🌹
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت8
خانه ای بزرگ،قدیمےودوطبقه ڪه طبقه بالایش متعلق به بچه هابود.
یڪ اتاق برای سجادو تو،دیگری هم برای فاطمه و علےاصغر.
زینب هم یڪ سالےمیشودازدواج ڪرده وسرزندگےاش رفته.
ازراهرو عبورمیڪنم وپائین پله ها میشینم،ازخستگےشروع میڪنم پاهایم رامیمالم.
ڪه صدایت ازپشت سروپله های بالابه گوش میخورد:
_ ببخشید!.میشه رد شم؟
دستپاچه ازروی پله بلند میشوم.
یڪےاز دستانت رابسته ای،همانےڪه موقع افتادن ازروی تپه ضرب دیده بود😓
علےاصغرازپذیرایـےبه راهرومےدود و اویزون پایت میشود.
_ داداچ علے.چلا نیمیای کولم کنے؟؟
بےاراده لبخند میزنم،به چهره ات نگاه میڪنم،سرخ میشوی و ڪوتاه جواب میدهے:
_ الان خسته ام...جوجه من!
ڪلمه جوجه را طوری گفتےڪه من نشنوم...اما شنیدم!!!
💞
یڪ لحظه از ذهنم میگذرد:
"چقدرخوب شد ڪه پدر و مادرم نبودن ومن الان اینجام".😆
💞
🌹
مادرم تماس گرفت:
👈حال پدربزرگت بد شده...مامجبورشدیم بیایم اینجا (منظور یڪےازروستاهای اطراف تبریز است)...
چندروز دیگه معطلےداریم...
بروخونه عمت!...👉
اینها خلاصه جملاتےبودڪه گفت وتماس قطع شد
💞
چادررنگـےفاطمه راروی سرم مرتب میڪنم وبه حیاط سرڪ میڪشم.
نزدیڪ غروب است وچیزی به اذان مغرب نمانده.تولبه ی حوض نشسته ای،آستین هایت رابالازده ای ووضومیگیری.پیراهن چهارخانه سورمه ای مشڪےوشلوار شیش جیب!
میدانستم دوستت ندارم❣
فقط...احساسم بتو،احساس ڪنجڪاوی بود...
ڪنجڪاوی راجب پسری ڪه رفتارش برایم عجیب بود❣
"اما چراحس فوضولےاینقدبرام شیرینه😐
مگه میشه ڪسے اینقدرخوب باشه؟"
مےایستے،دستت رابالا مےآوری تامسح بڪشے ڪه نگاهت بمن مےافتد.بسرعت روبرمیگردانےواستغفرالله میگویـے....
اصلن یادم رفته بود برای چڪاری اینجا امده ام...
_ ببخشید!...زهراخانوم گفتن بهتون بگم مسجدرفتید به اقا سجاد گوشزد ڪنید امشب زود بیان خونه...
همانطور ڪه استین هایت راپایین میڪشے جواب میدهے:بگیدچشم!
سمت درمیروی ڪه من دوباره میگویم:
_ گفتن اون مسئله هم ازحاجـے پیگری ڪنید...
مڪث میڪنـے:
_ بله...یاعلــے!
💞
زهراخانوم ظرف راپراز خورشت قرمه سبزی میڪند ودستم میدهد
_ بیادخترم...ببربزار سرسفره...
_ چشم!...فقط اینڪه من بعد شام میرم خونه عمه ام!...بیشترازین مزاحم نمیشم.
فاطمه سادات ازپشت بازوام را نیشگون میگیرد
_ چه معنےداره!نخیرشماهیچ جانمیری!دیروقته...
_ فاطمه راس میگه...حالافعلا ببرید غذاهارو یخ ڪرد..
هردوازآشپزخانه بیرون و به پذیرائےمیرویم.همه چیزتقریباحاضراست.
صدای #یاالله مردانه ڪسےنظرم راجلب میڪند.
پسری باپیرهن ساده مشڪے،شلوارگرم ڪن،قدی بلند وچهره ای بینهایت شبیه تو!
