بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محسن_عرب_خالقی
▶️
حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه
شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه
چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته
روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته
دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال
نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال
اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه
مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه
میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید
سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید
از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد
جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد
توی خون داره می خنده، عمو جون دیدی که مردم
اگه تو خیمه می موندم، جون عمه دق می کردم
خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت
مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت
خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن
پای نیزه ی ابالفضل، به اسیری مون می خندن
#شب_پنجم
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است
صبور باش که این حرف آخرم سخت است
دگر زمان جدایی شده، دعایم کن
سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است
برو برای اسارت دگر مهیّا شو
که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است
نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی
غریب ماندن زنهای این حرم سخت است
تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی
برای دخترک ناز پرورم سخت است
بگو رباب حلالم کند که می دانم
به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است
به زیر حنجره ام بوسه می زنی، امّا
بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است
خدا به داد دلت می رسد، که در بر شمر
به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است
****
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
اشعار شب چهارم محرم
به روی دست دلِ بی قراری آوردم
بغل بغل غزل آه و زاری آوردم
برای اینکه به دست آورم دلت آقا
نگاه ملتمس و گریه داری آوردم
من این دو حلقه به گوش کفن به تن کرده
به پیشگاه تو با شرمساری آوردم
تو را به چادر خاکی مادرت سوگند
قبول کن که به امیدواری آوردم
دو پیش مرگ تو را از قبیله ی طاها
در این همایش خون یادگاری آوردم
سهیم کن جگرم را به غصه ی فرزند
دو پاره ی جگرم را به یاری آوردم
به جنگ این همه لشگر به رمز یا زهرا
ز خیمه لشگر حیدر تباری آوردم
همه بضاعت زینب همین دو قربانی ست
برای غربت و آهی که داری آوردم
فدایی گلوی اصغرت که می گردند
دو دست بوس تو را بهر کاری آوردم
رقیه دلهره دارد ز برق خنجرها
برای دختر تو جان نثاری آوردم
برای رفتن تا شهر شام همراهت
ستاره های شب نی سواری آوردم
**
#شب_چهارم
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
دوطفلان زينب(س)
داغ تو در میان دلم لانه می کند
داردغروب، گریه ی جانانه می کند
"تنهاترین! به ذکر مصیبت نیاز نیست
من را نسیم نام تو دیوانه می کند"
هرآنچه رشته ام همه را پنبه کرده است
نازی که در خیام تو دردانه می کند
شانه به شانه تو ببین ایستاده ام
چنگال باد موی تو گرشانه می کند
هدیه برای تو دو گل آورده ام حسین
این هدیه چاره می کندت یا نمی کند؟
امید بسته ام به غمت سرسری مگیر
زینب که هست، تو مدد از دیگری مگیر
تنهای درد پوش، گل لاله کوب من
ای امتداد سرخ نگاهت غروب من
می بینمت در اوج بلا آب می شوی
ای چشمه چشمه آینه ی بی رسوب من
عباس، کشف کرب ز وجه تو می کند
تو پاک می کنی ز دل من کروب من
گرچه مقابلم همه بدهای عالمند
اما خوشم کنار توأم ای تو خوب من
باید شکسته خوانده شود این نمازشب
وقتی که در نماز نباشی تو روبه من
معراج زینب است چو لاهوت چشم تو
سرتا به پا قنوتم و مبهوت چشم تو
کوتاه می کنم سخنم را برای تو
ای شیرپاک خورده دو تاشان فدای تو
احرام بسته ام که شوم محرم غمت
ای کعبه همیشه ی من، کربلای تو
تقصیر عشق چیست که دربند زینب است؟
سرها نوشته اند بیفتند پای تو
من زنده می شوم چو بمیرند این دوتا...
چون بنگرم به قامت ازغم دوتای تو؟
باید که نامشان بشود پرچم غمت
درچارمین شب دهه های عزای تو
این حرف حرف آخر من بود والسلام
بی تو نفس کشیدن من می شود حرام
#شب_چهارم
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
جان من نذر روضههایِ حسین
می تپد قلب من برای حسین
این دو قربانیاَم به جای خود
پدر و مادرم فدای حسین
بچّه های عقیلهیِ سادات
نذر یک موی بچّه های حسین
نیزه و تیر و تیغ حمله کنید
به دو دلبندِ من به جای حسین
غیرتُالله هایِ دامن من
سِپر اهل نینوایِ حسین
بر روی نیزهها سرِ دو شهید
سهم این یار مبتلای حسین
دست و پا می زند تَهِ گودال
می خورم تازیانه پای حسین
همسفر با حریمِ بی حرم است
سارقِ خاتم و عبای حسین
پای سرنیزه سنگ خواهد خورد
ندبهخوان خرابههای حسین
حسین ایمانی
#شب_چهارم
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
امان از دل رباب
رباب لشگر خود را به دست اقا داد
خدا کند نرود پیش اش آبروی رباب
علی بهانه گرفت جای آب تیر آمد
سفید شد همان لحظه تار موی رباب
غروب روز دهم بعد عصر عاشورا
کسی نبود نباشد به جست و جوی رباب
تمام نفرتم از خنده های حرمله بود
همان که قهقهه میزد به های و هوی رباب
خدا کند که نباشد سر علی اصغر
سری ز نیزه زمین خورد رو به روی رباب
محمدمهدی نسترن
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
حرمله خیر نبینی
به عزیز دل خیمه نظرش افتاده
هلهله باز به جان جگرش افتاده
مانده ام تیر مگر قحطی صید آمده است
که به یک حنجر کوچک گذرش افتاده
حرمله خیر نبینی دو نشان را زده ای
پسرش را زدی اما پدرش افتاده
دو علی داشت از این عمر که درهم شده اند
بعد از این اشک هم از چشم ترش افتاده
اربا اربا نشده این علی اهل حرم
بدنش مانده ولی حیف سرش افتاده
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بیچاره مادرش
بالا گرفت دستش و شد گرم گفتگو
رحمی نکرد بر لب شش ماهه هم عدو
تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو
شد رنگ خون، سفیدی قنداق طفل او
جان داده بود طفل پدر نیز جان نداشت
قدری که تا به خیمه رسد هم توان نداشت
می سوخت در حرارت این داغ آفتاب
بیچاره مادری که شد از شرم آب، آب
پاشیده بود حنجر و پاشیده تر رباب
او مانده بود و خانه ی عمری که شد خراب
می رفت غم سراغ دل قافله ....نگو
داغی گذاشت برجگرش حرمله ...نگو
جان می دهد پس از پسرش یا می آورد ؟
غم پیش پای او اگر ، اما می آورد
این وضع ، حال حرمله را جا می آورد
زیر عبا گرفته علی را می آورد
سرمست هلهله شده راه عبور او
افتاده گیر خنده ی لشکر غرور او
آرام ماندنش به مراعات همسر است
آورده با خودش بدنی را که پرپر است
باید چگونه گفت به خیمه که مضطر است
گریه کنید مجلس ترحیم اصغر است
جانی نداشت آن که خودش کوه زاده بود
انگار که پسر ، پدر از دست داده بود
با خون دل رسید به تشییع پیکرش
بوسه گرفت از لب و رگهای حنجرش
سالم نداد عزیز حرم را به مادرش
آهی کشید خیمه و دق کرد خواهرش
بی کس شدند، اهل حرم داغدیده اند
خیل ملک برای تسلا رسیده اند
شرمنده اند ، قبر برایش محقر است
خاک است که از این غم جانکاه بر سر است
وقت وداع کردن با چند خواهر است
غمگین ترین نوا دم لالای آخر است
