هدایت شده از متن مداحی
#لطمه_زنی #شور #امام_حسين_عليه_السلام #قتلگاه
ریان ابن شبیب جدمون غریب گیرآوردن
ریان ابن شبیب آب رو واسه حبیب دیر آوردن
تو شیب گودال سرازیز شد حسین پیر شد
ته گودال زمین گیر شد حسین پیر شد
ریان ابن شبیب ذکر امن یجیب می گفت زینب
ریان ابن شبیب رفتش شیب الخضیب زیر مرکب
بلا سر زینب آوردن سر رو بردن
بچه یتیما کتک خوردن سر رو بردن
ریان ابن شبیب می اومد بوی سیب از تو صحرا
به عمه زینب جسارت شد جنایت شد
قسمت زن ها اسارت شد جنایت شد
هدایت شده از متن مداحی
صلو عَلَیک مَلیکُ السَما ای کشته حسادت دنیا
صلو عَلَیک مَلیکُ السَما ای تشنه مقطع عزا
یا ابا عبدالله
مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و
قلبت می تپید زنده بودی و رگ هاتو برید
*
می پاشه خون تو به آسمون ای کشته فتاده به هامون
زخماتو میدی به زینب نشون ای صید دست و پا زده در خون
یا ابا عبدالله
تنها بودی و فکر خیمه و زنها بودی و
سنگت میزدن بعضیا چقدر نزدیک میزدن
*
حتی بهت نمیدادن مجال تا یک نفس بگیری تو گودال
از ذوالجناح تو دارم سوال کی پیکرت رو کرده لگد مال
یا ابا عبدالله
تشنه بودی و زیر هجمه دشنه بودی و
خنجر رو کشید زنده بودی و که سر رو برید
هدایت شده از متن مداحی
پناه حرم کجاداری میری بگو برادرم
بدرقه ی راه تو اشک چشم ترم
آهسته تر برو داداش ببین مضطرم
پناه حرم بیا ببین نامحرم ها رو دور و برم
خاکی شده دوباره چادر مادرم
تو رفتی و کشیدن از سرم معجرم
پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت
بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت
یه جای سالمم نمونده روی تنت
پناه حرم یکی داره پیرهن خونیت رو می بره
اومده ساربان به فکر انگشتره
به روی نیزه ای سر علی اصغره
پناه حرم میکشه خنجر و سرت نمیشه جدا
با پا تنت رو بر میگردونه بی حیا
وای دوازده ضربه تا که بریدن قفا
پناه حرم جلو چشمای مادرم زدی دست و پا
با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا
زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا تو رو با عصا
پناه حرم یه مادری داره به صورتش می زنه
میون قتلگاه یه تشنه جون میکنه
یه سینه ای به زیر سم اسب می شکنه داداش
پناه حرم کسی یه لحظه هم نداد امونم حسین
ترسیدم و بند اومده زبونم حسین
خولی سر خونیت و داد رو شونم حسین
پناه حرم رفتی و دخترت داره کتک می خوره
پناه حرم رفتی و دخترت داره کتک می خوره
غنیمتاش و هرکسی داره می شمره
ناموس تو تو آرزوی یک چادره
هدایت شده از متن مداحی
منو نذار تنها میون این حرم اگه بری بی تو کجا دارم برم
میون این صحرا کی میشه یاورم میون این صحرا کی میشه یاورم
منو نذار تنها میون این حرم اگه بری بی تو کجا دارم برم
میون این صحرا کی میشه یاورم میون این صحرا کی میشه یاورم
داریم جدا میشیم نمیشه باورم گلوتو میبوسم به جای مادرم
گره بزن محکم نیفته معجرم
داریم جدا میشیم نمیشه باورم گلوتو میبوسم به جای مادرم
گره بزن محکم نیفته معجرم
گریمو درآوردی داری میری گریمو درآوردی داری میری
زینبو به کی سپردی داری میری زینبو به کی سپردی داری میری
حسین حسین حسین حسین حسین حسین
داری میری ای ماه از آسمون من نزن تو با اشکات آتیش به جون من
داداش کجا داری میری بدون من داداش کجا داری میری بدون من
میچینمت آخر میون بوریا میمونه رو شونم همین کبودیا
میترسم از چشمای این بودیا میترسم از چشمای این بودیا
اومدم توی گودال بالا سرت اومدم توی گودال بالا سرت
من اسیر میشم داداش فدا سرت من اسیر میشم داداش فدا سرت
گریمو درآوردی داری میری گریمو درآوردی داری میری
زینبو به کی سپردی داری میری زینبو به کی سپردی داری میری
