر می ری سفر بذار ام البنین و بیدار کنم چرا داری بی خبر می ری سفر دختر سپاهت و نبر حسین صبر خیمه گاهت و نبر حسین به خدا حرمله رحمی نداره طفل بی گناهت و نبر حسین داری با عقیله ها کجا می ری این قده با عجله چرا می ری روضه خوندی برا ام سلمه حالا داری سمت کربلا می ری می سپارم به خدا این قافله رو خدا دور کنه ز ما فاصله رو خودم از گم شدنش خبر دارم اگه می شه نبریم سه ساله رو این سفر برام خوش اقبال نمی شه خواهرت اینجوری خوشحال نمی شه اینجوری روضه نخون برام حسین دروغه، تن تو پامال نمی شه اینجوری صدا نزن مادرم و من برات مادرم و خواهرم و... نگران من نباش تو این سفر گرهِ محکم زدم معجرم و بیا تا آخر راه با هم باشیم توی این شب سیاه با هم باشیم قول بده هرچی بلا دیدیم داداش حتی توی قتلگاه با هم باشیم نمی خوام تو رو پریشون ببینم نمی خوام چشات و گریون ببینم باورم نمی شه يک روزی بیاد تو رو بی کفن پر از خون ببینم دوس دارم بچه هام و فدات کنم خودم و فدای بچه هات کنم تا نیومده شب وداعمون دوس دارم بشینم و نگات کنم سلام الله علیهم اجمعین رضاباقریان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت از مدینه آهی کشید و تربت او را به بر گرفت از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت از بس که خون گریست، جگر‌گوشۀ رسول منزل‌‌گه بتول، به خون جگر گرفت زآن پس به ناله گفت که ای بانوی بهشت! خواهم ز آستان تو، راه سفر گرفت رفته است در قضا که شوم کشتۀ جفا نتْوان به پیش، تیر قضا را سپر گرفت از تربت بتول برآمد یکی خروش و آتش از آن خروش، به بحر و به بر گرفت کای جان مادر! آمده‌ای تا کنی وداع آن گاه راه وادی پُر شور ‌و ‌شر گرفت داغ برادر تو، هنوز است بر دلم باز این چه شعبده است که گردون ز سر گرفت؟ نَبْوَد مصیبتی ز غم تو، عظیم‌تر نتْوان غم مصیبت تو، مختصر گرفت خواهم به روز حشر ز بیداد امّتان در پای عرش، دامن «خیر البشر» گرفت از گفت‌وگوی فاطمه، شه را جگر بسوخت آهی چنان کشید کز او، خشک و تر بسوخت سلام الله علیهم اجمعین مرحوم سروش اصفهانی 🍁 برای شادی روحش لطفا صلوات ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام_از_مدینه وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام_از_مدینه گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! «اگر بار گران بودیم و رفتیم» وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریکه، مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت از مدینه وقت پروازرسیده پر خود را برداشت زودتر از همه آب آور خود را برداشت مشک‌ها را که علمدار روی ناقه گذاشت یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت دور او اهل حرم که همگی جمع شدند صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها پیرهن بافته‌ی مادر خود را برداشت إن یکادی بنویسید بلا دور شود ساربان دید که انگشتر خود را برداشت بی‌سبب نیست عبای نبوی را می‌خواست شِبه پیغمبر ، علی اکبر خود را برداشت آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد آنقدر سوخت که خاکستر خود را برداشت (سلام الله علیهم اجمعین) ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام از_مدینه قصد کرده است از وطن برود پنجمین رکن پنج تن برود این حسین است که غریب شده کاش می شد که با حسن برود او به هر حال می شود عریان چه نیازی ست با کفن برود هر چه کردند جان معجر من نگذاری که پیرهن برود قسمت می دهم اجازه نده شمر با پا روی بدن برود نگذاری که نیزه کندی جای پهلوش بر دهن برود نکند بی حسین برگردی نکند آبروی من برود سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ________ _______________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حکمت 126 : 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔻شگفتى ضد ارزش ها (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى) 💎وَ قَالَ [عليه السلام] عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِى الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِى كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِى اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ . 