eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.5هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
زن، زندگی، آزادی قسمت پنجاه و نهم: می خواستم حرفی بزنم که کریستا باز به سمتم حمله کرد ، انگار این موجود وحشی اون کریستایی که صبح دیده بودم نبود. دست هاش را مثل چنگال یک عقاب گرفته بود و مدام به من چنگ می انداخت و میگفت: دیگه از این غلطا نکن، نکن، نکن.. خودم را کشان کشان به طرف میز و صندلی ها کشاندم و در پناه یکی از صندلی ها نشستم، دست هام را روی سرم قرار دادم و گفتم: باشه...نماز نمی خونم ، از این اتاق برو‌بیرون... کریستا با شنیدن این حرف خرناس دیگه ای کشید و عقب عقب بیرون رفت. دست به صندلی گرفتم و از جا بلند شدم، سوزشی شدید در ساق پای راستم پیچید، لنگ‌لنگان به طرف در رفتم و در اتاق را بستم. پشتم را به در کردم و همانطور اشک میریختم اطراف را نگاهی انداختم و تازه متوجه شدم که زهرا هم بیدار است و با نگاه معصوم و کودکانه اش به من خیره شده.. با پشت دست اشک هام را پاک کردم و در حالیکه لبخندی ساختگی روی لبم نشانده بودم به سمت زهرا رفتم. روی تخت نشستم و زهرا را در آغوش گرفتم و‌گفتم: می خواستم نماز بخونم ، اما کریستا نگذاشت. زهرا بدون هیچ‌حرفی در آغوشم آرام گرفت و دوباره به خواب رفت، انگار مدتی که اسیر بوده خواب درستی نداشته و اینک آغوش منه بی پناه، پناه این دخترک بی گناه شده.. زهرا خواب رفت ، او را روی تخت گذاشتم و به سمت تخت خودم رفتم، در فضای نیمه تاریک اتاق ، دست بردم و قلب کوچک طلایی را که الی بهم داده بود ، از زیر تشک تخت بیرون آوردم و‌داخل مشتم گرفتم و مشتم را روی قلبم گذاشتم. بالاخره روزی دیگر شروع شد، رغبت نداشتم بیرون برم، اما باید میرفتم، باید راه فراری پیدا میکردم، هرچند که واقعا امیدی به فرار نداشتم. باید بیرون اتاق میرفتم تا خوراکی برای زهرا ردیف کنم، خوب میدانستم اگر کل روز را از اتاق بیرون نریم، کریستا سراغی از ما نمیگیرید، حداقل برای آوردن خوردنی و.. اصلا به فکر ما نیست. زهرا را بردم دسشویی و آبی به سر و روش زدم و آوردمش داخل اتاق و گفتم: عزیزم ، همین جا باش تا من برم از آشپزخونه یه چیزی برای خوردن برات بیارم. زهرا دستم را چسپید و گفت: منم میام.. اما من چون میترسیدم شاید اون بیرون ، با صحنهٔ خوبی مواجه نشم، اجازه ندادم زهرا بیاد و از طرفی میخواستم ، حواسم جمع اطرافم باشه تا شاید بتونم سر از چیزهایی در بیارم و اگر زهرا میومد بیرون ،میبایست حواسم پی اون باشه. زهرا هم قبول کرد. قبل از بیرون رفتن، از داخل چمدانم ، عروسک کوچکی که یادگار چندسال پیش و هدیه مادرم به من بود و من خیلی دوستش داشتم و برای یادگاری همراهم اورده بودمش. عروسکی بافتنی که مامان خودش بافته بود، با موهای سیاه و صورتی سفید و لباس صورتی که همیشه به من لبخند میزد و من اسمش را دریا گذاشته بودم ، چون چشمهای دکمه ای آبی رنگش منو یاد دریا می انداخت. دریا را به زهرا دادم و گفتم: بگیر عزیزم، این اسمش دریاست ، مال تو باشه اما الان که مال تو هست هر چی دوست داری صداش کن.. زهرا لبخند صداداری زد و با خوشحالی عروسک را از من گرفت. این اولین بار بود میدیدم این دخترک میخنده، انگار با خنده اش تمام دنیا را به من دادند. بوسه ای از گونهٔ زهرا گرفتم و از جا بلند شدم و از اتاق بیرون آمدم. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
