🦋ای در دام🕷
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۲ 🎬
نزدیک اردوگاه رسیدیم..
ناریه:یا الله...اینجا چه خبره؟!چرا نگهبانها اینقدزیاد شدن؟
با دیدن ورودی اردوگاه وتعداد داعشیها,قلبم به شدت میتپید واگر کسی میتونست روبنده ام را بالا بزنه وچهره ام راببینه میفهمید که کار کارخودمن است,اهسته نگاهی به عقب وبه فیصل وعمادکردم,میترسیدم که فیصل حرفی بزنه وکارها خراب بشه اما وقتی دیدم,فیصل درحال چرت زدنه خیالم راحت شد.
میخواستیم داخل اردوگاه بشیم که یکی ازداعشیا امدجلو,ناریه روبنده اش را داد بالا وگفت:سلام برادر چه خبره؟
داعشی:سلام ام فیصل...شما کی از اردوگاه خارج شدید؟
ام فیصل:من ظهر بعدازنهار رفتم,الانم ازجشن میام,طوری شده؟؟
داعشی:آهان پس شما درجریان نیستید,عصر سه تا اسیررافضی را اوردند وقراربود فردا قربانیشون کنیم که امشب فرارکردند.
ناریه:عجبببب ,خیالتون راحت حتما داخل اردوگاه هستند ,بااینهمه نگهبانی که اطراف اردوگاه هست,محاله توانسته باشند,خارج بشن...
داعشی:خودمان هم همین را حدس میزنیم,مجاهدان دارن همه جا رامیگردندوراه راباز کرد تا ما داخل برویم.
خداراشکر کردم که ناریه نگفت که ما غروب باماشینش رفتیم وگرنه شاید به من مشکوک میشدند...
نفس راحتی کشیدم که از دست اینا جستم اما نمیدانستم ،من در چنگ عقربی کشنده وماری خوش خط وخال هستم وخودم خبرندارم...
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۳ 🎬
وارد کانکس شدیم سریع رفتم طرف تشکها تا خودم پهنشون کنم وناریه از نبودن اسلحه ,باخبرنشه...
ناریه مشکوکانه نگاهم کرد وگفت:میخواستیم یه قهوه درست کنیم وبخوریم,کلی حرف دارم برات بزنم.
من:بچه ها خوابشونه,بخوابند ,من وتوتاصبح بیدارمیمونیم😊
بچه ها خیلی زود خوابیدند ومنم قهوه به دست امدم کنار ناریه که دوباره توفکربود,قهوه را گرفتم طرفش که گفت:سلما,یه سوال ازت میپرسم دوست دارم راستش رابگی,برام خیلی مهمه خیلی...اصلا هم نترس ,من نه جاسوسم که میزان ارادتت به داعش راگزارش کنم ونه اینکه اگه بفهمم از داعش نفرت داری,بخوام کلکت رابکنم ,من فقط میخوام واقعیت رابگی...
بانگرانی گفتم:بپرس جواب میدم..
ناریه:توبه دولت اسلامی اعتقاد داری؟؟بهشون وفاداری یا از سرناچاری یاترس و.. بهشون معتقدی؟؟
با خودم فکر کردم احتمالا ناریه برام فیلم بازی کرده که ازفرار اسیرا خبرنداره,الانم بهش گفتن که به من مشکوکن واین میخوادبااین سوال از زیرزبونم یه چیزایی بکشه بیرون بنابراین مصلحت دیدم و خیلی مطمین گفتم:ببین ناریه جان ،شوهر من از شهدای دولت هست گرچه من مثل شما در دولت اسلامی فعال نبودم اما ادامه دهنده راه ابوعماد هستم ودوست دارم مثل شما ترقی کنم وخدمت بنمایم...
ناریه متفکرانه سرش راتکان دادوگفت:که اینطور....منم تورا مثل خودم میکنم،اصلا یه ام فیصل دیگه....به زودی......
ازاین حرفش احساس بدی بهم دست داد ویک حس ناشناخته بهم میگفت همین الان ازناریه دور بشم.
