eitaa logo
کانون مداحان
26.2هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
20.3هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یارسول الله برخیز ارمغان آورده‌ام از یتیمانِ حرم یک کاروان آورده‌ام دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آورده‌ام رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان کاروان را همره نامحرمان آورده‌ام آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب با چه وضعی دختران را نزدتان آورده‌ام از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر من اماناتِ تو را با نیمه جان آورده‌ام این عبا عمّامه، این شمشیر، این هم خاتمت من دلی پُر نزد تو از ساربان آورده‌ام داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب خود مپرس از من چرا قدّی کمان آورده‌ام از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد خویش را از قتلگه بر سرزنان آورده‌ام کوفیان می‌خواستند از دین نماند، هیچ چیز پرچم اسلام، با نطق و بیان آورده‌ام خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عمر سفر آمد به سر مدینه داغ دلم شد تازه تر مدینه فریاد زن اعلام کن خبر ده برگشته زینب از سفر مدینه از کربلا و شام و کوفه سوغات آورده ام خون جگر مدینه هم داده ام از دست شش برادر هم دیده ام داغ پسر مدینه از کاروان بی حسین و عباس ام البنین را کن خبر مدینه گردیده جسم یوسف پیمبر از قلب زینب پاره تر مدینه پیراهن او را بگیر از من بر مادرم زهرا ببر مدینه بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه جان مرا لب تشنه سر بریدند هجده عزیزم را به خون کشیدند هم پیکرش را پاره پاره کردند هم سینه اش را از سنان دریدند گه دور خیمه گه به دور مقتل با کعب نی دنبال ما دویدند با کام خشک از هیجده عزیزم بین دو نهر آب سر بریدند از کربلا تا شام لحظه لحظه رأس حسینم را به نیزه دیدند اعضای او گردیده سوره سوره آیات قرآن از لبش شنیدند حالا که آمد این سفر به پایان اکنون که از ره کاروان رسیدند بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه دادم ز کف گل های پرپرم را عبدالله و عباس و اکبرم را راهم مده راهم مده که با خود نآورده ام گل های پرپرم را دیدم به روی شانة ذبیحم با کام عطشان ذبح اصغرم را تا سر بریدند از تن حسینم دیدم لب گودال مادرم را وقتی سکینه تازیانه می خورد کردم صدا جد مطهرم را دردا که با پیشانی شکسته دیدم به نی رأس برادرم را تا بر حسین خود کنم تأسی بر چوبة محمل زدم سرم را یک روزه یک باغ گلم خزان شد از دست دادم یار و یاورم را بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه عریانِ تن در خون شناورش بود پیراهنش گیسوی دخترش بود آبی که زخمش را به قتلگه شست در آن یم خون اشک مادرش بود وقتی که جسمش را به بر گرفتم لب های من بر زخم حنجرش بود یک سوی او نعش علی اکبر یک سوی او دست برادرش بود من زائر جسمش کنار گودال زهرا به کوفه زائر سرش بود پیشانی اش را جای سنگ دشمن نقش سم اسبان به پیکرش بود با من بنال از داغ آن شهیدی کز نوک نی چشمش به خواهرش بود از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر بر زخم دیگر زخم دیگرش بود بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کاروان عشق را سوي وطن