❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت18)
از پلہ هاے دانشگاه آروم رفتم پایین،بهار و بچہ ها قرار بود امروز از مشهد برگردن و برن خونہ براے استراحت از فردا بیان دانشگاہ!
_سلام عشقم!
صداے بنیامین بود،با حرص چشم هام رو بستم و نفس عمیقے ڪشیدم،چشم هام رو باز ڪردم و برگشتم سمتش با لحن ڪنایہ دار گفتم:بچہ بودے جایے آویزونت ڪردن ڪہ انقدر آویزونے؟!
با اخم نگاهم ڪرد.
_ببین تا فردا خانوادت میفهمن ڪہ هیچ تو تمام دانشگاہ آبروتو میبرم!
همونطور ڪہ مے اومد سمتم گفت:منتظر زنگ بچہ ها باش! میدونستم حرفش رو عملے میڪنہ،زمزمہ ها تو ڪلاس پیچیدہ بود ڪہ بنیامین قرارہ درمورد یڪے سورپرایز ڪنہ!
خودم رو حس نمے ڪردم!ڪاش ڪسے ڪنارم بود تا بهش تڪیہ ڪنم و نیوفتم زمین!نمیدونم چطور سر پا بودم! چشم هام تار شد،پشتم رو بهش ڪردم تا اشڪ هام رو نبینہ!
چشم هام سیاهے میرفت انگار سیخ داغ روے بدنم گذاشتہ بودم بال پروازم شڪستہ بود یا بهترہ بگم بالے براے پرواز نداشتم،خون بہ صورتم هجوم آورد رگ هام تحمل این فشار خون رو نداشتن فقط دیدم سهیلے با دوست هاش بہ این سمت دارہ میاد،مثل یہ نور تو تاریڪے محض! چشم هام رو باز و بستہ ڪردم نفس عمیقے ڪشیدم،با دیدن سهیلے خوشحال شدم!احساس ڪردم تنها ڪسے هست ڪہ میتونہ ڪمڪم ڪنہ! و واقعا لقب فرشتہ نجات رو میشد بهش داد!
با تمام توان گفتم:آقاے سهیلے!
اون لحظہ نمیتونستم واڪنش دیگہ اے نشون بدم،همہ با تعجب برگشتن سمتم!
سهیلے با تعجب نگاهم ڪرد انگار فهمید حالم خوب نیست!
سریع بہ خودش اومد و رو بہ پسرها چیزے گفت،باهاشون دست داد و هر ڪدوم رفتن بہ سمتے!
بدون توجہ بہ نگاہ هاے بقیہ اومد سمتم،رسید بہ چند قدمیم با صدایے ڪہ از تہ چاہ مے اومد گفتم:ڪمڪم ڪنید!
زمین رو نگاہ میڪرد با آرامش گفت:بفرمایید بریم تو دفتر،اینجا نمیشہ صحبت ڪرد!
بدون توجہ بہ حرف هاش گفتم:دست از سرم برنمیدارہ!آبروم....
و بہ بنیامین اشارہ ڪردم! سرش رو آورد بالا و بنیامین رو نگاہ ڪرد،حالت صورتش جدے بود.
_فهمیدم!
رفت سمت بنیامین،بنیامین با عصبانیت باهاش صحبت میڪرد،سهیلے بازوش رو گرفت و با اخم چیزے بهش گفت!
بہ جایے اشارہ ڪرد و بنیامین رفت بہ اون سمت!
همونطور ڪہ دنبال بنیامین میرفت گفت:من حلش میڪنم،اما شما هم خودتون حلش ڪنید متوجہ حرفم ڪہ هستید؟
حرفش یڪ دنیا معنے داشت،بہ نشونہ مثبت سرم رو تڪون دادم،راہ افتاد از پشت نگاهش ڪردم،نفس عمیقے ڪشیدم،خودم رو هم حل میڪنم!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت19)
روے پلہ ها نشستم،چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے اومد بیرون،بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ رفت سمت در خروجے!
