eitaa logo
مجمع المادحین حضرت زهرا (س)
1هزار دنبال‌کننده
60 عکس
59 ویدیو
53 فایل
#آموزش تخصصی #مداحی اهل بیت علیهم السلام ویژه #بانوان اعطای #گواهینامه معتبر جهت‌ ثبت نام در کلاس های آموزشی به ادمین پیام دهید. @admin_madahyar تماس با ما ٠٩٩٣۶۴١۶٧٧١ لینک کانال اصلی @madehin14
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ روضه حضرت ابالفضل [علیه السلام] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شرم مرا به خیمۀ طفلان که می ‌برد؟ مشک مرا به خیمۀ سوزان که می ‌برد؟ از یه اهل دلی سوال کرد،گفت :آقاجان ما شنیدیم ابالفضل قدش رشید بوداما چرا قبرش ، اینقدر کوچیکه؟، میخوره این قبر برا یه بچه باشه! میدونی چی جواب داد؟! آخه وقتی ابالفضل، وقتی مشکشو زدن، از غصه،خجالت آب شد چه توقعی داری از قامت ابالفضل؟ ! ادرک اخا سرودم و نالیده ‌ام ز دل خیلیا ميگن آنقدر با ادب بود هیچ موقع ، حسین رو برادر صدا نمیزد، هر موقع میخاست بچه های فاطمه ی زهرا رو صدا بزنه هی میگفت: مولای من، آقای من، حتی زینبو میخاست صدا بزنه میگفت: سیده ی من، خانوم من، هیچ موقع اینها رو خواهر و برادر صدا نمیزد،اما برا اولین بار حسین شنید صدا زد :ادرک اخا، داداش حالا دیگه به دادم برس ادرک اخا سرودم و نالیده ‌ام ز دل این ناله را به محضر سلطان که می‌ برد؟ سقا به خون نشست و علم بر زمین فتاد با دختران خبر ز مغیلان که می ‌برد؟ حالا ببین ابالفضل داره برا چی غصه میخوره؟؟ دستم فتاد پنجۀ دشمن گشوده شد تا وقتی ابالفضل زنده بود ،کسی جرات نمی‌کرد بسمت خیمه ها نگاه کنه، همه از ابالفضل می‌ترسیدند اما دستم فتاد و پنجۀ دشمن گشوده شد این قصه را به موی پریشان که می‌برد؟ دشمن به فکر غارت و معجر کِشی فتاد این شرح را به طفل هراسان که می ‌برد؟(۱) همه شنیدید ابی عبدالله اومد سرشو به زانو گرفت ،صدا زد برادرم، قربونت برم،ابالفضلم، علمداررشیدم، پاشو قربونت برم، باید ببرمت سمت خیمه ها، اینایی که میگم زبان حاله، هیچ کجا ننوشته، شاید، ابالفضل بگه حسین، پاشو برو سمت خیمه ها، چرا؟ آخه یه عده صدا میزدن، ابالفضل افتاد، علمدار زمین گیر شد،حالا وقتشه، حالا باید به خیمه ها حمله کنیم ، صدا زد حسین پاشو برو، الان میان به خیمه هات حمله میکنن. همه جلو خیمه ها منتظرن، مخدرات مقابل خیمه هاایستادن، ببینن چی شد؟ ابالفضل برمیگرده یا نه، دخترا هی به بچه های کوچولو وعده میدن، غصه نخورید الان عمومون ابالفضل بر میگرده، عمو ابالفضل وعده بده رد خور نداره. عمومون پهلوونه، خدا نکنه یه پهلوونی یه وعده ای بده و وعدش، محقق نشه آبروش میره، ابالفضل خودش وعده داده آب میاره، بچه ها غصه نخورید، یه وقت دیدن اباعبدالله داره میاد با یه دست، عنان ذوالجناح رو گرفته یه دست به کمر، داره آروم آروم میاد،امید حسین نا امید شد اومد مقابل خیمه ها نشست ،از هیبت حسین همه فهمیدن چی شده، کسی جرات نمیکنه بیاد سوال کنه، یه مرتبه دیدن سکینه، اونیکه مشک رو به عمو داده، حالا اومد جلو، صدا زد ابتا ؛أین عمی العباس، بابا ما دیگه آب نمیخایم بگو عمومون برگرده،ابی عبدالله نتونست جواب بده، نمدونم تا حالا اینجوری شدی؟زبونش بند اومد بغض گلوی حسینو گرفته، هر کاری کرد چی جواب بدم ؟از جا بلند شد اومد عمود خیمه عباسو کشید خیمه رو زمین خابید، یعنی، بچه ها،برید برا اسارت آماده بشید این خیمه دیگه صاحب نداره هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍محمد سهرابی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (علیه السلام ) ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ @madehin14 ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