آورده ام نوغزالان حرم رادرچمن آورده ام آن نسيم خانه بردوشم که ازگلزار عشق بوي چندين لاله خونين کفن آورده ام هر مسافر تحفه اي آرد براي دوستان هان ببينيد اين ره آوردي که من آورده ام خاطرات تلخ و جانفرساي شام و کربلاست آنچه را از اين سفر با خويشتن آورده ام سينه اي از غم کباب و قامتي همچون کمان کتف و بازو نيلي از بند و رسَن آورده ام در دل افسرده ام بنشسته هفتادودو داغ ماتم جانسوز هفتادودو تن آورده ام از جفاي کوفيان با اهل بيت مصطفي شکوه ها نزد رسول مؤتمن آورده ام يارسول الله! حسينت را نياوردم اگر يادگار ازيوسفت يک پيرهن آورده ام شد سر او برسنان و جسم پاکش غرقِ خون رازها از آن سر و از آن بدن آورده ام چون بنوشيد آب ياد آريد کام خشک من اين پيام از اوبراي مردوزن آورده ام جسم عبدالله و قاسم ديده ام در خون و خاک اين خبر با سوز دل بهر حسن آورده ام جان سپرد از غم سه ساله دختري در شام و من حسرتي بردل ازآن شيرين سخن آورده ام عاقبت پيروز گشتم گرچه بس ديدم ستم تک مدال افتخار اندر وطن آورده ام پيش رو بگذاشتم آئينه مهر حسين تا مؤيد را چو طوطي در سخن آورده ام ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مدینه رو به سوی تو دوباره آوردم به همرهم دل پر از شراره آوردم مدینه باز مکن دربه روی من زیرا ز کوی عشق غمی بی شماره آوردم مدینه سوی تو این کاروان عاشق را گهی پیاده و گاهی سواره آوردم من این سفینۀ در خون نشسته را با خود ز موج خیز بلا تا کناره آوردم مدینه این چمن غنچه های پرپر را ز زیر تیغ غم و سنگ و خاره آوردم ستاره های شب افروز من به خون خفتند کنون خبر ز شب بی ستاره آوردم پس از شکفتن لبخند خون گرفتۀ عشق خبر ز کودک و از گاهواره آوردم در این رسالت عظمی، تمام عالم را به پای خطبه خود بر نظاره آوردم دلم ز غارت گلچین لبالب از خون است اگر اشاره ای از گوشواره آوردم اگر ز یوسف زهرا نشانه می طلبی نشانه پیرهنی پاره پاره آوردم «وفائی» ازغم و دردم اگر سخن گفتم ز صد هزار سخن یک اشاره آوردم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مدینه می طلبد با برادرم باشم چه خوب بود که همراه مادرم باشم مدینه ! زینب مظلومه بی حسین آمد روا نبود که من بی برادرم باشم رسد بگوش ، صدای تلاوت حسنم دلا بکوش که همدرد باورم باشم فضای شهر بدون حسین تاریک است نشد به سایۀ خورشید انورم باشم مدینه ! جای تو خالی چه کربلایی بود چگونه روای سالار بی سرم باشم مدینه ! زینب زهرا کجا و بی یاری ز بی کسی است که سالار لشگرم باشم بغیر پیرهن پاره ارمغانی نیست چه تحفه ایست ، که مدیون مادرم باشم هزار شکر که ما را اسیر دید خدا همانکه خواست نگهدار معجرم باشم مدینه ! دست مرا کوفه بست ، منزلها گمان نداشت چنین یار رهبرم باشم ز بس بحال پریشان و خسته خندیدند هنوز غمزدۀ حال مضطرم باشم مدینه ! باغ و بهارم خزان شده یکجا منم که شاهد گلهای پرپرم باشم مدینه ! زیور و خلخال دختران کَندَند چگونه راویِ غمهای دیگرم باشم مدینه ! امّ بنین را بگو مدد بدهد که سوگوار امیر دلاورم باشم خبر کنید به دیدار ، امّ لیلا را که داغدار تنِ چاک اکبرم باشم رباب را ننشانید زیر سایه که گفت : تمام عمر عزادار همسرم باشم مرا بدیدنِ گهواره هیچ حاجت نیست که فکر غارت گهوار اصغرم باشم رها کنید اهالی ! که تا سحر ، امشب