زن،زندگی، آزادی قسمت شصت: وارد هال شدم، خبری از کریستا نبود، به سمت آشپزخانه رفتم و در یخچال را باز کردم. یخچالی که بالاش یه در کوچک داشت و فریزر محسوب میشد، در فریزر را باز کردم، گوشت قرمز بود اما من نمی دونستم گوشت چی هست و نمی خواستم دست به گوشت حرام بزنم، اینا که ذبح شرعی سرشون نمیشد و گوشت خوک و‌گوسفند هم براشون یه حکم را داشت. پس دست بردم گوشت ماهی را برداشتم. پاکت گوشت را که چند تکه یود و اندازه من و زهرا میشد را داخل ماهی تابه گذاشتم تا یخش باز بشه و دنبال برنج بودم، اما هر چه کابینت ها را جستجو کردم نبود. درب قهوه ای رنگ آخرین کابینت پایین را بستم که متوجه حضور کریستا شدم. کریستا بالای سرم ایستاده بود و همانطور خیره در چشمام بود گفت: دنبال چی هستی؟ از جا بلند شدم، صورت به صورتش ایستادم و زل زدم توی چشماش و گفتم: دنبال برنج هستم، می خوام برای اون بچه یه غذا درست کنم. کریستا نگاهی داخل ماهی تابه کرد و گفت: اینجا برنج نداریم، برای اون بچه هم نمی خواد چیزی ببری، اون نباید گوشت بخوره، این یک وعده را باید غذای خاصی بهش بدم. خواستی برای خودت درست کن.. با این حرف کریستا پشتم یخ کرد..یعنی چه؟! چه غذای خاصی؟ چرا زهرا نباید گوشت بخوره؟! نکنه نقشه ای.. یکدفعه فکری از ذهنم و گذشت و با مِن و من گفتم: اون دخترا...چی شدن؟! کریستا نگاه بی روحی به من کرد و‌گفت: هر دوتاشون مردن...مردن...میفهمی؟! بغضی سنگین گلوم را چنگ میزد، بدون اینکه حرفی بزنم راه رفتن به اتاق را در پیش گرفتم. کریستا پشت سرم صدا زد:چی شد؟! غذا درست نمی کنی؟! جوابی بهش ندادم و وارد اتاق شدم. در اتاق را بستم و پشتم را به در چسپوندم، هر وی بیشتر فکر میکردم، زانوهام شل تر میشد، پشت در زانو زدم. سرم را روی زانوهام گذاشتم و اشکهام جاری شد. یه حس بهم نهیب میزد ، اتفاقی در پیش هست، یه اتفاق شوم که قراره دامن زهرا این دخترک معصوم و زیبا را بگیره و نمی دونستم چکار کنم ،اصلا هیچ‌کاری نبود که بتونم انجام بدم که جون زهرا را نجات بدم. همانطور که گریه می کردم یکدفعه به ذهنم رسید... آره خودش بود...وقتی اینا اینقدر وحشی هستن ،چرا من مقابله به مثل نکنم...مگه حفظ جان واجب نیست؟! باید یه کاری میکردم. با دست های کوچک زهرا که روی شانه ام نشست به خود آمدم ... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
تاثیرِ اشک و گریه برایم چه میشود؟ این اربعین... وَ اینکه بیایم چه میشود؟ "زهراست" روضه خوانِ" شبِ جمعهٔ" حرم حالا بگو که "کرب وبلایم" چه میشود؟ 🏴 🌺 🌸🍃
❇️ برای زیارت حسین(ع) از یکدیگر سبقت بگیرید! ✅ امام صادق(ع): ▫️ ... پس زیارت حسین(ع) را ترک نکنید تا خداوند، عمرهایتان را طولانى و روزى‏‌هایتان را زیاد کند، و هرگاه زیارت او را ترک نمودید، خداوند از عمرهایتان و روزى‏‌هایتان مى‏‌کاهد. پس در زیارتش از یکدیگر سبقت بگیرید(در کمیت و کیفیت) و آن را ترک نکنید که حسین(ع) نزد خدا و رسولش و فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) شهادت می‌دهد که زائرش بوده‌اید. ...بنابراین، زیارت او را ترک نکنید تا خداوند، عمرهایتان را طولانى و روزى‏‌هایتان را زیاد کند، و هرگاه زیارت او را ترک نمودید، خداوند از عمرهایتان و روزى‏‌هایتان مى‏‌کاهد. پس در زیارتش از یکدیگر سبقت بگیرید و آن را ترک نکنید که حسین(ع) نزد خدا و رسولش و فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) شهادت می‌دهد که زائرش بوده‌اید. ⬅️ تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه۴۳ 🏷 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 تنها چیزی که از فردا میدانم 💫این است که 🌸خدا قبل از خورشید بیدار است 🌸از او میخواهم که 💫قبل از همه در کنار تو باشد 🌸و راه را برایت هموار کند 🌸 فردایتان سپید 💫و شبتان پر ستـاره 🌸🍃
خودشکنی با پیاده روی اربعین یکی از ابعاد خوب پیاده‌روی البته به شرطی که آدم مراقبت داشته باشد، این است که بُعد حیوانی آدم را می‌شکند. خوابیدن روی خاک‌ها در بیابان با لباس‌های خاک آلود، آب خوردن از لیوان‌های دهان خورده که چه بسا دهان امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به این لیوان‌ها رسیده، نشستن بر سر سفره موکب‌های ورشکسته، شستن پای زوار امام حسین (علیه‌السلام)، واکس زدن کفش‌ها و ماساژ دادن، مصادیق خودشکنی در پیاده روی اربعین است. و این خود شکستن ها و انکسار و تواضع خیلی زیبا است. این مسیر، مسیر انسان سازیست، و آدمی تربیت می‌کند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌خواهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از عجایب این سفر برای من اینها هستن. الان که این فیلم رو میگیرم ساعت دو ظهر هست و حرارت به بیشترین حد خودش رسیده کسی تو جاده نیست و اگر هم هست داره دنبال یه جای خنک میگرده تا پناه ببره توی این دمای هوا فقط اگر بخوای با یه تیشرت وایسی تو سایه و پیاده روی نکنی و باری حمل نکنی بازم طاقتت تموم میشه چون هوا مثل کوره است حتی تو سایه. اما اینها رسما دارن پیاده روی میکنن اونها عمدا توی این تایم پیاده روی میکنن. به جورایی پیاده روی همه ی مارو به سخره میگیرن منو یاد حسین رضازاده میندازن زمانی که تو اون مسابقات رکورد دنیا رو زد خیلی زیاد وزنه رو‌ بالا نگه داشت و زیر وزنه کلی خندید در واقع به کسایی که وزنه های کمتر از اونو نتونستن حتی یک ثانیه نگه دارن می‌خندید اینها هم عمدا اینطور میرن تا به ما بفهمونن پیاده روی ماها بچه بازیه.... اصلش اینه.
4_6019572441175560334.mp3
22.2M
که مرا خوانده‌ای... # داستانِ زیارت اربعین سه جوان دانشجو 🎧 فصل دوم: توشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک نمونه از صندوق 🟩 امام حسين عليه‌السّلام كه در خانه عراقى‌ها هست و در طول سال پول‌هاى خودشون رو در اين صندوق می‌ندازند تا براى اربعين و پذيرايى و اطعام زائران حسینی صرف کنند. .