جلو چشِ مادر نزن تو دست و پا دیدی شدی آخر مُرَمَّلُ الدِّماء
برید جلو چشمام سرت رو از قفا برید جلو چشمام سرت رو از قفا
یتیمی زود بودش برای دخترت اسیری زود بودش برای خواهرت
چه نامرتب شد رگای حنجرت
این از این تن صد چاک اون از سرت این از این تن صد چاک اون از سرت
میریزه توی دستاش خون سرت میریزه توی دستاش خون سرت
گریمو درآوردی داری میری گریمو درآوردی داری میری
زینبو به کی سپردی داری میری زینبو به کی سپردی داری میری
هدایت شده از سلام منجی دل ها
تعطیلی نداره این روضه اگه سنگم بباره - @Maddahionlin.mp3
7.05M
🥀تعطیلی نداره
🥀این روضه اگه سنگم بباره
🎤 کربلایی سیدرضا_نریمانی
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@monjei_delhaa
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
مارا به دوستان خود معرفی کنید.
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لایی لایی لری زیبا کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
لطفا با حال مناسب ملاحظه بفرمایید
﷽
#روضه_شب_پنجم_محرم
◾️#شعرنوشت:
ماندن پروانه در حجم قفسها مشکل است
مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است
در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است
گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است
وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم
غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است
زادهی شیر جمل باید که شیدایی کند
عمهجان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است
عمهجان یک عده وحشی دور او حلقه زدند
وای عمه، گیسویش در مشتهای قاتل است
میروم تا بیش از اینها حرمتش را نشکنند
چکمهپوش بیحیا از شأن قرآن غافل است
بیحیا، یابنالدّعی کم نیزه بر رویش بزن
صورتش بهر رسولالله ماه کامل است
فکر کرده میگذارم با سنان نهرش کند
دستهای کوچکم بهر امام حائل است
خوب شد رفتم نمیبینم که دیگر بعد از این
قسمت ناموس حیدر ناقهی بیمحمل است
خوب شد رفتم نمیبینم که دیگر بعد از این
کاروان عشق را در کنج ویران منزل است
🖤#روایت_نوشت:
🖋 عن الصادق علیه السلام:
نیح علی الحسین بن علی علیهالسلام
سنة فی کل یوم و لیلة و ثلاث سنین من الیوم الذی اصیب فیه.
حضرت امامصادق علیهالسلام فرمودند:
یک سال تمام، هر شب و روز
بر حسین بن علی علیهالسلام نوحه خوانی شد
و سه سال، در روز شهادتش سوگواری برپا گشت.
🔎 بحارالانوار/ج۷۹ / ص۱۰۲
🎤استاد بندانی نیشابوری
@bandanineyshabori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
لطفا با حال مناسب ملاحظه بفرمایید
﷽
#روضه_شب_سوم_محرم
◾️#شعرنوشت:
به امیدی که بیایی سحری در بر من
خاک ویرانه شده سرمه چشم تر من
مدتی میشود از حال لبت بیخبرم
چند وقتی است صدایم نزدی دختر من
من همان لاله افروخته خون جگرم
که همین لخته فقط مانده به خاکستر من
شب این شام چه سرمای عجیبی دارد
تب این سوز کجا و بدن لاغر من
دارم از درد مچ دست به خود میپیچم
ظاهراً خرد شده ساقه نیلوفر من
چادرم پاره شد از بس که کشیدند مرا
لحظهای وا نشد اما گره از معجر من
گیسوی من دست نخورده است خیالت راحت
معجر سوخته چسبیده به موی سر من
کاشکی زود بیایی و به دادم برسی
تا که در سینه نمانَد نفس آخر من
خبر امد که ز معشوق خبر میآید
رهگشایی که یار ز سفر میآید
کاش میشد که ببافد کمی موی مرا
آب و آیینه بیارید حسین میآید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیمه عمامه از آن بهر تو در میآرم
🖤#حدیث_نوشت:
🖋 قال الرضا علیهالسلام:
من کان یوم عاشورا یوم مصیبته و حزنه و بکائه
جعل الله عز و جل یوم القیامة یوم فرحه و سروره.