سهیلے هم اومد بیرون،اطرافش رو نگاہ میڪرد،انگار دنبال من بود!
از روے پلہ ها بلند شدم.
_آقاے سهیلے!
با شنیدن صدام،برگشت سمتم،سر بہ زیر اومد ڪنارم
_بہ حراست دانشگاہ گزارش دادم تو دانشگاہ نمیتونہ ڪارے ڪنہ اما خارج از دانشگاہ....
مڪثے ڪرد و گفت:موبایلشو براے اطمینان گرفتم!
خجالت ڪشیدم،احساس میڪردم دارم آب میشم!
سرم رو انداختم پایین،مِن مِن ڪنان گفتم:هے...هیچے نیست...
چے مے گفتم بہ یہ پسرہ غریبہ؟!
تازہ داشتم معنے شرم رو مے فهمیدم!
نفسے تازہ ڪردم:چیز خاصے بین مون نبود میخواست بہ بچہ هاے ڪلاس و خانوادم بگہ!
بہ چهرہ ش نگاہ ڪردم،آروم و متفڪر!
وقتے دید چیزے نمیگم گفت:از پدرتون اجازہ گرفتید؟
با تعجب نگاهش ڪردم!
_بابت چے؟!
_اینڪہ دوست پسر داشتہ باشید؟!
خواستم بگم پسر احمق و بے شرم برم چہ اجازہ اے بگیرم ڪہ با لبخند گفت:هرچے تو دلتون گفتید بہ دیوار!
بند ڪیفش رو انداخت روے دوشش و گفت:وقتے انقدر براتون شرم آورہ ڪہ پدرتون در جریان باشہ پس چرا انجامش دادید؟!گفتم اجازہ گرفتید سریع میخواستید فحشم بدید ڪہ بے حیا این چہ حرفیہ؟!پس چرا از پشت خنجر میزنید؟
با شنیدن حرف هاش لبم رو گزیدم،حرف حساب جواب نداشت!
با یاد پدر و برادرم قلبم ایستاد،داشتم از خجالت مے مردم!
زل زد بہ پلہ هاے دانشگاہ و گفت:من شناختے از شما ندارم اما یا چیزے تو زندگے تون گم ڪردید یا ڪم دارید ڪہ رفتید سراغ چیزے ڪہ جاش رو براتون پر ڪنہ اگہ اینطور نیست پس یہ دلیل بدتر دارہ!
نفسے ڪشید و ادامہ داد:من ڪہ ڪارہ اے نیستم اما چندتا استاد خوب هستن معرفے ڪنم؟
نفس بلندے ڪشیدم،فڪر ڪنم معنے نفسم رو فهمید!
_هیچڪس بہ اندازہ خودم نمیتونہ ڪمڪم ڪنہ!
لبخندے زد.
_دقیقا!یہ سوال بپرسم؟
آروم گفتم:بفرمایید!
_معنویات چقدر تو زندگے تون نقش دارہ؟
چیزے نگفتم،هیچ نقشے نداشتن!
اگر هم قبلا بود با خواست خودم نبود ظاهر بود براے رسیدن بہ امین!مثل امین بودن!براے خودم هیچے!
سڪوت رو شڪست:گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش!خدانگهدار!
از فڪر اومدم بیرون،تازہ یادم افتاد ڪہ از مشهد برگشتہ خواستم چیزے بگم ڪہ دیدم باهام فاصلہ دارہ!
با دست زدم بہ پیشونیم،ادبت رو قربون هانیہ!
جملہ آخرش پیچید تو گوشم:گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش!
نگاهے بہ آسمون ڪردم.
_هستے؟
بہ سهیلے ڪہ داشت میرفت اشارہ ڪردم و ادامہ دادم:اینم از اون بندہ خوباتہ ڪہ وسیلہ میشن؟
انگار ڪسے ڪنارم بود،سرم رو برگردوندم اما هیچڪس نبود!
بے اختیار گفتم:از رگ گردن نزدیڪتر!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
.