🔻درود خدا بر او ، فرمود : در شگفتم از بخيل : به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد ، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند ، اما در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود . و در شگفتم از متكبرى كه ديروز نقطه اى بر ارزش ، و فردا مردارى گنديده خواهد بود ؛ و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است ، و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد و در شگفتم از آن كس كه خانه نابودشدنى ، را آباد مى كند اما جايگاه هميشگى را از ياد برده است. 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 ✅لينك كانال حكمت هاي نهج البلاغه در تلگرام: https://t.me/hekmat_nahjolbalaqe
مراسم ترحیم و سومین روز درگذشت پدر خانم مداح اهلبیت حاج محمدقاسمی (گز لاله) ترحیم امروز پنج شنبه ۵:۳۰تا ۹ شب خ سلمان مسجد امام حسین خوراسگان مراسم سوم فردا صبح جمعه ساعت ۹ال۱۲ مسجد امام حسین خ سلمان خوراسگان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): از اینکه بی وفایم٬ خیلی دلم گرفته باید به خود بیایم٬ خیلی دلم گرفته «أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه لنگ است هر دو پایم٬ خیلی دلم گرفته در خود شکستم از بغض٬ گفتم میانِ سجده: با اشکِ بی صدایم٬ خیلی دلم گرفته یارب «ظَلمتُ نفسی»٬ یارب «إلهی ٱلعفو» درمانده و گدایم٬ خیلی دلم گرفته یک عده با چه شوقی حاجت روا شدند و من تحبس الدعایم٬ خیلی دلم گرفته دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد قدری بده شفایم٬ خیلی دلم گرفته ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم کاری بکن برایم٬ خیلی دلم گرفته «دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست دلتنگِ کربلایم٬ خیلی دلم گرفته! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
اين متن بهترین پست سال شناخته شد ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻭ ....... ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ . ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ .... ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ، ﺭﻓﺘﮕﺮ ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ . ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ ... ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ..... ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ .... ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ .... ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ... ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ .... ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ . سلام من به فرداها به آبی آسمان به سبزیِ نگاه باران من به روزی که دوباره کوچه‌ها می‌خندند من به آغازی بر یک پایان یقین دارم ... زندگی بر مدار امید می‌چرخد ...🙏🌹
سلام(بخوانیدوارسال کنید): اگر چه بعد خطا گریه ام پناه من است نشان شرمِ خطایم عیان به آه من است تمام عجز من از دوری ات شود آغاز به یاد تو که نباشم همان گناه من است بیا دوباره ببخشم ، ببخش شرمنده ببین تو عذر مرا حال من گواه من است گرفته دست مرا پرچمت به وقت خطر چراغ روضه به شبهای تار ماه من است نیامدم به درت از برای حشمت و جاه همین گدائیِ بر درگه تو جاه من است برای مرهمِ زخمت امیر بی لشگر شرار اشک غم و ناله ام سپاه من است به بند عشق تو آخر نفس بیاید بند که کشتهٔ تو منم روضه قتلگاه من است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🔹روزی شخصی از عارفی سؤال کرد: 🍃چرا ما امام زمان را نمی‌بینیم؟؟ 