🟢 مقام علمی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
ابوتراب رویانی میگوید: شنیدم که ابوحماد رازی میگفت در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و از بعضی مسائل حلال و حرام پرسیدم. چون قصد وداع داشتم حضرت فرمود: «چنانچه در امور دینی در [تشخیص] حلال و حرام، مسئلهای بر تو دشوار شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و سلام مرا به او برسان.»
📚منبع
التوحيد، شیخ صدوق، ص ۸۱
مستدرك الوسائل، محدث نوری، ص٣٢١
#حضرت_عبدالعظیم_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5102
🌹 ولادت امام حسن عسکری(ع)
طبرسى در اعلام الوری تاریخ تولد امام حسن عسکری(علیه السلام) را هشتم ربیع الثانى سال ۲۳۲ق بیان کرده و نیز علامه مجلسی(ره) فرموده: مشهور آن است که روز ولادت، روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانى است و بعضى دهم ماه مذکور و برخى شب چهاردهم را نیز گفتهاند.
مکان ولادت حضرت بنا بر قول مشهور مدینه است؛ هر چند برخى به اختلاف مورخان در مدینه و سامرا اشاره کردهاند.
اسم شریف آن حضرت، حسن و کنیهاش ابومحمد و مشهورترین لقبهاى ایشان زکیّ و عسکرى است. خالص، هادی، خاص، صامت، سراج، تقی، از دیگر القاب آن امام همام هستند. همچنین «ابن الرضا» عنوانى است که امام یازدهم و پدر و جدّ بزرگوارشان به آن شهرت یافتهاند.
پدر بزرگوار حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام)، امام علىالهادی(علیهالسلام)، دهمین امام شیعیان است. نام مادر کریمهشان را حدیث، سلیل، سوسن و عسفان گفتهاند. اما علامه مجلسى در بحارالانوار نام صحیح آن بزرگوار را، سلیل میداند. آنچه مهم است، این است که در فضیلت آن بانوى بزرگوار بین همه مورخان و محدثان اتفاق نظر است و او را با فضیلتترین زنان عصر خود دانستهاند.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج٥٠، ص٢٣٦
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ٢، ص٤٤١
#امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت_امام_عسکری_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5122
المستغاث بک یا صاحب الزمان
«مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»
#بیمارستان_المعمدانی
#غزه
#مداحی_عالمانه
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کتاب «کافی» مرحوم کلینی، بخشی با عنوان «بابُ الاهْتِمامِ بِأُمورِ الْمُسْلمین» آمده است.
اولین روایت این باب، نقلی است از امام صادق (ع) از پیامبر اسلام(ص) که فرمودند:
«مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ
هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست».
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 163، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق
🎞 انتقاد حاج منصور ارضی از هیاتیهایی که با استناد به برخی روایات برای فلسطین دعا نمیکنند.
#مداحی_عالمانه
#فلسطین
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس سایت مقتل:
Maghtal.com
🟢 امام حسن عسکری(ع) آبروی مسلمانان را خرید
امام حسن عسکری(ع) با وجود آنکه در زمان متوکل عباسی کمتر از ۱۵ سال سن داشت و هنوز به امامت نرسیده بود ولی طبق پارهای از روایات به دستور متوکل عباسی زندانی شده بود.
قحطی و خشکسالی همه جا را فرا گرفته بود و همه جانداران در معرض خطر نابودی بودند، مسلمان سه روز پی در پی جهت اقامه نماز استسقا (طلب باران) به صحرا رفتند و نماز خواندند ولی باران نیامد اما روز چهارم جاثلیق (روحانی بزرگ مسیحیان) به همراه مسیحیان به بیابان رفتند و دعا کردند، در آن روز باران آمد.
مسلمانان روز پنجم به بیابان رفتند و نماز خواندند ولی باران نیامد این موضوع سبب سرشکستگی مسلمانان شد، عدهای در حقانیت دین اسلام به شک افتادند. گفتگوها در این مورد زیاد شد و قرار بر این بود که روز ششم نیز مسیحیان به همراه جاثلیق به بیابان برای دعا بروند اگر آن روز نیز مثل روز چهارم باران میآمد آبروی مسلمانان در نزد مسیحیان بیشتر میرفت و سرافکنده و خوار میشدند.
متوکل عباسی به یاد امام حسن عسکری(ع) که در زندان بود افتاد، دستور داد آن حضرت را از زندان بیرون آورند و به آن حضرت گفت: ای ابامحمد! دین جدت را دریاب. آن روز مسیحیان به همراه جاثلیق به بیابان رفتند امام حسن عسکری(ع) نیز با چند نفر از خدمتکاران بیرون رفت. آنگاه امام به یکی از غلامانش فرمود: «تو به میان جمعیت مسیحیان برو هنگامی که جاثلیق برای دعا دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد خود را به کنار او برسان و در میان دو انگشت دست راستش چیزی هست آن را بگیر و بیاور.»