میگویند: هوا گرم است، نروید. پس گرمای عشقِ علیﷺ و فرزندانش را در قلب‌هایمان ندیده‌اید...!🚩
. ❌مرغ همسایه غازه و برای خوردن غاز باید گرین کارت از همسایه گرفت 1️⃣ خوبه ما ایرانی‌ها ارزش پولمون کمه، 🪞ولی میوه سبد سبد می‌خریم! 🔺اون غربیها ارزش پولشون زیاده، 🪞 ولی میوه یه دونه یه دونه یا یه قاچ، یه قاچ می‌خرند! 2️⃣ما ارزش پولمون کمه، برنج گونی گونی می‌خریم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، برنج یه کیلو یه کیلو می‌خرند 3️⃣ما ارزش پولمون کمه، عروسی‌هامون در تالار با مهمون‌های بسیار زیاد 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، مراسم عروسی را در کلیسا با پدر مادر عروس و داماد 4️⃣ما ارزش پولمون کمه، توی خونه‌هامون ، فرش موکت و مبل، لوازم خانگی درجه یک داریم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، فقط مبل دارن با لوازم خانگی تک نفره قدیمی! 5️⃣ ما ارزش پولمون کمه، از مهمون با پلو کباب، چنجه، جوجه، تنقلات، میوه، پذیرایی می‌کنیم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، از مهمونشون با یه چای یا قهوه پذیرایی می‌کنند! 6️⃣ما ارزش پولمون کمه، فرزندامون را با جهیزیه کامل خونه بخت می‌فرستیم! 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، عروس، داماد با یه ساک دستی 🧰 لباس، خونه بخت می‌رن! 7️⃣ما ارزش پولمون کمه، همه زنان دستبد، گردنبند، گوشواره و انگشتر طلا دارند 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، ولی زنان غربی زیورآلات طلا ندارند! 8️⃣ ما ارزش پولمون کمه، از پیر و جوون بینی و لب و گونه و...عمل می‌کنند 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، پول برای این کارا را نمی‌دن! 9️⃣ ما ارزش پولمون کمه برا همین اکثراً تعطیلی‌ها را به مسافرتیم و سفرهای سیاحتی، تور و زیارتی و پارک و.... و تو دنیا از،لحاظ تردد و مسافرت مقام ا ل را داریم.... 🔺اونا ارزش پولشون زیاده، و مسافرتهاشون سالی ماهی.... 🔟ما ارزش پولمون کمه، در مصرف، دارو، مواد آرایشی، برق، آب بنزین، عمل‌های زیبایی، رتبه اولیم 🔺اونا ارزش پولشون زیاده، در این موارد در رتبه آخرند و... خوش بحالشون که ارزش پولشون بالاست یا خوش بحالمون که کیفیت زندگمون بالاست اینقدر تحت تأثیر القائات احساس بدبختی نباشیم زنده باد ایران و ایرانی واقعیت غرب هر آنچه که، از پشت پرده غرب باید بدانیم!! 🌸 🇮🇷 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک‌نمونه‌ی دیگر از جامعه‌ی مذهبی😎 سنگ مزار فاتحه خوان ۱۸۰ میلیون تومان؛ داداش ۱۸ بده، ما خودمون یه ماه تو‌کانال دسته جمعی براش فاتحه میخونیم🤣 ✔️
ّ༻﷽༺ سلام اربابم✋🌸 قلبم فقط براے حسین بن فاطمہ است مجنون کربلاے حسین بن فاطمہ است این آتشے که در جگرم شعلہ مےکشد از برکت عزاےحسین بن فاطمہ است
سلام امام زمانم✋🌸 مگر می‌شود ما شما را داشته باشیم و اینهمه اسیر در گرداب غم باشیم؟ ... مگر می‌شود طبیبی مثل شما باشد و ما در چنگال بی رحم بیماری ، دست و پا بزنیم ؟ ... مگر می‌شود پدرے چون شما داشته باشیم و اینهمه بی کس و تنها باشیم ؟ ... شما نجاتمان می‌دهید ، درمانمان می‌کنید ، حیاتمان می‌بخشید ... به همین زودے .... به همین نزدیکی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معبودِ زیبای من روزهای زندگی ام را که مرور میکنم لابه لای خاطراتم فقط معرفتت را میبینم تنها تو کنارِ من ماندی هر ثانیه ام تکرار توست...