eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💚باز دلم هوای دارد ✨هوای آن گنبد بیکران دارد 💚به یاد حرم سبز و زیبایت ✨اشک در چشمان من مکان دارد 💚چه درد غریبی ست درد دل تنگی! ✨دل تنگم هوای صاحب الزمان(عج)دارد 🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج🙏
🔘 داستان کوتاه در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید. گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی. ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده. گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود. 💕💜💕
☆∞🦋∞☆ یڪ سنگریزه در ڪفش گاه تو را از حرڪتـــــ باز مےدارد سنگریزه ها را دریآبـــــ ! یڪ نگاهِ نامهربآنانہ بہ پدر و مادر، گآه ڪار همان سنگریزه را مےڪُند...:) 💕💙💕 ‌‌‌‌‌
❤ سلام یادگار مادر، هنوز شمیم دلنشین دعاهای معطر مادر پهلو شکسته ات در روح جهان جاری است و از برکت آن زمزمه های مادرانه است که شوق انتظار ظهورت در قلب های خسته ما خاموش نمیشود باز میرسی ای امید مادر ... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☆∞🦋∞☆ 🌿 ڪجا یه گنـــــاه رو به خاطر روے گُلِ یوسفـــــ زهــرا ترڪ ڪردے و ضرر ڪردے؟:) 💕💛💕
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ با کسانی که رای نمیدهند چطور مواجه شویم؟! انیمیشن انتخاباتی عالی!
🌷مهم ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ آﯾﻨﺪه ﭼﻪ ﭼﯿﺰ 🌸 ﭘﯿﺶ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ 🌷ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ … 🌸اگر می‌توانی ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺗﺎﺑﺎﻥ 🌷ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ 🌸ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯼ … 🌷ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻦ 🌸ﻭ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯﺕ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ 🌷ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ! 🌸ﻭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪه ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ 🌷ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ 🌸ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ 🌷ﺍﺯ ﺩﺳﺖ نده 🌸ﻭ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ … 💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ببینید چقدر داغونه این آقای همتی! 🔸ازش میپرسن برای "اشتغال جوانان" چه برنامه ای داری؟ میگه مشکل جامعه ما اینه که به زنان بدحجاب پیامک میدیم!! 😒 💢 یعنی رسما مردم رو احمق فرض کرده و فکر میکنه با این دوگانه سازی های کاذب میتونه مثل روحانی رای بیاره! نه بزرگوار دوران این مسخره بازیا تموم شد و رفت...
⭕️ 👆 اگه میخواید با بحث مغالطه به خوبی آشنا بشید این کار اقای همتی نمونه جالبی از مغالطه و فریبکاری هست. در این نوع از مغالطه به جای پاسخ به سوال اصلی،مباحث فرعی و بی ربط مطرح میشه.
قسمت بیست و ششم: من تازه دارم زندگی می کنم سرم رو به جواب نه، تکان دادم ... من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم ... اون روز سعید تا نزدیک غروب دریاره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد ... تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد ... بچه های کوچکی که کشته شده بودند ... یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند ... بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت ... - تو هم میای؟ ... - کی هست؟ ... - روز جمعه ... سری تکون دادم و گفتم ... - نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست ... باید تعمیرگاه باشم ... خیلی جدی گفت ... - خوب مرخصی بگیر ... منم خیلی جدی بهش گفتم ... - واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ ... این دیوونگیه ... این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید ... با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت ... - یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره ... باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد ... ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست؟ ... هنوز چند قدم ازم دور نشده بود ... صدام رو بلند کردم و گفتم ... - یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان ... بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده ... من تازه دارم زندگی می کنم ... چنین اشتباهی رو نمی کنم ... برگشت ... محکم توی چشم هام زل زد ... - تو رو نمی دونم... انسانیت هم به کنار ... اما من از این چیزها نمی ترسم ... من پیرو کسیم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت ... اینو گفت از انباری مسجد رفت بیرون ... هرگز سعید رو اینقدر جدی ندیده بودم ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔱كليدهاي تغيير در زندگي 🌺نخستین کلید آن است که بدانید چگونه با یاس و دلسردی مبارزه کنید. 🌺دومین کلید آن است که از پاسخ منفی نهراسید. 🌺سومین کلید آن است که بتوانید فشارهای مالی را تحمل کنید. 🌺چهارمین کلید این است که به آسایش خاطری که بدست می‌آورید قانع نباشید. 🌺پنجمین کلید این است که همیشه بیش از آنچه می‌گیرید بدهید. 💕💛💕
قسمت بیست و پنجم: بودن یا نبودن رمضان از نیمه گذشته بود ... اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگی کردن ... پای بعضی از گروه های صلیب سرخ و فعالان حقوق بشر به مسجد باز شده بود ... توی سالن جلسات می نشستند و صبحت می کردند ... یکی از این دفعات، گروهی از یهودی ها با لباس ها و کلاه های عجیب اومده بودند ... به شدت حس کنجکاویم تحریک شده بود ... رفتم سراغ سعید ... سعید پسر جوانی بود که توی مسجد با هم آشنا شده بودیم ... خیلی خونگرم و مهربان بود و خیلی زود و راحت با همه ارتباط برقرار می کرد ... به خاطر اخلاقش محبوب بود و من بیشتر رفتارهام رو از روی اون تقلید می کردم ... رفتم سراغش ... - اینجا چه خبره سعید؟ ... همون طور که مشغول کار بود ... - هماهنگی های روز قدسه... و با هیجان ادامه داد ... - امسال مجمع یهودی های ضد صهیون هم میان ... - چی هست؟ ... - چی؟ ... - همین روز قدس که گفتی ... چیه؟ ... با تعجب سرش رو آورد بالا ... - شوخی می کنی؟ ... آنچه در آینده خواهید دید .... بعد از کلی توضیح، با اشتیاق تمام گفت: تو هم میای؟ ... سر تکان دادم و گفتم: نه ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