❤️ زندگی زاهدانه مولی الموحدین
✍یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام رفت و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند،یک دفعه مرد اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمیخورم.
امام حسن-علیه السلام- به او فرمود: چرا چیزی نمیخوری؟
آن مرد عرض کرد: ساعتی قبل فقیری را دیدم اکنون که چشمم به غذا میافتد به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت.
من نمیتوانم چیزی بخورم مگر اینکه شما دستور بدهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسن-علیه السلام- فرمود: آن فقیر کیست؟
مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز میخواند. بعد از این که وی از نماز فارغ شد،
دستمالش را باز کرد تا افطار کند.
شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم ولی من که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانهای نداشتم،دعوت وی را رد کردم، حالا، اگر میشود مقداری از این شام خود را برای وی بفرستید.
امام حسن مجتبی-علیه السلام- باشنیدن این سخنان گریه کرد و فرمود: او پدرم، امیرمؤمنان و خلیفه مسلمان علی-علیه السلام- است،
او با اینکه بر سرزمینی بزرگ حکومت میکند، مانند فقیرترین مردم زندگی میکند و همیشه غذای ساده میخورد.
آیت الله شهید دستغیب/آدابی از قرآن/ص۲۸۲
💦❄️⛄️💦❄️
(بازار سیاه)
🔷عائله امام صادق(علیه السلام) و هزینه زندگی آن حضرت زیاد شده بود.
امام(علیه السلام) به فکر افتادند که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورند تا جواب مخارج خانه را بدهد.
هزار دینار سرمایه فراهم کردند و به غلام خویش کـه «مُصادف» نام داشت دادند و فرمودند: "این هزار دینار را بگیر و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش."
مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که معمولاً به مصر حمل میشد خرید و با کاروانی از تجار که همه از همان نوع متاع حمل کرده بودند به طرف مصر حرکت کرد.
همینکه نزدیک مصر رسیدند، قافلهٔ دیگری از
تجار که از مصر خارج شده بود به آنها برخورد. اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند.
ضمن گفتگوها معلوم شد که اخیرا متاعی که مصادف و رفقایش حمل میکنند، بازار خوبی پیدا کرده و کمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیک خود بسیار خوشحال شدند و اتفاقا آن متاع از چیزهایی بود که مورد احتیاج عموم بود و مردم ناچار بودند به هر قیمت هست آن را خریداری کنند.
🔸صاحبان متاع بعد از شنیدن این خبر مسرت بخش با یکدیگر هم عهد شدند که به سودی
کمتر از صددرصد نفروشند.
رفتند و وارد مصر شدند. مطلب همان طور بود که اطلاع یافته بودند. طبق عهدی که با هم بسته بودند بازار سیاه به وجود آوردند و به کمتر از دو برابر قیمتی که برای خود آنها تمام شده بود نفروختند.
مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق(علیه السلام) رفت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت جلو امام گذاشت.
امام(علیه السلام) پرسیدند: «اینها چیست؟» گفت: «یکی از این دو کیسه سرمایه ای است که شما به من دادید و دیگری که مساوی اصل سرمایه است ـ سود خالصی است که به دست آمده.»
امام(علیه السلام) فرمودند: "سود زیادی است بگو ببینم چطور شد که شما توانستید این قدر سود ببرید؟"
🔹مصادف گفت: "قضیه از این قرار است که در نزدیک مصر اطلاع یافتیم که مال التجارهٔ ما در آنجا کمیاب شده. هم قسم شدیم که به کمتر از صد درصد سود خالص نفروشیم و همین کار را کردیم"
- سبحان الله! شما همچو کاری کردید؟! قسم خوردید که در میان مردمی مسلمان بازار سیاه درست کنید؟! قسم خوردید که به کمتر از سود خالص مساوی اصل سرمایه نفروشید؟ نه همچو تجارت و سودی را من هرگز نمی خواهم.
سپس امام(علیه السلام) یکی از دو کیسه را برداشتند و فرمودند: این سرمایه من و به آن یکی دیگر دست نزدند و فرمودند: "من به آن کاری ندارم"
آنگاه فرمودند: "ای مصادف! شمشیر زدن از کسب حلال آسانتر است!!"