ناریه:بزار بقیه ی سرگذشتم رابرات بگم ,حاضری؟
من:بله.. بله...البته.
ناریه:تااونجا گفتم که عدنان باحمله ی انتحاری خودش راکشت ,فرداصبحش پدرم به من زنگ زد وگفت که ابوعدنان کلی خط ونشان کشیده وگفته تاخون ناریه رانریزد ارام نمینشیند,چون پیوستنش به داعش رااز چشم تومیدانند وازاین بدتر فکرمیکنند که توترغیبش کردی تا کمربند انفجاری به خودش ببندد.....پدرم خیلی سفارش کرد که مراقب خودم باشم وهشدار داد که احتمال قوی ابوعدنان افرادی را میفرستد تا من رابکشند.
درست ازوقت مردن عدنان انگار ارامش من هم مرد مدام میترسیدم که کسی تعقیبم کند واینقدرهول هراس داشتم که حتی ازسایه ی خودم هم میترسیدم تااینکه...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۴ 🎬
تااینکه یک روز ازماموریت امربه معروف برمیگشتم ،به من حمله شد منتها,حمله شان نافرجام بود وتیرازبغل گوشم رد شد ومجاهدینی که همراهم بودند ,سریع ازمهلکه دورم کردند واین اتفاق همزمان با ورود داعش به عراق برام افتاد،من ازترس اینکه دوباره مورد حمله قراربگیرم,مجبورشدم تقاضای انتقال ازسوریه به عراق بدهم,فکرمیکردم که دراینجا درامنیت هستم ولی متوجه شدم ابوعدنان تا جسم بی جان من رانبینه وخون من رانریزه آرام نمینشینه.من همه ی اینها را ازچشم داعش میدونم,لعنت به دولت اسلامی عراق وشام,لعنت به مولویهای داعشی,لعنت به من که چشم بسته خودم راانداختم داخل اتش....اهی کشید وگفت:بهترین راه رفتن ازاین مهلکه است,ترک این دولت خبیث است,دیگه طاقت ندارم....
چندوقت پیش مدارک جعلی برای خودم وفیصل جورکردم،اینقدر پول از دولت اسلامی به جیب زدم وخون بهای عدنان هم روش که تااخرعمر خودم وفیصل راحت میتونیم زندگی کنیم.
چندروز پیش بهم خبردادند که یک هلیکوپتربزرگ برای جابه جای افراد، قراره از موصل به سمت ترکیه پرواز کند واینقدر این درو ان در زدم تا یه جاهم برای من فیصل بازکنند وما باگذرنامه ومدارک جعلی ونام مستعارازاینجا فرارمیکنیم وارزوی کشتن خودم رابردل ابوعدنان میگذارم وبا دستش زد روی شانه ام وگفت:سلما جان گفتم مهمونتم،فردا شب این موقع من اینجا نیستم ,طوری برنامه ریختم که.....هیچی بماند...
ذهنم درگیرشد,اگر ناریه برود من چکارکنم؟قول داده بود برام مدارک شناسایی جورکند,کاش باطارق رفته بودم فوقش کشته میشدم امااینجا......
ناریه:چیه سلما,رفتی توفکر؟ناراحت شدی که من میرم؟
من:اره خیلی,اخه من تنها چکارکنم؟؟
ناریه خنده ای بلندکردوگفت:فکر توهم کردم،فردا قبل از رفتن مدارک تووعماد را توبغلت میزارم ,اول تورا راهی میکنم وبعدخودم میرم..
باخودم فکرکردم,من را راهی میکنه؟؟!!اخه کجا؟؟منظورش چیه؟؟؟
ناریه بلند شد وگفت:برو بخواب من هم میرم ببینم اسرای فراری را گرفتند یانه؟
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مبهوت شدن داوران برنامه محفل از کودک کمتوان ذهنی که حافظ کل قرآن شد
دو آرزو به دلِ مادر جوانش ماند
کفن برای حسینو حرم برای حسن
#دوشنبههای_امامحسنی
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🤍🔹
👈🏻نماز شب هم اگه نخوندی اشکال نداره
حداقل این کار رو انجام بده!