ازذهنم مثل برق میگذرد_اقاسجاد_!
پست سرش توداخل می آیے وعلےاصغر چسبیده به پای تو کشان کشان خودش رابه سفره میرساند❣
💞
خنده ام میگیرد!چقدراین بچه بتو وابسته است💗
نکند یکروز هم من ماننداین بچه بتو....
#ادامه_دارد...
.
نویسنده :
#میم_سادات_هاشمی
#هرگونه_انتقاد_پیشنهاد_درباره_داستان_را_با_ادمین_درمیان_بگذارید
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿
🎤سخنرانی
🌱امام زمان نزدیک ماست
استادتهرانی🍃
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت9
#هوالعشــــــق❤
🌹
پتوراڪنارمیزنم،چشمهایم راریزوبه ساعت نگاه میڪنم."سه نیمه شب!"
خوابم نمیبرد...نگران حال پدربزرگم..
زهراخانوم اخرکارخودش راکرد ومراشب نگه داشت...
بخود میپیچم...
دستشویـےدرحیاط ومن ازتاریڪـےمیترسم!
تصورعبورازراه پله ورفتن به حیاط لرزش خفیفـےبه تنم میندازد.بلندمیشوم ،شالم راروی سرم میندازم وباقدمهای آهسته ازاتاق فاطمه خارج میشوم.دراتاقت بسته است.حتمن آرام خوابیده ای!
یڪ دست راروی دیوار وبااحتیاط پله هاراپشت سرمیگذارم.
آقاسجادبعدازشام برای انجام باقـےمانده ڪارهای فرهنگےپیش دوستانش به مسجدرفت.تووعلےاصغردریڪ اتاق خوابیدید و من هم همراه فاطمه.
سایه های سیاه،ڪوتاه وبلنداطرافم تڪان میخورند.قدمهایم راتندترمیڪنم ووارد حیاط میشوم.
/چندمترفاصلس یاچندکیلومتره؟؟😨😰/
زیرلب ناله میڪنم:ای خداچقد من ترسوام!...
ترس ازتاریڪےراازڪودڪےداشتم.
چشمهایم رامیبندم و میدوم سمت دستشویـےڪه صدایـےسرجا میخڪوبم میڪند!😐
💞
صدای پچ پچ...زمزمه!!...
"نکنه...جن!!!😲"
ازترس به دیوارمیچسبم وسعےمیڪنم اطرافم رادرآن گنگـےوسیاهـےرصدڪنم!
اماهیچ چیزنیست جزسایه حوض ،درخت وتخت چوبـے!!😮
زمزمه قطع میشودوپشت سرش صدایـےدیگر...گویـےڪسےداردپاروی زمین میڪشد!!!
قلبم گروپ گروپ میزند،گیج ازخودم میپرسم:صدا ازچیهه!!!!
سرم رابـےاختیاربالامیگیرم..روی پشت بام.سایه یڪ مرد!!!
ایستاده و بمن زل زده!!نفسم درسینه حبس میشود.
یڪ دفعه مینشیند ومن دیگر چیزی نمیبینم!!بـےاختیاربایڪ حرکت سریع ازدیوارڪنده میشوم وسمت درمیدوم!!
صدای خفه درگلویم رارهامیڪنم:
دززززدددد...دزد رو پشت بومهه..!!!دزدد..!!
خودم راازپله هابالامیڪشم !گریه وترس باهم ادغام میشوند..
_ دزد!!!
دراتاقت باز میشود وتوسراسیمه بیرون مـےآیـے!!!
شوڪه نگاهت رابه چهره ام میدوزی!!
سمتت می آیم ودیوانه وارتڪرارمیڪنم:دزددد...الان فرااارمیڪنههه
_ کو!!
به سقف اشاره میکنم وبالکنت جواب میدهم:رو...رو...پش...پشت...بوم..م..
فاطمه وعلـےاصغرهردوباچشمهای نگران ازاتاقشان بیرون مـےایند..