#داستان_راستان
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن سرکه قبل از غذا فوایدی داره که شاید از آن بیخبر باشید این ویدیو حتماً ببینید 👌😍
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥استغفار زبانی بدون پشیمانی مسخره کردن است
انتشار حداکثری با شما ✅
🌷۳ ضررمهم گناه:
🌷۱.گناه باعث قساوت قلب وجهنم ابدی میشه
🌷بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيٓئَتُهُ فَأُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٨١)بقره
🌷۲.گناه ،زندگی رابدوناگوارمیکند:
🌷وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (١٢٤)طه
🌷۳.گناه وکفران نعمت، باعث مبتلا شدن به فقر گرسنگی وترس میشود:
🌷وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (١١٢)نحل
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیتزا_مرغ_و_قارچ 🍕🍗🍄
با خمیر نون بربری اصلاحش را
برای سینی 30 در 40 یه دونه خمیر کافیه.
نصف سینه ی مرغ رو با یه دونونه پیاز و زردچوبه و نمک و ارزیابی آب بذارید تصمیمزه.
تاریخ پخت ریش ریشیک.
فر روتایل
300 گرم قارچ رو خردونی و بذارید در داخل تابه تا آبش کشیده بشه.
کف سینی فر رو خیلی کم چربیک. خمیر رو پهنکن.روشو با چنگال سوراخ سوراخیز.
سس گوجه بریزید.
پنیر پیتزا برخورداشید.
مرغهای ریشیده رو بریزید روش. بعد قارچ ها رو اضافه کنید
فلفل دلمه ای خردسال رو هم اضافه کنید مشاهده
پودر آویشن میپاشیم. در آخرین هم تمام سطح پیتزا رو با پنیر میپوشونیم.
میذاریم داخل فر 180 درجه به زمان بیست تا سی دقیقه.
هتل پیتزا پخت سطح بالا رو هم روشن می بینیم تا پنیرها طلایی بشن.
برای فر برقی مرتبه 160 160 باشه.
بسیار نرم و لطیف می
توانیم امتحان کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوپ جو رستورانی🍜
مواد لازم :
پیاز ۱ عدد
سیب زمینی
جو پوست کنده
جعفری خرد شده
رب گوجه فرنگی
آبلیمو یا آبغوره
گوشت مرغ
نمک، فلفل
زردچوبه
هویج
فاج پسته ای
شکلات شیری ۱۰۰ گرم
شکلات تلخ ۳۰۰ گرم
شیر عسلی ۴۰۰ گرم
کره نرم ۲۰ گرم
وانیل ۱/۸ قاشق چای خوری
پسته تست و خرد شده ۱۴۰ گرم
پسته اضافه برای تزیین مقداری
پسته خام را روی سینی فر ریخته و در فر از پیش گرم شده با دمای ۱۸۰ به مدت ۱۰ دقیقه تست کنید بعد از خنک شدن خرد کنید کنار بگذاریدکفو دیوارهای قالب مربع ۲۰ در ۲۰ را با فویل بپوشانیدشیرعسلی و شکلاتهای خردشده و کره را روی بخار کتری ذوب کنید میتوانید فقط ازشکلات شیری یا فقط از تلخ استفاده کنیدمن ازترکیب هردو استفاده کردم وقتی کاملا ذوب شداز روی بخار برداشتید وانیل اضافه کنید اگر دوست نداشتید وانیل نزنید پسته خرد شده را به شکلات بنماری شده اضاف کرده مخلوط کنید موادداخل قالب بریزیدسطحش را صاف کنید تا مواد در همه جای قالب بصورت یکنواخت پخش شودمقداری پست خرد شده روی سطح فاج پخش کرده با پشت قاشق کمی ب پسته ها فشار وارد کنید تاکمی داخل شکلات فرو رودداخل یخچال به مدت ۳ ساعت استراحت داده به اندازهای دلخواه برش دهیدمیتونید یکهفته در ظرف دردار و دمای محیط نگهداری کنید. زمان بیشتری خواستید نگهداری کنید خوب با سلفون در ظرف دردار بپوشانید و بعد داخل فریزر قرار دهید