؛❁﷽❁ مناجات امام زمان و روضه حضرت علی اکبر [علیه السلام] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا صاحب الزمان دلم براي ديدنت عذاب شد نيامدي آقای من.... چقدر دوريِ شما عذاب شد نيامدي به شهر وعده داده ام كه مي رسي و پيش شان دوباره نوكر شما خراب شد نيامدي صداي زدي حسين را ، صدا زدم حسين را تمام عمر من پُر از جواب شد نيامدي یابن الحسن، از وقتی محرم شده و میام تو روضه ها، میام تو هیئتها، حس میکنم بهت خیلی نزدیکتر شدم، حس میکنم آقاجان،بیشتر باشما انس گرفتم آخه فرمودند روضه ی امام حسین تنها جاییه که امام زمان حتما میاد خیلیا ميگن هم خودش میاد هم مادرش ،فاطمه ی زهرا میاد شب يـتيـم مجتبي گذشت و من نديدمت چقدر شاخه هاي گل گلاب شد نيامدي شبِ علي اكبر است، رسيد صاحب عزا ببين كه مادرت ز گريه آب شد نيامدي  (۱) آقای من ، روضه ی علی اکبر، خیلی سنگینه، اون قافله ای که به قصد زیارت کربلا، راه افتادن، مسیر طولانی بود بسختی بعد چند روز پیاده روی رسیدن کربلا، همون شبی که رسیدن شب جمعه بود شاید آخرای شب رسیدن کربلا، همه خسته بودن، بعضیاشون گفتن خوبه استراحت کنیم صبح زود بریم زیارت، اما بقیه گفتن نه، همین الان بریم زیارت اربابمون، ما چند روزه به عشق یه همچین لحظه ای ، راه افتادیم، اومدن تو حرم ارباب، روضه خون این قافله شروع کرد روضه خوندن ، روضه ی آقازاده علی اکبرو خوند همه گريه کردندخودشونو میزدند، تمام شد اومدن برا استراحت، اينو بارها و بارها شنیدید اما هرباری که گفته میشه یه تازگی دیگه ای داره، اومدن برا استراحت همگی خوابشون برد یه ساعتی گذشت دیدن روضه خون از خواب بیدار شد هی داره خودشو میزنه، هی خاکا رو برمیداره رو سر می ریزه همه بیدار شدن چه خبره؟ گفتن فلانی الان تو حرم ارباب بودیم تو هم روضه خوندی،خب بزار بقیه بخابن، این کار چیه داری میکنی؟! صدا زد منم مثل شما خسته بودم میخاستم بخابم اما الان اربابم حسین رو تو خواب ،دیدم فرمود فلانی این بار اگه شب جمعه اومدی تو حرمم، روضه ی علی اکبرم رو نخون، آخه مادرم فاطمه ی زهرا اینجا بود روضه ی علی اکبرو طاقت نمیاره مادر، مادرم از هوش رفت، یا صاحب الزمان روز هشتم محرمه، چشم بهم گذاشتیم دهه ی اول، داره تموم میشه، امروز به حق آقازاده علی اکبر، قسمت میدیم آقاجان، یه نگاهی از اون نگاهایی که جدت ابی عبدالله به حر کرد حر زیر و رو شد یه دونه ازاون نگاه‌ها به چشمای ماها بینداز، یه کاری کن تا اسم حسین بیاد چشمامون پر از اشک بشه یا صاحب الزمان زیارت عاشورا رو بخوانیم به نیابت از شهدا ، صلحا، گذشتگان. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍حسن لطفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (علیه السلام ) ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ @madehin14 ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
❁﷽❁ روضه وداع ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله چرا بی یاری و بهرت دگر یاور نمی آید به دُنبالت کسی جُز اشک هر دختر نمی آید زینبه، داره با حسینش حرفای آخرو میزنه ازین راهی که داری پیش رو لَرزد دلم، دیدم که هر کس می رَود در خیمه ها دیگر نمی آید حسین جان، از صبح هر کی رفت میدان دیگه برنگشت، اگه تو هم بری چه خاکی بسرم کنم؟؟ علمدار تو کو، اکبر چه شد، قاسم کجا رفته؟ هزاران لشکر آن سو بهر تو لشکر نمی آید حسین جان، نبینمت تنها شدی، قربونت برم داداش، ای کاش اجازه میدادی خودم شمشیر دست میگرفتم به جان کی قسم دادی که عمّه درحرم برگشت به دنبال برادر از چه آن خواهر نمی آید آخه با هر کدوم از مخدرات که خداحافظی می‌کرد زینبم پا به پای حسین میومد ابی عبدالله تو هر خیمه ای که می‌رفت زینبم میومد، یکی یکی مخدراتو دعوت به صبر می‌کرد توصیه به صبر می‌کرد مبادا بلند بلند گریه کنید،مبادا دشمن شادمون کنیدا، همه آروم میشدن ام کلثوم آروم شد رباب دیگه گریه نمی کرد حتی سکینه رو بغل گرفت صدا زد با اشک حسرتت دلمو نسوزان،عزیز دلم آرام باش، همه آرام شدن الا زینب، زینبو هر کاری میکنه آروم نمیگیره ، بعضیا گفتن با دست مبارکش یه اشاره کرد به قلب زینب، زینب آرام شد به جان کی قسم دادی که عمّه درحرم برگشت به دنبال برادر از چه آن خواهر نمی آید حالا سکینه داره با حسین حرف میزنه تو روی دختر مسلم ببوسیدی و، من دیدم مرو دختر نبوسیده مرا باور نمی آید گفت بابا میخای بری برو اما قبلش بیا منو بغل بگیر، دست یتیمی