آن غلام به میان مسیحیان رفت و در صف اول کنار جاثلیق ایستاد و همین که او دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد غلام فوراً در بین دو انگشت دست راست او استخوانی که سیاه رنگ بود برداشت و آورد. امام آن را گرفت و فرمود حالا هرچه میخواهی دعا کن.
آن روز آنها هرچه دعا کردند باران نیامد و آسمان صاف و آفتابی شد متوکل از امام عسکری(ع) پرسید: یا ابامحمد! این استخوان چیست؟ امام فرمود: «این استخوان از قبر پیغمبری از پیامبران الهی برداشته شدهاست و هرگاه استخوان بدن پیامبری آشکار گردد باران میآید.»
البته مطابق بعضی از روایات این واقعه در زمان معتمد عباسی بوده و این به واقعیت نزدیکتر است.
📚منبع
کشف الغمه، اربلی، ج ۲، ص ۴۲۹
الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکی، ص ۲۶۹
مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۲، ص ۳۶۵
#امام_حسن_عسکری_ع
#فضائل_امام_عسکری_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5197
⚫️ مراسم دفن حضرت معصومه(س)
بعد از وفات شفيعه روز جزا، آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند ، سپس به سوی قبرستان ” بابلان” تشييع كردند ولی به هنگام دفن آن بزرگوار به خاطر نبودن محرم، آل سعد دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردی به نام” قادر” اين كار را انجام دهد. ولی قادر و حتّی بزرگان و صلحای شيعه قم هم، لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم به خاك سپارد. مردم منتظر آمدن ” آن پيرمرد صالح ” بودند كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوی آنان می آيند و قتی نزديك جنازه رسيدند پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابی ” كه از قبل آماده شده بود “دفن كردند و بدون اينكه با كسی تكلّمی نمايند ، سوار شده و رفتند ، و كسی هم آنها را نشناخت. (۱)
به قول يكی از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار، امامان معصومی باشند كه برای اين امر مهم به قم آمدند.(۲)
پس از پايان رسيدن مراسم دفن ، موسی بن خزرج سايبانی از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان برقرار بود تا زمانی كه حضرت زينب دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبّه ای آجری بر آن مرقد مطهّر بنا كرد.(۳)
📚منبع
(۱) تاریخ قدیم قم، حسن قمی، ص ۲۱۴
(۲) آیةالله فاضل لنكرانی”دام ظله”
(۳) سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۷۶
#حضرت_معصومه_س
#مصائب_حضرت_معصومه_س
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5125
🟢 خدا جلال و جبروت فاطمه زهرا(س) را به حضرت معصومه(س) عنایت فرموده
آقاى شيخ عبدالله موسيانى نقل فرمودند كه حضرت آية الله مرعشى نجفى به طلاّب مىفرمود: علّت آمدن من به قم اين بود كه پدر آسيد محمود مرعشى نجفى (كه از زهّاد و عبّاد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امير(عليهالسلام) بيتوته نمود كه آن حضرت را ببيند، شبى در (حال مكاشفه) حضرت را ديده بود كه به ايشان مىفرمايد: «سيد محمود چه مىخواهى؟»
عرض مىكند: مىخواهم بدانم قبر فاطمه زهراء(عليهاالسلام) كجاست؟ تا آن را زيارت كنم.
حضرت فرموده بود: «من كه نمىتوانم بر خلاف وصيت آن حضرت، قبر او را معلوم كنم.»
عرض كرد: پس من هنگام زيارت چه كنم؟ حضرت فرمود: «خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (عليهاالسلام) را به فاطمه معصومه(عليهاالسلام) عنايت فرموده است، هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا(عليهاالسلام) را درك كند به زيارت فاطمه معصومه(عليهاالسلام) برود.»
آية الله مرعشى مىفرمودند: پدرم مرا سفارش مىكرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم امّا تو به زيارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همين سفارش، براى زيارت فاطمه معصومه(عليهاالسلام) و ثامن الأئمّه(عليهمالسلام) آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علميه قم، حضرت آية الله حائرى، در قم ماندگار شدم.
آية الله مرعشى در آن زمان مىفرمودند: شصت سال است كه هر روز من اوّل زائر حضرتم.