باید رباب را به کنارش بیاورند
تاج گلی برای مزارش بیاورند
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یا رضیع الحسین
بر آن تاریکیِ مطلق زَر آورد
به روی دست طفلی مضطر آورد
نیازش چند قطره آب شد که
سه شعبه بین حرفش سر درآورد
چه بود اینکه برید از گوش تا گوش
نبیند خیر با خود خنجر آورد
اگر خون علی را آسمان برد
خدا بر مقتل خود جوهر آورد
علی را خاک کرد ، اما پلیدی
ز پشت خیمه با نیزه سر آورد
رباب آتش گرفت ، آتش بگیرد
عدو گهواره را بی اصغر آورد
همینکه آب را آزاد کردند
همه شش ماه اش را یاد کردند
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
سفیدی گلویش
ز تشنگی متوسل به آب دیده شدم
به پیش مادر بی شیر سرفکنده شدم
برای یاری من مهد هم تکلم کرد
میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم
نقاب بر رخشان کوفیان زده بودند
قتیل برق نگاهی بد و کشنده شدم
برای بارش باران دعایشان کردم
برای جرعه آبی اسیر و رانده شدم
هنوز صحبت من ناتمام بود اما
که شاهد سخنانی تکان دهنده شدم
سفیدی گلویش را چگونه حرمله دید
برید تیر و من از این جهان بریده شدم
سه شعبه تیز و عدو ماهر و گلو کوچک
اسیر چنگ چنین فرقه درنده شدم
تحیر من از این بود مردم عالم
که خویش شاهد حلقوم تیرخورده شدم
کسی نبود که گیرد تو را ز آغوشم
هزار مرتبه مُردم دوباره زنده شدم
سپردمت به دل خاک های این صحرا
و در کنار مزار تو آرمیده شدم
جواد کلهر
#جواد_کلهر #شعر_شهادت_ابن_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
طفل رضیع
بالا گرفت دستش و شد گرم گفتگو
رحمی نکرد بر لب شش ماهه هم عدو
تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو
شد رنگ خون، سفیدی قنداق طفل او
جان داده بود طفل پدر نیز جان نداشت
قدری که تا به خیمه رسد هم توان نداشت
می سوخت در حرارت این داغ آفتاب
بیچاره مادری که شد از شرم آب، آب
پاشیده بود حنجر و پاشیده تر رباب
او مانده بود و خانه ی عمری که شد خراب
می رفت غم سراغ دل قافله ....نگو
داغی گذاشت برجگرش حرمله ...نگو
جان می دهد پس از پسرش یا می آورد ؟
غم پیش پای او اگر ، اما می آورد
این وضع ، حال حرمله را جا می آورد
زیر عبا گرفته علی را می آورد
سرمست هلهله شده راه عبور او
افتاده گیر خنده ی لشکر غرور او
آرام ماندنش به مراعات همسر است
آورده با خودش بدنی را که پرپر است
باید چگونه گفت به خیمه که مضطر است
گریه کنید مجلس ترحیم اصغر است
جانی نداشت آن که خودش کوه زاده بود
انگار که پسر ، پدر از دست داده بود
با خون دل رسید به تشییع پیکرش
بوسه گرفت از لب و رگهای حنجرش
سالم نداد عزیز حرم را به مادرش
آهی کشید خیمه و دق کرد خواهرش
بی کس شدند، اهل حرم داغدیده اند
خیل ملک برای تسلا رسیده اند
شرمنده اند ، قبر برایش محقر است
خاک است که از این غم جانکاه بر سر است
وقت وداع کردن با چند خواهر است
غمگین ترین نوا دم لالای آخر است
باید رباب را به کنارش بیاورند
تاج گلی برای مزارش بیاورند
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
حدیث روضه
حدیث روضه ی دردآوری که برگشته
رسیده تا حرم مادری برگشته
تنش مقابل لشگر سرش به سمت حرم
چه معجزات که دارد سری که برگشته!