امام رضا علیهالسلام فرمودند:
هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریهاش باشد
خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار میدهد.
🔎 بحارالانوار/ ج۴۴/ ص۲۸۴
کانال حجت السلام بندانی نیشابوری
@bandanineyshabori
Mohsen-Lorestani-Roola-Daghet-Nabinam2.mp3
7.5M
نوحه علی اصغر علیه السلام
محسن لرستانی
هدایت شده از سلام منجی دل ها
CQACAgQAAx0CSmRjDAACNnJhGJKjAspnzx1751rMScRqJKEoqwAC4gcAAkeooFN15ba0WVGxeyAE.mp3
10.7M
🍃آقا دفع #بلا کن
🍃باز راه #کربلا رو وا کن
🎤 #حسین_سیب_سرخی
#الایااهل_العالم_قتل_الحسین_بکربلا_عطشانا
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@monjei_delhaa
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
مارا به دوستان خود معرفی کنید.
هرکی دم خونه عباس بره نا امید برنمیگرده .. اما بمیرم برای این آقایی که خودش نا امید داشت میومد.. امید عباسُ نا امید کردن..
مشکُ به دندان گرفته .. وقتی نانجیبا دست از بدنش قطع کردن .. عجب عبارتی براش به کار بردن اباالقربه .. یعنی بابایِ مشک .. خودشُ روی مشک انداخته یعنی با زبان بی زبانی داره میگه اگه تیر دارید به من بزنید .. بزارید این آبُ برا رباب ببرم .. بزارید این آبُ برا رقیه ببرم .. اما یه لحظه وقتی نانجیب تیر به مشک زد ..
عبارتی که نوشته بعضی از مقاتلِ ، چهار هزار تیرانداز بودن .. کاری با عباس کردن مقاتل نوشتن "کلقنفذ" مثل جوجه تیغی این بدن پر از تیر شده ...
میگن ابی عبدالله وقتی اومد نشست روی خاک ها .. دیدن یک به یک این تیرهارو داره جدا میکنه.. بعضی از روایات نوشت مشک به سینه دوخته شده بود...
مانده ام بعد تو ای ماهِ دل آرا چه کنم
ماهِ من گر که نیایم به تماشا چه کنم
ای علمدار مرا بی تو علمداری نیست
دیده بستی و نگفتی منه تنها چه کنم
پسر اُم بنین هر طرفی ریخته ای
کرده دشمن همه جا هلهله برپا چه کنم
*میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون وضع رو زمین افتاده باز این بدن میترسن .. کسی جرأت نکرد بیاد جلو ببینه چی شده کاره عباس تموم شده یانه .. همه منتظرن ببین ابی عبدالله چجور حرف میزنه.. میگن دیدن تا خم شد رو زمین ، دست به کمر گرفت .. گفت : *الان انکسر ظهری* دیگه کمرم شکست .. *فبكى بكاءً شدیداً عالیاً ..* هرچی بلند بلند ناله میزد گریه میکرد ، برای اینکه گریه حسین به دل بعضی از اینا اثر نکنه یه مرتبه دستور داد گفت همه کف بزنید .. همه هلهله کنید..
میگن یه نفر تا ابی عبدالله کنارِ بدن نشست هی میگفت واعباسا .. یه مرتبه یه نانجیب گفت : های حسین چیشد اون عباست که بهش می نازیدی؟.. علمدارت چیشد؟.. یه نفر از اون طرف بلند شد داد زد گفت علمدار رو زمین افتاد هرکی میخواد سمت خیمه ها بره دیگه میتونه .. یه مرتبه دیدن ابی عبدالله دستُ و پا گم کرد .. عباسم هی داره خودشُ رو زمین تکون میده گفت داداش برو ..
گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند؟
پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم؟
هرچه گشتم منِ سرگشته سرت نیست که نیست
نه سری مانده تو را ، نه قد و بالا چه کنم
عضو عضو بدنت رابه کناری چیدم
تازه اندازۀ اصغر شدی سقا چه کنم
مَحرَمَم خیمۀ من پر شده از نامحرم
گر به غارت برود زیورِ زن ها چه کنم
ای به قربان سرت فکر سر بازارم
گربه به بازار رود زینب کبری چه کنم
فرمود هر سواری بخواد از اسب به زمین بیوفته اول دستاشُ جلو میاره صورت آسیب نبینه .. اما برای گریه کنام بگو تمام تنم پر از تیر بود .. تیر توی چشمم دست در بدن نداشتم .. وقتی با عمود آهن به فرقم زد ..
یاعباس ..
رباب تویِ خیمه میخونه لالایی
هنوز داره اون داره میگه با آب میایی
دو تا دستات اینجاست خودت پس کجایی؟..
یاعباس ..
هنوز باورم نیست کنارت رسیدم
از اون قامتِ پهلوانِ رشیدم
روی خاکا چیزِ زیادی ندیدم
کنار تو آخر قدم خم شدعباس
چجوری زدن که تنت کم شد عباس
میدونی که راهی به جز این ندارم
سرت رو نگه دار تیر و در بیارم
اباالفضل .. اباالفضل ..
یاعباس ..
پاشو تا ببینن هنوز لشکری هست
پاشو تا تویِ خیمه ها دختری هست
پاشو تا که روی سرها معجری هست
یاعباس ..
پاشو تا رقیه نرفته خرابه
از الان رو با زوی زینب طنابه
ته این اسرات به بزم شرابه
پاشو تا نبینی رو نیزه سرم رو
زیرِ سم اسبا تنِ دخترم رو
پاشو تا کسی چشم به خیمه ندوزه
پاشو تا تو آتیش رقیه نسوزه
وقتی آقا اباالفضل آمد به امام حسین فرمود سینم تنگ شده اجازه میدی برم امام حسین فرمود جانم فدایت عباس برو آب بیار برو بچه ها تشنشونه اباالفضل آمد تو خیمه ای که مشک ها ی خشک آویزان بود دید بعضی از بچه ها از تشنگی لباس هاشون رو زدن بالا شکم هاشون رو گذاشتن رو خاک نم در خیمه تا کمی از تشنگی شون کم بشه تا آقا اباالفضل این صحنه رو دید غیرتش اجازه نداد بچه ها تشنه بمونن مشک مشک رو برداشت رفت بره آب بیاره بچه ها تا دیدند عمو مشک رو برد گفتند دیگه تموم شد تشنگی، عمو رفت آب بیاره، بچه ها میدونستن عمو دست به هرجا بزاره مشکل گشاست آقا آمد شریعه ی فرات آب تا زیر شکم اسب بالا بود،اقا اباالفضل تا وارد آب شد یاد تشنگی داداش حسینش و تشنگی بچه ها افتاد آقا آبی رو که با کف دست برداشت نخورد،کفي از آب چو آورد به نزديک دهان عکس شش ماهه در آن آب تماشا مي کرد
ریخت روی آب غیرتش اجازه نداد قبل از حسین و بچه ها آب بخوره ،مشک رو پره آب کرد شروع کرد حرکت به سمت خیمه ها بچه ها همه منتظرن عمو براشون آب بیاره اما دلا بسوزه چه کردن با امید عباس و امید بچه ها اون ملعون دستور داد تیر بارانش کنید و مشک و بزنید عباس خم شد روی مشک که تیر ها به خودش بخوره به مشک نخوره آخه تنها کاری که میتونستن کنن عباس رو متوقف کنن این بود که تیر به مشک بخوره اما آی حسینیا وقتی تیر رو به مشکش زدن اینجا دیگه امید عباس نا امید شد فوقف العباس دیگه عباس توقف کرد گفت کجا میخوای بری عباس میخوای بری دل بچه ها رو بسوزونی میخوای دس خالی بری به خیمه ها اگه بچه ها تو رو بی آب ببین چی میکشن