سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(گل که افتد آه میگیرد چمن را بیشتر)
گل که افتد آه میگیرد چمن را بیشتر
خندهٔ در بسترت آزرده من را بیشتر
از سکوتت آب گشتم اینکه رسمِ مهر نیست
غیر از آن عجل وفاتی گو سخن را بیشتر
از فدک، سرخیِ گلهایش نصیب تو شده
روی تو سوزانده من را و حسن را بیشتر
روز، خاموش است از بغضش حسن، اما به شب
میپرد از خواب و میگوید نزن را بیشتر
با چه زحمت بهر من مهمانِ آن آتش شدی
دیدمت بر جان خریدی سوختن را بیشتر
حاجتِ تو بعد از این نه سال ، حالا این شده
تابوتی آور بپوشاند بدن را بیشتر
با همین دستانِ خسته بر حسینش دوخته
پس مواظب باش زینب پیرهن را بیشتر
روضه ای می خوانم و رد میشوم مولا ببخش
میخ در حتما دهد آزار زن را بیشتر
شاعر: #حامد_آقایی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم
بر آفتاب گریم و بی ماه سر کنم
زهرای کوچک علی ام کز امام خویش
در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم
شب ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب
تا گریه مخفیانه برای پدر کنم
بابا برو ز خانه برون روزها که من
بنشینم و نگاه به دیوار و در کنم
فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر
تا من به جای خالی مادر نظر کنم
هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب
وقت نماز چادر او را به سر کنم
دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت
قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
______________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
رفت زهرا ولي از محنت بسيار نگفت
به من از آنهمه رنج و غم و آزار نگفت
گريه مي کرد ولي از غم مظلومي من
از غم و درد خودش با منِ غمخوار نگفت
درد بسيار به تن داشت که شب خواب نداشت
شب نخوابيد ولي از درو ديوار نگفت
ماه در پرده ابر سيه اش را پوشاند
رو گرفت از من و از سيلي اغيار نگفت
همره هر نفس از سينه او خون مي رفت
به من از ضرب در و سينه و مسمار نگفت
بارها بار غم و غصه ز دوشم برداشت
غصه ها بود درون دلش انبار نگفت
اثر ضرب در و سيلي و مسمار و غلاف
تا که غصه نخورم زان همه آثار نگفت
اين وفاداري او کشت مرا که هرگز
چه سرش آمده از خصم ستمکار نگفت
نتوانست زند شانه به موي زينب
دست بشکسته اش افتاد از اين کار نگفت
همه جا در غم من سنگ صبورم مي شد
اين همه غم به دلش بوده و يک بار نگفت
🔸شاعر:
#محمد_معارف_وند
_________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست
پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست
بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا
شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست
نه فقط الگوی زن های زمانش بوده
الگوی آسیه و اسوه ی مریم زهراست
و بهشت است که زیر قدمش خلق شده
جلوه ی معنوی کوثر و زمزم زهراست
گریه کن های حسین بن علی می دانند
اولین گریه کن ماه محرم زهراست
هر که آمد سر این سفره خودش آورده
بانی اصلی این بیرق و پرچم زهراست
اشک را روزی ما کرد خود این بانو
صاحب اصلی این بارش نم نم زهراست
حیف از این فاطمه که پشت در افتاد زمین
آن که شد قامتش از جور و جفا خم زهراست
آه ما گریه کن قد خم زهراییم
آه ما گریه کن عمر کم زهراییم
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
__________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
به داد تو نرسیدم اگر در آن بیداد
تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد
تمام درد تو را من به سینه حس کردم
همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد
منی که بر همه عالم مدد شدم اما
رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد
چهل ، شده عددِ زخمهای قلبِ علی
کجا به قتل زنی بی دفاع ، این تعداد؟
صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز
شکسته باد ، خدا دستِ نحسِ بد بنیاد
🔸شاعر :
#حامد_آقایی
_________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
چشم وا کردم و دیدم که شدم سینه زنت
همه ی عالم و آدم به فدای حسنت
می چکد نام دل آرای علی از سخنت
سپر حیدر کرار شده جان و تنت
زیر پاهای تو صد چشمه ی کوثر جاری ست
جای خون در رگ تو عشق به حیدر جاری ست
شهر روشن شده از نور تو ، بانوی علی
ای نفس های حسن ، ای همه نیروی علی
ما ثناگوی تو ایم و تو ثناگوی علی
نفس حیدری ات قوت بازوی علی
سایه ی چادر تو بر سر هر سینه زن است
نام تو وقت سحر ذکر قنوت حسن است
وصف تو کار بشر نیست...فقط کار خداست
همه ی خلق به عشق تو بمیرند، رواست
پادشاه است کسی که در این خانه گداست
خاک پاهای غلامان شما نیز شفاست
ذکر پرواز مَلَک های مُقَرب زهراست
همه ی دلخوشی حیدر و زینب زهراست
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی_رضاپور
