◾️ شب آخر امیرالمومنین(ع) و فریاد مرغابیها
امیر المؤمنین علیهالسّلام تمامى آنشب(شب آخر) را بیدار بود و بسیار بیرون مىآمد و به آسمان نگاه میكرد و میفرمود: «به خدا، دروغ نگفتهام و به من هم دروغ نگفتهاند، این همان شبىاست كه بدان وعدهام دادهاند.» پس به خوابگاه خود برمیگشت، چون سپیده زد كمربندش را محكم بست و بیرون رفت، و این شعر را میخواند (و ترجمهاش چنین است):
۱- كمرت را براى مرگ محكم ببند (و مهیاى آن باش) زیرا مرگ به دیدارت خواهد آمد.
۲- و آنگاه كه بر تو وارد شد از مرگ جزع و بیتابى مكن.
چون به میان سرا (و صحن خانه) رسید مرغابیان پیش آمدند و به روى آن حضرت فریاد میزدند، (آنان كه در خانه بودند) آنها را از پیش رویش دور میكردند.
حضرت فرمود: «آنها را واگذارید زیرا كه اینها نوحهگران هستند.» پس بیرون رفت و (همان شب) ضربت خورد.
📚منبع
الارشاد فی معرفة حجج الله علي العباد، شیخ مفید، ج١، ص١٥
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
◼️ ضربت شمشیر بر فرق مبارک مولا
روایت شده كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون میرفت و به آسمان نظر میكرد و میفرمود: «بهخدا سوگند، دروغ نمیگویم و به من دروغ گفته نشدهاست. ایناست آن شبی كه به من وعده شهادت دادند.(۱)
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسحد اعظم كوفه شد و خفتهگان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوشزد كرد.
هنگامیكه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت.(۲)
حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم.»(۳)
📚منبع
(۱) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۲
(۲) الارشاد، شیخ مفید، ص ۲۳؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۲؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، تلمسانی، ص ۱۱۳؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۴۱
(۳) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۴
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
▪️ ضربت خوردن امام در مسجد
امام علی علیهالسلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالیکه مشغول تسبیح خداوند بود، کسانیکه به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: «برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.»
امام سپس به ابن ملجم فرمود: «قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم میتوانم خبر دهم که در زیر جامهات چه دارى.»
ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامیکه امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، «به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.»
ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد میزد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک.»
البته در برخی نقلها آمده که امام در حال بیدارکردن مردم براى نماز، یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت.
اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: «این آناست که خدا و رسول مرا وعده دادهبودند، راست گفتند خدا و رسول.»
امام حسن و امام حسین علیهمالسلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیهالسّلام امام حسن علیهالسّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل میشد.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۴۱۳
جلاء العيون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
🔳 بردن حضرت امیرالمومنین(ع) به خانه و گرد آمدن اهل خانه
راوی گفت: حضرت زینب و حضرت ام کلثوم(سلام الله علیهما) بر سر بالین حضرت(علیهالسّلام) آمدند و ناله سر دادند و گفتند: «پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگترها در بین مردم بر عهده گیرد؟ پدر جان اندوه ما بر تو بزرگ و اشکهایمان قطع نمیشود.»
آنگاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام اشک از چشمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهلبیت و فرزندانش نگاه کرد، سپس حضرت امام حسن و حضرت امام حسین(علیهمالسّلام) را صدا کردند و ایشان را به آغوش گرفتند و بوسیدند و مدت طولانی بیهوش شدند سپس .به هوش آمدند
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز همین احوال را داشتند ایشان نیز لحظهای بیهوش میشدند و لحظهای به هوش میآمدند چون مسموم گشته بودند. هنگامیکه حضرت(علیهالسّلام) به هوش آمدند حضرت امام حسن(علیهالسّلام) کاسه شیری به ایشان دادند. حضرت امیرالمومنین(علیهالسّلام) مقداری از آن را نوشیدند و از باقی آن صرفنظر کردند و فرمودند: «بقیه را به اسیر خود بدهید.» و به حضرت امام حسن(علیهالسّلام) فرمودند:
«پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قَسَمت میدهم که طعام و شراب او را نیکو گردانید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آنچه میخوريد و مینوشید به او بدهید تا بخشندهتر از او باشید.» آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که حضرت امیرالمومنین(علیهالسّلام) در حقش انجام دادهبود آگاهش ساختند. ملعون کاسه شیر را گرفت و نوشید.(۲)
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
🌕 زهر شمشیر ابنملجم، میتوانست یک شهر را مسموم کند
هنگامیکه امیر مؤمنان(علیهالسّلام) را به منزلشان آوردند، مردم آن ملعون را دست بسته به خانهای از خانههای قصر بردند و در آن زندانی کردند، حضرت امکلثوم(سلام الله علیها) در حالیکه میگریست به او گفت: «وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا میگرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود.»