•
#دل_تڪونے🌿
"آدمدوستدارد"
خوبـےها و رنجهای خود را برای دیگران تعریف ڪند و یا آنهـا را از زبان دیگـران بشنود، امـا...
"خـدادوستدارد"
شایستڱـے مصاحبت با او را پیدا ڪنیم، برای همین باید اینگونه گفتگوهـا را ڪم ڪنیم! نباید دنبال آبرو پیش دیگران و گدای محبت دیگـران باشیم تا خـدا قلب مـا را پرڪند :))
#استادپناهیان🍃
💕💕💕
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند:
هر كس از غير خدا بِبُرد، خداوند، هزينه زندگى او را تأمين مى كند و از جايى كه انتظار ندارد، روزى اش مى دهد؛ امّا هر كس چشم اميدش به دنيا باشد، خداوند، او را به دنيا وا مى گذارد.✨
Reza Narimani - Haram Nadide ( MyAvangMusic.Com ).mp3
15.54M
مداحی😭...💔
فوق العاده زیبا😭...💔
🔸 معرفی نماز جعفر طیار 🔸
🔻بیان فضیلت این نماز
امام باقر(ع) فرمود: «در هر رکعت از نماز جعفر، هفتاد و پنج بار تسبیحات گفته مىشود که هر کدام چهار تسبیح است و جمعاً در هر رکعت، سیصد تسبیح مىشود، و رویهم هزار و دویست تسبیح در چهار رکعت گفته مىشود، و خداوند عزّ و جلّ آنها را مضاعف مىسازد (و چنانکه وعده فرموده در برابر هر حسنه ده حسنه پاداش عطا میفرماید) به پاداش آنها براى آن شخص، دوازده هزار حسنه منظور مىکنند که هر حسنه از آن در ارزش و گرانى قدر، مانند کوه احد و بزرگتر از آن است».
امام کاظم(ع) فرمود: «کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگهاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کفهاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مىبخشد».
🔸بهترین وقت خواندن نماز جعفر،. ظهر روز جمعه. است، ولی در هر روز و هر ساعتی از شبانه روز میشود آنرا خواند.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۴۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فتنه_اکبر
چرا رهبری از دولتها حمایت میکند؟!
حتی دولت فاسد!
حتما گوش کنید.
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
🔑من گوش کردم،کلیدحل سوالات بچه حزب اللهی ها،فقط متاسفم دیر گوش کردم😔
📌گوش کنیدتاشما هم تاسف نخورید🇮🇷
4_5769223182653326596.mp3
10.01M
🌹🌹#دواےمن امام زمان عج
من بیمارم و مےدونے ڪہ بدحالم.....
🎤 محمــدنوبهارے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داغ رفتنت همچنان بر دل ما سنگینی میکند . چه جمعه نحسی بود
ارواح طیبه شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
|⇦• #سینه_زنی
تصور کن، الان روبروی گنبد اربابی
به امید باز شدن #راه_کربلا و رفع موانع #پیاده_روی_اربعین و ریشه کن شدن #ویروس_کرونا به نفسِ کربلایی جواد مقدم•✾•
تصور کن، الان روبروی گنبد اربابی
تصور کن، که زائر شدی و کربلا مهمونی
تصور کن، همین که تو چشات نم نم بارونه
تصور کن، که یک دفعه ببینی زیر بارونی
چه حالی میده اون لحظه زیارت
چه حالی میده اون لحظه ی مجنون
چه حالی میده اون لحظه ی روضه
چه حالی میده بارون زیر بارون
چه حالی میده وقتی که چشاتو
می بندی و فقط محو حسینی
چه حالی میده وقتی که یه دفعه
میبینی توی بین الحرمینی
ان شاءالله که راهی میشم یه روز
میگیرم از ارباب این توشه رو
ان شاءالله به همین زودی زود
میبوسم شیش گوشه شیش گوشه رو
"حسین ثارالله ثارالله حسین
حسین ثارالله ثارالله حسین"
______
تصور کن، الان روبروی ضریح شیش گوشی
تصور کن،فضای سرخ بارگاهِ اربابُ
تصور کن، تو بارونی که چشماتُ بغل کرده
تصور کن،یه لحظه به خودت نگاهه اربابُ
چه حالی میده اون لحظه پایین پا
بشینی و بخونی یه زیارت
چه حالی میده وقتی که بدونی
امام حسین ازت داره رضایت
چه حالی میده وقتی تو روایات
یه دفعه میرسی به این روایت
چه حالی میده وقتی که بدونی
زیر قبه دعا میشه اجابت
ان شاءالله که نذرم میشه ادا
ان شاءالله که خانوم ام البنین
با دستای عباسش میزنه
واسم امضایِ یک سال اربعین
حسین ثارالله ثارالله حسین
حسین ثارالله ثارالله حسین
______
تصور کن، الان روبروی علقمه ایستادی
تصور کن، که داری میخونی روضه ی احساسی
تصور کن، که رفتی ضریح شیش گوشه رو دیدی
تصور کن، الان تو حرمِ حضرت عباسی
چه حالی میده یک شب چایِ هیئت
باشی کربلا مهمونِ اباالفضل
چه حالی میده وقتی که ببینی
خودت رو زیرِ ایوونِ اباالفضل
چه حالی میده وقتی که زیارت
نصیبت شه با امضایِ علمدار
چه حالی میده وقتی که بدونی
پناهت شده دستای علمدار
ان شاءالله با این چشمایِ ترم
ان شاءالله با این عُمرِ باقی ام
می بینم من هم مثلِ اهلبیت
شبِ جمعه مهمونه ساقی ام
ان شاءالله که راهی میشم یه روز
میگیرم از ارباب این توشه رو
ان شاءالله به همین زودی زود
میبوسم شیش گوشه شیش گوشه رو
"حسین ثارالله ثارالله حسین
حسین ثارالله ثارالله حسین"
www-babolharam-net.mp3
6.52M
|⇦• #سینه_زنی
تصور کن، الان روبروی گنبد اربابی
به امید باز شدن #راه_کربلا و رفع موانع #پیاده_روی_اربعین و ریشه کن شدن #ویروس_کرونا به نفسِ کربلایی جواد مقدم•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
از شِشماهه تا پیرمرد،
همه جمع میشوند
برای یاری
امام
آنوقت
منِ جوان
هنوز هم برای
یاریِ امام زمان عجل الله
صحت و قبولی
دو واژه برای بسیاری از مردم درست روشن نشده است و آن واژه صحت و قبولی است، صحت آن جا به کار می رود که عمل شرایط لازم را دارا باشد و واژه قبول در آنجا به کار می رود که از کمال آداب لازم برخوردار باشد، بنابراین آنجا که واژه قبول نشدن یک عمل مطرح می شود، نه این است که نباید انجام داد و یا بعدا باید آن عمل را قضا نمود.
به عنوان نمونه در روایات آمده است: کسی که شراب بخورد نمازش تا چهل روز قبول نمی شود، بعضی از مردم از روایت فوق چنین برداشت کرده اند که چهل روز اعمالشان باطل است، پس بهتر است که در این مدت نماز نخوانند!
در حالی که نمازشان در این مدت از کمال لازم برخوردار نیست، نه این که صحیح نیست.
🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ #احکام_وسواس/ قسمت ششم
🔷س 4222: برای پیشگیری از برخورد با نجاست آیا میتوان نسبت به طهارت و نجاست مکان و شیء سوال کرد؟
چه کسانی صلاحیت مشاوره دارند؟
#بسیار_مهم
#اسلام_آسان
اشکال دارد
برخی از افراد وقتی در فتوای مرجع تقلید خود، با لفظ «اشكال دارد» یا «محل اشكال است» مواجه می شوند، مطابق دستور فوق عمل نمی کنند و با خود می گویند:
اگر مشکلی داشت از کلمه "جایز نیست" استفاده می شد.
در حالی که عبارات ياد شده به معناى «احتياط واجب» است كه مقلد، يا بايد مطابق آن رفتار كند و يا به فتواى مجتهد ديگر رجوع نمايد.
توضيح المسائل مراجع، م 7
🌱
جواب سلام
بسیاری از مردم در جواب سلام که از واجبات است، کم دقتی کرده و به ظرافت ها توجه نمی کنند، برای نمونه:
جواب سلام «واجب فورى» است؛ یعنى باید طورى پاسخ داد که جواب محسوب شود.
واجب کفایى است؛ یعنى اگر شخصى وارد بر جمعى بشود و به آنان سلام کند، یک نفر که از آن جمع پاسخ دهد کافى است.
واجب استماعی است؛ یعنى باید جورى پاسخ دهیم که سلامکننده بشنود و به صرف تکان دادن دست یا سر، جواب محسوب نمی گردد.
🌱
‼️قطع اتصال مسافر در صف اول جماعت
🔷س 4219: نماز شکسته مسافر در صف اول نماز جماعت برای دیگر مأمومین که از سمت راست یا چپ توسط او (مسافر) به امام جماعت متصل می شوند، در رکعت دوم به بعد، چه حکمی دارد؟
✅ج: اگر اتصال صفوف دیگر مأمومین باقی بماند، یا پس از تمام شدن نماز قصر، بلا فاصله نماز واجب دیگری را اقتدا کند، اشکال ندارد.
📕منبع: leader.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
💠من کسی را ندارم...
●اسمش یوسف بود.یوسف قربانی...بچه ی زنجان .شش ماهگی پدرش و از دست داد و یتیم شد.شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگی به خانه ی مادربزرگ رفتن...
●دبستان بود که مادر بزرگش به رحمت خدا رفت و تنها دلخوشیش برادر بزرگترش بود که در دوران نوجوانی او را در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد.رفت جبهه.تو اطلاعات عملیات بود.غواص هم بود.تو کربلای پنج شهید شد.چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله...
●همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم !
📎جهت شادی روح همه شهدا صلوات🌺
#شهید_غواص
#شهید_یوسف_قربانی🌷
‼️قسم خوردن به غیر خداوند
🔷س 4220: آیا قسم خوردن به قرآن یا امام حسین یا حضرت عباس(علیهم السلام) حکم قسم به الله را دارد؟
✅ج: قسم به غیر اسماء خداوند تبارک و تعالی، قسم شرعی محسوب نمی شود و الزام آور نیست و تخلف از آن کفاره ندارد، ولی در هر صورت اگر قسم دروغ بخورد، حرام است.
📕منبع: leader.ir
‼️الزام دختربچه به حجاب قبل از بلوغ
🔷س 4221: آیا دختربچهها را قبل از رسیدن به سن بلوغ باید ملزم به رعایت حجاب کرد؟
✅ج: کودک قبل از سن بلوغ تکلیف ندارد، ولی از نظر تربیتی اگر در معرض نگاه نامحرم است، باید تا حدودی حجاب را رعایت کند. این کار وظیفهی پدر و مادر یا سرپرست کودک است. اما زمانی این کار واجب است که رعایت نکردن حجاب برای کودک مفسده داشته باشد یا در معرض نگاه حرام قرار گیرد یا خوف این باشد که اگر الان حجاب را رعایت نکند در آینده بیحجاب بار میآید و حجاب را مراعات نمیکند؛ در این صورت حجاب لازم است و در غیر این صورت خیر.
📕منبع: khamenei.ir
✨﷽✨
#حکایت
✅از كجا دانستند؟
✍ يكى از كوهنوردان مى گويد: در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم. زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند.
ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛
براستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان
از دو چیز نترس که
به دست خداست....
"روزی و مرگ"
و به یک چیز هیچ وقت
خیانت نکن
"رفاقت"
و تا وقتی نگاه خدا به
سوی توست
از روی گرداندن
دیگران غمگین مباش
💕💕💕