__________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
غرقم به موج غصه و درد و محن علی
حتی مرا نمانده توانی به تن علی
از لحظه ای که صورتم آسیب دیده است
من با اشاره با تو بگویم سخن علی
وقتی که بین کوچه عدو راه من گرفت
دیدم فتاد لرزه به جان حسن،علی
از بس که آب گشته تمام تنم،ببین
گریان شده به پیکر من پیرهن علی
از آن لگد که خصم به جسمم زده،بدان
خون می چکد هنوز ز پهلوی من علی
خیلی مواظبت ز حسینم نما،که من
دلواپسم به غربت آن بی کفن علی
ترسم تنش به هم بخورد زیر نعل ها
ترسم که مثل خاک شود آن بدن علی
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
__________________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#شعر_آئینی
#مثنوی
#حضرت_زهرا_س_
#کمیل_کاشانی
سلام اى هر دو عالم خاك پايت
صفا بخشيده جان ها را صفايت
درود اى زهره ی رخشان عصمت
فروغ مهر و ايثار و محبت
تو نور عشق و ايمان يقينى
تو قرآن امير المومنينى
بهار آرزوى زينبينى
سرور مجتبى ، جان حسينى
جلالت تا قيامت عرش پيماست
كمالت افتخار آل طاهاست
تو بالاتر ز درك و فهم مايى
تو زهرايى و ناموس خدايى
مقامت ليلة القدر زمين است
كلامت معنى حق اليقين است
به امر حقتعالى زد پيمبر
به دست و سينه ات بوسه مكرر
نه تنها سوره كوثر به نامت
كه حتى شد دل حيدر به نامت
مهيا هستى از بهر تو گرديد
خدا خود ضامن مهر تو گرديد
شهادت شير خورد از سينه ی تو
خدا پيداست در آئينه ی تو
شكوفا شد بهشت از يك نگاهت
زمان پهلو گرفته در پناهت
زمين در سايه سار چادر تو
اميد ما به تار چادر تو
تو دريايى ، تو اقيانوس نورى
پيام رحمتى ، شعر حضورى
تو زهرايى دو عالم محو نامت
قيامت شور گيرد از قيامت
به محشر چون رسى با هودج نور
شود بر پا ز يمن مقدمت شور
ندا آيد كه هان اى اهل محشر
فرو بنديد چشم از جان حيدر
شرف دارد شرف از شوهر تو
خداى صبر باشد دختر تو
دلت معراج ايمان و دعا بود
نگاهت چشمه لطف خدا بود
حريم اوج تو از خاك تا عرش
زمين را مى زدى پيوند با عرش
شب و اشك و نيايش آشنايت
بگوش آيد صداى ربنايت
تو را سجاده بهتر مى شناسد
دلت را حوض كوثر مى شناسد
تو تا بودى على هم صبر مى كرد
به درد و غصه و غم صبر مى كرد
تو رفتى و مدينه اشك مىريخت
على با سوز سينه اشك مى ريخت
شب آخر كه رفتى صبر ناليد
خبر دارم كه حتى قبر ناليد
در و ديوار تصوير غم توست
گواه زندگانى كم توست
خدا تنها تو را فهميد زهرا
خدا هم در غمت ناليد زهرا
کمیل کاشانی _ ۱۳۷۹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
بغضِ سنگینم
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
هستی محرابی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_مرثیه #هستی_محرابی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
کابوس کوچه
بالشش نم دار از اشک و تنش تب دار شد
پیش چشمش ماجرای تیره ای تکرار شد
دست در دستان مادر در میان کوچه بود
در مسیر خانه اش گل رو به رو با خار شد
نعره تا زد، فاطمه چشمان طفلش را گرفت
تیره شد چشم حسن، چشمان مادر تار شد
ضربه با شدت بیاید سر همان سو می رود
از حسن شرمنده ام این قافیه دیوار شد
دست و پا گم کرده زینب، آب آورده حسین
باز با کابوس کوچه مجتبی بیدار شد
مرضیه نعیم امینی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_مرثیه #مرضیه_نعیم_امینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
پرستویِ مهاجر
آن روز که در جانِ خلافت هَوس افتاد
این فتنه سرانجام به نامِ چه کَس افتاد ؟
دیروزِ علی را که کسی دست نمی یافت
فردایِ علی بود که در دسترَس افتاد
وقتی عَلم افتاد عَلمدار هم افتاد
زهرا به زمین خورد علی از نفس افتاد
پشتِ درِ آن خانه که گُل پیرهَنش بود
از بُغضِ جهنَّم چه قدر خار و خَس افتاد
وقتی که رسید آتشِ مسمار به سینه
پهلویِ غزل درد گرفت از نفـس افتاد
بینِ در و دیوار پرستویِ مهاجر
با بال و پری خسته میانِ قفس افتاد
می خواست که آه از لبِ آیینه بگیرد
زهرا سِپر دردِ علی شد سِپـس افتاد
او فاطمه بود و به همین جـُرم رقیّه
با صورتِ نیلی شده اش از فرس افتاد
ابراهیم زمانی
#ابراهیم_زمانی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
هر چند که شد سفید تارِ مویت
یک ثانیه برنگشت خُلق و خویت
دق داد حسن(ع) را غم ِ بیماری تو
هنگام نماز؛ لرزش ِ زانویت
بالای سرت حمدِ شفا خواند و گریست
دستانِ حسین(ع) بهترین دارویت
دلواپس و مهربان! کماکان دلسوز
تغییر نکرد خصلتِ نیکویت
از صبر و سکوتِ ذوالفقارش لبریز
هر بار علی(ع) نشست رو در رویت
از درد نخوابیدی و ایکاش کمی
آرام بگیرد ورم ِ بازویت
صورت چه کبود و چشم هایِ خیست؛
تار است و چه تیر میکشد پهلویت!
مرضیه عاطفی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_مرثیه #مرضیه_عاطفی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