eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
😁لطیفه😁 یبار تو خیابون یکی خرما تعارف کرد یکی برداشتم. بعدش دستمو محکم گرفت، گفت همین الان جلوی خودم واسش فاتحه بخون وگرنه نمیذارم بری 😐☝️ ✅ یعنی اگه مسئولین به اندازه ی همین بابا👆 توی کارهاشون محکم کاری میکردند، این همه مشکل نداشتیم. نه ماسک احتکار میشد، نه دلالی ارز پیش نمیومد، نه قاچاق کالا زیاد میشد و نه خیلی چیزای دیگه هر جای دنیا که هستیم و هر کاری بهمون سپرده میشه، باید درست و با مسئولیت پذیری انجام بدیم، چه کار کوچیک باشه چه یه کار کشوری و بین المللی- اگه اینجوری شد جهانِ اسلام رو به آبادانی حرکت میکنه 💠 رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلًا فَلْيُتْقِنْ. پيامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله): چون كسى از شما به كارى دست زند، بايد درست و محكم كار كند.(الكافي،ثقة الاسلام کلینی، ج‏۳، ص۲۶۳)
روزی سه شخص با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت: روایت است از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه. دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند. سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود. وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد. یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند. دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند. سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده، با آن ذکر یا قدّوس بگویند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️نماز خواندن روی صندلی 🔷س 3559: من بخاطر زانوهام نمازهامو روی صندلی میخونم. آیا واجبه که نوک شصت پاهامو روی زمین بذارم؟ یا اینکه کف پاهام رو‌ی زمین باشه کافیه؟؟ ✅پاسخ صوتی حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده👆
‼️کفاره تاخیر قضای روزه 🔷س 3564: زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آن‌ها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفّاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟ ✅ج: اگر افطار روزه ماه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است، برای هر روز یک مدّ طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست. 📕منبع: leader.ir
🔻🔻 نامه‌ی یک دلتنگِ دل‌خسته به امام رضا علیه‌السلام این روزا رو دوست دارم! فقط، ملالی نیست جز این نفس لاکردار ، جز دوری شما، جز این نفس لجبازِ حرف‌گوش‌نکن ، که الحمدلله به لطف شما این روزها یک کمی حالش بهترست. نامه چرا...؟ حالم، حال مجاورین شماست، مشهدی ها... میدانید آقا، مگر ما مجاور نیستیم؟ ما هم مجاوریم دیگر... حتما مجاوریم که دلمان هی آنجا پشت فنس های شیخ طوسی می آید و میخواهد از همان پشت دیوارها با شما حرف بزند.... یا اصلا وقتهایی ک خیلی از خودش بدش آمده، عقب تر، آن سمت میدان بایستد ، یک هوایی از حرمتان به کله‌اش بخورد و بگو اقا فقط امدم بگویم مواظبم باشید نشوم! و خودم را تا اورده ام تا اینجا باشم، کنارتان، مجاورتان... آقا راستی خودتان خوبید؟ غصه که نمیخورید از این وضع، هان؟ دلتان برای زائرها تنگ می‌شود تصدقتان؟ ببخشید این لحن شبان آلوده‌ام را... دلم برای خودمان تنگ شده.. خودِ دوتاییِ باصفایمان..... آقا یادش بخیر آن روزهای شیرین که می آمدم حرمتان... حتما شما هم یادتان هست، مثلا آن روزی که بار اول از راه که رسیدم و آمدم زیارت همین پیچ بسمت باب الجواد را که آمدم چه گفتم... آقاجانم شما هم یک‌چیزی بگویید آخر... خب، ما هم گرچه سیاه و کرگوش، ولی که داریم.. دلمان میخواهد هم ما شما را صدا کنیم هم شما ما را صدا کنید... دوست داریم به یک دردی برایتان بخوریم... دوست داریم که شما دوست داشته باشید ما کاری برایتان کنیم، امری از اوامرتان را نوکری کنیم.... کنیزی کنیم.... راستی آقا! جاروهای حرمتان حالشان خوب هست؟ این روزها که گرد و خاک پای زائر نیست چه میکنند؟ کنج دیوار ها اشک می‌ریزند از دلتنگیِ ما بچه‌زائرچموش‌ها؟ .... آقا... دلتان تنگ شده... پنهان نکنید... پیداست.... بمیرم برای دل‌تنگی‌تان... بهترینم....