💖💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته چین مرغ😍😋
۲۰۰ گرم سینه مرغ
دو پیمانه برنج
دو قاشق غذاخوری زعفران دم کرده
۳عدد زرده تخمرغ
۵ قاشق غذاخوری ماست
۱ عدد پیاز
۲ حبه سیر
نمک و فلفل سیاه به میزان لازم
۲۵ گرم کره
۲ قاشق غذاخوری روغن مایع
یک دوم قاشق چایخوری دارچین آسیاب شده
۳ قاشق غذاخوری زرشک
یک قاشق غذاخوری شکر
یک قاشق غذاخوری خلال بادام
یک قاشق غذاخوری خلال پسته
مدح و متن اهل بیت
✨#بـانـوے_پـاک_مـن 🌹قسـمـت بـیـسـت و چهـارم تا آخرشب،سوار همه وسایل شد ولی من ترن رو که سوار شدم ح
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت بـیـسـت و پنجـم
"زهرا"
تاوقتی برسیمخونه از ذوق عروسک داشتم سکته میکردم.خیلی نرم و بانمک بود.اما وقتی رسیدم خونه،توخلوت شبانه ام کلی پشیمون شدم از اینکه سبک بازی دراوردم و کلی شوق از خودم نشون دادم.باخودم گفتم نکنه عمه و کارن فکر کنن من دختریم که برعکس ظاهرم خیلی سبک و جلفم.
کلافه شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم.از خدا کلی طلب بخشش کردم و پشیمون شدم.نباید این کارا رو میکردم.خیلی پشیمون بودم و نمیدونستم چجوری جبران کنم.
شب با فکرای درهم خوابیدم و نفهمیدم چجوری خوابم برد.
صبح روز بعد موقع صبحانه بابام رفتار دیشبم رو بهم تذکر داد و گفت از دختر خانمی مثل تو بعیده این رفتارا منم کلی شرمنده شدم و قسم خوردم دیگه تکرار نشه.
امروز کلاس نداشتم و گفتم درس بخونم برای امتحان فردام.امروز قراربود برن سینما و بعدشم برن رستوران شام بخورن اما من گفتم نمیرم و تو خونه میمونم.برای تنبیه کردن خودم باید میموندم توخونه و از فیلم مورد علاقه ام میزدم.
شب موقع رفتن مامانم اینا کلی دپرس بودم و ناراحت اما بازم نرفتم.
گوشیم زنگ خورد.
_جانم آتی.
_سلام گلی خوبی؟
_سلام عزیزم توخوبی چه خبرا؟
_ممنون خوبم واسه فردا گفتم من نمیام کار دارم برام حاضری بزن
_امتحانو چیکار میکنی؟میان ترمه ها
_نمیتونم بیام واقعا کاردارم.بعدا میگم حالا.
_باشه عزیزم برات حاضری میزنم.
_مرسی خانمی فعلا
_خداحافظ
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت بـیـسـت و شـشـم
اون شب مامان اینا خیلی خوشحال و شاد برگشتن و گفتن که کلی بهشون خوش گذشته.تو دلم خودمو لعنت میکردم بخاطر رفتار بچه گانه ام.شاید به ذهن کارن خطور نکنه که به این خاطر نیومدم اما عمه حتما متوجه میشه.
باخودم گفتم زهرا تو قرار نیست با حرف مردم زندگی کنی پس خودتو عذاب نده.تو پشیمون شدی و همینم برای خدا بسه.مهم خداست که میبخشه نه بنده خدا.
رفتم تو تخت خوابم و با ذکر آروم شدم و خوابیدم.
صبح زود بیدارشدم و جزوه به دست از خونه زدم بیرون.تارسیدن به دانشگاه یه دور دیگه ام خوندم و خیالمو راحت کردم.فقط باید زنگ میزدم به آتنا و میپرسیدم ازش که چرا نیومده.
وارد دانشگاه که شدم نسترن،یکی از هم کلاسیا اومد جلوم و گفت:مبارکا باشه خانم دوستتون داره عروس میشه.