به گریه معتکفِ جدّ اطهرم باشم دلم هوای مناجات دلبرم کرده کجاست قاری زینب که محترم باشم به قبر مخفی مادر گریز باید زد که نوحه خوان حریم پیمبرم باشم دعا کنید گرفتار فتنه گر نشوید که من اسیر همین خصم کافرم باشم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من از سفـر، جگر داغدیـده آوردم سرشک دیـده و قد خمیده آوردم من از دیـار شهیـدان عشق می‌آیم پیام‌هـــا ز گلــوی بریــده آوردم رسیده بـر جگـم زخم نیزۀ خولی خبر ز سینـۀ از هم دریـده آوردم گـزارش بـدن پــاره‌پــاره را دارم خبر ز پیکر در خون کشیده آوردم ز دشت کرب‌وبـلا پاره‌پاره پیرهنی ز شش برادر در خون تپیده آوردم خجالتم مده ای باغبان گلشن وحی سلام بر تو ز گل‌های چیده آوردم برای مـادر مظلومه چادری خاکی از آن سه‌ساله یتیم شهیده آوردم در این سفر عوض درّ و گوهر و یاقوت برای مـادر خـود اشک دیـده آوردم من از محل یهـودی‌نشین شـام آیم ز بام سنگ به فرقم رسیـده می‌آیم ز آفتاب رسالت از این سفر «میثم!» خبر ز مـاه به خـون آرمیـده آوردم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ صبح هنگام که از پرده برون شد خورشید شرمسار آمد و کم کم ز پس پرده دمید دید آنروز فلک را که بحال دگری است پشتِ دروازه غمبار مدینه خبری است زنگ یک قافله از دور به غم می آید کاروانی است که با نوحه و دم می آید آه از قافله سالار که سالار نداشت وای از داغ علمدار ،علمدار نداشت قافله از سفر کرب و بلا می آمد بلکه از کوفه و از شام بلا می آمد دستها بود که با گریه به سرها می خورد تیرها بود که از غم به جگرها می خورد بین فریاد زنان ناله زینب برتر بود از اشک همه گریه زینب سرتر بانویی بین زنان ، ره سوی او وا می کرد نالۀ اُمِّ بنین بود که غوغا می کرد گفت ای وای، چرا قامت زینب شده خم سایه یار مگر از سر زینب شده کم آمدی زینب مظلومه، حسینم به کجاست دختر فاطمه ، پس نور دو عینم به کجاست گفت مادر، بخدا کشته شد آن شاه غریب بین رأس و بدنش فاصله افتاد عجیب بعد عباس چها کرد عطش با جگرش تن او زیر سم اسب و بریدند سرش بگذارید که این قافله هر دم گرید فاطمه همره پیغمبر اکرم گرید بگذارید ز دل فاطمه فریاد کند زینب از مشهد گودال کمی یاد کند تیغها بود که با هلهله بالا می رفت روحها بود که تا عرش معلی می رفت مادر، از درد چه گویم که چه آمد به سرت دیدم آن لحظه که شد نیزه به قلب پسرت نانجیبی که به چکمه به روی سینه نشست حُرمَتِ خون خدا را ته گودال شکست رفت عباس و حرم دست جسارت را دید خیل ناموس خدا روز اسارت را دید کوفه و شام بلا یک طرف اما، مادر! وای از توطئه شوم یزید کافر تیر چشمان عدو بر دل ما کاری بود سر فرزند تو در طشت طلا قاری بود "خیزران بود وسر قاری قرآن در طشت" چشم کفار بما،چشم یتیمان در طشت خطبه سید سجاد،سکینه،زینب بی اثر بود به دلهای حرامی ، اغلب هرکه فریاد برآورد، شهیدش کردند پیش چشم همه قربان یزیدش کردند دیده هایی که به ناموس خدا می افتاد چشم هر خارجی هیز، بما می افتاد داغ و هجران و غم و درد، کجا مارا کشت تهمت زشت کنیزی بخدا مارا کشت ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من که بر گشته ام از کرب و بلا هست در صحن دلم روضه به پا منکه بی یار و حبیب آمده ام به مدینه چه غریب آمده ام دیده ام داغ همه همسفران شده ام