🔸عارف گفت: 🍃لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. آن شخص این کار را انجام داد. 🔸عارف گفت: آیا الان می‌توانید مرا ببینید؟ 🔹گفت: خیر! نمی‌توانم ببینم! 🔸عارف فرمود: چرا نمی‌توانی من را ببینی؟ 🔹گفت: چون پشت من به شماست! 🔸عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمی‌توانید امام زمان را بینید؟! ✨چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانی‌ها به امام زمان پشت کرده‌ایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم. 💖 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج 💖
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت کاروان عاشقان خروج ازمدینه **** مدینه حسینت کجا می‌رود؟ اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟ غریب وطن نیمه‌شب از وطن غریبانه پیش خدا می‌رود دلِ شب خدا را صدا می‌زند چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟ اجل پیش رو، مادرش فاطمه به دنبال او از قفا می‌رود به تعجیل رو در کجا می‌برد؟ مگر سر برای خدا می‌برد؟ **** صدای جرس آه جان بر لب است جگرسوز چون ناله زینب است «طرماح» یک لحظه محمل مران! خدا را که وقت نماز شب است نفس‌ها همه نالۀ یا حسین دعاها همه سوز و تاب و تب است به هر منزلی مرگ چشم انتظار به هر محملی نغمۀ «یارب» است شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها بنالید با زینب ای ناقه‌ها **** شب است و بیابان پر از ولوله مدینه دعا کن به این قافله همانا به شوق وصال خدا گرفتند از دیگران فاصله خدا رحم آرد به حال رباب که بر کف گرفته کمان حرمله پدر را ببرّند لب تشنه سر پسر را ببندند در سلسله شرار جگر شمع محمل شده نوای جرس آتش دل شده * مدینه دعا کن برای حسین که خالی بوَد در تو جای حسین مدینه مدینه دگر نشنوی دل شب صدای دعای حسین مدینه به اهل مدینه بگو که فرداست روز عزای حسین خدایت دهد صبر ام‌البنین که عباس گردد فدای حسین دلش یاد رخسار پیغمبر است نگاهش به روی علی‌اکبر است * مدینه دعا کن که این انجمن بیایند بار دگر در وطن از آن بیم دارم که دخت علی ز شش یوسف آرد یکی پیرهن از آن بیم دارم که رأس حسین لب تشنه گردد جدا از بدن از آن بیم دارم که پرپر شود چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن الهی به دنبال این کاروان بوَد روز و شب اشک «میثم» روان سلام الله علیهم اجمعین ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا چرا با چشمای تر می ری سفر روز كه هست، چرا سحر می ری سفر بذار ام البنین و بیدار کنم چرا داری بی خبر می ری سفر دختر سپاهت و نبر حسین صبر خیمه گاهت و نبر حسین به خدا حرمله رحمی نداره طفل بی گناهت و نبر حسین داری با عقیله ها کجا می ری این قده با عجله چرا می ری روضه خوندی برا ام سلمه حالا داری سمت کربلا می ری می سپارم به خدا این قافله رو خدا دور کنه ز ما فاصله رو خودم از گم شدنش خبر دارم اگه می شه نبریم سه ساله رو این سفر برام خوش اقبال نمی شه خواهرت اینجوری خوشحال نمی شه اینجوری روضه نخون برام حسین دروغه، تن تو پامال نمی شه اینجوری صدا نزن مادرم و من برات مادرم و خواهرم و... نگران من نباش تو این سفر گرهِ محکم زدم معجرم و بیا تا آخر راه با هم باشیم توی این شب سیاه با هم باشیم قول بده هرچی بلا دیدیم داداش حتی توی قتلگاه با هم باشیم نمی خوام تو رو پریشون ببینم نمی خوام چشات و گریون ببینم باورم نمی شه يک روزی بیاد تو رو بی کفن پر از خون ببینم دوس دارم بچه هام و فدات کنم خودم و فدای بچه هات کنم تا نیومده شب وداعمون دوس دارم بشینم و نگات کنم سلام الله علیهم اجمعین رضاباقریان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت از مدینه آهی کشید و تربت او را به بر گرفت از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت از بس که خون گریست، جگر‌گوشۀ رسول منزل‌‌گه بتول، به خون جگر گرفت زآن پس به ناله گفت که ای بانوی بهشت! خواهم ز آستان تو، راه سفر گرفت رفته است در قضا که شوم کشتۀ جفا نتْوان به پیش، تیر قضا را سپر گرفت از تربت بتول برآمد یکی خروش و آتش از آن خروش، به بحر و به بر گرفت کای جان مادر! آمده‌ای تا کنی وداع آن گاه راه وادی پُر شور ‌و ‌شر گرفت داغ برادر تو، هنوز است بر دلم باز این چه شعبده است که گردون ز سر گرفت؟ نَبْوَد مصیبتی ز غم تو، عظیم‌تر نتْوان غم مصیبت تو، مختصر گرفت خواهم به روز حشر ز بیداد امّتان در پای عرش، دامن «خیر البشر» گرفت از گفت‌وگوی فاطمه، شه را جگر بسوخت آهی چنان کشید کز او، خشک و تر بسوخت سلام الله علیهم اجمعین مرحوم سروش اصفهانی 🍁 برای شادی روحش لطفا صلوات ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام_از_مدینه وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام_از_مدینه گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! «اگر بار گران بودیم و رفتیم» وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریکه، مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حرکت از مدینه وقت پروازرسیده پر خود را برداشت زودتر از همه آب آور خود را برداشت مشک‌ها را که علمدار روی ناقه گذاشت یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت دور او اهل حرم که همگی جمع شدند صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها پیرهن بافته‌ی مادر خود را برداشت إن یکادی بنویسید بلا دور شود ساربان دید که انگشتر خود را برداشت بی‌سبب نیست عبای نبوی را می‌خواست شِبه پیغمبر ، علی اکبر خود را برداشت آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد آنقدر سوخت که خاکستر خود را برداشت (سلام الله علیهم اجمعین) ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علیه السلام از_مدینه قصد کرده است از وطن برود پنجمین رکن پنج تن برود این حسین است که غریب شده کاش می شد که با حسن برود او به هر حال می شود عریان چه نیازی ست با کفن برود هر چه کردند جان معجر من نگذاری که پیرهن برود قسمت می دهم اجازه نده شمر با پا روی بدن برود نگذاری که نیزه کندی جای پهلوش بر دهن برود نکند بی حسین برگردی نکند آبروی من برود سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ________ _______________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه مثنوی امام حسین (ع) حرکت کاروان -(بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق) بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق از جدِّ خود شنید که(اُخرُج اِلی العِراق) پیغام دادش از طرف حَيّ ذُوالمِنَن (قَدْ شاءَ أَنْ يَراكَ قَتيلا)حُسين من أُخْرُج إلي العِراق،سفر پیش روی توست یک‌دشت‌داغ‌و خوف و خطر پیش روی توست أُخْرُج إلي العِراق،که چشم انتظار توست قومی که فکر غارت دار و ندار توست أُخْرُج إلي العِراق،که باید فدا شوی بشتاب تا که ذبح عظیم خدا شوی أُخْرُج إلي العِراق،که مهمانی ات کنند در پیش چشم فاطمه قربانی ات کنند هر چند خیل پرده نشینان عصمتند با تو مُخدّرات به این بزم دعوتند وقتی پس از فراق جوان،پیر می شوی وقتی که بین دشت زمین گیر می شوی وقتی کنار علقمه با قلب ریش ریش تیر آنقَدَر درآوری از نعش ماه خویش وقتی که دور از نظر زینب و رباب از خون شیرخواره محاسن کنی خضاب وقتی به سجده در دل گودال می روی وقتی که نیزه میخوری از حال می روی یعنی‌چه‌حکمتی‌ست‌که‌مَسلوب‌می‌شوی؟ در زیر سُم‌ّ اسب لگدکوب می‌شوی سر را بباز و سروری ات را نشان بده از روی نیزه دلبری ات را نشان بده در کوفه ای که لب به لب از بغض حیدر است قرآن شنیدن از سر بر نیزه خوشتر است از خون زخم وا شده ات رنگ هم بخور گفته خدا به خاطر من سنگ هم بخور آرامش عقیله در آن ازدحام باش یک جمله با رقیّه ی خود هم‌کلام باش شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