eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 دو شرط برای دریافت واکسن کرونا 🔹 ۱- واکسیناسیون ایشان خارج از نوبت انجام نگیرد. 🔹 ۲- فقط «واکسن ایرانی» استفاده خواهند کرد. ..
❤️ علیه السلام فرمودند: 🍃 اگر نادان سکوت اختیار می کرد،میان مردم اختلاف پدید نمی آمد. 📖کشف الغمه ،ج ۳ ،ص ۱۳۹ 💕💚💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هرجا ڪم آوردی، حوصله نداشتی، .. تسبیح رو بردار صد بار بگو: استغفرالله ربی و اتوب الیه🌺 آروم میشی... (آیتـــــ الله مجتهدی تهرانی)
السلام علیک یاصاحب الزمان السلام علیک یاخلیفه الرحمن السلام علیک یاشریک القرآن السلام علیک یاامام الانس والجان ای خوش آن روزیکه غبار راه تو چون سرمه بر چشمم نشیند اللهم عجل لولیک الفرج🌼
به گلاب گفتم : چه خوشبویی ! گفت : گل بودم به دست روزگار چیده شدم ، و در کوره اتش ، سوختم سوختم سوختم ... ولی با متانت صبر کردم کوره خاموش شد خالص شده بودم و عزیزتر از پیش !..
سختی ها می گذره ... ولی هیچ وقته هیچ وقت آدم یادش نمیره کیا همراهیش کردن و کیا دوییدن و رفتن که نبینن
کینه‌ ورزی همچون ذغال داغی می‌ماند که با هدف پرتاب کردن به سمت فرد دیگری در دست خود نگه داری؛ این تو هستی که می‌سوزی..
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده » قسمت5⃣ تو دیوانه شده ای ! این مرد بیست سال از تو بزرگتر است ، ایرانی است ، همه اش توی جنگ است ، پول ندارد ، همرنگ مانیست ، حتی شناسنامه ندارد ! سرش را گرفت بین دستهایش و چشمهایش را بست . چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند ؟ انگار آن حرفها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او. مادرش ، پدرش ، فامیل ، حتی دوستانش . کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود ، کاش او از خودش ماشین نداشت ! کاش پدر او بجای تجارت بین افریقا و ژاپن معلمی می کرد ، کارگری می کرد ، آنوقت همه چیز طور دیگری می شد. می دانست ، وضع مصطفی هم بهتر از او نیست . بچه هایی که با مصطفی هستند اورا دوست ندارند ، قبولش نمی کنند. آه خدایا ! سخت ترین چیز همین است . کاش مادر بزرگ اینجا بود . اگر او بود غاده غمی نداشت .    مادر بزرگ به حرفش گوش می داد ، دردش را می فهمید . یاد آن قصه افتاد . قصه که نه ، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی می کرد. جوانی سنی یکی از دخترها را می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید ، اما پسرک روز عاشورا می آید برای خواستگاری ، عقد و ... مادر بزرگ دلگیر می شود و خواستگار را رد می کند ، اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرفها نبوده می خواسته مراسم را راه بیندازد . مادربزرگ هم تردید نمی کند ، یک روز می نشیند ترک اسب و با دخترش می آید این طرف مرز ، بصور . مادر بزرگ پوشیه می زد ، مجلس امام حسین در خانه اش به پا می کرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت . او غاده را زیر پرو بالش گرفت ، دعاهارا یادش داد و الان اگر مصطفی را می دید که چطور زیارت عاشورا ، صحیفه سجادیه ، و همه دعاهایی را که غاده عاشق آن است و قبل از خواب می خواند در او عجین شده در ازدواج آنها تردید نمی کرد . و بیشتر از همه همین مرا به مصطفی جلب کرد ، عشق او به ولایت ، من همیشه می نوشتم که هنوز دریای سرخ ، هر ذره از خاک جبل عامل صدای ابوذر را به من می رساند . این صدا در وجودم بود . حس می کردم باید بروم ، باید برسم آنجا ، ولی کسی نبود دستم را بگیرد ، مصطفی این دست بود . وقتی او آمد انگار سلمان آمد، سلمان منا اهل البیت . او می توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات ، از روزمرّگی بکشد بیرون ... ادامه دارد..... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
گاهی لازمه چیزی رو که واقعا دوست داری رها کنی تا به اونچه که واقعا لایقش هستی برسی
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده» قسمت6⃣ قانع نمی شدم که مثل میلیون ها مردم ازدواج کنم زندگی کنم و ... دنبال مردی مثل مصطفی می‌گشتم ، یک روح بزرگ ، آزاد از دنیا و متعلقاتش . اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمی آمد. آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه ، ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت . مردی که پول ندارد ، خانه ندارد ، زندگی ... هیچ ! آنها این را می دیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه . ارزش آدم ها به ظاهرشان و پول شان هست به کسی احترام می گذراند که لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد . روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند. با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد . گفتند : نه .   آقای صدر دخالت کرد و گفت: من ضامن ایشانم . اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش می کردم . این حرف البته آنهارا تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود . آنها همچنان حرف خودشان را می زدندو من هم حرف خودم را . تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم . فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم ، اما مصطفی مخالف بود ، اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود .می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید . من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد . با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد .وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند . اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آنها بود .... ادامه دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
دلمان که میگیرد حس میکنیم به جایی گره خورده است! به دنبال علت گره که می رویم متوجه می شویم امان از دل غافل داشته نخ زندگی مان پاره میشده آمده است گره زده تا هنوز پیشش بمانیم . . را میگویم 💕💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسلط رهبر عزیز انقلاب بر موضوعات مختلف ( فیلم را ببینید)👆🏻قضاوت با شما آیا با این میزان تسلط و اطلاعات ریز و دقیق ، امکان دارد این مرد حکیم نسبت به واکسن کرونا اطلاعی نداشته باشند ؟ ...