وقتی نگذاشتی لحظه ای تنها بمانم چگونه بی یاد تو زندگی کنم ؟؟؟ ماندی دردهایم را قسمت کردی،،لحظه هایم را  ساختی،، بودنت رنگ عشقی بر بوم دلم پاشید و ماندنت باران عاشقی بر کوچه پس کوچه های هستی من هم میمانم ،، هر لحظه به یادت و شکرگزار نعمت هایت هستم هر چقدر زندگی به من سخت بگیرد کم نمیاورم ،، با تمام وجودم به تو اعتماد دارم ،، میدانم مثل همیشه در کنارم هستی و بهترینها را برایم در نظر داری من به لطف و مهربانیت ایمان دارم جانِ جانان هزاران بار شکرت که هستی
👈 ما نقاشِ زندگی خود هستیم پس زندگیمان را بسیااااار زیبا نقاشی کنیم 👈 امروز روز نویی است پس ما هم آدم نویی شیم از گذشته رها هرچه بوده، از آینده جدا هرچه خواهد شد. 👈 امروز را زندگی کنیم ،، همان کسی باشیم که یک عمر آرزوی بودنش را در سر داشتیم 👈 از آنچه ما را آزار میدهد جدا شیم، از آنچه ما را دلگیر می‌کند رها شیم. دستِ دلمان را بگیریم و به هرچه نگرانمان می‌کند بی اعتنا شیم 👈 تنها به امید آنچه امیدمان می‌دهد رو کنیم به آنکه به ما پروبال می‌دهد خو کنیم، سیاهی لشگرهای زندگیمون رو کنار بگذاریم 👈 نقش اول زندگیمون خودمان هستیم در ایفای یک نقش واقعی نیک بدرخشیم برای خودمان و بودنمان جشن بگیریم ☺️ امروز روز نویی است امروز را در صحنه زندگی بدرخشیم☺️ 😊روزتون پُر از اتفاقهای خوب وقشنگ😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به کسانی که با همه گرفتاریها حالشون خوب خوبه.. پر از انرژی مثبتند غمهاشونو تبادل نمی‌کنند ولی تا دلتون بخواد لبخند هدیه می کنند تقدیم به شما دوستان خوبم صبح زیباتون بخیر و نیکی 🌷روز زیبا تون پر از شادی 🌸🍃
سلام_روزتون_پر خير و بركت ☕ 🌷 😊 به چهارشنبه خوش آمدید امیدوارم روزتون بانشاط🌷🍃 لبتون پر از تبسم😊 قلب تون پراز نـور🌷🍃 روزگارتـون شـیرین و نعمت های🌷🍃 الهی نصیبتون باد🙏😊 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 چهارشنبه 🌷مرداد ماهتون 🎈پر برکت و لحظه هاتون آرام 🌷روز تون پر از محبت 🎈سهم امروزتون خوبی 🌷سهم زندگیتون عشق 🎈سهم قلبتون مهربونی 🌷سهم چشمتون زیبایی 🎈سهم عمرتون عزت 🌷امروزتون زیبا و در پناه خدا 🌸🍃
🌷آخرین ‌چهارشنبه 🌼مرداد ماهتون عالی 🌷امروزتان شاد و زیبا 🌼لحظه هایتان سرشار 🌷از آرامش و دلخوشی 🌼امیدوارم امروز خدا 🌼زندگی پراز عشـق 🌷روزی فراوان ، لبی خندان 🌼و دلی مهربون براتون رقم بزنه 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوجه کباب با مرینیت مخصوص 😋🤤 Grilled chicken with a special recipe😋 مواد اولیه : ۳عدد سینه مرغ متوسط زغفران پیاز فلفل دلمه رب گوجه ماست ایسلندی نمک فلفل سیاه پودر پاپریکا زردچوبه پودر سیر روغن زیتون گوجه و فلفل دلمه برای کبابی برنج آب نمک
32.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نان سیر خوشمزه با مواد میانی دلخواه 🥰 نکات و دستور کامل این نان سیر و چندین مدل دیگه دسر و غذا و کیک و فینگر فود رو به صورت دقیق و حرفه ای از صفحه ندا جان میتونید ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شامی بابلی 🌱😋🌯 Schnitzel (Babylonian dinner is one of the famous dishes of Iran and Mazandaran province مواد اولیه : گوشت گوسفند لپه سیب زمینی جعفری سیر سبز سبزیجات معطر شمالی زلنگ اناریجه گردو پیاز نمک فلفل سیاه زردچوبه تخم مرغ