وتو باسرعت ازپله ها پایین میدوی...
🌹
دستم راروی سینه ام میگذارم.هنوزبشدت میتپد.فاطمه ڪنارم روی پله نشسته وزهراخانوم برای آروم شدن من صلوات میفرستد.
اماهیچ کدام مثل من نگران نیستند!
بخودم که آمدم فهمیدم هنگام دویدن و بالا آمدن ازپله هاشالم افتاده و تو مرا با این وضع دیده ای!!!
همین آتش شرم به جانم میزد!!
علےاصغرشالم راازجلوی درحیاط مےاوردودستم مےدهد.
شالم راسرم میڪنم وهمان لحظه توبامردی میانسال داخل می آیـے...
علےاصغرهمینڪ اورا میبیند بالحن شیرین میگوید: حاچ بابا!!
انگار سطل آب یخ روی سرم خالےمیڪنند😐مردباچهره ای شکسته ولبخندی که که لابه لای تارهای نقره ای ریشش گم شده جلو مےاید:
_ سلام دخترم!خوش اومدی!!
بهت زده نگاهش میکنم بازم گند زدم!!!
ابروم رفت!!!
بلند میشوم،سرم راپایین میندازم...
_ سلام!!...ببخشید من!..من نمیدونستم که..
زهراخانوم دستم رامیگیرد!
_ عیب نداره عزیزم!ماباید بهت میگفتیم که اینجوری نترسی!!حاج حسین گاهـےنزدیڪ اذان صبح میره روی پشت بوم برای نماز..وقتی دلش میگیره ویادهمرزماش میفته!
دیشبم مهمون یکی ازهمین دوستاش بوده.فک کنم زود برگشته یراست رفته اون بالا😊
باخجالت عرق پیشانی ام راپاک میکنم،بزورتنهایڪ ڪلمه میگویم:
_ شرمنده...😢
فاطمه به پشتم میزند:
_ نه بابا!منم بودم میترسیدم!!
حاج حسین بالبخندی که حفظش کرده میگوید:
_ خیلےبد مهمون نوازی ڪردم!مگه نه دخترم!!
وچشمهای خسته اش را بمن میدوزد...
#ادامه_دارد
.
نویسنده :
#میم_سادات_هاشمی
#امیدوارم_از_داستان_خوشتون_اومده_باشه😊
#نظر_یادتون_نره❗️😉
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت10
#هوالعشــــــق❤
💞
نزدیک ظهراست
گوشه چادرم را بایک دست بالامیگیرم وبادست دیگرساڪم رابرمیدارم.زهراخانوم صورتم رامیبوسد
_ خوشحال میشدیم بمونی!اماخب قابل ندونستی!😊
_ نه این حرفاچیه؟؟دیروزم ڪلـےشرمندتون شدم😔
فاطمه دستم رامحکم میفشارد:
رسیدی زنگ بزن!!
علےاصغرهم باچشمهای معصومش میگوید:خدافس آله👶
خم میشوم و صورت لطیفش رامیبوسم..
_ اودافظ عزیزخاله
خداحافظـےمیڪنم،حیاط راپشت سرمیگذارم ووارد خیابان میشوم.
تو جلوی درایستاده ای ،کنارت که می ایستم همانطور که به ساکم نگاه میکنے میگویـے:
خوش اومدید...التماس دعا
قراربود تومرابرسانےخانه عمه جان.
اماڪسـےڪه پشت فرمان نشسته پدرت است.
💞
یڪلحظه ازقلبم این جمله میگذرد.
#دلم_برایت....
وفقط این کلمه به زبانم می اید:
محتاجیم...خدانگهدار
🌹
چندروزی خانه عمه جان ماندگار شدم دراین مدت فقط تلفنـےبافاطمه سادات درارتباط بودم!
عمه جان بزرگترین خواهرپدرم بودومن خیلـےدوستش داشتم.تنهابوددرخانه ای بزرگ ومجلل.