ابن ملجم(لعنةالله) گفت: اگر میخواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم دادهام تا آن را مسموم کردهاند، اگر این ضربهام را به تمامی کوفیان میزدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمیبردند.(۶)
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
🏴 تا هفتاد سال بلا میآید
ابوحمزه از ابواسحاق سبیعی عمرو بن حمق نقل کرد که گفت هنگامیکه علی(علیهالسّلام) در کوفه ضربت خورد گفتم: مشکلی ندارید زخم سطحی است. امام(علیهالسّلام) فرمودند: «به جان خودم سوگند شما را ترك خواهم کرد.» آنگاه سه مرتبه فرمودند: «تا هفتاد سال بلا میآید.» گفتم: آیا بعد از مصیبت آسایشی است؟ ایشان به من پاسخ ندادند و بیهوش شدند.
پس حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها) گریست. هنگامیکه به هوش آمدند؛ فرمودند: «ای ام کلثوم مرا ناراحت نکن اگر آنچه را که من میدیدم تو نیز میدیدی گریه نمیکردی. فرشتگان هفت آسمان یکی پس از دیگری و پیامبران میفرمایند: ای علی به ما بپیوند، به راستی آنچه در پیش رو داری بهتر است از آنچه در آن هستی.»
من گفتم: ای امیرالمؤمنین شما فرمودید تا هفتاد سال بلا و گرفتاری است، آیا بعد از هفتاد سال آسایشی پدید میآید؟ ایشان فرمودند: «بله، به راستی بعد از بلا و سختی، آسایش است؛ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو میکند و امالکتاب نزد اوست.»(سوره مبارکه رعد، آیه۳۹)
ابوحمزه گفت: من به حضرت امام باقر(علیهالسّلام) گفتم: حضرت امیرالمومنین(علیهالسّلام) فرمودند: تا هفتاد سال بلا و سختی میآید و فرمودند: بعد از هفتاد سال آسایش و راحتی است امّا ما تاکنون آرامشی ندیدهایم. حضرت امام باقر(علیهالسّلام) فرمودند:
«ای ثابت، خداوند برای این امر هفتاد سال تعیین کرد پس هنگامیکه حضرت امام حسین(علیهالسّلام) شهید شدند خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت. پس ما شما را از حدیث آگاه کردیم و شما آن را افشا کردید و پرده از اسرار برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت و بعد از آن نزد خداوند برای آن وقتی تعیین نشدهاست.
«یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو میکند و ام الکتاب نزد اوست.»
ابوحمزه گفت: به حضرت امام صادق(علیهالسّلام) این (روایت) را گفتم، پس فرمودند: «همین گونه بوده است.»
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۴۰
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5440
🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظههای آخر و پیشبینی شهادت امام حسین(ع)
به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيستويكم شد و شب تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لبهايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانىاش عرق مىكرد و او با دست خود آن را پاک مىكرد. گفتم: پدر! مىبينم كه دست بر پيشانى مىكشى.
فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانىاش عرق مىكند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مىشود و نالهاش آرام مىگيرد.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!»
سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد.
با همه خداحافظى مىكرد و مىفرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مىكنم.» و آنان مىگريستند.
حسن عليهالسلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟»
فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به او از اين خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرينشان كن.»
گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مىآورد.»
«سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مىكنم. شما از منيد و من از شمايم.»
سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مىبينم كه از همينجا فتنهها بر شما سر بر مىآورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.»
سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مىگويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.»
سپس چشمانش را به چهره همه خانوادهاش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مىكنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.»
سپس فرمود: «و عليكمالسلام، اى فرستادگان الهى!»
سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانىاست كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانىاش عرق كرد، در حالى كه بسيار ذكر خدا مىگفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مىكرد و شهادتين مىگفت.
سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دستها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.»
📚منبع
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446
📣 وصیت امام درباره فتنههای پس از شهادت ایشان
حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنهها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینههای دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است.»
سپس به امام حسن و امام حسین علیهمالسلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنههای بسیار واقع خواهد شد از جهتهای مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکمکنندگان است.»
پس رو کرد به امام حسین علیهالسّلام و فرمود: «ای ابو عبدالله تویی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا.»
📚منبع
جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446
🏴 لحظات پایانی عمر مبارک حضرت امیرالمؤمنین(ع)
اصبغ بن نباته میگوید: وارد خانه علی علیهالسلام شدم، دیدم علی علیهالسلام یک پارچه زردی را به سر مبارکشان بستهاند و خون هم مرتب از سر مولا میریزد و رخسار شریفشان زرد شدهاست؛ بهگونهایکه من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را میبوسیدم و اشک میریختم.
حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛ گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که میبینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»(۱)
و به دخترش امکلثوم که به شدت گریه میکرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر میدیدی آنچه را که پدرت میبیند، گریه نمیکردی.» عرض کرد: شما چه میبینید؟ فرمود: «میبینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیدهاند و همه منتظرند که من بروم.»(۲)
و حسن ختام را جملات عاشق علی علیهالسلام صعصعة بن صوحان قرار میدهیم.
وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر میپاشید، میگفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیباییات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشهات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفرینندهات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکهاش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.»(۳)
📚منبع
(۱) اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، ص ۲۶۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۰۴
(۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۰۱؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۸
(۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۵
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446
◾️ وصیت امام درباره تجهیز و تدفین
امام به فرزندشان امام حسن علیهالسلام فرمود:
«ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامیکه مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.»
«پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساختهای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیهالسّلام برای من ساخته در آنجا گذاشتهاست، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن»
«مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدانکه هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا میشوند، باز هر یک به قبرهای خود بر میگردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقهای ببند و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شدهام.»
در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیهالسّلام روایت شده که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرزند خود امام حسین علیهالسّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید. در مسجد کوفه، در رحبه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنیامیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.
📚منبع
جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446
✔️ با اسیر مدارا کن
امام حسن و امام حسین علیهمالسلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیرالمؤمنین علیهالسّلام امام حسن علیهالسّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل میشد.
امام حسن علیهالسّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و گفت: «ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم.» امیرالمؤمنین فرمود: «اى فرزند! از این پس پدرت را رنجى نیست، اینک جدّ تو محمد مصطفى -صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبرى، و مادرت فاطمه زهرا علیهمالسلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند، تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه در آوردهاست.»
مردم ابنملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیهالسلام به او فرمود: «ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخششهای فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکیهای او به تو این بود؟»
ابنملجم سر به زیر افکنده بود و چیزی نمیگفت. آنگاه امام حسن علیهالسّلام به پدر عرض کرد: «این ابنملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست.»
امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ابنملجم نگاه کرد و فرمود: «ای ابنملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه میدانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیدهای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی، ای شقیترین اشقیاء.»
ابنملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فأنت تنقذ من فی النّار؛ آیا تو میتوانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟»
آنگاه علی علیهالسلام سفارش او را به امام حسن علیهالسّلام کرد و فرمود: «فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمیبینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش میکند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم، پس بخوران به او از آنچه خود میخوری، و بیاشام او را از آنچه خود میآشامی.»
«پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. (یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن). اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی میباشیم که با گناهکار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۴۲۴،۴۲۷
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446
◾️ لحظه شهادت امیرالمؤمنین(ع)
امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو». امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مىسپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید.»
سپس گفت: «بر شما باد سلام اى رسولان وحى پروردگار من.» و این آیه را قرائت فرمود که: «لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُونَ؛ براى مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عملکنندگان.» و نیز این آیه را «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ به درستىکه خدا با آنهاست که پرهیزکارى کردند و آنها که نیکوکار بودند.»
پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهاى مبارک خود را بهسوى قبله کشید و شهادت به وحدانیت الهى و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.
📚منبع
جلاء العيون، علامه مجلسی، ص٣٥٠
#امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5446