eitaa logo
کانون مداحان
26.2هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
20.4هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار وصوتهای فوق که الان تقدیم شد اشعار وسبکهای محرم امسال می باشدکه توسط استادحسن زاده سروده شد و.امروز در کارگاه تخصصی شعروسبک (درکلاسهای آموزش مداحان) تدریس شد التماس دعا
مداحی آنلاین - روضه حضرت زینب - حاج سعید حدادیان.mp3
6.74M
🔳 🌴روضه حضرت زینب(س) 🌴زینب(س) گودال کشتند ... 🎤حاج *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*یه خارجی ۸۰ سال پیش در بوشهر فیلم گرفته* *دلتون شکست التماس دعای ویژه**آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
باز این چه شورش است که دارد قلم نوا چاووش از چه می زند این قوم را صلا حتما محرم است که تب کرده آسمان جام زمین برای همین است پر بلا حتی غزل به مرثیه خوانی رسیده است رخت عزاست بر تن قاموس واژه ها بگذار شکل روضه ی خود را عوض کنم ترسم شود به نوحه ی من، قریه مبتلا * بیمار عشقم از نفس من حذر کنید امشب تمام سینه زنان را خبر کنید * نوبت رسیده باز خودم را خجل کنم خود را اگر نشد به شما متصل کنم آقا سلام، حضرت مولا اجازه هست ؟ تا با شما دو باره کمی درد دل کنم می خواستم که سینه زنان را بیاورم کاری برای رزق شب و آب و گل کنم زنجیرها شبیه دلم زار می زدند حتی نشد که دیده ی خود را بحل کنم * ویروس اگر به دست و به پایم گذاشت بند آقا، به جان مادرت این تکیه را نبند * دیدی تو لغزشم ولی از در مرا مران اصلا، گدای آمده را پیش خود بخوان با هیآت امدم که نیافتم ز چشم تو همپای اشک می شوم این بار نوحه خوان خط و خطوط و فاصله هر چند لازم است بی بعد منزلیم در این عرشی آستان بر سینه مان به شیوه ی دیرینه می زنیم ما را به فاصله به بر دست خود نشان * دلبر تویی ز خیمه ی تو پا نمی کشیم باشد "کووید" دست ز دریا نمی کشیم * نوری از آفتاب به فانوسمان بده ویروس را ببر، پر طاووسمان بده صبح سپید را به شب قریه مان ببخش پایان، شبی به غصه ی محسوسمان بده ما با اذان اکبر تو ساز می شویم روح اذان به لهجه ی ناقوسمان بده از چاه غم خلاص نما ایل عاشقت خط امان به یوسف محبوسمان بده * در سایه ی شما به امان فکر می کنیم این جا به جان سینه زنان فکر می کنیم * بیماری آمده که زمینگیرمان کند در قاب مرگ خوانده که تصویرمان کند با نقشه های دم به دمش زجرمان دهد نقش بر آب جمله ی تدبیرمان کند از باغ هایمان ببرد هر چه میوه است سرو جوانمان شکند، پیرمان کند صیاد آهوان خوش آهنگمان شود ساز بلا نوازد و دلگیرمان کند * باید شما ضمانت آهوی ما کنی ما را ز بیم گرگ، به صحرا رها کنی * از کربلا به ما برسان رزق خوشگوار ما را به جز محبتتان نیست انتظار پیچیده بوی یاس بهار غم آمده تاعلقمه دویدنمان باشد افتخار گل های ما به اصغر تو دل سپره اند طفلی که هست اکبر مردان روزگار امن یجیبمان به شما ختم می شود این جا دعا به لطف شما دارد اعتبار * با یا حسین مادرمان شیر خورده ایم عشق تو از گذشته امان ارث برده ایم * *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ناب شهادتم *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار __________________ حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز میخونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثِ مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد توی خون داره می‌خنده، عمو