به سرم بکش ازضعف و تشنگی حرفی به لب دارم،ولی افسوس لبانم می خورد بر هم، صدایم در نمی آید (۱) یکی یکی همه ی مخدرات رو آرام کرد وصیتهاشو گفت از خیمه ها جدا شد یه مرتبه دید باز صدای زینب داره میاد مهلا مهلا یابن الزهرا داداش برگرد اومد مقابل زینب، چی شده خواهر، یاد وصیت مادرم فاطمه افتادم، بزار زیر گلوتو عوض مادرم ببوسم ، حسین خم شد زینب زیر گلوشو بوسید چی میخام بگم؟! دیگه این خواهر و برادر همدیگه رو ندیدن ، تا اون لحظه ای که زینب اومدبالای گودال قتلگاه هی ناله میزد او می دویدو من میدویدم، زینب داره میگه ها او سوی مقتل من سوی قاتل، شمر داره میره سمت گودال قتلگاه، خدا به داد دل زینب برسه او می‌نشست و من مینشستم او روی سینه من روی زانو او می برید و امام زمان منو ببخش آقا او می‌برید و من می‌بریدم او از حسین سر، من از حسین دل ناله بزن حسین.... ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غریب بودی و خواهر نداشتی حسین... گویا غریب بودی و مادر نداشتی بدم المظلوم....ده مرتبه یا الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍علی انسانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ @madehin14 ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
❁﷽❁ روضه ی یازدهم محرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم شکر خدا گرمی بازار حسینیم (الحمدالله) شب دوازدهم محرم، بازم اومدیم مهمان روضه ی اربابیم، هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید ما جزو نوکرهای دربار حسینیم این رفت و آمدهای ما معنیش این است دیوانۀ یک لحظه دیدار حسینیم نمیدونم هر کدوم از شماها چند وقته کربلا نرفتید یک ماه، دوماه، سه ماه، یکساله چند وقته کربلا نرفتی اما دلت برا کربلا یه ذره شده هی این شبا میای تو مجلس روضه میگی ارباب خوبم، تو رو به جان علی اصغرت بطلب مارو، این اربعین بیایم کربلا به پابوست، دلت تنگ شده برا کربلا ،آره؟اما من یه خانومی روضه میشناسم مثل امشبی فقط یه روزه داداشش، حسین رو ندیده، خیلی دلتنگش شده، نمیدونم روز یازدهم کی بود زینب یه فرصتی پیدا کرد اومد تو گودال قتلگاه، ای سربریده بال و پرم را نگاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن ای حسین، از دیشب تا حالا خیلی تازیانه خوردم، ای حسین، پاشو معجرم رو به غارت بردن پاشو کمک بده که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را نگاه کن ای حسین با شمر و حرمله طرف کوفه میروم برخیز همسفر ، سفرم‌ را نگاه کن همینطور که داشت با بدن بی سر برادرش، درددل می‌کرد یه مرتبه دید سکینه اومد بالای گودال، دید عمه یه بدن بی سرو رو دست گرفته داره باهاش حرف میزنه، صدا زد یا عمتی، هذا نعش من؟؟! عمه جون این بدن کیه؟! سکینه نشناخت بدن بابا، حق داره نشناسه، زینب صدا زد عزیز دلم، هذا نعش ابیک الحسین، این بدن بابای غریبت حسینه، اما بگم چرا نشناخت روز یازدهم عمر سعد ملعون دستور داد همه ی اجساد کشته هاشونو به خاک سپردند کار تمام شد، نوبت رسید به بدن‌های پاک بچه های زهرا، یه نگاه کرد سمت گودال قتلگاه، صدا زد کی حاضره با اسب بر بدن حسین فاطمه بتازونه، ده نفر داوطلب شدن صدا زدن یا امیر ، ما به اسبهامون نعل تازه زدیم، حالا فهمیدی چرا سکینه بدن باباشو نشناخت، اومد خودشو انداخت رو بدن بی سر بابا، نگفت بابا منو تازیانه زدن، نگفت بابا میخان مارو به اسارت ببرن، صدا زد ابتا، پاشو ببین دارن عمه مو با تازیانه میزنن هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ای حسین بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می‌برند نمی‌روم ولی مرا به تازیانه می‌برند سر تو را به روی نی زدند این ستمگران نمی روم ولی مرا به این بهانه میبرن هر کجا نشستی ناله بزن یا حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ @madehin14 ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
❁﷽❁ روضه ی ام حبیبه ۱۳محرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ @madehin14 ┗━━━ °•🏴•°━━━┛