همسفر خونجگران دیدگانم که زغم گریانند روضه خوان بدنی عریانند بدنی که سر او بر نی بود پای آن سر شده چهره کبود بدنی که موی من کرد سپید زخم و داغ از سم مرکب ها دید آنکه شد پیر غم این دوران اشک او کرد عدو را خندان بیشتر از همه من رنجیدم داغ یک غافله یوسف دیدم گر قد و قامت من خم گشته داغ بر دوش محرم گشته من که پیغمبر عاشورایم خجل از مادر خود زهرایم چونکه از یوسف خونین بدنش درکفم هست فقط پیرهنش دلم از غصه یارم تنگ است آه سوغات سفر خونرنگ است منکه از داغ حسین افسردم کاش در کرب و بلا می مردم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مـن حامــل ســلام سـران بریـده‌ام مادر! سؤال کن که بگویم چه دیده‌ام داغ حسین تو کمرم را شکسته است تیر شکسته یا کـه کمـان خمیده‌ام؟ جانم به لب رسیده در این ره هزاربار تـا در کنـار تـربت جــدم رسیـده‌ام جز آب تیغ و نیزه و شمشیر کوفیان آبـی نداده‌انـد بــه گل‌هـای چیده‌ام بار غمی کز آن کمر آسمان شکست من با قد خمیده بـه دوشم کشیده‌ام از لحظه‌ای که چشم به دنیا گشوده‌ام نـاز غم حسیـن بـه جانـم خریـده‌ام مـن داغــدار فاطمـۀ چــار‌سالــه‌ام سوغات، گشتـه پیرهن آن شهیده‌ام در زخم‌هـای آبله گم‌گشتـه پای من از بس بـه روی خار مغیلان دویده‌ام هم گریه بر حسین تو کردم قدم‌قدم هم لحظه‌لحظه خنـدۀ دشمن شنیده‌ام در قتلگه چو کـوه، مقـاوم بُـدم، ولی در مجلس یزیـد، گریبــان دریـده‌ام «میثم» به سوز سینه از آن سوخته که من آتــش درون سینــۀ او آفــریــده‌ام ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مدينه! کارواني سوي تو با شيون آوردم ره آوردم بود اشکي که دامن دامن آوردم مدينه! در برويم وا مکن چون يک جهان ماتم نياورد ارمغان با خود کسي، تنها من آوردم مدينه، يک گلستان گُل اگر در کربلا بُردم ولي اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موي سياهم شد سپيد از غم ولي شادم که مظلوميت خود را گواهي روشن آوردم اسيرم کرد اگر دشمن، به جان دوست خرسندم که پيروزي به کف در رزم با اهريمن آوردم مدينه، اين اسارت ها نشد سدّ رهم بنگر چه ها با خطبه هاي خود به روز دشمن آوردم مدينه، يوسُف آل علي را بردم و اکنون اگر او را نياوردم، از او پيراهن آوردم مدينه، از بني هاشم نگردد با خبر يک تن که من از کوفه پيغام سرِ دور از تن آوردم مدينه، گر به سويت زنده برگشتم مکن عيبم که من اين نيمه جان را هم به صد جان کندن آوردم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آه از آن دم که کاروان امید دم دروازه مدینه رسید سوی آن کاروان به صدها آه بادلی خسته آمد عبدالله اشک حسرت زدیدگانش سفت تسلیت برامام چارم گفت بعد ازآن هرطرف نظر انداخت زینبش را درآن میان نشناخت ناگه از دل کشید زینب آه گفت با همسرش که عبدالله منم آن جان آمده برلب به کجا می روی منم زینب آبله پا وخسته آمده ام قدخمیده ، شکسته آمده ام گربپرسی چرا خمیدم من یک جهان بارغم کشیدم من زینب تو که جامه اش نیلی است چهره او کبود از سیلی است تو چه دانی که من چه غم دیدم دستهایی زتن قلم دیدم یک طرف قاسمم فدا گردید یک طرف اکبرم به خون غلطید غرق خون تا گلوی اصغر شد حنجر خشک او زخون تر شد تن در خون شنا ندیدی تو سرازتن جدا ندیدی تو سوره والضحی به نی دیدم سراز تن جدا به نی دیدم شمع