مادرم بلاخره بعدازپنج روز تماس گرفت..
💞
صدای گوشخراش زنگ تلفن گوشم راڪرمیڪندبشقاب میوه ام راروی مبل میگذارم وتلفن رابرمیدارم.
_ بله؟
_ .
_ مامانـےتویـے؟؟...ڪجایـےشما!خوش گذشته موندگارشدی؟
_ .
_ چراگریه میڪنـے؟؟
_ .
_ نمیفهمم چےمیگیـــــ....
_ .
صدای مادرم درگوشم میپیچد!بابابزرگ ....مرد! تمام تنم سردمیشود!
اشڪ چشمهایم رامیسوزاند!بابایـے...یادڪودڪـےوبازی های دسته جمعـےوبازی های دسته جمعـےوشلوغ ڪاری درخانه ی باصفایش!..چقدرزود دیرشد.
💞💞
حالت تهوع دارم!مانتوی مشڪےام راگوشه ای ازاتاق پرت میڪنم وخودم راروی تخت میندازم .
دوماه است ڪه رفته ای بابابزرگ!هنوز رفتنت راباورندارم!همه چیز تقریبا بعد ازچهلمت روال عادی بخودگرفته!
اما من هنوز....😔
رابطه ام هرروزبافاطمه بیشترشده و بارها خود او مرا دلداری داده.
باانگشت طرح گل پتویم را روی دیوار میڪشم وبغض میڪنم😢
چندتقه به درمیخورد
_ ریحان مامان؟!
_ جانم ماما!..بیاتو!
مادرم بایڪ سینـےڪه رویش یڪ فنجان شکلات داغ وچندتکه کیک که درپیش دستـے چیده شده بود داخل می آید.روی تخت مینشنیدونگاهم میڪند
_ امروز عڪاسـےچطور بود؟
مینشینم یک برش بزرگ ازکیک رادردهانم میچپانم وشانه بالا میندازم!یعنـےبدنبود!😒
دست دراز میکند ودسته ای ازموهای لخت و مشڪےام راازروی صورتم کنار میزند.
باتعجب نگاهش میڪنم: چقدیهو احساساتی شدی مامان😐
_ اوهوم!دقت نکرده بودم چقدر خانوم شدی!
_ واع...چیزی شده؟!😓
_ پاشوخودتوجم و جورڪن،خواستگارت منتظره مازمان بدیم بیاد جلو!.وپشت بندش خندید
کیک به گلویم میپرد به سرفه میفتم و بین سرفه هایم میگویم...
_ چی...چ...چی دارم؟
_ خب حالا خفه نشو هنو چیزی نشده که!
_ مامان مریم تروخداا..منک بهتون گفتم فعلاقصد ندارم😠
_ بیخود میکنی!پسره خیلیم پسر خوبیه!
_ عخی حتمن یه عمر باهاش زندگی کردی
_ زبون درازیا بچه!
_ خا کی هس ای پسر خوشبخت!؟
_ باورت نمیشه....داداش دوستت فاطمه!
.
باناباوری نگاهش میکنم!
یعنـےدرست شنیدم؟
گیج بودم . فقط میدانستم که
#منتظرت_میمانم.
#ادامه_دارد.
.
نویسنده :
#میم_سادات_هاشمی
#امیدوارم_ازداستان_خوشتون_اومده_باشه😌
#نظر_یادتون_نره
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
🔴آثار بعضی از گناهان
✍امام صادق عليه السلام:
♨️گناهى كه نعمت ها را تغيير مى دهد،
⇦•تجاوز به حقوق ديگران است.
♨️گناهى كه پشيمانى مى آورد،
⇦•قتل است.
♨️گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند،
⇦•ظلم است.
♨️گناهى که آبرو مى بَرد،
⇦•شرابخوارى است.
♨️گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد،
⇦•زناست.
♨️گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد،
⇦•قطع رابطه با خـــويـشان است.
♨️گناهى كه مانع استجابت دعامى شود و زندگى را تیره و تار می کند،
⇦•نافرمانى از پدر و مادر است.