🔴 راهِ رسیدن به خدا
✍ قرآن کریم میفرماید: هر خانهای رو از دَرش وارد بشید..🏠
👈 کنایه از اینکه هر کاری راهی داره، و باید از راهش وارد بشید...
✔ چه در مسائل دنیائی، و چه در مسائل معنوی و آخرتی.
وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوٰابِهٰا. (بقره/۱۸۹)
💢 به هر خانهای، از درِ آن خانه وارد شوید.
✴️ امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: "منظور از این آیه، این است که هر کاری را از راهش وارد شوید".
📚 تفسیر برهان، ج۱، ص ۱۹۰.
☝️ حالا اگه کسی میخواد
به خدا برسه...
به قرآن برسه...📖
به سعادت برسه...🌈
⁉️ راهش چیه؟
روایات زیادی از اهلبیت داریم که فرمودند:
🌴نَحْنُ بَابُ اللهِ🌴
👈 یعنی راهِ رسیدن به خدا، ما #اهلبیت هستیم.
☝️ برای نمونه فقط یه دونه از این روایتها رو ببینید:
🔸 اصبغ ابن نُباته میگوید خدمت امیرالمومنین نشسته بودیم که یک نفر از معنای این آیه سوال کرد. حضرت علی (ع) فرمود:
⚡️ نَحْنُ الْبُیُوتُ الَّتِی أَمَرَ اللهُ أَنْ یُؤْتَی مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اللهِ وَ بُیُوتُهُ الَّتِی یُؤْتَی مِنْهُ، فَمَنْ بَایَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا.
👈 ما اهلبیت آن خانههایی هستیم که خدا امر کرده است از درِ آن وارد شوید. ما اهلبیت «باب الله» هستیم. هر کس با ما بیعت کند و به ولایت ما اقرار کند، از درِ این خانه وارد شده است، و هر کس مخالفت ما را کند، و دیگران را بر ما برتری دهد، به بیراهه رفته است.
📚 احتجاج الطبرسیّ: ۱۲۱.
☝️ این حدیث معروف پیغمبر (ص) هم اشاره به همین مطلب داره:
⚡️ أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا.
👈 "من شهر علم هستم، و علی (ع) درِ ورودی به این شهر است".
☝️ و در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:
⚡️ مَنْ ارادَ اللهَ بَدَءَ بِکُمْ...
⚡️ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ...
👈 هر کس اراده کند به خدا برسد، باید ابتدا از شما #اهلبیت شروع کند.
👈 و هر کس قصد کند به خدا برسد، باید اوّل به شما #اهلبیت توجّه کند....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥گناه رو با گناه مقایسه نکُن...!
_چیزی که خدا دوست ندارد فرقی نمی کنه
مقایسه گناه با گناه، کارِ شیطان است🔥
.
#نمازشب
🍃مرحوم ایت الله میرزا عبدالکریم حق شناس رحمت الله علیه :
خدای متعال در#سحرها به قلب های شما نظر می کند
با#نمازشب شما رانورانی ومنور می کند
پروردگار با#نمازشب عمر شما راطولانی می کند
دیگر اینکه #نمازشب چراغ قبر شماست
ازاین ها گذشته رزق فردای شما را می رساند
التماسدعا
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بارالها...
💫بر عزیزانم
🌸آنگونه تقدیر کن:
💫تاهمواره
🌸زیستن شان از سر ذوق
💫خندیدن شان از ته دل
🌸وگریستن شان
💫از سر شـوق باشـد..
🌸آمین....🙏🙏
🌸شبتون بخیر
در پناه خدای مهربون 💫
🌸🍃
خلاصه توصیه ها پیرامون شب وداع با ماه مبارک:
1⃣ ایام و ماه های سال نیز مانند همه موجودات عالم عقل و شعور دارند و شاهد بر اعمال انسانها هستند و در قیامت بر له یا علیه افراد گواهی میدهند.
