eitaa logo
مداحی عالمانه
949 دنبال‌کننده
77 عکس
65 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ بازگشت به کربلا سید بن طاوس در لهوف، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد: وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: «ما را به کربلا ببر.» بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین(ع) آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند. 📚منبع لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=5611
◼️ زیارت جابر بن عبدالله انصاری بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى می‌نویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد. كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ‌هایت را بر میان شانه‌ها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟! گواهى مى‌دهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم‌پیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خورده‌اى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافته‌اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده‌اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته‌اند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل‌هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى‌دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روح‌هایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!» گواهى مى‌دهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به دره‌اى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى‌شود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مى‌شود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفته‌اند. 📚منبع انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=5611
🏴 آیا کاروان اسرای اهل بیت علیهم‌السلام روز اربعین به کربلا رسیدند؟ ▪️مسیر حرکت اسرا 👈 از کربلا به کوفه: عصر روز یازدهم سرهای شهدای کربلا را به روی نیزه زدند و بین قبایل مختلف تقسیم کردند. به دستور عمر بن سعد دختران و زنان را بر شتران بی‌جهاز سوار کردند و غل و زنجیر بر گردن امام سجاد(ع) نهادند و به درخواست اهل بیت(ع) آنها را از کنار شهدا عبور دادند و به هنگام عبور شیون آنها بلند شد. حضرت سکینه(س) خود را بر روی بدن پدر شهیدش انداخت ولی تعدادی از مأموران با خشونت و تازیانه ایشان را از روی بدن امام کنار کشیدند. (۱) کاروان با شتاب، فاصله ۱۲ فرسخی کربلا تا کوفه را طی کرد. مردم کوفه برای تماشا اجتماع کرده بودند. وقتی وارد کوفه شدند حضرت زینب(س) اشاره‌ای کرد و با این اشاره نفس‌ها به سینه‌ها برگشت و زنگ شتران از صدا افتاد و حضرت خطبه‌اش را آغاز نمودند خطبه‌ای که هر شنونده‌ای را به یاد امیرالمؤمنین(ع) می‌انداخت. مردم به شدت گریه می‌کردند و انگشتانشان را با دندان می‌گزیدند. سپس حضرت ام کلثوم(س) و حضرت امام سجاد(ع) نیز سخنرانی کردند، سپس اسرا را وارد دارالاماره کردند و… پس از چهار روز بسرعت روانه شام شدند. (۲) 👈 از کوفه به شام: اسرای اهل بیت(ع) روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند و روز شانزدهم خارج شده و روانه شام گشتند. این کاروان با سرعت زیاد و تحت تدابیر شدید امنیتی در روز اول صفر وارد شام شدند و این کاروان در راه شهرها و منزلگاه‌ها را پشت سر گذاشتند که برخی شهرهای آباد و مشهور است و برخی غیر مشهورند. (۳) نکته مهم اینست که برخی از مورخین گفته‌اند کاروان اسرا از شام به کربلا برگشته و سپس راهی مدینه شدند و دسته‌ای دیگر که اکثریت هستند در بیان منازل و محل‌های مسیر اسرای اهل بیت(ع) نامی از کربلا نبرده‌اند. ▪️ دسته اوّل مانند مرحوم سید ابن طاووس در لهوف و مرحوم عباسقلی خان سپهر در ناسخ التواریخ و سید ابراهیم موسوی در وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه‌السلام و علامه مجلسی در بحار الانوار جلد ۴۵ و … (۴) این دسته چنین نقل می‌کنند که وقتی کاروان اهل بیت علیهم‌السلام از شام خارج شدند فضای شهر عوض شده بود مردمی که برای دیدن اسیران جشن گرفته بودند و با شادی به استقبال آنها رفتند پس از حدود ۸ روز مردم را از ظلم و جنایت تاریخی خاندان یزید آگاه کرده و مظلومیت امام حسین(ع) را به آنها فهماندند بنابراین مردم با دیده گریان آنها را بدرقه کردند و کاروان اسیران با احترام ظاهری زیادی از شام به سوی مدینه روان شدند. اما همین که از شام خارج شدند زنان و کودکان از راهنمای کاروان درخواست کردند برای حرکت به سوی مدینه راهی را انتخاب کند تا آنان بتوانند به کربلا وارد شوند. راهنما هم پذیرفت و کاروان از روز هشتم صفر از دمشق راه افتاد و مسیر خود را با سرعت ادامه داد تا اینکه توانست در بیستم صفر (اربعین) و قولی سی‌ام