باتعجب گفتم:عروس؟!؟!
_بعله مگه خبر نداشتی؟همه دانشگاه میدونن چطور تو نمیدونی؟
با بهت نگاهش کردم وگفتم:نمیدونم.
_آی آی آتنا بی معرفت دوست صمیمیش رو خبر نکرده.خلاصه تبریک میگم فعلا
وقتی ازم دور شد با قیافه ای وا رفته رو نزدیک ترین نیمکت نشستم.آتنا داشت ازدواج میکرد و من خبر نداشتم؟چرا من باید آخر ازهمه بفهمم؟منی که دوست صمیمیش بودم!
ازش دلخور شدم اما باخودم گفتم حتما دلیلی داره بهتره بعد امتحان بهش زنگ بزنم.از قران و ائمه یاد گرفته بودم کسی رو زود قضاوت نکنم.
امتحانمو که دادم اومدم بیرون دانشگاه و شماره آتنا رو گرفتم.
_جونم دوست جونی؟
_سلام عروس خانم چطوری؟
صداش درنیومد.میدونستم حتما کلی شرمنده شده.برای همین به روش نیاوردم و با شوخی گفتم:ترسیدی ازت شیرینی بخوام نامرد که خبرم نکردی؟
_بخدا آجی اصلا خبری نیست تازه امشب خاستگاریه.برای همین موندم خونه کمک کنم به مامانم.خبر چطوری به گوشت رسید؟
_مثل اینکه یکی کل دانشگاه رو پر کرده.ازدواج دانشجویی همینه دیگه.
بعدم خندیدم.
_بخدا شرمندتم زهراجون اصلا هیچی نشده بود که بهت بگم.میخواستم امشب بعد رفتنشون بگم که خبردار شدی.مسبب این اتفاقو میکشم بخدا
_حرص نخور تپلی من فداسرت فعلا به علیرضا خان برس که بدجور خرابته.
بعدم زدم زیر خنده اما کنترل کردم خودمو.یکم دیگه که حرف زدیم،خداحافظی کردم و اومدم برم داخل دانشگاه که یکی جلوم سبز شد.
_به به خانم باقری.احوال شما؟
از پسرای دانشکده بود و خیلی پاپیچ میشد.
با چادر رومو گرفتم و گفتم:ممنون خوبم.امرتون؟
_منم خوبم مرسی ممنون لطف دارین.
فکر میکرد به این ادا اصولاش میخندم.
خیلی جدی گفتم:حالتونو نپرسیدم گفتم امرتون؟
_عرضی نیست بانو.خواستم احوالی بپرسم.
اگه بحث آبرو و احترام نبود جواب دندون شکنی بهش میدادم.
ازجلوش رد شدم و وارد دانشگاه شدم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت بـیـسـت و هفـتـم
از کلاسای اون روز هیچی نفهمیدم از بس هواسم پیش آتنا بود.خوشبختیش آرزوم بود اونم با کسی که لیاقتش رو داره.میدونستم علیرضا پسر فوق العاده خوبیه و دوستم رو خوشبخت میکنه.خداروشکر که یکی پیدا شد این تپل مارو بگیره.
کلاس که تموم شد سریع رفتم خونه و به مامان اینا هم گفتم که واسه آتنا خاستگار اومده.اوناهم کلی خوشحال شدن.فقط محدثه مثل همیشه هیچ عکس العمل خاصی نشون نداد.اصلا دو روز بود باهام لج شده بود و محلم نمیداد.نمیدونم چرا اما خیلی رو اعصاب بود.تاشب بیکار بودم برنامه ای هم نداشتیم برای بیرون رفتن برای همین پای لب تابم کانالای مذهبی رو چک میکردم و مداحی گوش میدادم که مثل همیشه محدثه خانم سرزده وارد اتاق شد.
با غر غر گفت:اه خسته نشدی از بس خدا و پیامبر خوندی؟آدم حالش بد میشه دیگه یک آهنگی چیزی!خسته نشدی از بس غم و غصه گوش دادی؟چیه هی حسین و حسن؟
میدونستم از یک چیزی ناراحته و دق و دلیش رو داره سر من خالی میکنه.