جون دیدی که مَردم اگه تو خیمه می‌موندم، جون عمه دق می‌کردم خدارو شکر نمی‌مونم، تو غروب قتل و غارت مثِ بابام نمی‌بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی‌بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه‌ی ابالفضل، به اسیری‌مون می خندن 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار __________________ من یک تنه سپاه برای تو می شوم سرباز قتلگاه برای تو می شم عمه اگر اجازه ی میدان دهد به من کاری کنم که زنده شود غیرت از حسن دست مرا عقیله اگر که رها کند فرزند مجتبی بنگر تا چه ها کند ! باید که دست عمه ی خود را رها کنم دستان خویش را به رهت من فدا کنم در خیمه گاهم و روی جسمت برو بیاست جسم مبارکت هدف تیر و نیز هاست سر نیزه ها صدای تو را در می آوردند یک عده ای ادای تو را در می آورند بر زخم های سینه ی تو نیست التیام برخیز که سخن شده از غارت خیام بستم دو چشم خویش و دویدم به سوی تو افتاده دست شمر چرا تاب موی تو ؟ حالا بگو چگونه به گودال رفته ایی ؟! از پشت نیزه خوردی و از حال رفته ای آخر چرا به روی لبان تو ردّ پاست ؟ اطراف قتلگاه پر از تکه ی عصاست ؟ ابروی تو برای چه آخر شکسته است دشمن برای ذبح سرت شرط بسته است تار است هر دو چشم تو از بسکه تشنه ای زخمیّ تیر و نیزه و شمشیر و دشنه ای آن ها که خویش را به دو سکه فروختند جسم مرا به جسم تو با نیزه دوختند جسم به خون شبیه تن تو تپیده شد دستم شبیه حضرت سقا بریده شد در خیمه حال عمه ی سادات بد شود جسمت به زیر یورش مرکب لگد شود 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
وارث دست رحیم حسن است صاحب خلق عظیم حسن است از شکوه جلواتش پیداست به خدا سیب دو نیم حسن است همه ی عرش خدا محتاج کرم طفل کریم حسن است یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله" نقش ایوان حریم حسن است حضرت فاطمه هم گریه کن روضه ی سخت یتیم حسن است نوه ی حیدر خیبر شکن اوست حسن بن حسن بن حسن اوست غرق در رایحه ی یاس حسین مورد مرحمت خاص حسین مجتبازاده مسیحا دم شد ولی از برکت انفاس حسین نذر طفلان حسن می چرخد همه شب دسته ی دستاس حسین پدری کرده برایش همه عمر خرج او شد همه احساس حسین کرده پر جای حسن را قطعا در دل نازک و حساس حسین در دلش غیر خدا هیچ نبود رونوشتی ست ز اخلاص حسین دست خود را علمی دیگر کرد آخرین حضرت عباس حسین یک نفس تا لب گودال دوید اولین گریه کن اش شاه شهید پیش چشمان ترش طوفان شد گرد و خاکی وسط میدان شد بازوی فاطمه یادش امد دستش از پوست که آویزان شد نجمه با ناله ی وااماه اش به سر و سینه زد و گریان شد حرمله باز به زانو رفت و ..‌ کشتن طفل یتیم آسان شد طرح ذبح پسری لب تشنه دور گودال بلا عنوان شد زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر بدن هر دوی شان پنهان شد عاقبت پیکر این طفل شهید مثل جسم عمویش عریان شد در رکاب عمویش بر نیزه سر او راهی نخلستان شد آه مثل عمویش در گودال به گمانم دهنش شد پامال علیرضا خاکساری *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است حسن شبیه حسین و حسین هم حسن است حسین گفت "اَخی خُیرًُ مِنی " و دیدند تمام عمر جلوتر به یک قدم حسن است همیشه او به گدا کمتر از حسن می‌داد که خلق ثبت کند صاحب کَرم حسن است کریمی حسن است اینکه مرثیه گفتند در اصل بانیِ اشعارِ محتشم حسن است هرآنکه شد حسنی  می‌شود حسینی پس ببین که ریشه‌ی هفتاد دو عَلَم حسن است «حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور» چه خوب گفت که سلطان محترم حسن است تمام آرزوی نقره کار‌ها این است زمان آن برسد نقش هر قلم حسن است نوادگانِ حسن صاحبِ ضریح شدند فقط به خاطرِ زهراست بی حرم حسن است شهیدِ آب حسین شهید آب حسن قتیل تیغ حسین و قتیل سَم حسن است 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار __________________ بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده طفلی از هولِ غمِ بی‌كسی‌ات پیر شده نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد ای وضویِ تو ز خون لحظۀ تكبیر شده دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟ نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟ همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده آب كردی جگرم، آب مگر خواسته‌ای كه سر و كارِ تو با این همه شمشیر شده این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟ پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟ آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد زینتِ دوشِ نبی ، سینۀ تو پا نخورد زنده تا هست یتیمِ حسنت، نگذارد یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی دست حتی به پَرِ پیرهنت نگذارد پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد شمر تا چكمه به رویِ دهنت نگذارد گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم غم نیست اگر در قدمت دست من افتد شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند آماده شدم تا که به جای تو بمیرم بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم از قول من خسته جگر گفت «وفائی» ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ دردم ز کودکی است که با روی هم‌چو ماه ازخیمه شد به یاری آن شاه بی‌سپاه بی‌تاب چون دل، از برِ زینب فرار کرد آمد چو طفلِ اشکِ روان، در کنار شاه کای عمّ تاج‌دار! به خاک از چه خفته‌ای! برخیز از آفتاب، بیا تا به خیمه‌گاه نشنیده‌ای مگر سخن عمّه را چو من؟ تنها ز خیمه آمد‌ه‌‌ای، پیش این سپاه هر کس که آب خواست، دهندش ز آب تیغ ای عم! بیا به خیمه و آب از کسی مخواه می‌گفت و می‌گریست که بی‌دینی از ستیز تیغی حواله کرد به آن شاه دین‌پناه آن طفل، دست خویش سپر کرد، پیش تیغ دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه   بی‌دست جان سپُرد به دامان عمّ خویش چون ماهی به لجّه‌ی خون، مانده در شناه می‌داد جان به دامن شه، «الغیاث» گوی می‌کرد شاه تشنه به حسرت، بر او نگاه 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو به رفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم ناله ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل شعله ها در نظم عالم سوز «میثم» آفریدم 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ دردی به سینه هست که خاکسترم کند در دستهای محکم تو مضطرم کند خشکم کند به شعله ی این داغ ماندنم با ابرهای اشک بیاید ترم کند آه ای خدا به عمّه چه گویم که لحظه ای بالم دهد، رها کُنَدم، باورم کند من می پرم خدا کند او تیغ خویش را جای عمو حواله ی بال و پرم کند قیچی زد و برید و مرا تکّه تکّه کرد اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند حالا که من به سینه ی زخمش رسیده ام بگذار، دست های کسی بی سرم کند 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ می وزد باد گرم در صحرا همه ی دشت گرم و سوزان است یک پسر بچه از تبار حسن چشم بر راه اذن میدان است مثل باباش غیرت الله است در رگش خون مجتبی دارد دید ارباب با لب تشنه هی به میدان برو بیا دارد رفت اکبر صنوبرانه ولی نیست غیر از خیال تصویرش آه..