گمان کنم نشناسد رباب طفلش را
شکاف خورده سر اصغری که برگشته
ز شعبه شعبه تیر سه شعبه معلوم است
سه جور ذبح شده حنجری که برگشته
حسین دست گلش را صحیح و سالم برد
ولی رسیده به خاکستری که برگشته
خداش صبر دهد داغ دو پسر دیده
خمیده شد پدر مضطری که برگشته
رباب را کسی از پشت خیمه دور کند
پی سر آمده این لشگری که برگشته
نشد که آن سر کوچک به نیزه بند شود
مگر کمک بدهد معجری که برگشته
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
گهواره ای کوچک
مثل علی اکبرم میشد جوان ای کاش
میگفت صبح و شب برای من اذان ای کاش
مثل اباالفضلم علم بردوش می آمد
میشد بلای جان جمع دشمنان ای کاش
یا اینکه مثل قاسم احلی من عسل میگفت
یا جمله ای با شیرین تر از آن ای کاش
میگفت بابا و دل از اهل حرم میبرد
مثل رقیه میشد او شیرین زبان ای کاش
دور از نگاه دشمنان ، زیر عبای من
میشد سفیدی گلوی او نهان ای کاش
بعد علی اکبر دوباره قد من خم شد
میرفت سمت دیگری تیر ازکمان ای کاش
ای کاش آن لحظه زمان می ایستاد آخر
می ایستاد آخر در آن لحظه زمان ای کاش
اینتیر میفهمید ای کاش اصغرم طفل است
این تیر با او بود قدری مهربان ای کاش
خون عزیزم را سپردم دست او امروز
قدر امانت را بداند آسمان ای کاش
هی یکقدم رفتم به سمت خیمه برگشتم
سمتمنیاید مادرش مویه کنان ای کاش
گهواره ای کوچک برایت ساختم در خاک
از نعل های تازه باشی در امان ای کاش
احمد جواد نوآبادی
#احمد_جواد_نوآبادی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
قنوتِ مادرِ تو
برای خشکی لبِ تو آب گریه میکند
کویر، سینه میزند سراب گریه میکند
قنوتِ مادرِ تو بیجواب ماند و بعد از آن
برایش آسمانِ مستجاب گریه میکند
نخند روضهی عطش!؛ لبِ تو زخم میشود
بحالِ زخمِ خندهات رباب گریه میکند
چرا به رنگِ حنجر من است، چشمهای تو ؟!
نپرس، مادرت سرِ جواب گریه میکند
همینکه از اسارتش دو قطره روضه میچکد
بحالِ دستِ مادرت طناب گریه میکند
رباب سوخت، از حرارت و به زیر سایهاش
نشسته از خجالت آفتاب گریه میکند
بخواب، با تکانتکانِ گاهوارِ نیزهات
نبین که مادرت میان خواب، گریه میکند
در آسمانِ روضهات دوباره خیس شد لهوف
فراتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه میکند ؟!
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
حبلُ المتین
هر نخ قنداقِ این نوزاد یک حبلُ المتین است
این علیِ ابنِ حسینِ ابنِ امیرالمؤمنین است
کودک این خانواده مرد میدان نبرد است
هِقهقِ این شیرخواره حَقحَقِ فتحالمبین است
تشنگی تنها بهانه می شود این نازدانه
عزم میدان دارد و عینیتِ عین الیقین است
ظاهراً او کودکی بی دست و پا و تشنه امّا...