جانم اگر که آب شده سینه من زغم کباب شده آه ازجان ودل کشیدم من ناله فاطمه شنیدم من گه گلم را به گریه بوئیدم گه گلوی بریده بوسیدم گرچنین پیرم وزمین گیرم گرده داغ حسین من پیرم ازغم یوسفم سخن دارم درکفم کهنه پیرهن دارم گربه شام وبه کوفه رفتم من بی بهار وشکوفه رفتم من بردلم داغ وغم فزونتر شد چون گلم در خرابه پرپر شد دلم از داغ لاله ها افروخت صدجگر خسته چون «وفایی» سوخت ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اهـل مـدینه! دگـر مـدینه نمـانید جای گلاب از دو دیده خون بفشانید نالـه دل را بـه آسمـان بـرسانید بـا جـگر پاره پاره روضه بخوانید خون عوض اشک از دو چشم من آید دخت علی بی حسین در وطن آید اهـل مـدینه! دگـر حسین ندارید نـوحه‌سرایی کنیـد و اشک ببارید از جـگر سـوخته شـراره بـرآرید نیست عجب گر ز غصه جان بسپارید دشت بلا لاله‌گون ز خون خدا شد با لب عطشان سر حسین جدا شد اهـل مـدینه! که دیده و که شنیده کشته سخن گوید از گلوی بریده؟ پهلوی از تیغ و تیر و نیزه دریده سینـه به زیـر سـم ستـور که دیده در غمِ آن زخم روی زخم نشسته نالـه بـرآید ز نیزه‌های شکسته اهل مدینه! خبر دهید به زهرا قافلـه داغ مـی‌رسند ز صحرا پیشکش آورده بر تو زینب کبری پیـرهن پـاره پـاره پسرت را من خبر آورده‌ام ز باغ گل یاس اهل مدینه! کجاست مادر عباس؟ اهل مدینه! زنید بر سر و سینه کیست که گوید به دختران مدینه پشت در شهـر ایستـاده سکینه او کـه نـدارد بـه روزگار قرینه رخت عزا گریه می‌کند به تن او پیکر او گشته رنـگِ پیرهن او اهل مدینه! سر شما بـه سلامت نقش زمین گشت آسمان امامت بـر سـر نـی بود آفتاب قیامت سر به سنان، تن به خاک داشت اقامت قصه گودال قتلگاه شنیدید زیر لگد سینه شکسته ندیدید اهـل مـدینه! دعـا کنید بـه لیلا کز دم شمشیر و تیر و نیزه اعدا جسم جوانش شده است «اربا اربا» پیکـر او گشته مثـل حنجر بابا گشته جدا عضو عضوِ آن قد و قامت مادر اکبـر سـر تـو بـاد سلامت اهـل مـدینه! رباب از سفر آید با پسرش رفته بود و بی‌پسر آید گل که ندارد، گلابش از بصر آید شیر نه، خون دلش ز سینه برآید لحظه دیـدار او بـه هـم بسپارید همره خود طفل شیرخواره نیارید اهـل مدینه! بشیر تـاب نـدارد جز یم اشک و دل کباب ندارد قصه پر غصه‌اش حساب ندارد هر چه بپرسید از او جواب ندارد آنچـه از ایـن کاروان داغ ندانید در شرر آه «میثم» است، بخوانید ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای مدینه سوی تو با دیدۀ تر آمدم با برادر رفته بودم، بی برادر آمدم ای مدینه دربرویم وامکن راهم مده چون که بی امید جان خود براین درآمدم ای مدینه تاکه گویم شرح حال خویش را همچو مادر برسر قبر پیمبرآمدم ای مدینه همره یک کاروان رنج وملال سوی تو با کودکان ناز پرور آمدم ای مدینه سوختم از آتش داغ حسین چون پرستویی مهاجر گرکه بی پرآمدم کاخ استبداد را با خطبه ام آتش زدم دشمنان را ناتوان دیدم ، توانگر آمدم وقت رفتن قاسم وعباس واکبر داشتم بی علی اکبرو عباس واکبر آمدم دیده ام خونین بدن گلهای باغ عشق را ازکنار گلشنی در خون شناور آمدم یوسف آل علی را دشمنان کشتند ومن همره پیراهنش با دیدۀ تر آمدم گرکه ریزم برسر خود خاک غم،عیبم مکن کزکنار پیکری صد چاک وبی سر آمدم گرکه نشناسد مرا عبدالله جعفر بگو زینبم من کز سفر با دیدۀ تر آمدم با «وفایی»کزخودم دادم نشان، ازاین دیار اشک ریزان رفتم و،با دیدۀ تر آمدم ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ باز آمدم از سفر مدینه راهم ندهی دگر مدینه هفتاد و دو داغ روی داغم آتش زده، بر جگر مدینه راهم ندهی به خود که دارم از کرب و بلا خبر مدینه با داغ حسین، چون کنم رو بر قبر پیامبر مدینه؟ یک جامه، ز هیجده عزیزم آورده‌ام از سفر مدینه با هر قدمم به پیش رو بود پشت سر هم خطر مدینه بودند مواظبم به هر گام هفتاد بریده سر مدینه والله به چشم خویش دیدم چوب و لب و طشت زر مدینه هفتاد و دو داغ اگر چه می‌زد دائم به دلم شرر مدینه، والله که داغ آن سه ساله خم کرد مرا کمر، مدینه شمشیر حسین، بودم امّا بر سنگ شدم سپر مدینه گه در دل حبس، گه خرابه کردم شب خود سحر مدینه کشتند سکینه را به گودال روی بدن پدر، مدینه خورسندم از اینکه در، ره دوست دادم، دو نکو پسر مدینه با آن‌همه غم، مصیبت شام بود از همه سخت‌تر مدینه در شام بلا به چشم تحقیر کردند به ما نظر مدینه ای کاش شوند همچو «میثم» بر ما همه، نوحه‌گر مدینه ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بار بَربندید ای جاماندگانِ قافله میرویم از کربلا با اشک و صبر و حوصله نیست دیگر صحبتی از ریسمان و سلسله نیست دیگر تازیانه، نیست دیگر هلهله بار بربندید که؛ باشد مدینه منتظر هست مشتاقانه زهرای حزینه منتظر داغهای خویش را نزد پیمبر میبریم هر چه میدانیم از گودال و خنجر میبریم ما غنائم را دوباره نزد مادر میبریم داغ چادر پاره را، با پاره معجر میبریم یارسول الله واغوثا حسینت کشته شد پیکر عریان او بی سر به خون آغشته شد یارسول الله برخیز آهِ زینب را شنو داستان خیزرانِ خورده بر لب را شنو قصۀجسم حسین و سُم مرکب را شنو زیر ضرب کعب نی، فریاد یارب را شنو هیجده سر روی نیزه، چشم هیز نیزه دار هیجده تن بر زمین، یک پیرهن شد یادگار ما مسلمانیم، ما را خارجی خواندند شام رأسهای اهلبیتت سنگ باران شد ز بام روضۀمقتل بماند، حرفهای های ناتمام پاره پاره شد گلوی شیرخوارِ تشنه کام از کدامین درد باید گفت، یا زهرا مدد گاهی از نامرد باید گفت، یا زهرا مدد هیچ میدانی چه شد در کوچه و بازار؟ نه میتوان یک ذره گفت از آن غم بسیار؟ نه با اراذل روبرو بودیم، با اغیار نه با منافق همسفر بودیم، با کفار نه سرخ موی مجلس بیگانگان بیداد کرد با کنیزی خواندنش، ناموس تو فریاد کرد کشته ها جای خودش، وای از اسیری مادرا وای از زخم زبانها و حقیری مادرا وای از نامحرمان وقت دلیری مادرا باید از این درد گوشَت را بگیری مادرا چون پریشان شد دل ما زان همه بی غیرتی رأسِ عباست زمین افتاد از بی حرمتی بگذریم؛ این پیرهن ها یادگار کربلاست گوشهای پارۀ ما یادگار کربلاست چهرۀ نیلیِ گلها یادگار کربلاست زخمهای مانده بر پا یادگار کربلاست اینهمه سوغات را از یک سفر آورده ایم با وجود این، ببین فتح و ظفر آورده ایم خطبه های آتشینِ ما شکاری ناب کرد نقشه های دشمنانت را همه بر آب کرد صبر ما کاخ ستم را طعمۀگرداب کرد نالۀدخت سه ساله خصم را بیتاب کرد عاقبت کنج خرابه شد شهیده دخترت مثل تو جان داد با قدّ حمیده دخترت ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از میان غباری از اندوه از دل ریگهای صحرا ها کاروانی ز راه آمده بود کاروان قبیله ی