طی دستورات رؤیت هلال ماه رمضان گذشت که از قبل به استقبال این ماه برویم و از خداوند درخواست نماییم که ماه رمضان را برای ما ماه امنیت و سلامت قرار دهد و ما را میزبانانی اهل برای این ماه قرار دهد. و لذا مرحوم سید توصیه میکند که اگر جزو کسانی هستیم که با این ماه مبارک همراه بودهایم، در شب آخر ماه مانند دو رفیق شفیق که قصد جدا شدن از یکدیگر را دارند، با اندوه و حزن با ماه رمضان وداع کنیم و با زبان حال و قال از این ماه مبارک جدا شویم که چه بسا دیدار بعدی به قیامت بیفتد.
2⃣ همان طور که اغلب اعمال ماه مبارک در شبهای آن است، وقت خداحافظی با این ماه عزیز نیز در شب آخر است و نه روز آخر؛ چنانکه در روایت منقول در اقبال نیز تصریح بر این مطلب شده است.
3⃣ مرحوم سید در اقبال با اشک و سوز توصیه میکند که در عصر روز آخر ماه صیام چه خوب است که سالکین به مکان خلوتی بروند و مانند مصیبت زدگان بر خاک بنشینند و به افق خورشید که خبر از آخرین لحظات غروب این میهمان عزیز میدهد بنگرند و به محاسبه خود در این ماه گرانقدر بپردازند، که چگونه به برکت این میهمان، در بارگاه ضیافت الهی بار داده شدند و چگونه اکنون خارج میشوند و تا چه حد قدر این نعمت را پاس داشته اند و حریم میهمان الهی را حفظ کرده اند؟
4⃣ در پایان روز نیز که لحظه بسته شدن نامه اعمال در ماه مبارک است، در اضطراب و تشویش باشد که چگونه اعمال او به محضر امام عصر(عج) عرضه میشود، و با اشک و سوز دست توسل به محضر مبارکش بلند کند تا بلکه نواقص او را با رأفت و رحمت در پیشگاه حق جبران نمایند و اعمال او را بدون کاستی به محضر پروردگار عرضه کنند و طومار او جزو روزهداران حقیقی بسته شود.
و لذا جمال السالکین در مراقبات توصیه مینمایند که بهتر است در هنگام غروب آفتابِ روز آخر ماه صیام تا هنگام مغرب در سجده باشد و اذکار استغفاری را زمزمه کند و اشک بریزد تا ماه رمضان او با سجده و شکم گرسنه که بهترین حالات عبد است خاتمه یابد و در این حال به عید اعظم الهی وارد شود تا در خانه کرم و جلالت حضرتش بار یابد. سالک در این لحظات از محضر مبارک ولی عصر(عج) تقاضا کند که اعمال او را به امانت بپذیرند و هم ایشان به درگاه حق عرضه نمایند تا نواقص آن به کرم مولایمان جبران شود.
5⃣ به یاد کلام رسول خدا(ص) بیفتد که در شب اول این ماه عزیز فرمود : خداوند نیامرزد کسی را که از ماه رمضان خارج شود و هنوز در نامه عمل او گناهی ثبت است و مورد مغفرت الهی واقع نشده است. و انسان در این حال مضطربانه آیه «ءأَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ» را بخواند و بر سوء حال خود بگرید و از خداوند طلب رفع غم نماید.
6⃣ در شب آخر تأسی به امام سجاد(ع) نماید و مظالم عِرضی و مالی عباد را ببخشد و به درگاه پروردگار عرضه بدارد: «بار الها، من از همه مظالم بندگانت که بر عهده آنان بود گذشتم، تو نیز کریمانه از مظالم بی شمار من بگذر.» و در این امر آنچنان مُصرّ و مطمئن باشد که جواب مثبت را از خداوند رئوف بگیرد. و علامت قبولی اعمال ظهور صفات متقین و خاشعین در ظاهر و باطن او است.
به نقل از: جزوه ادب حضور ، استاد محمد تقی فیاض بخش، دفتر سوم (ماه رمضان)، با تلخیص