روز محشر مثل جدّش مرتضی حِصنِ حَصین است
روی دست شاه میدان رفت و طوفانی به پا کرد
او علمدار حرم مثل یلِ اُمُّ البنین است
عالمان روزی خود را پای این روضه گرفتند
چون عموجانش حسن روزی رسان مؤمنین است
یاعلی اصغر مدد ذکر تمنّایِ وصال است
روضهخوان شیرخواره دلبر پرده نشین است
حسین ایمانی
#حسین_ایمانی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
نوه ی شیرخدا
هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد
روز محشر به جز این، حسرت دیگر نخورد
پدرم گفت به من، مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد
چوب هم باشی و وقفش نشوی باخته ای
هیزم است آنچه به درد تن منبر نخورد
بشکند دستم اگر گوش من این را شنود
`پای مرکب به تنش وا شد” و بر سر نخورد
گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود
گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد
شدنی نیست که بی یار شود خون خدا
به غرور نوه ی شیرخدا بر نخورد
اول روضه ی شش ماهه به خود گفت کسی:
کاش این مرتبه آن تیر به اصغر نخورد
به روی دست و به سر نیزه رسالت دارد
تا سه شعبه به پدر، سنگ به مادر نخورد
مرضیه نعیم امینی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بر روی دستِ بابا
پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال
بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال
قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛
تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال
قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام...
بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال
بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش-
-را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال
با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد
یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال
شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون
بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال
گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد
مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال!
مرضیه عاطفی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
حرمله خير نبينى
باز هم نوبت آن است قمر در آید
یک تنه آمده تا پشت پدر در آید
آمده یارى بابا بکند اى جانم
آمده بلکه از او نیز سپر در آید
چون پدر تشنه لب است آب نمى خواست على
این چنین از گل ارباب پسر در آید
به روى دست گرفته ست على را بالا
یک نفر مرد از آن قوم مگر در آید
حرمله چله رها کرد گلو درهم شد
داد بى داد از آن دم که خبر در آید
آنقَدَر تیر فرو رفت که دیگر اصلا
چاره اى نیست به جز اینکه ز پر در آید
نیزه دارش سر او را به زمین مى انداخت
تا که از مادر او خون جگر در آید
–
حرمله خیر نبینى چِقَدَر بى رحمى
تیر بر قلب زدى تا ز کمر در آید
آرمان صائمی
#آرمان_صائمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
وای از دل رباب
رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت
از دم خیمه سرو سامان لشگر را گرفت
تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش
آنچنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت
تیر با یک شعبه هم کار خودش را میکند
با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت
خطبه اش با گریه بود افسوس لشگر خنده کرد
چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت
باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد
با کمان امد کسی و سیب نوبر را گرفت
خون او گر بر زمین میریخت محشر میرسید
این چه خونی بود داغش کل محشر را گرفت
پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند
نیزه ای درخاک شد جسمی محقر را گرفت
آنقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد
تا رباب از حرمله قنداق اصغر را گرفت
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
باب الحوائج
مبهوت این آیینه اند اختر شناسان
شمسی الشموسی سیرتان ،گوهر شناسان
پروانه های روزه دار و دائم الذکر
یاهو کشان بی نشان،حیدر شناسان
گل پونه های دست بر پهلو گرفته
دریا دلان،شوریدگان، کوثر شناسان
عارف ترین مردان حق از روز ایجاد
عقبی شناسان و صف محشر شناسان
الیاسها وخضر های جاده ی عشق
مردان آب وخاک ،بحر وبر شناسان
حتی رسولان اولوالعزم الهی
ایل وتبار پاک پیغمبر شناسان
توفیق میخواهند از حق تا بنوشند
یک جرعه از جام علی اصغر شناسان
آشفته ی خونش تمام آسمانها
سرگشته ی کویش تمام سرشناسان
حتی سلیمان در رکابش، در پی او
خیل نگین بازان و انگشتر شناسان
در پیشگاه او دو زانو مینشینند
جویندگان معرفت،محضر شناسان
از اهل دل عمری سراغش را گرفتم
از محضر لاهوتی
جعفر” شناسان تقلید از این آیت عظما ضروری ست دادند فتوی این چنین،رهبر شناسان بر روی دستان پدر گرم خطابه ست ای واعظان شهر ای منبر شناسان از خشکی لبهای اصغر می نویسند در این کویر داغ، شعر تر نویسان آه ای رباب، آه ای رباب ،ای همسر اشک ای در دو عالم اسوه ی مادر شناسان خیس است از امن یجیبت چشم صحرا خشکیده دریا در عم مضطر شناسان در کیمیای عشق تو در مانده ماندند سیمین دلان و زرگران و زر شناسان فطرس دخیلی سرخ بر گهواره اش بست این است راه ورسم بال وپر شناسان بی مشتری مانده ست بعد از کودک تو بازار اقیانوس پهناور شناسان خورشید تو هر روز سرگرم طلوع است از مشرق رویایی خاور شناسان گشتند و جز نام علی نامی ندیدند در پهنه ی تاریخ نام آور شناسان حق علی ها غصب شد این را بپرسید از تک تک ” شبهای پیشاور” شناسان فرزند ابراهیم ما را تشنگی کشت ای وارثان آب ای هاجر شناسان الهام میگیرند از زخم گلویش تحریر زن ها،قاریان ،حنجر شناسان با پیکر اکبر کنار هم کشیدند تصویر او را لاله ی احمر شناسان باید دم از او زدمن المهد الی اللحد ` این است فیض اول وآخر شناسان باب الحوائج تر از او پیدا نکردند در هر دو عالم غنچه ی پرپر شناسان احمد علوی #احمد_علوی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
علی اصغرم
آنقدر تب کردهای که آفتاب آتش گرفت
آنقدر لب تشنهای جانم که آب آتش گرفت
کاش میشد هرچه بود و این قُماط” اینجا نبود
شرمگینم کاش میشد که فرات اینجا نبود
با جگر دارم غم این سرزمین را میکشم
آه دارم بر گلویت آستین را میکشم
روی دستم خنده کردی خندهات تغییر کرد
آه دیدی حرمله آخر پدر را پیر کرد
کاش عمو عباس بود و حرف آب اینجا نبود
کاش میشد هرکه بود اما رُباب اینجا نبود
اولین بار است بابا حرف مُنّو زد علی
بر همه رو زد علی بر حرمله رو زد علی
تیر بر حلقِ تو نه زد بر دلِ من نانجیب
رویِ زخم اکبرم زد مستقیماً نانجیب
تا نفَس شاید کشی از حنجرت خون میکشم
تیر را از آن طرف دارم به بیرون میکشم
وایِ من از حنجرِ تو خون کشیدن مشکل است
تیر را از سینهات بیرون کشیدن مشکل است
یک سهشعبه آمد و در سینه باهم گیر کرد
تیر رد شد از تو و در بینِ قلبم گیر کرد
کاش میشد دخترم با مَشکِ آب اینجا نبود
کاش میشد هرکه بود اما رُباب اینجا نبود
پشت خیمه پیشِ تو بر خاک زانو میزنم
تا نیاید مادرت بر عمهات رو میزنم
در زمین گهوارهات را با غلافی میکَنَم
تو که خیلی کوچکی اما اضافی میکَنَم
با غلاف و با نوکِ شمشیر کَنَدم حیف حیف
پیش چشم نو عروسی پیر کَنَدم حیف حیف
بعدِ من از پشتِ خیمه خاک با خون میکشند
بچه با شمشیر غارت کرده بیرون میکشند
کاش میشد مادرت در آفتاب اینجا نبود
کاش میشد هرکه بود اما رُباب اینجا نبود
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
علی لای لای
فرقی نداره دیگه روز و شبش
یکی دو روزه خیلی خشکه لبش
هرکاری کردیم ولی فایده نداشت
یه ذره هم پایین نیومد تبش
تکون میدن بچهها گهوارهشو
پاک میکنن خون لب پارهشو
عمههاش اومدن کنار رباب
آروم کنن مادر بیچارهشو
حالشو هی دیدم و غصه خوردم
یه جوری ناله میزنه که مُردم
حسین! بیا قنداقشو بغل کن
بعد خدا اونو به تو سپردم
قنداقشو بگیر نگاهش کنی
صورت نازشو نوازش کنی
یه وقت غرور زینبو نشکنی
یه وقت نری از اینا خواهش کنی
یه لحظه صَب کن سرشو ببوسم
گونههای لاغرشو ببوسم
مراقب سفیدی گلوش باش
چونکه نشد حنجرشو ببوسم
علی داره تور صدا میزنه
آتیش به قلب بچهها میزنه
مراقب تیرای حرمله باش
حرمله خیلی بیهوا میزنه
از قفس سینه دلم کنده شد
دوباره سهم گریههات خنده شد
هرکی پی آب واسهی علی رفت
یه جوری از رباب شرمنده شد
آرش براری
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
لالایی اصغرم
چشمه ای پا نمیشود مادر
خاک دریا نمیشود مادر
خواب از چشم تو گریزان است
گریه لالا نمیشود مادر
نه به یاری تشنه گان امروز
آسمان پا نمیشود مادر
خیمه در خیمه گشتم اینجا را.....