📚علل الشرايع ، جلد ۲، صفحه ۵۸۴
💕💙💕💙
26.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نماهنگ فوق العاده #سلام_فرمانده | گروه سرود ۳۱۳ نفری ماح
یه گروه سرود ۳۱۳ نفره دهه نودی😍
🌱با بچه هامون تمرین کنیم تا این نوای عاشقی را حفظ کنند
✨﷽✨
⚫️نماز شب
✍شخصی از دوستانم می گفت: با اهل تهجّدی که کمتر نماز شبش و مناجات سحرش ترک می شد مأنوس بودم. شبی در خلوت سحر شاهد نماز شبِ با حال و با ارزشش بودم و در حال و در عبادت او دقت می کردم. چون در نماز وَتر دست به قنوت برداشت، به جای آمرزش خواستن برای چهل مؤمن، برای چهل گنهکار درخواست آمرزش کرد. پس از نماز به او گفتم: مگر نگفته اند در قنوت نماز وَتر به چهل مؤمن دعا کنید؟ پاسخ داد: همه مؤمنان دیگر در نماز شب دعا می کنند، ولی چرا گنهکاران از این خلوت پر قیمت و مناجات با ارزش نصیب و سهمی نبرند، آنان هم بنده خدایند و مستحق و گدای آمرزش. شاید خود برای آمرزش خود کاری نکرده باشند و اکنون در برزخ گرفتار گناهان خویشند. باید برای آنان هم - بنا به فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله که آمرزش خواهی برای آنان را بر عهده ما واجب دانسته اند - از خدا طلب آمرزش کرد تا با دعای ما از رنج برزخ درآیند و متقابلاً به ما دعا کنند، که خدا دعای دل سوختگانِ اهل برزخ را بی تردید نسبت به ما مستجاب خواهد کرد.
👈آری، گناهکاران هم بر عهده ما حق واجب دارند، باید به ادای این حق واجب، عاشقانه اقدام کرد.
ما وقتی از خدا برای آنان آمرزش بخواهیم، چه بسا جلوه آمرزش حق در افق وجودشان زمینه ساز تحول و تغییری بنیادی در زندگی آنان گردد.
👈انجام کارها و عبادات آسان، از همه کس بر می آید، ولی عباداتی که دشوارتر است و همّت و اراده و رنج بیشتری لازم دارد، باارزش تر و به کمال نزدیک تر است.
🌸 قرآن، از کسانی که در دوران سختی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را یاری و پیروی کردند ستایش می کند.
🌸 امام مجتبی علیه السلام با آنکه مرکب سواری داشت، ولی پیاده به سفر حج می رفت تا پاداش بیشتری داشته باشد.
🌸 قرآن، از نماز شب خوانانی تمجید می کند که خود را از بستر نرم و گرم جدا کرده، به نیایش و نماز می پردازند.
📚نمازشب کلید حل مشکلات
💕🧡💕🧡
44.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
فیلم کامل دیدار و گفتوگوی جمعی از طنزپردازان با رهبر انقلاب
#سلامتی_فرمانده_صلوات
#دروغ نوعی خودکشیست.
همه چیز در ابتدای راه خوب به نظر میرسد، شما برای اولین بار که دروغ میگویید، همه باور میکنند و شاید کارتان با همین دروغ راه بیفتد؛
اما دروغ پشت دروغ، باعث میشود کمی حواس پرت شوید، دیگر یادتان نمیآید کجا چه گفتید و چه قولهایی دادید،
و اینجاست که مشتتان برای بقیه، آهسته آهسته وا میشود... شاید به رویتان نیاورند، اما دیوار اعتماد بین شما و آنها ترک برداشته است ...
درواقع شما با دروغ گفتن، خود را در نگاه عزیزان و اطرافیانتان، به دار تردید میکشید.
حالا دیگر آنها نسبت به دوستت دارمها، مهربانیها، نگرانیها، همدردیها، حرفها، تعهدها، قولها و رفتارهای شما تردید دارند!