_محدثه خانم اینایی که میگی همشون اعتقاد منن.این حسین و حسن نوه های پیغمبر منن.حق توهین نداری بهشون.
_خب بابا تو ام وقت گیر آوردی نصیحت دینی میکنی.
_اینا نصیحت نبود تذکر بود.خب حالا کارتو بگو.از چی ناراحتی باز انقدر غرغر میکنی؟
_زهرا شد یه بار مثل ادم باهات درد ودل کنم؟
_نه چون خودت نمیخوای؟اصلا چند روزه باز باهام لجی نمیدونم چه گناهی کردم؟!
کمی این دست و اون دست کرد و گفت:زهرا من...من..
_توچی؟
_من برای اولین بار...حس میکنم..
ازاینکه حرفشو نمیزد اعصابم بیشتر خورد میشد.
_خب بگو دیگهههه.
_حس میکنم عاشق شدم.
لبخند محوی زدم.عشق؟!مگه میدونی عشق چیه خواهر من؟عشق به این هوسای زود گذر امروزه نمیگن.عشق مثل زیارته،مقدسه،باید طلبیده بشی.
بایک نگاه عاشق شدن،با یک رفتن فارق شدن رو میاره.
_عاشق؟
_آره..حالا چیکارکنم؟
_لابد تو نگاه اول عاشق شدی؟
_خب...آره
خندم گرفت.اصلا مگه میشه تو یک نگاه عاشق شد.
_لابد عاشق کارن شدی!؟
دستاشو بهم مالوند و گفت:آره.
از استرس و دلشوره رنگش پریده بود.شایدم واقعا دوسش داشت کسی چه میدونه!؟
رفتم جلو دستای یخ زده اش رو گرفتم و گفتم:امشبو استراحت کن فردا حرف میزنیم زیاد حالت خوب نیست عزیزم.
بایک قرص مسکن راهی اتاقش کردم و تا وقتی بخوابه پشت در اتاقش موندم.
وقتی هم خوابید باخیال راحت برگشتم تو اتاقم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
🇮🇷🇵🇸
﷽
🖼 #عکس_نوشت | روز شمار #انتخابات
🍃🌹🍃
✅ ۲۳ روز مانده تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان
#رای_میدهم | #مشارکت_حداکثری
مدح و متن اهل بیت
ضرورت هفتم: انتخابات و صیانت از ارزشهای اجتماعی ارزشهای اجتماعی در این مقال، همان ارزشهای تائید
ضرورت هشتم: امید برای ساخت کشوری در تراز تمدن نوین اسلامی
یکی از مظاهر برگزاری انتخابات پرشور و با نشاط، ایجاد امید برای رسیدن کشور به جایگاه واقعی خود در داخل، منطقه و جهان است؛ ترسیم سیاستهای عملی در ارتباطات اجتماعی و روابط خارجی و اتصال زنجیره مدیران و قانونگزاران متخصص و متعهد، امر دیگری است که محل چنین رویکردی پای صندوقهای رای مشخص میشود و این امر در نظام اسلامی به شکلی جامع مشخص گردیده که از بالاترین مقام تا سطوح پائینتر توسط مردم انتخاب میشوند تا بواسطه آرای ملت و عمل منتخبین به وظایفشان، امید در جامعه زندهتر و نمایانتر شود. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم که با محوریت جوانان عزیز و مستعد کشور نگاشتهاند، امید را شاخصه اصلی پیشرفت کشور بیان میکنند و بلکه روح بیانیه گام دوم انقلاب، امید صادق به آیندهای روشن و افقی روشنتر برای کشور میباشد.
"اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرج":
🔴 عملی پیش از خواب برای بخشش گناهان
🔵 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
🌕 هر کس هنگامی که برای خوابیدن به بستر می رود، سه مرتبه بگوید:
🔺 أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
🔹 خداوند همه گناهان او را می بخشد، اگر چه گناهانش مثل کف دریا، به تعداد برگ درختان و ریگ های انباشته بیابان و به عدد روزهای دنیا باشد
4_5807473517146407556.mp3
3.04M
آیت الله #انصاریان:
گناهان زبانی (مثل غیبت، تهمت، و...) انسان را از نمازشب محروم می کند
و محروم از نمازشب از بسیاری از برکات الهی محروم خواهد بود.
_______________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ توصیه مرحوم آیت الله شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه
✅ به خواندن نماز استغفار
♻️🌱 برای بچه_دار_شدن
♻️ این نماز برای افزایش رزق هم ،
بسیار موثره😍😍😍
نماز_شب
💠امام صادق علیه السلام فرمود :
🔸 نمازشب شرف مومن و عزت و بزرگواری اش در لطمه نزدن به آبروی مردم است.
📚وسائل الشیعه/ج5/ح7/باب39
🔸یکی از مزایای نماز شب خواندن که کاربرد اجتماعی هم دارد این است که نماز شب خوان با آبروی دیگران بازی نمی کند. چون کسی که به خاطر ترس یا محبت به خدا نیمه شب از خواب بر می خیزد،می داند که آبروی دیگران خط قرمز است."
نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️باید مسیر را طی کنید ...
باید کاری که شروع کردهاید را تمام کنید.
باید آنقدر سمج باشید که سختیها در مقابل تلاش و ممارست شما کم بیاورند.🥉
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خوردهاید. 📈
فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختیها و دشواریها مبارزه کنید و سدها را از مقابل راهتان بردارید.✏️
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم میآورید، سختیها باید خسته شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃گـر فکـر
💫رهایی زغم و راه نجاتی
🌸🍃دراین شب پرفیض
💫توخواهی ثمراتی
🌼🍃باید که به کوری
💫دو چشمان حسودان
🌸🍃بر احمد وآلش
💫بفرستی صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بانگ تڪبیر زامواج فضا مےآید
💫گوش باشید ڪہ آواےخدا مےآید
🌸بوے عطر از نفس باد صبا مےآید
💫نفس باد صبا روح فزا مےآید
🌸پیڪ وحےاست ڪہ در غارحرا مےآید
💫بہ محمد ز خداوند ندا مےآید
🌸 عیـد مبعث مبـارڪ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مــــــاه فرو ماند از جمال محمد
ســـــــرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلڪ را ڪمال و منزلتی نیسٺ
در نظـــــر قدر با ڪمال محمد...
مبعث پیامبر اکرم مبارک 🎈🎉💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الهی در این شب
💫عیـد مبعث
🌸هرچی خوبیه وخوشبختیه
💫خدای مهربون
🌸براتون رقم بزنه
💫کلبه هاتون ازمحبت گرم باشه
🌸و آرامش مهمون همیشگی
💫خونه هاتون باشه
شبتون شاد و درپناه خدا.✨🌙
عیـدتـون مبـارک 💐💐
آفتاب
آفتابِ عالم آرا آفتابی میکند
با اشعه رنگِ دلها را شهابی میکند
این چه دریائیست اعجازی حسابی میکند
چشم هر بینندهاش را نقره آبی میکند
خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است
این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است
کوه نور و صخرههایش خم شده در سجدهاش
آشنا غار حرا با نغمهی هر سجدهاش
بوتههای این بیابان گوئیا در سجدهاش
میکند هم خاک و باد و آب و آذر سجدهاش
کیست این جبریل دارد می به جامش میدهد
هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش میدهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
کینههای مانده در دل با اخوت ختم شد
تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد
عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده
لحظهی پرواز آمد بالها را باز کن
شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
لحظهی بعثت نورانی احمد
آمد از غارِ حرا ندای سرمد
سورهی علق بخوان تو یا محمّد
ذکری که رمزِ حیاته
شبِ عید نقل و نباته
ذکرِ پاکِ صلواته
ای که معنی همان عهد الستی
از همون روز ازل به دل نشستی
طپش قلب مسلمونا تو هستی (2)
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
عرشیان در آسمان نغمه سرایند
همهی ستارگان گرم نوایند
پایههای کعبه در مدح و ثنایند
موسم بهار رسیده
واسه دل قرار رسیده
بعثتِ نگار رسیده
کار قلبِ عاشقا شوق و سروره
عید مبعث واسه مسلمین غروره
دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم
کهکشان و آسمان و هر دو عالم
شده تسخیرِ نبوت تو خاتم
کسی که برات هلاکه
روز محشرش چه باکه؟
اونجا عشقِ تو ملاکه
ما که جز خدا و تو یاری نداریم
واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم
قلبمون رو برا تو هدیه میآریم
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
دوباره نور رسید و جهان منور شد
رسیدن همه تا عرش حق میسر شد
بخوان بنام خدایت که دل مسخر شد
بخوان که عشق به سیمای تو مصور شد
بخوان که آینه در آینه مکرر شد
بخوان که خواندن تو ابتدای زیبایی است
بخوان که خلقت تو از برای زیبایی است
بخوان که حضرت ربت خدای زیبایی است
بخوان که نام شما انتهای زیبایی است
به نام تو گل قمصر چنین معطر شد
به مهر روی نبی عشق هم ملازم شد
ستاره ای بدرخشید و عرش قائم شد
نگار من که چه مکتب نرفته عالم شد
به غمزه مسئله آموز صد معلم شد
و کوه نور برای شما چو منبر شد
سخن نگفت نبی غیر ان هو یوحی
رسیده تا لب عرش و سپس دنا فتدلی
به قاب قوس الهی رسید او ادنا
که کوچک است برای شما چنین دنیا
و عرش حق به نام شما سراسر شد
تویی تو غایت قلب سلیم یا احمد
تویی تو صاحب خلق عظیم یا احمد
که قلب عرش به صحنت مقیم یا احمد
و ترجمان کامل از یاکریم ؛یا احمد
که روزیه همه با دست تو مقدر شد
تو نور اولی آقا و تو عاقل اول
به مهر تو شده ذره چو عارف کمل
بتاب بی رخ تو زندگی ما مختل
و قاب عرش به نام شما خورد صیقل
به نام توست که عرش خدا منور شد
تویی نگار دو عالم نگار تو حیدر
همیشه و همه جا شد قرار تو حیدر
تویی تو رحمت حق ذوالفقار تو حیدر
به وقت جنگ شده تکسوار تو حیدر
که ذکر روی لب تو همیشه حیدر شد
همیشه و همه جا در کنارتان حیدر
به روز بدر و احد یا حنین یا خیبر
که طاق ابروی او شد حریف با لشگر
به روی دوش تو از آسمان چه بالاتر
و شمس کون و مکون حضرت غضنفر شد
تمام هستی تو حیدر است با زهرا
وگشته خنده ی زهرا برای تو دنیا
نوشته ای سند دل به نام آل کسا
که گشته جمع قوام جهان به زیر عبا
به عرش مهر آل شما چو محور شد
چه زود بین مدینه شود به پا طوفان
و میشوند سگان سعود، دل نگران
که زود میشکند این سپاه بو سفیان
محقق است به زودی پیام رهبرمان
و نصب عین همه ما پیام رهبر شد
دعا نمودی و عمرم شده است زیر علم
هزار شکر نشستم به پای شاه کرم
دعا کنید که دور سر شما بپرم
و من مدافع یثرب شوم میان حرم
و هدیه ی همه ی ما به آستان سر شد
اگر قبول تو افتد تمام هستیه من
دهم به راه حسین و علی ویا که حسن
به عالمی ندهم مهر آل تو اصلاً
گدایی در حیدرخدایی است حقا
که عالمی گدای گدای قنبر شد
چو قطره ای که نشستم به دامن دریا
شدم یتیم شما و تویی فقط بابا
هزار شکر شدم مبتلای تو آقا
رسان تو دست مرا هم به چادر زهرا
که کیمیای همه یک نگاه کوثر شد
مسمط من بیچاره تا که آخر شد
کتاب فضل تو آقا دوباره از سر شد
و حال و روز دلم با شما چه بهتر شد
ز نور گنبد خضرا دلم منور شد
و رفتن همه تا عرش حق میسر شد