❤️ 🌺کوه است و دلش به وسعت دامنه ایست 🌺سیمای امام عشـــــ❤️ـــــق را آینه ای ست 🌺این مرد که نور از نفسش می بارد 🌺سید علی حسینی خامنــــ😍ــــه ای ست
‍ ‍ سلام 😊✋ آدینه‌تون_بخیر_و_شادی ☕😊🌷 آدینه تون گلباران🌷🍃 امیدوارم امروز🌷🍃 پرازخنده هاےازته😊 دل داشته باشید و فرشته😇 شانس واقبال🌷🍃 روےشانه هاتون🌷🍃 بشینه وهرچه آرزودارید🌷🍃 برآورده کنه🙏 آدینه خوبی کنار خانواده 🌷🍃 و عزيزان تون داشته باشید 🌷🍃
چند ثانیه به این متن فکر کن! "امیدوارم هر جا که میروی؛ یک نفر مثل خودت سر راهت باشد" این جمله میتونه زیباترین دعای خیر یا بدترین نفرین ممکن باشه... بنگر که برای تو دعاست یا نفرین...!!؟ 💕💕💕
و رسیدن به 49 💠➖🔶🌸🌷🔹 16 چرا خدا بهمون دستور داده؟❓ چرا پیشنهاد نداده؟❓ 3⃣دلیل سومش اینه که عبد نیاز به دستور داره... 🗣انسان ذاتا "نیاز به این داره که یکی بهش دستور بده". 🔎تا حالا به این نیاز خودت دقت کرده بودی؟💡 🌺یه مثال بزنم ببینید میتونید این حس رو یه گوشه ایش رو تجربه کنید یا نه: 🔵فرض کنید امام زمان ارواحنا فداه تشریف آوردن: 👥 و همه ی فرمانده هاشون رو یه جا توی یه حلقه جمع کردن و شماهم بینشون نشستید. 📜بعد آقا به هر کدوم دستور و نامه ای میدن و میفرمایند که: برن دنبال کاری که بهشون محول شده. 🔰بعد که به همه دستور دادن و همه رفتن 👤شما تنها میمونی مقابل حضرت... 👀هر چی نگاه میکنی میبینی آقا هیچ "دستوری" بهت نمیده.. 😢میگی آقا به منم یه دستوری میدید؟!😰 📜آقا میفرماید : نه شما راحت باشید. 😨اون موقع چه حسی پیدا میکنی؟! 😢یه نگاه مایوسانه به امام میکنی و با خودت میگی: 😥آقا جان یعنی من انقدر نمی ارزیدم که بهم دستور بدی....؟ 😭 😰آقا خواهش میکنم بهم دستور بده... یه چیزی بگو من انجام بدم... 😭 ✅هر کاری شما امر کنید. 😭آقا من بدون دستور شما میمیرم....💔 🔹🔶🔵🔹💖
خیلی قشنگه حتماً بخونید.😊 روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به عبادت و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم. 🍸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است🍸 🍸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است🍸 🍸مغرور مشو که زندگی چند روز است🍸 🍸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است 🍸 💕💕💕
{ }🌺•° «در مشڪلات است ڪه انسان ها آزمایش ميشوند. صبر پیشه ڪنید ڪه دنیا فانے است و ما معتقد به معاد هستیم.» 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕
📚توریست و تسویه حساب بدهکارها در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نیست، ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود. او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می شود، اسکناس ۱۰۰ یوروئی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود. صاحب هتل اسکناس ۱۰۰ یوروئی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس ۱۰۰ یوروئی را برمی دارد و با عجله سراغ دامداری می رود و بدهی خود را به او می پردازد. دامدار، اسکناس ۱۰۰ یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می دهد. یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس ۱۰۰ یوروئی را با شتاب به شهرداری می برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری می پردازد. حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند. حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس ۱۰۰ یوروئی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند. 💕💕💕