eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان‌ فراموش نشه🍀 ♨️چاره همه مشکلات ما توسل به امام زمان(عجل‌الله) است... 🔸خداوند به صورت ویژه محبین به اهل بیت(علیهم‌السلام) را دوست دارد و نسبت به آنها محبت دارد ،باید تصمیم بگیریم که خالص باشیم و اهل خلوص باشیم تا نزد خداوند محبوب‌تر شویم. 🔸امام زمان عجل الله از کسی غافل نیستند هر آنچه انجام می‌دهیم می دانند و می‌بینند چرا که ایشان نماینده خداوند متعال در عالم وجود هستند، توسل به ایشان را نباید فراموش کنیم که چاره حل مشکلات همه ما توسل به امام زمان است! خواندن حدیث کساء پس از نماز امام زمان در شب جمعه و توسل به ایشان و حضرت زهرا سلام الله علیها برای برآورده شدن حاجات و رفع مشکلات بسیار مجرب است. ✍️ آیت الله ناصری دولت آبادی رحمة الله علیه
🌱چشمان تو پایان پریشانی هاست دست تو کلید قفل زندانی هاست... 🌱ای یوسف گمگشته کجایی برگرد!؟ دیدارِ تو آرزویِ کنعانی هاست... ♥ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔹پيامبر (صلوات الله علیه وآله وسلم) فرموده ‏اند: ‏ مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. هر كس نماز عشاء و نماز صبح را با جماعت بگزارد، در پناه خداى عزوجل قرار مى ‏گيرد. 📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج‏۲ ؛ص ۳۳۵
🍀صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان‌ فراموش نشه🍀 سلام ❓️چربی پوست صورت که چربی طبیعی هست در بعضی افراد پوست چرب و در بعضی افراد مختلط یعنی بخشی از صورت خشک بخشی دیگر صورت مثل چانه و بینی چرب ایا اینگونه چربیها که دست میزنیم چربیش توی دست حس میشه برای وضو اشکال داره؟ مرجع رهبر سلام ✅️ خیر چربی سر و صورت مانع از وضو یا غسل نیست.
🍀صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان‌ فراموش نشه🍀 💠 احـکام آرایش 💠 ❓️آیا کسب درآمد از طریق کاشت مژه و ناخن، ایراد دارد؟
آفتاب آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
32.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید همگی مبارک باشد ✅سرود زیبای عربی در مدح پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم... اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم والعن أعدائهم أجمعین
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_شصت_هشتم🎬: یوسف برای بنیامین گفت که قرار است چگونه او را
🎬: برادران که ادعای اسوه بودن داشتند و همیشه متکبرانه از موضع بالا صحبت می کردند و به نوعی فخر فروشی می کردند که انجار کسی به گرد پای آنان نمیرسد در آن موقعیت که بنیامین توسط مأموران حکومت مصر به اتهام دزدی دستگیر شده بود، مجبور به پذیرش شکست شدند و در این موضوع مستاصل شدند، آنها به پدرشان قول داده بودند و اینبار نمی خواستند بد قولی کنند پس به شور نشستند و تصمیم گرفتند که به عزیز مصر پیشنهاد کنند یکی از آنها و حتی چند نفر از آنان را به جای بنیامین در زندان کنند اما بنیامین را آزاد کنند، آنها به معنای واقعی شکستند و شکست خوردند. یوسف این شکست را تبدیل به راه هدایت آنان کرد. وقتی آنان به نزد عزیز مصر آمدند و پیشنهادشان را دادند، یوسف در جواب درخواست برادران برای بازداشت یکی از آنان به جای بنیامین گفت: پناه بر خدا از اینکه ظلم کنم و فرد دیگری را به جای گناهکار مجازات کنم و شما از من نخواهید که بر خلاف عدالت کاری کنم و بیگناهی را در بند نمایم و گنهکاری را رها کنم. برادران ناامید شدند و برای مذاکره دوباره به ه گوشه ای رفتند، اما این مذاکره رنگ و بویی دیگر داشت و برخلاف مذاکره قبلی که در حال عناد بودند، حالا در حال انکسار قرار داشتند برادر بزرگترشان، لاوی همانی که مانع کشتن یوسف شد و پیشنهاد در چاه انداختن را مطرح کرد با حالتی که همه را به تفکر می انداخت، گفت: آیا میثاق خود با پدر را فراموش کرده اید؟! آیا به خاطر نمی آورید پدر چه گفت و چه شرط کرد؟ در ماجرای یوسف هم ما گناه کردیم، شما را نمی دانم اما من روی بازگشت به کنعان را ندارم و همین جا میمانم، شما بازگردید و به پدر بگویید بنیامین سرقت کرده است، ما شهادت می دهیم و اگر نپذیرفت، بگویید از کاروانیان و مردم مصر جویا شود. و این حرکت لاوی، نوید هدایتی دیگر را می داد، گویی او هم می خواست به نوعی خود را پاک کند و از گناهی که در حق ولیّ خدا کرده بود توبه نماید و در دل آرزو می کرد کاش یوسف اینک بود و عذر خواهی و توبه او را می شنید و عمق ندامت او را می دید. کاروان پسران یعقوب که از کاروان مردم کنعان عقب مانده بودند، بدون بنیامین و لاوی سفرشان را شروع کردند، آنان با دلی شکسته به راه افتادند و راست است که می گویند هر چه بشکند از قیمت می افتد و اما دلی که به درگاه بشکند، ارزش پیدا می کند و همین باعث شد تا برادران یوسف کم کم به فکر توبه از کاری که سالها پیش در حق یوسف کرده بودند بیافتند. ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: برادران بعد از بازگشت از مصر با سری افکنده و چهره ای نادم، ماجرا را برای پدر بیان کردند، آنها توقع داشتند که یعقوب نبی سخنانشان را صادقانه بداند و حرفشان را بپذیرد، چرا که اینبار دروغ و دغلی در بین نبود. اما حضرت یعقوب حرف آنها را نپذیرفت و فرمود: ای پسران! نفس شما این امر را برای شما زینت داده است تا انجامش آسان شود، من بدون شکوه و شکایت صبر میکنم و این سخنان شما را نخواهم پذیرفت. برادران، این جا برخلاف ماجرای یوسف راست میگفتند و شاهد هم داشتند اما باز یعقوب ادعای آنان را نپذیرفت حضرت یعقوب دو دلیل برای نپذیرفتن ادعای آنان داشت اول آنکه زمانی که مصریان بنیامین را متهم کردند بجای دفاع از برادر،از یوسف و بنیامین بد گفتند. دوم اینکه گناهی که در ابتدا انجام داده بودند، علت اصلی این خجالت زدگی آنها در برابر پدر و خداوند بود و تمام این ماجراها معلولهایی بودند که به دنبال آن علت اصلی اتفاق می افتادند. سپس یعقوب از آنان کناره گرفت فرمود: وا اسفا از یوسف! خدایا به من صبری جمیل عنایت کند، خداوندا به درگاه تو پناه می آورم که تنها پناه درماندگانی و در حالی که از غصه لبریز بود، دو چشمش در شدت حزن از فراق ولی خدا سفید شد. دیگران با دیدن این حال او میگفتند: آن قدر از یوسف یاد میکنی تا سخت ناتوان شوی یا جانت را از دست بدهی اما برای یعقوب این حرفها پشیزی نمی ارزید چرا که جانش را بر سر مهر ولیّ خدا که گویی بر او اولی تر بود میداد و این گذشتن از جان برایش بسی شیرین بود. گشایش برای هر انسان از نقطه اوج اضطرار و عنانیت اتفاق می افتد و بزرگی او در مقابل خدا شروع می شود. در مورد حضرت یعقوب که عنانیت نداشت امتحان الهی از درجات صبر او بود، تمام توانش در صبر متوجه پروردگار و تمام غصه و شکایتش نزد خدا بود. یعقوب برای اطمینان از زنده بودن یوسف از خدا خواست ملک الموت بر او مجسم شود و از او پرسید: هنگام قبض روح، جمعی عمل می کنی یا فردی؟ او پاسخ داد: فردی، سپس پرسید: که آیا یوسف را قبض روح کرده ای؟ ملک الموت پاسخ داد: خیر. یعقوب فهمید که یوسف زنده است اما این موضوع را نمی توانست به کسی بگوید لذا به فرزندانش میگفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید. ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: یعقوب که از عالم غیب خبرهایی مبنی بر زنده ماندن یوسف گرفته بود با پشتوانه بر این علم به فرزندان خود دستور داد که: ای پسران! اگر از کار خود پشیمان هستید و درصدد جبران آن می باشید پس به مصر بازگردید و به تحسس یوسف و برادرش بنیامین بپردازند. تحسس به معنای حس کردن است. همانطور که کاملا مشخص و بدیهی ست، علت حواس ظاهری انسان حواس درونی اوست که به آن ها جهت میدهد. روح انسان که علت همه کنشهای جسمانی هم است، هم دارای حس است و با علم و تعلق روحی و تمرکز نسبت به موضوع ادراک میکند و این ادراک حواس باطنی سرانجام در حواس ظاهری آشکار میشود. در واقع تحسس مرتبه ای فوق از تجسس است که فقط اندام ظاهری را درگیر میکند. یعقوب برادران را ترک نکرد و با آنها با ناراحتی و عصابانیت سخن نگفت بلکه تلاش داشت راه رشد را برایشان بازکند و در نهایت آنها یعنی تحسس را پیش رویشان قرار داد. در این زمان به واسطه شکست در آنها حجابهای متراکم حسدها، کبرها و غرورها در حال از بین رفتن، بودند و پرده غیبت میان آنها و ولیّ خدا رقیق شده بود و امکان تحسس وجود داشت. حضرت یعقوب به فرزندان خود فرمود: فرزندانم! از رحمت پروردگار ناامید نشوید که بی شک ناامیدی از درگاه خداوند تیری نامرئی از جانب شیطان است و خود را معرض روح الله که از بین برنده حجاب های ظلمانی است قرار بدهید و به سوی خداوند گام بردارید همانا ناامیدی بدترین گناه است. برادران یوسف، طبق توصیه ی پدرشان به مصر بازگشتند و در مسیر مصر به خواسته پدر و حرف برادر بزرگشان فکر میکرند و طی این روند باعث نزدیک شدن آنان به خداوند و ظهور توبه و استغفار در وجودشان بود. روزها گذشت و آنها در راه مصر بودند و ذهنشان درگیر خطایی بود که چندین سال پیش انجام داده بودند و واقعا از صمیم قلب می خواستند که خداوند آنها را ببخشد و این نور امیدی بود که سرانجام این برادران از کبر و حسادت که خصوصیت بارز ابلیس بود دست بردارند و خاضعانه به درگاه خداوند باز گردند ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امروز را 🌸بی قضاوت تنها شاهد باش ✨هر رفتاری از دیگران ✨ ای دارد ✨شاید پر غصه.. ✨ناآگاهی ها را خرده مگیر ✨و مهربان باش...! 🌸 روزتون سرشار از 🌸 معجزه ی مهربانی
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸چهار راهکار برای اینکه محبت ما نسبت به بیشتر شود؟! 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار 👈حتما ببینید و نشر دهید.