ارباب ما چه حالی بود ‌پیر شد پای نعش آن شیرش یک به یک دید از دم خیمه صحنه هارا و بیشتر می سوخت کودکانه خدا خدا می کرد لب و دندان خود به هم می دوخت بعد از آن نوبت برادر بود برود تا که پر بگیرد او نامه آورده خدمت ارباب برود جان کند فدای عمو مشت خود را به دست خود میزد دلخور از بخت خویش و اقبالش در حرم مانده بود عبدالله خیمه ها گشته بود گودالش گفت با خود که میروم پیشِ عمه زینب،ضمانتم بکند قسمش میدهم به جان عمو تا که شاید شفاعتم بکند عمه زینب اگر نشد راضی عمو عباس دست گیر من است قسمش میدهم به خاک پدر بسکه او عاشق امام حسن است ناگهان دید از دل میدان که عمو دست بر کمر آمد وای ساقی ز صدر زین افتاد از لب آب این خبر آمد همه ی دلخوشیش شد بر باد دیگر اصلا نبود اورا تاب بعد ساقی حرم ز هم پاشید چه خبر بود خیمه گاه رباب... همه رفتند او فقط مانده طفل شش ماهه رفت او‌ جا ماند گفت با خود مگر نمی بینی؟ که عمو بی پناه و تنها ماند آمد از خیمه اش برون،شاید عمه اش را کند دگر راضی.. متوسل به حضرت زهرا شده با گریه بهر اعجازی گفت عمه،بخاطر مادر... به خدا طاقت نشستن نیست لشکر کفر دوره اش کردند چشم من را قرار دیدن نیست ناگهان یک صدا به گوش آمد که نداری مگر تو کینه ی او؟ حرمله!هوش و گوش و با دقت یک سه شعبه بزن به سینه ی او آسمان دلش شد ابری و دست خود را کشید،راهی شد پا برهنه رسید در گودال قسمت چشم او سیاهی شد دید افتاده بر زمین ارباب چشم هایش به آسمان باز است مطمئن شد دگر امیدی نیست مطمئن شد که وقت پرواز است عمر سعد گفت با لشکر دست اورا جدا کنید از تن بزنیدش..امان به او ندهید که نماند ثمر ز باغ حسن بغلش کرد لحظه ی آخر اشک از چشم آسمان افتاد آخرش هم به آرزوش رسید به روی سینه ی عمو جان داد 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار __________________ كرده‌ در باغ‌ رخت‌ گشت‌ و گذار عبداللّه‌ داده‌ از دست‌ چو موی‌ تو قرار عبداللّه‌ ریخته‌ در كف‌ خود دار و ندار عبداللّه‌ دیده‌ چون‌ بر رخ‌ تو خون‌ و غبار عبداللّه‌ نیست‌ آن‌ كس‌ كه‌ نشیند به‌ كنار عبداللّه‌ سپر از دست‌ بینداز كه‌ من‌ می‌آیم به‌ هواداری‌ تو جای‌ حسن‌ می‌آیم‌ منم‌ آن‌ كس‌ كه‌ ز غربت‌ به‌ وطن‌ می‌آیم‌ عوض‌ نجمه‌ كنون‌ من‌ به‌ سخن‌ می‌آیم‌ بسمل‌ یك‌ سر موی‌ تو هزار عبداللّه‌ من كه‌ خورده‌ گره‌ ای‌ دوست‌ به‌ كارم‌ چه‌ كنم‌؟ دست‌ خطی‌ چو من‌ از باب‌ ندارم‌ چه‌ كنم‌؟ من كه‌ در نزد زنان‌ شوق تو دارم‌ چه‌ كنم‌؟ جگرم‌ سوخت‌ بگو ای‌ كس‌ و كارم‌ چه‌ كنم‌؟ سوخت‌ چون‌ شمع‌ شب‌ افروز مزار عبداللّه‌ قاسم‌ امروز كه‌ در حلقۀ‌ آغوش‌ تو بود پشت‌ خیمه‌ ز غم‌ عشق‌ تو مدهوش‌ تو بود به‌ گمانم‌ كه‌ دلم‌ پاك‌ فراموش‌ تو بود منم‌ آن‌ طفل‌ كه‌ دائم‌ به‌ سر دوش‌ تو بود از چه‌ گویی‌ كه‌ بماند به‌ كنار عبداللّه‌ گر اسیری‌ بروم‌ خصم‌ تواَم‌ خوار كند وای‌ از آن‌ روز كه‌ دون‌ بر همه‌ آزار كند خاطر عمه‌ توجه‌ به‌ منِ‌ زار كند دشمن‌ آن‌ لحظه‌ یتیم‌ تو گرفتار كند بهتر آن‌ است‌ شود بر تو نثار عبداللّه‌ موسی‌ وادی‌ شوقم‌ ید بیضا دارم‌ بر روی‌ سینۀ‌ تو سینۀ‌ سینا دارم‌ نجمه‌ كو تا كه‌ ببیند چه‌ تماشا دارم‌ عالم‌ امروز به‌ كام‌ است‌ كه‌ بابا دارم‌ پدر این جاست‌ به‌ اغیار چه‌ كار عبداللّه‌ شأن‌ تو نیست‌ كه‌ ره‌ بر روی‌ زانو بروی‌ گه‌ به‌ صورت‌ بروی‌ گاه‌ به‌ ابرو بروی‌ كو اباالفضل‌ كه‌ با قوّت‌ بازو بروی‌ اكبرت‌ كو كه‌ به‌ یك‌ قامت‌ نیكو بروی‌ گشته‌ این‌ لحظه‌ دگر دست‌ به‌ كار عبداللّه‌ تیر خود را بزن‌ ای‌ حرمله‌ بیتاب‌ شدم‌ یاد تابوت‌ شدم‌ غمزدۀ باب‌ شدم‌ از غم‌ عشق‌ عمو، شمع‌ صفت‌ آب‌ شدم‌ من‌ مدال‌ دم‌ جان‌ دادن‌ ارباب‌ شدم‌ همچو اصغر شده‌ با تیر شكار عبداللّه‌ سر اگر در قدم‌ یار نباشد سر نیست‌  خون‌ من‌ سرخ‌ تر از خون‌ علی‌ اصغر نیست‌ ای‌ شه‌ خسته‌ مگر مادر من‌ مادر نیست‌ نجمه‌ را شرم‌ ز گیسوی‌ علی‌ اكبر نیست‌؟ نجمه‌ را می‌دهد امروز وقار عبداللّه‌ 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ صبرش به سر رسید، چو قصه به سر رسید از دست عمّه جان و ز جان، دست بر کشید «واللهِ لا اُفارِقُ عمّی» خروش او با این رجز به سوی عمو جان خود دوید گودال رنگ کوچهٔ تنگ مدینه بود از چشم مجتبایی او اشک می چکید در ازدحام نیزه و تیر و عصا و سنگ از ره رسید و جز سر و دستش سپر ندید دستش فتاد و ‌ناله کشید: «آه مادرم» قد حرم خمید، چون این ناله را شنید افتاد و شد دخیل ضریح تن عمو یک تیر حرمله، دو نشان را به چشم دید این بار غیر حنجر پاکش سپر نداشت تیر جفای حرمله را بر گلو‌ خرید 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود آن گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین در بحر عشق، گوهر جان‌پرورم ببین هفتاد و دومین صدف ساحل توأم ای روح آب، رشحه‌ای از کوثرم ببین من سینه‌سرخ عشق عمویم، پرم بده دست مرا رها کن و بال و پرم ببین چشمم به قتلگاه و عمو مانده زیر تیغ تصویر غربتی‌ست به چشم ترم، ببین با بانگ استغاثهٔ او تیغ می‌شوم برنده‌تر ز تیغ عدو خنجرم ببین پروانه‌ام به پیله واماندنم مخواه در هرم عشق، شعلهٔ خاکسترم ببین دستم کبوتری‌ست که شوق پریدن است چون نبض عمه ملتهب و مضطرم ببین بر من عمو به چشم خریدار بنگر و دست مرا بگیر و از این برترم ببین کوچک‌ترم ز قاسم و دارم دلی بزرگ همچون علی‌اصغر خود اکبرم ببین من کودک برادر تو بودم و کنون در هیأت دلاور و جنگاورم ببین «هل من معین» شنیدم و تکلیف روشن است در التهاب پاسخت اهل حرم ببین هرچند دست یاری من‌ کوچک است و خرد آن حس عاشقانه و جان‌پرورم ببین احرام بسته‌ام که کنم دور تو طواف خیل حرامیان همه دور و برم ببین کوچکتر است قد من از تیغ دشمنان اما سپر برابر‌شان پیکرم ببین ته ماندهٔ شراب شهادت که مانده ‌ا‌ست می‌نوشم و تو مستی از این ساغرم ببین در دست عمه دست کشیدم ز جان خویش حالا به روی سینه گل پرپرم ببین دیشب سرم به شانهٔ آرامش تو بود اکنون به روی سینهٔ خود بی‌سرم ببین 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ افتادی و تا خورد به گودال، لبت با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تب تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد گفتی که عمو شود فدای ادبت اینکه نکند خار به دستش برود هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت بی دستش کردند و به پا شد کینه هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت با خاک درآمیخته، یکسان شده بود در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع) پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ- -عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت! 