🖤 داستانهای ایام #فاطمیه 😭
📣 اذان و تجلّى خاطرات پدر
✍ پس از گذشت مدّتى از رحلت و شهادت جانگداز پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله ، دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چنين اظهار داشت : دلم تنگ شده است و آرزو دارم ، كه آواى اذان بلال اذان گوى پدرم را بشنوم .
و چون بلال متوجّه آرزوى حضرت زهراء سلام اللّه عليها شد، مشغول گفتن اذان گرديد؛ و چون گفت : ((اللّه اكبر، اللّه اكبر)).
😔 حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به ياد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خود را كنترل نمايد و با صداى بلند شروع به گريستن نمود.
👈🏻تا آن كه اذان بلال رسيد به:
اءشهد اءنّ محمّدا رسول اللّه، كه در اين هنگام حضرت زهراء صيهه و فريادى كشيد و با حالت بيهوشى بر صورت ، روى زمين افتاد.
🥀مردم گفتند: اى بلال ! ساكت شو، چيزى نمانده است كه دختر رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله دار فانى را وداع گويد.
پس بلال ساكت شد و باقى مانده اذان را ادامه نداد.
و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .
بلال قبول نكرد و گفت : اى سرور زنان ! بر تو مى ترسم كه مشكلى براى شما پيش آيد،
به همين جهت حضرت از او گذشت كرد و ساكت ماند.
◾️همچنين در روايتى ديگر، از امام علىّ عليه السلام آمده است كه فرمود:
هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چشمش به لباس و پيراهن پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله مى افتاد و يا آن را مى ديد و مى بوئيد، گريان مى شد و حالت بيهوشى به آن بانوى مجلّله دست مى داد.
📖 اعيان الشّيعة، ج 1، ص 320.
💕🖤💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#حکایت
✍نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را فردا اعدام کنید نجار آن شب نتوانست بخوابد .
همسر نجار گفت : مانند هر شب بخواب .پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد .صبح صدای پای سربازان را شنيد. چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم .با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند. دو سرباز با تعجب گفتند : پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی . چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .
فکر زيادی انسان را خسته می کند .درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن یا خواب می مانی یا از زندگی عقب در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظررحمت بی کرانش باش.
⚫️⚫️⚫️⚫️
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر احساس کردند.
بزرگشان گفت:
اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد.
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم.
💕🖤💕
🌷معیار انتخاب همسر:
🌷حضرت خدیجه ع به پیامبر ص:
من ازدواج باشما راقبول میکنم
به دلیل این 5 صفت که درشماهست
🌷ا.لقرابتک...فامیلیم
🌷2.وشرافتک...باشرفید
🌷3.وامانتک.. امین هستید
🌷4.وحسن خلقک...اخلاقتان خوب است
🌷5.وصدق حدیثک...راستگوهستید.
💕🖤💕
#پندانه
🔴 «کینه»
✍معلّم یک کودکستان به بچههاى کلاس گفت که میخواهد با آنها بازى کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدمهایى که از آنها بدشان میآید، سیب زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ٢، بعضیها ٣، بعضیها تا 5 سیب زمینى بود. معلّم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب زمینی هاى گندیده. به علاوه، آنهایى که سیب زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلّم از بچهها پرسید: «از این که سیب زمینیها را با خود یک هفته حمل میکردید چه احساسى داشتید؟» بچهها از این که مجبور بودند سیب زمینیهاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وقتی است که شما کینه آدمهایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه میدارید و همه جا با خود میبرید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوى بد سیب زمینی ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور میخواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» پس همیشه سعی کنیم کینه کسی رو به دل نگیریم بلکه به خوبیهای شخص بیشتر بیاندیشیم تا کینه ای از اون به دل بگیریم.
⚫️⚫️⚫️⚫️
•
•
|🏴| اےروضہخوانِفاطمیھ
روضھ اے بـخوان
امشبمیانِسینہےِ ما
انقلابـــ ــ کُن !
•
|💔| ما در پۍ تلافےِ . .
سیلۍ کوچہ ایم
یعنے بہ روےغیرٺِ
ما هم حساب کُن ♩
•
•
#السلامعلیڪیابقیھاللہ♡
💕🖤💕
✍از عاشقانه های امیرالمؤمنین(ع)
در فراق فاطمه اش
حزن و اندوه من هميشگیست شبهايم بدون فاطمه(س) به بيدارى بسر میرود و اندوه فراقش.نه اندوهیست كه از دلم بيرون رود زخم دلم زخمى عميق و اندوهم اندوهیست شدّت يافته.چقدر زود بين من و فاطمه(س) فاصله افتاد...
إِنَّما أَشْكُوا بَثّي وَحُزْني إِلَى اللّه...
📚بحار الانوار ج ۴۳ص۱۸۳ روايت۲۱
🌙🌹رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:( یا فاطمة... لو ان کل نبی بعثه الله وکل ملک قربه، شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما اخرجه الله من النار ابدا.)
♦️ای فاطمه! اگر تمام پیامبرانی که خداوند مبعوث فرموده و تمام فرشتگانی که مقرب درگاه خود گردانیده، برای کسی که بغض تو را داشته و حقت را غصب نموده شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش دوزخ خارج نخواهد ساخت.
📚 بحارالانوار، جلد ۷۶، صفحه ۳۵۴
💕🖤💕
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
🌱گفتم:
سلام حاجی
چجوری شد که توی جبهہشیمیایۍ شدۍ؟
سرفہامانش نمۍداد
لبخندۍزد و با صداۍضعیفۍ گفت:
هیچۍداداش؟ سه نفر بودیم با دو تا ماسڪ...♥️
#معرفت_مقدمه_شهادت_است🌙
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕🖤💕
#وای_مادرم
دختری در این مقام و منزلت بیرتبه است
اینکه تنها هم فقط، او اُمّاحمد میشود
خانهای که فاطمه آنجاست از کعبه سر است
چون نبی بااحترام ازپیش او رد میشود
هیچکسجزفاطمههمتایحیدرنیست،نیست
با امیرالمؤمنین زهراست، هم قد میشود
آخرش پای ضریح او به سینه میزنیم
آخرش دربین صحنش رفت و آمد میشود
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
..