آب پیدا نمیشود مادر
تشنه هستی و شیر میخواهی
حیف حالا نمیشود مادر
ای مسیح ای ذبیح ای تشنه
شانت املا نمیشود مادر
چشمه زیر قدوم تو جاری
میشود یا نمیشود مادر...؟؟
از عطش جز زمان ذبح شدن
چشم تو وا نمیشود مادر
آب نه ، غیر تیر پایی به
حنجرت وا نمیشود مادر
درگلوی تو تیر حرمله هم
بیش از این جا نمیشود مادر
پشت بابای تو پس از اکبر
بیش از این تا نمیشود مادر
خواب دیدم جوانی ات را باز
صدقِ رویا نمیشود مادر
سیر میبوسمت که بر نیزه
صبح فردا نمیشود مادر
لحظه ای سرد ، داغ جانسوزت
در دل ما نمیشود مادر
مرهم زخم خشکی لبهات
آب حتی نمیشود مادر
لبت از تشنگی سفید شده
شرحش اینجا نمیشود مادر
محمدعلی بقایی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
مثل یک سردار
قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند
یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند
تیر وقتی که بزرگ و صید وقتی کوچک است
خون صید از حنجرش دشوار بیرون میزند
غنچه بی خار من دیروز حالش خوب بود
حال دارد از گلویش خار بیرون میزند
تیر از بین کمان حرمله بیرون زده...
یا که پشت در نوک مسمار بیرون میزند!!
میبرد زیر عبا اورا حسین اما چه سود؟!
از عبایش تیر یک مقدار بیرون میزند
خون اصغر را ملائک تا به بالا میبرند...
خون محسن از درویوار بیرون میزند!
مادرش کو؟! تا ببیند با تکان نیزه دار..
چند دندان از دهان انگار بیرون میزند
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
قمرم ریخت بهم
بینِ این دشت خدایا جگرم ریخت بهم
حرمله آمد و ناگه قمرم ریخت بهم..
سرعتی داشت خودش را برساند به علی
تیرِ بد ذات..گلوی پسرم ریخت بهم..
از گلو رد شد و بر بازوی من دوخته شد
یک سه شعبه..بخدا که سپرم ریخت بهم
دست و پا زد چقَدَر روی دو دستانم علی
این چنین بود که من بال و پرم ریخت بهم
صحنه را دید امیرالامرا بینِ بهشت..
دیدنِ صحنه سبب شد پدرم ریخت بهم
مانده بودم ببرم خیمه وَ یا جای دگر..
پشتِ خیمه که رسیدم جگرم ریخت بهم
مادرش آمد و آغوش گرفت و گله کرد..
مادرش ناله زد و چشمِ ترم ریخت بهم
محسن راحت حق
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*