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش گیسوان مادر ما را پریشان می کنی بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او پای خود بردار از روی لبان اطهرش دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو تا سپر باشد برای ناله های آخرش نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ هرکه دیوانه نشد لایقِ ادراک نشد خاکِ هیئت نشد و راهی افلاک نشد عَرَقِ سینه زنان رونقِ مَستانگی است تاکْ بی ذکرِ حسین ابن علی تاک نشد باده ی اشکْ فزون باد و مداوم بادا هرکه آلوده ی این باده نشد پاک نشد چاک چاک است تن شاه و نمی خواهم من جامه ای را که برای غمِ او چاک نشد چشم هامان شده نمناک از این رو که کمی لبِ خُشکِ پسرِ فاطمه نمناک نشد بود آماده برایَش همه ی عَرش ولی سهمِ شاهِ دو جهان ‌جز خس و خاشاک نشد "مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد..." 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ______________________ حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام از عموجان بیشتر  بابا صدایت کرده‌ام عمه دستم را گرفته بود اما آمدم... فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام مقتل مأثور هستم غارتِ  گودال را ازدحامِ زخمهایت را روایت کرده‌ام خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کرده‌ام پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد دید لشکر آمدم  خود را عبایت  کرده‌ام آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم اینقدر گویم که در آغوش جایت کرده‌ام هرچه می‌خواهند بر من می‌زنند و می‌روند شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کرده‌ام خواستند از تو جدا سازند من را که نشد آه شرمنده اگر که جابجایت کرده‌ام آخرش من را مُشبک کرده‌اند این نعلها راضی‌ام خود را ضریحِ کربلایت کرده‌ام   من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی دیدی آخر  جا میانِ بوریایت کرده‌ام آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد دیدی وقتی که سپر  خود را برایت کرده‌ام سینه‌ام را سینه‌ات را  عاقبت با زور دوخت حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به جای سر او جدا کنید خواهر تمام دار و ندارش برادر است تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید باید که این جهاد علی اصغری شود پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید تا عمه را غریب تر از این ندیده ام جان مرا ازین قفس تن رها کنی خیلی برای عمه دلم شور می زند ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید... *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
تا که عمامه از سرت افتاد تیر خوردی و پیکرت افتاد یک سه شعبه دوباره حرمله زد تپش قلب اطهرت افتاد ای عمو جان تو رفتی از حال و بر سرم اشک خواهرت افتاد مثل اصغر سرت که بالا رفت نیزه ای زیر حنجرت افتاد نفست را گرفته این  نیزه آه آهِ مکررت افتاد صورتت تا به روی خاک آمد فاطمه در برابرت افتاد آمده مادری کند زهرا بر سر دامنش سرت افتاد در کنار نگاه تو دستِ یادگار برادرت افتاد با صدای شکستن دستم عمه ام یاد مادرت افتاد حنجر من شبیه اصغر شد سر من مثل اصغرت افتاد جان بابا قبول کن از من هدیه ای که به محضرت افتاد *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*