دریا تا که پرسید از مدینه بشیر کيست درشهرتان بزرگ شما همه گفتند بیت ام بنین هست در کوچه ی بن الزهرا دید در کوچه ی بنی هاشم درب آتش گرفته ای وا شد پیشتر از تمام خانم ها مادری همچو کوه پیدا شد ديد در احترام مردم شهر به سوی کارون قدم برداشت رفت اما ز راه خود برگشت و به لب ناله ای مکرر داشت زیر لب گفت باز هم نرسید آنکه محو پریدنش بودم باز این کاروان نبود آنکه چشم بر راه دیدنش بودم حیف شد که نیامد و من هم نشنیدم سلام عباسم وندیدم دوباره پیش حسین پیش زینب قیام عباسم داشت او سمت خانه بر می گشت ناگهان ناله ای صدایش کرد زن پیری میان قافله باز مادرش خواند و در عزایش کرد زیر چادر به زیر گرد و غبار چهره ای سوخته پر از چین داشت خوب معلوم بود از سر و وضعش دیده ای تار و گوش سنگین داشت گفت:حق ميدهم كه نشناسي خواهری را که بی برادر شد دخترت را كه پاي گودالي قدكمان بود قدكمانترشد شانه ام جای دوش طفلانت زیر رگبار خیزران ها سوخت جرم زنجیر ها که جا وا کرد پوست تا مغز استخوانها سوخت مادرم،خوب شد ندیدی تو شمر به روی سینه اش جا شد وقت غارت كه شد خودم ديدم سر یک پیرهن چه دعوا شد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه جا عطر ياس مي آمد عطرِ ياس پيمبر رحمت خيمه مي زد به پشت دروازه عابد اهل بيت با زحمت داشت خواب مدينه را مي ديد دختري كه به شام تهمت خورد ناگهان ديده بر سحر وا كرد چشم خيسش به شهر عصمت خورد ديد فرياد «طَرّقوا» آيد كوچه وا شد به محمل زينب گفت: اُم البنين بيا اما دست بردار از دلِ زينب گفت اُم البنين ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت از حسين تكه های پيراهن از ابالفضل يك سپر برگشت بر بلندي همين كه خيمه زدند ياد گودال كربلا افتاد سايه ي خيمه بر سرش كه رسيد ياد آتش گرفته ها افتاد گفت يادم نمي رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتب شد خطبه ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود رأس ها بر بدن شده ملحق دست ها جای زخم های طناب گوش ها جای گوشواره ولی همه ی گوشواره ها ناياب دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه جا عطر ياس مي آمد عطرِ ياس پيمبر رحمت خيمه مي زد به پشت دروازه عابد اهل بيت با زحمت داشت خواب مدينه را مي ديد دختري كه به شام تهمت خورد ناگهان ديده بر سحر وا كرد چشم خيسش به شهر عصمت خورد ديد فرياد «طَرّقوا» آيد كوچه وا شد به محمل زينب گفت: اُم البنين بيا اما دست بردار از دلِ زينب گفت اُم البنين ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت از حسين تكه های پيراهن از ابالفضل يك سپر برگشت بر بلندي همين كه خيمه زدند ياد گودال كربلا افتاد سايه ي خيمه بر سرش كه رسيد ياد آتش گرفته ها افتاد گفت يادم نمي رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتب شد خطبه ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود رأس ها بر بدن شده ملحق دست ها جای زخم های طناب گوش ها جای گوشواره ولی همه ی گوشواره ها ناياب دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده ام کن نظر بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست در سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنیست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