صفر سال ۶۱ به کربلا برسند. (۵) به روایتی امام سجاد(ع) سر امام را که همراهش بود در همین ایام کنار بدن مقدس امام حسین(ع) دفن کرد و به بدن ملحق کرد. (۶) این نکته هم لازم به ذکر است که جابربن عبد الله انصاری در اربعین شهادت امام حسین(ع) یعنی بیستم ماه صفر به زیارت امام شتافته است و این قطعی است و اگر اهل بیت با جابر در کربلا ملاقات کرده باشند پس حتماً در روز اربعین به کربلا رسیده‌اند کما اینکه همین مطلب را سید بن طاووس و امثال او گفته‌اند. (۷) بنابراین این دسته چنین می‌گویند که اسرای اهل بیت(ع) عصر یازدهم محرم از کربلا به کوفه رفتند و پس از ۴ روز در شانزدهم محرم راهی شام شدند و روز اول صفر به شام رسیدند و پس از ۸ روز اقامت در شام به قصد مدینه از شام خارج شدند ولی قبل از رفتن به مدینه به کربلا مراجعت کردند و بیستم صفر (و یا سی‌ام صفر) (۸) به کربلا رسیدند. ▪️ دسته دوم افرادی هستند که یا منازل بین شام و مدینه را ذکر نکرده‌اند و یا معتقدند که اهل بیت(ع) از شام مستقیم به سوی مدینه حرکت کردند. مثلاً شیخ مفید در کتاب شریف الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد و مرحوم طبرسی در کتاب شریف اعلام الوری باعلام الهدی هیچ اشاره‌ای به منازل بین شام و مدینه یا ورود اهل بیت(ع) به کربلا در روز اربعین نکرده‌اند و برخی نیز مثل شیخ عباس قمی در کتاب شریف منتهی الامال و امثال او این جریان را نقل کرده و سپس آن را بعید دانسته‌اند. (۹) لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=5611 ادامه دارد 👇👇👇
ادامه آیا کاروان اربعین به کربلا رسیده‌اند؟ 👇👇👇 ❇️ نتیجه اینکه: در مورد اینکه آیا اهل بیت امام حسین(ع) در مسیر شام به مدینه، به کربلا مراجعت کرده و روز اربعین کنار قبور شهدا رسیده‌اند یا نه دو قول است. هیچ یک از این دو قول را نمی‌شود به صورت صد در صد پذیرفت. زیرا هر کدام برای خود دلایلی دارند که نمی‌توان به راحتی آنها را درک کرد. مثلاً دسته اول می‌گویند اهل بیت(ع) با جابر در کربلا ملاقات کرده‌اند و از طرفی یقین داریم که جابر روز اربعین کنار مرقد منور سالار شهیدان بوده و همچنین روایت جابر که گفته وقتی روز اربعین به زیارت حضرت سید الشهدا رفته بودم صدای کاروانی آمد و … اما از طرف دیگر مخالفان می‌گویند به لحاظ عادی امکان ندارد که در عرض ۴۰ روز آنها به کوفه و پس به شام بروند و در هر کدام چند روز اقامت کنند و در روز اربعین به کربلا برسند. در حقیقت دسته اول دلیل نقلی بر حضور اهل بیت(ع) در کربلا دارند و دسته دوم با دلیل عقلی آن را بعید می‌دانند. *به نقل از سایت حوزه 📚منبع (۱) لهوف، سید بن طاووس، صص ۱۷۰ منتهى الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۵۲۴ (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۵۹ (۳) نگاهی کوتاه به زندگانی زینب کبری(س)، سید هاشم رسولی محلاتی، ص ۱۰۰ (۴) لهوف، سید بن طاووس، ص ۲۳۳ ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص ۳۴۵ (۵) زینب قهرمان، دختر علی(ع)، احمد صادقی اردستانی، ص ۳۴۸ (۶) همان، ص ۳۴۹ (۷) لهوف، سید بن طاووس، ص ۲۳۳ ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص ۳۵۰ (۸) زینب قهرمان، دختر علی(ع)، احمد صادقی اردستانی، ص ۳۴۹ (۹) منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۶۶۹ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=5611
◾️ بهترین و بدترین خلائق هرچه پیامبر(ص) به پایان عمر شریف خود نزدیک مى‌شد مى‌کوشید که بیشتر از گذشته درباره مقام و فضیلت امیرمومنان(ع) سخن بگوید و مردم را آگاه سازد. براى نمونه جابر بن عبدالله انصارى گوید: رسول خدا(ص) در بیمارى آخر عمر خود فاطمه(س) را گفت: «پدر و مادرم فداى تو باد! کسى را به سوى همسرت على بفرست و او را نزد من فرا خوان.» فاطمه(س) به حسین(ع) فرمود: «پیش پدرت برو و به وى بگو: جدم تو را مى‌خواند.» حسین(ع) به جانب پدر شتافت و او را آگاه کرد امیرمومنان(ع) به خدمت پیامبر خدا(ص) شرفیاب گشت در حالى که فاطمه(س) در کنار وى حضور داشت و بر آن حضرت(ص) گریه مى‌کرد و مى‌گفت: «واى از این اندوه! اندوه بیمارى تو اى پدر!» و پیامبر(ص) مى‌فرمود: «پس از این روز دیگر بر پدر تو رنج و اندوهى نیست!» رسول خدا(ص) رو به على(ع) کرد و فرمود: «یا على(ع) نزدیک من آى.» على(ع) پیش پیامبر(ص) آمد. [حضرت به سبب ضعف زیاد] فرمود: «گوش خود را نزدیک دهان من بیاور!» على(ع) چنین کرد. پیامبر(ص) فرمود: «اى برادر من! آیا سخن خداى تعالى را نشنیده‌اى که در کتاب خود مى‌فرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه؛ به راستى کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو انجام دادند آنان بهترین خلقند.» (۱) على(ع) عرض کرد: «آرى اى رسول خدا(ص) شنیده‌ام.» فرمود: «آنها تو و شیعیان تو هستید که می‌آیید در حالى که شریفان اهل محشرید و همه شما را مى‌شناسند. سیرابید و از گرسنگى به دورید و باز آیا شنیده‌اى که خداى متعال فرموده است: ان الذین کفروا من إهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه؛ به راستى آنان که از اهل کتاب کافر شدند و مشرکان در آتش جهنم براى همیشه خواهند بود و ایشان بدترین خلقند.» (۲) على(ع) گفت: «بلى اى پیامبر خدا(ص)» فرمود: «آنها دشمنان تواند که روز قیامت مى‌آیند در حالى که تشنگانند. شقاوت پیشگانى هستند که به عذاب الهى گرفتار آمده‌اند و ایشان کافران و منافقانند. این مقامات که گفتم از آن تو و شیعیان توست و آن عذابها براى دشمنان تو و پیروان آنهاست.» (۳) 📚منبع (۱) سوره بینه، آیه ۶ (۲) همان, آیه ۷ (۳) تفسیر فرات الکوفى، ابى القاسم فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفى، ص ۵۸۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7081
⚫️ دوست رسول خدا(ص) عایشه مى‌گفت: هنگامى که رسول خدا(ص) را وقت مرگ در رسید و در خانه‌اش بسترى بود فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من ابابکر را صدا زدم چون بیامد حضرت(ص) به او نگاهى کرد و سرش را پایین انداخت و گفت: «دوست مرا فراخوانید!» در پى عمر فرستادند. چون حاضر شد پیامبر(ص) به وى نظرى افکند و باز فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من گفتم: واى بر شما على بن ابى طالب(ع) را خبر کنید. به خدا سوگند که پیامبر(ص) غیر او را اراده نکرده است. وقتى که على(ع) خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد و حضرت(ص) وى را دید پارچه‌اى را که بر روى خود انداخته بود گشود و على(ع) را در کنار گرفت و همچنان در آغوش على بود تا جان سپرد. 📚منبع مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۳۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7081
▪️فوز شهادت نبی اکرم(ص) احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می‌نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر اکرم(ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می‌دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: « من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی‌بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.» مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر(ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده‌اند. 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۲۱، ص ۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7081
🏴 چگونگی شهادت پیامبر اکرم(ص) دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ناشی از خوراندن سم به آن حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می‌توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. از جمله امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چون پیامبر اسلام(ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند را دوست می‌داشتند یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.» [در جای دیگری آن حضرت فرمودند: «پیامبر اکرم(ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه‌ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می‌رود.» [این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا(ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می‌کند که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی‌روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می‌نماید. علاوه بر روایات شیعه، روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می‌نماید. در معتبرترین کتاب نزد اهل سنت، نقل شده که پیامبر(ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عایشه فرمودند: «من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده‌ام، در بدنم احساس می‌کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد.» همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر(ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است. 📚منبع اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج ۶، ص ۳۱۵ بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ج ۱، ص ۵۰۳ صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، ج ۵، ص ۱۳۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7081