و نتیجه؛ هیچکس روی شما حساب نمیکند.
این خودکشی نیست؟!!....
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ظهور از مکه هست یا از یمن ؟
🔵 پاسخ مهم و استدلالی و مستند آیت الله نجم الدین طبسی ، استاد درس خارج مهدویت در قم درباره این شبهه که چند روز است در حال نشر است که می گوید :
ظهور امام زمان از یمن است
#پاسخ_به_شبهات_مهدویت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حداقل کاری که باید برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام داد؟
🎙 #استاد_مؤمنی
1_1016092199_۱۲۸.mp3
4.29M
🔹 ۲۵ زمان طلایی استجابت دعا
🎙 #ابراهیم_افشاری
🔴 تلنگری برای منتظران
🔹 آیا ما به عنوان یک منتظر امام زمان(عج) حق مالی مسلم امام را از اموال مان پرداخت میکنیم؟
🔹 آیا به این فراز دعای ندبه دقت کرده اید :
🔺 وَ أَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ
🔸 و ياري فرما ما را بر أداي حقوق حضرتش
🔹 آیا لباسی که بر تن داریم و با آن اعمال عبادی انجام میدهیم از پول خمس داده شده خریداری شده ؟
🔹 آیا ما در گفتار فقط امام زمانی هستیم یا در عمل هم امام زمانی هستیم؟
🔹 اگر اکنون که دوران غیبت می باشد در پرداخت حق واجب مالی امام عصر از اموال مان بُخل می ورزیم آیا در دوران ظهور حاضر به جانفشانی برای امام زمان خواهیم بود ؟
🔹 اهداء جان سخت تر است یا اهداء مال ؟
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هرصبح بہ رسم نوڪرے از ما تورا سلام
اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام
ما هرچہ خوب و بد، بہ درِخانہے توییم
از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
AUD-20210330-WA0006.
1.13M
💠🌸🌺🌸💠
سوره مبارکه یس
هدیه به پیشگاه مقدس حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
و
حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان عجل الله تعالی
1_716535407.mp3
3.37M
【 زیــارت آل یـاسیــن 】
◽️⇦ بـا نـوای
🎙حـاج مهـدی سمـاواتی
💦اَللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِّـڪْ الْفَـرَج💦
✴️ سه شنبه👈 9 فروردین / حمل 1401
👈26 شعبان 1443👈29 مارس 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ روز خوش یُمنی است و برای هر کار وحاجتی خوب است خصوصا:
✅به فروش رساندن کالاها و اجناس.
✅ نشاندن درخت.
✅انواع دیدارها.
✅ جابجایی و نقل و انتقال.
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ و امور زراعی و کشاورزی خوب است
📛 ولی امور پیوند و ازدواج مناسب نیست.
🚘 سفر :مسافرت همراه صدقه و احتیاط باشد.
👶نوزاد متوسط الحال است.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج حوت است و برای امور زیر نیک است:
✳️ دعوت گرفتن از افراد.
✳️ آغاز امور آموزشی و تعلیم و یادگیری.
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ فصد و حجامت.
✳️ دیدار با اشراف و بزرگان.
✳️ افتتاح شغل و کار.
✳️ و بذر افشانی و کاشت خوب است.
👩❤️👨مباشرت:مباشرت و عروسی مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سبب خلاصی از مرض می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
یادتان باشد،
اعتماد به نفس
اولین گام
به سوی موفقیت است!
اگر سه خصلت:
انتقادپذیری
پوزش خواهی
وشکرگزاری
را در خود پرورش دهید
مطمئن باشید که موفقیت به
زودی در خانه تان را میزند🌷
💕💚💕💚
شاید تقصیر آدمها نیست ڪه
نمیتوانند روی حرفشان،وعده هاشان
و احساساتشان بمانند، آنها برروی
زمینی زندگی میڪنند ڪه روزی
یڪـــبارخودش را دور میــــزند
💕💗💕💗