📚منبع
فروغی از کوثر، الیاس محمدبیگی، ص۴۵
#حضرت_معصومه_س
#فضائل_حضرت_معصومه_س
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5134
📗 كراماتى از حضرت معصومه(س) به نقل از آية الله العظمى اراكى(رحمةالله)
ايشان درباره خودشان فرمودند: دستم ورم مىكرد و پوست آن ترك برمىداشت، بهطورى كه نمىتوانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براى نماز تيمم كنم و معالجات هم بى اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه(عليهاالسلام) متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم، همين كار را كردم، دستم خوب شد.
ايشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبرىهاى قم بودند) نقل مىكرد از آشيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى (كه مرد با اخلاصى بود) كه من شبى در خواب ديدم به حرم مشرف شدم، خواستم وارد شوم گفتند: حرم قرق
است براى اينكه فاطمه زهرا(عليهاالسلام) و حضرت معصومه(عليهاالسلام) در سر ضريح خلوت كردهاند و كسى را راه نمىدهند.
من گفتم: مادرم سيّده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم ديدم كه بله اين دو نشستهاند و در بالاى ضريح با هم صحبت مىكنند. از جمله صحبتها اين بود كه حضرت معصومه(عليهاالسلام) به حضرت زهرا(عليهاالسلام) عرض كرد: «حاج سيد جعفر احتشام براى من مدحى گفته است.» و ظاهراً آن مدح را براى حضرت مىخواند.
آشيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دورهاى اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مىكند. حاج احتشام مىگويد: از آن شعرها چيزى يادت هست؟ گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسى بن جعفر) تا اين را گفت، حاج احتشام شروع كرد به گريه كردن و گفت: بله توى اشعار من اين كلمه است.
حاج سيد جعفر احتشام منبرى با حالى بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مىكرد و اهل بكّاء بود و بسيار گريه مىكرد.
آقا حسن احتشام فرزند ايشان مىگويد: به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلّصى داشته باشيد مانند ساير شعرا، قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت:
اى فاطمه بجان عزيز برادرت
بر احتشام لطف نما قصر اخضرى
ايشان گفت: قصر اخضر را لطف كردند.
گفتم: چطور؟ گفت: همانجا كه آقاى مرعشى(رحمةالله) سجاده مىانداختند، آنجا را گچ كارى كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قراردادند، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است اين بود قصر اخضرى كه به ايشان عطا شد.
📚منبع
فروغی از کوثر، الیاس محمدبیگی، ص۴
#حضرت_معصومه_س
#فضائل_حضرت_معصومه_س
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5134
♦️ نجات گروه سرگردان با راهنمایی حضرت معصومه(س)
سالها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه(علیهاالسلام) عازم شده بودند. شب فرار رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند و در بیابان، بدون وسیله سرگردان شده و در مخاطره شدید قرار گرفتند. همانجا دست توسل به دامن حضرت معصومه(علیهاالسلام) زدند تا با نشان دادن راه، آنها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، یکی از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(علیهاالسلام) مرحوم سیّد محمّد رضوی میگوید: در آن شب (بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب دیدم حضرت معصومه(علیهاالسلام) نزد من آمد و فرمود:
«برخیز چراغ گلدستهها را روشن کن.» به ساعت نگاه کردم دیدم اندکی از نیمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است و ما طبق معمول اندکی قبل از اذان، چراغهای گلدستههای را روشن میکردیم.(۱)
خوابیدم، دوباره حضرت معصومه(علیهاالسلام) را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود: «برخیز! مگر نگفتم چراغهای گلدستهها را روشن کن.»
برخاستم و چراغ گلدستهها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور حضرت معصومه(علیهاالسلام) چراغها را زودتر روشن نمودهام؟
آن شب به سر آمد، صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور میکردم، شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر میگویند: حضرت معصومه(علیهاالسلام)، به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گزاری نماییم! اگر چراغهای گلدستهها روشن نمیشد، ما در دل شب و آن تاریکی ظلمانی راه را هرگز پیدا نمیکردیم. راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه(س) به من میفرمود:
«برخیز و چراغ گلدستهها را روشن کن.» (۲)
———-
(۱) با توجّه به این که در آن عصر برق شهر قم کم بود، و تنها برقی که موتور مستقل داشت و نور آن از دور پیدا بود، برق آستانه مقدسه بود.
(۲) حضرت معصومه فاطمه دوم، ص ۱۹۰ به نقل از ماهنامه کوثر، نشریه آستانه مقدسه قم.
📚منبع
عمه سادات، ابوالقاسم حمیدی، ص۷۴
#حضرت_معصومه_س
#فضائل_حضرت_معصومه_س
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5134