◼️ مسموم کردن پیامبر(ص) در جنگ خیبر محمد بن سعد از قدیمی‌ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را این گونه نقل می‌نماید: هنگامی که پیامبر(ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد. از دیگران پرسش می‌نمود که پیامبر(ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می‌دارد و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند کسی از آن جان سالم به در نمی‌برد را انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست‌ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر(ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر(ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه‌ای برایتان آوردم! پیامبر(ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند. بعد از مدتی، پیامبر(ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب طبقات، سپس نتیجه می‌گیرد که شهادت پیامبر(ص) به همین دلیل بوده است. 📚منبع طبقات الکبری، محمد بن سعد، ج ۲، ص ۲۰۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7081
🏴مسموم و شهید همچون پیامبر(ص) امام حسن مجتبی(ع) از کیفیت شهادت و ماجرای بعد از آن اینگونه فرمود: «انا اموت بالسم کما مات رسول الله (صلی‌الله علیه و آله): قالوا: ومن یفعل ذلک بک؟ قال امراتی جعده بنت الاشعث بن قیس فان معاویه یدس الیها ویامرها بذلک…» «من چون رسول خدا(ص) به وسیله زهر از دنیا می‌روم.» گفتند: چه کسی تو را مسموم می کند؟ فرمود: «همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه با نیرنگ او را فریب می‌دهد و او را به آن امر می‌کند.» (۱) به آن حضرت پیشنهاد دادند که او را از خانه‌ات بیرون کن. فرمود: «چنین کاری انجام نمی‌دهم، به چند جهت: ۱. در علم خداوند مقدر است که او قاتل من است. [و از قضا و قدر حتمی الهی نمی‌توان فرار کرد] ۲. هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم. ۳. اخراج او بهانه می‌شود برای حملات و تهمت‌های ناجوانمردانه دشمنان علیه من. از همه اینها گذشته، امام وظیفه دارد علم اختصاصی خود را نادیده گرفته، با دیگران همانند افراد عادی رفتار نماید.» و همین طور امام حسن مجتبی(ع) به برادرش امام حسین(ع) وصیت کرد که بعد از شهادتش پیکر او را جهت دیدار به روضه مبارک پیامبر اکرم(ص) ببرند… و از جمله، فرمود: «واعلم انه سیصیبنی من عائشه مایعلم الله و الناس من بغضها وعداوتها لله و لرسوله و عداوتها لنا اهل البیت؛ بدان که به زودی از عایشه بر من ظلم‌هایی می‌رسد که خدا و مردم از کینه و بغض او نسبت به خداوند و رسول خدا(ص) و ما اهل بیت آگاهی دارند.» بعد از مدتی هم پیش بینی اول به وقوع پیوست که جعده با تحریک معاویه حضرت را مسموم کرد و هم خبر دوم تحقق یافت که عایشه نسبت به جنازه آن حضرت اهانت کرد و طبق برخی نقل‌ها جنازه را تیر باران نمودند و هفتاد چوبه تیر به سوی آن بدن و تابوت هدف‌گیری شد. (۲) 📚منبع (۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۲۴ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۷۴ (۲) الخرائج و الجرائح ، قطب‌الدین راوندی، ج ۱، ص ۲۴۱ اثبات الهداه، شیخ حر عاملی، ج ۲، ص ۵۵۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7085
🏴 شادی معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) ابن خلکان، از استوانه‌های علمی اهل سنت در این‌باره می‌نویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن(ع) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین! چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می‌گویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد. در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا می‌دانی برای خانواده‌ات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان می‌بینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت‌. سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن(ع) ملحق شويم به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شده‌ايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد. 📚منبع وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۶۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7085
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۱ یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفا نمودند. در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن(ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگ‌تر است. او کسی جز عبیدالله بن عباس نبود. عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن(ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عده‌ای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود. این درحالی بود که در دوره امام علی(ع) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود. انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیا‌طلبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۵۱ تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ج۲، ص ۱۴۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=7085