eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینم دو نرم افزار ویژه تقدیم به شما عزیزان که شایسته بهترینها هستید👇👇👇👇👇👇👇👇
سجاده های رنگی2.apk
48.52M
✅ #نرم افزار اندروید وزیبای سجاده های رنگی👌 این نرم افزار از تولیدات مرکز تخصصی نماز می باشد که با افکت های جذاب در قالب شعر، و آهنگین معارف نماز را به کودکان آموزش می دهد
4_5893260652750832579.apk
9.5M
#نرم_افزار #نرم_افزار_قرآنی ✨نرم افزار نغمه های قرآنی 👌ویژه مربیان قرآنی
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعید چندانی متولد ۱۳۶۰، در استان سیستان و بلوچستان، منطقه سنی نشین، که مذهب او نیز سنّی حنفی بود.
و در سن حدود ۱۲ – ۱۳ سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود. و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برای او اتفاقی می افتد، و لگن او آسیب شدیدی می بیند.
 بعد از مدتی او را به بیمارستان می برند برای عمل جراحی. ولی متوجه میشوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام میکنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود.
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند و خواستار شفا یافتن فرزندشان  میشوند.شبی در خواب مشاهده میکنند که شخص بزرگواری تشریف می آورند و می فرمایند: «پسرتو ببر پیش پسرم تو قم». مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟
مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟ میگویند: بله. حرم حضرت معصومه (س). مادرش میگوید: خانم نه. آقا. جواب میدهند: نه کسی نیست. (در ذهن مخاطبان چنین چیزی بود که مادرش حتما دنبال مقبره ای می گردد که کسی آنجا دفن شده است.) مادر بزرگوار سعید، وارد نمازخانه می شود.
مشغول عبادت بود که خانمی از پشت سر تشریف می آورند و فقط می فرمایند: «جمکران» و سپس می روند. مادرش متوجه میشود که جمکران دوای درد سعید است.
به سرعت می رود بالا و به دکتر می گوید: « آقای دکتر؛ اگه جمکران قرصه، به من بده. اگه شربته، به من بده. اگه دارویی، پوشیدنی ای، نوشیدنی ای هست، به من بده… »
به هر حال ایشان را راهنمایی میکنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) میکند و می گوید که: « خانم جان سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو میگیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن میشوند….
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند.
سعید خودش تعریف می کرد: « خوابيدم. بين خواب و بيداري دو نفر اومدن توي اتاقم. يه خانوم و يه آقا. با هم عربي حرف ميزدن. من به اونا اعتنايي نكردم. آقا كنارم نشست و سلام كرد. پتو رو از روي سرم ورداشتم و از روي اجبار جواب دادم.
آقا به نظرم آشنا اومد. خانومه، روبند و چادر سياه داشت. چند دقيقه اي با هم صحبت كرديم راجع به يه موضوعي و با زبان عربي در صورتي كه من عربي اصلا بلد نيستم ولي زبانشان را مي فهميدم.اون خانومه خودشو معرفي كرد و گفت: فاطمه زهراست (سلام الله علیها). و گفت كه چون مادرت خيلي گريه و التماس ميكنه، من سفارش شما رو به فرزندم مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كردم».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با دستی که امام زمان (عج) بر بدن سعید میکشند، او شفا پیدا میکند و دیگر هیچ یک از علائم بیماری در او وجود ندارد…
مادرش در بدو ورود به مسجد، یک عهدی بسته بود: « اگه سعید شفا پیدا کنه، من پیرو شما میشم. »
آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان.
بعد از بررسی های پزشکان، به سیستان و بلوچستان بر می گردند. جریان شفا یافتن سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی در آن منطقه پدید بیاید. موجی از شیعه گری. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند.