✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_دوم_اینک_شوکران۱
تمام مدت بیهوشی👳 ذکر می گفت. قسمتی از کبد و روده و معدش رو برداشته بودن.😑 تا چند روز قدغن بود کسی بیاد ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته نمی تونست چیزی بخوره. 😨 یواش یواش مایعات🍹 می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد.😷 از آزمایش💉 مغز استخوان، پیش رفت سرطان رو میسنجن و بر اساس اون شیمی درمانی می کنن...
دکتر شفاییان متخصص خونه که دکتر میری برای مداوای منوچهر معرفیش ✉️کرد. روز آزمایش نمی دونم دردی😤 که من کشیدم بدتر بود یا دردی که منوچهر کشید....😥
دلم میسوزه.😓 میگم ای کاش یه بار داد😫 می زد. صدای نالش بلند می شد. دردش رو بیرون می ریخت. همین صبوری و سکوت ها😤، پرستارها و دکترها رو عاشق کرده بود.
هرکاری از دستشون بر میومد دریغ نمی کردن...
تا جواب آزمایش🔬 آماده شه، منوچهر رو مرخص کردن.
روزایی که از بیمارستان🏥 میومدیم، روزای خوش زندگیم بود. همه از روحیم تعجب😳 می کردن. نمی تونستم جلوی خنده هام☺️ رو بگیرم. با جمشید زیر بغلش رو گرفتیم تا دم آسانسور. گفت میخوام خودم راه برم.
جمشید رفت جلوي منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش که اگر خواست بیفته نگهش داریم. سه تا ماشین🚗 اومده بودن دنبالمون. دم خونه🏡 جلوی پای منوچهر گوسفند🐐 کشتن. مادرش شربت🍷 می داد.
علی و هدی خونه رو مرتب کرده بودن. از دم در تا پای تخت🛏 منوچهر شاخه های گل🌹🌷 چیده بودن و یه گلدون پر از گل💐 گذاشته بودن بالای تختش...
جواب آزمایش که اومد،📃 دکتر گفت: باید زودتر شیمی درمانی شه. با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگه داروها گیر نیان چی؟...😞
دنبال بعضی داروها💊 باید توی ناصرخسرو می گشتیم صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخونه های🏚 تخصصی که چیزی نبود.
دوستای منوچهر پروندش📋 رو بیرون کشیدن و کارت🏷 جانبازی منوچهر رو از بنیاد گرفتن. اما این کارا طول کشید...
برای خرج💰 دوا و دکتر منوچهر خونمون🏡 رو فروختیم و اجاره نشین شدیم.
منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد. داروها رو که می زدن💉 گر می گرفت...😨
می گفت: انگار من رو کردن توی کوره بدنم داغ میشه...😡
تا چند روز حالت تهوع🤑 داشت. ده روز دهان و حلقش👅 زخم می شد. آب💧 دهانش رو به سختی قورت می داد و به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخت....😶
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_سوم_اینک_شوکران۱
《منوچهر چشمهاش رو روی هم گذاشت😞 و فرشته موهای سرش رو با تیغ زد. صبح که برده بودش حمام،🛀 موهاش تکه تکه می ریخت. موهای زیری که مانده بود توی سرش فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت:با تیغ بزندشان. حتی ریشهایش را که تنک
شده بود.
یک زیر حرف میزد. گاهی وقت ها حرف زدن سخت است اما سکوت سنگین تر😤 و تلخ تر. آینه را برداشت و جلو ی منوچهر ایستاد...
( خیلی خوش تیپ شده ای😌. عین یول براینر. خودت را ببین.)
منوچهر همانطور که چشمهایش را بسته بود، به
صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید.》
منوچهر رو با خودم مقایسه می کردم. روزایی که به شوخی😜 دستم رو می بردم لای موهاش و از سر بدجنسی میکشیدمشون.😱 و حالا که دیگه مژه هاش هم ریخته بود به چشم من فرق نداشت.
منوچهر بود، کنارمون بود، نفس می کشید..
همه ی زندگیم شده بود منوچهر💖 و مراقبت از ازش انقدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی رو مدرسه 🏣 بنویسم...
علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان...
جام کنار تختش بود شبا همون جا می خوابیدم، پای تخت....🛏
یه شب از ( یا حسین ) گفتنش بیدار شدم...
خواب دیده بود....
خیس عرق شده بود.😓 خواب دیده بود چل چراغ محل رو بلند کرده.
"چل چراغ سنگین بود. استخونونام می شکست. صدای شکستنشون رو می شنیدم. همه ی دندونام ریخت توی دهنم..."😦
آشفته بود.😵 خوابش رو برای یکی از دوستاش که اومده بود ملاقاتش تعریف کرد.
برگشت گفت: "تعبیرش اینه که شما از
راهتون برگشتید. پشت کردید به اعتقاداتتون"☹️
اون روزا خیلیا به ما ایراد می گرفتن. حتی تهمت می زدن.😒 چون ریشای منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود😷 و من برای این که بتونم زیر بغلش رو بگیرم و راه بره، چادر رو میذاشتم کنار.😣
نمی تونستم ببینم این طوری زجر بکشه.
تلفن☎️ زدم به کسی که تعبیر خواب می دونست.
خواب رو که شنید دگرگون شد. به شهادت🌹 تعبیرش کرد، شهادتی که سختی های زيادی داره.....😱
حالا ما خوشحال😃 بودیم منوچهر خوب شده. سر حال بود. 😊بعدظهرا می رفت بیرون قدم میزد.🚶 روزای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخوره. میدونستم حساسه.
می گفت: "از توجهت لذت😍 می برم تا وقتی که ببینم
توی نگاهت☺️ ترحم نیست."
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_چهارم_اینک_شوکران۱
نذاشته بودیم بفهمه شیمی درمانی🤒 میشه. گفته بودیم پروتئین درمانیه اما فهمید....🤔
رفته بود سینما،🖥 فیلم📽 از کرخه تا راین رو دیده بود. غروب🌒 که اومد دل خور😠 بود. باور نمی کرد بهش دروغ گفته باشم. خودش رو سرزنش می کرد که (حتما جوری رفتار کردم که ترسو😨 به نظر اومدم)
《اما سرطان یعنی مرگ. چیزی که دوست نداشت منوچهر بهش فکر🤔 کند. دیده بود حسرت خوردنش😞 را از شهید نشدن و حالا اگر می دانست سرطان دارد.....
نمی خواست غصه😔 بخورد. منوچهر چقدر برایش از زیبایی مرگ می گفت...
می گفت (خدا دوستم دارد که مرگ را نشانم داده و فرصت داده تا آن روز بیشتر تسبیحش🙏 کنم و نماز بخوانم.)
فرشته محو😮 حرفهای او شده بود. منوچهر زد روی پایش و گفت: مرثیه خوانی بس است. حالا بقیه ی راه را با هم می رویم ببینیم تو پُر روتری یا من ...!》😎
و من دعا🙏 می کردم. به گمونم اصرار من بود که از جنگ برگشت. گمون می کردم فنا ناپذیره. تا دم مرگ میره و برمی گرده..
هر روز صبح نفس راحت می کشیدم که یه شب دیگه گذشت.😌 ولی از شب بعدش وحشت داشتم😱 به خصوص از وقتی خونریزی معدش باعث شد گاه به گاه فشارش پایین بیاد و اورژانسی بستری شه🛌 و چند واحد خون بهش بزنن...💉
خونریزی ها به خاطر تومور بزرگی بود که روی شریان اثنی عشر در اومده بود و نمیتونستن برش دارن...😬
اینا رو دکتر شفاییان می گفت. دلم می خواست آنقدر گریه کنم😭 تا خفه شم...😤
دکتر می گفت: "هر چی دلت می خواد گریه کن،😢 ولی جلوی منوچهر باید بخندی😃... مثل سابق...باید آنقدر قوی💪 باشه که بتونه مبارزه کنه... ما هم با شیمی درمانی💊 و رادیو تراپی🔬 شاید بتونیم کاری بکنیم "
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨
✨
#ما_ثابت_میکنیم_مذهبی_ها_عاشقترند 🌹
رمانہ عاشقانہ شبانہ
📝 #قسمت_سی_و_پنجم_اینک_شوکران۱
می دیدم منوچهر چطور آب میشه...😭
از اثر کورتن ها ورم کرده بود، اما دو سه هفته که رادیوتراپی💉 کرده بود آنقدر سبک شده بود که می تونستم به تنهایی بلندش کنم.😞 حاضر نبودم ثانیه ای از کنارش جم بخورم. می خواستم از همه ی فرصت ها استفاده کنم. دورش بگردم....💁
می ترسیدم از فردا که نباشه، غصه😥 بخورم چرا لیوان آب🍸 رو زودتر دستش ندادم...
چرا از نگاهش نفهمیدم درد😤 داره...
هرچی سختی بود با یه نگاه☺️ می رفت.
همین که جلوی همه بر می گشت می گفت: «یک موی فرشته رو به دنیا نمیدم تا آخر عمر نوکرش هستم ».😘 خستگیام رو می برد...😌
می دیدم محکم پشتم ایستاده.💁♂ هیچ وقت با منوچهر بودن برام عادت نشد....
گاهی یادمون می رفت چه شرایطی داریم...😄
بدترین روزا رو با هم خوش بودیم...😃
از خنده و شوخی اتاق رو میذاشتیم روی سرمون...😜
《یک جوك😛 گفت از همان سفارشی ها که روزی سه بار برایش می گفت...
منوچهر مثلا اخم هایش را کرد توی هم😠 و جلوی خنده اش را گرفت...
فرشته گفت: این جور وقتها چقدر قیافه ات کریه میشود...!😣
و منوچهر پقی خندید.😝
(خانوم من، چرا گیر می دهید به مردم؟☹️ خوب نیست این حرف ها!)😳
بارها شنیده بود.....
برای اینکه نشان دهد درس های اخلاقش را خوب یاد گرفته، گفت (یک آدم خوب...) اما نتوانست ادامه دهد. به نظرش بیمزه شد...!😶
گفت: تو که مال هیچ جا نیستی. حتی نمیتوانی ادعا کنی یک مدق خالص هستی. از خون همه ی هم ولایتی هات بهت زده اند....!!!😯
و منوچهر گفت: عوضش یک ایرانی🇮🇷 خالصم !》😎
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
۲۰ ذیالحجه سالروز ولادت با سعادت #امام_موسی_کاظم (علیه السلام) مبارکباد
🕊✨️
#فراوانی_روزی
✍️ #حضرت_رسول_اکرم (صلی الله علیه و آله) :
✅ بدانید هیچ چیزی #مؤمن را به خدا نزدیک نمی کند، مگر آنکه :
⇦ نماز شب ،
⇦ تسبیح و تهلیل گفتن ،
⇦ استغفار و گریه های نیمه شب ،⇦ خواندن قرآن تا طلوع فجر ،
⇦ متصل نمودن #نماز شب به نماز صبح،
پس هر که چنین باشد ، او را بشارت می دهم به فراوانی روزی که بدون رنج و زحمت و زور بازو به دستش آید .
#💕❤️💕❤️
🌼🍀
فرخنده میلاد
هفتمین #شمسولایتوامامت
#هفتمین_وارث_غدیر
#موسیبنجعفر علیهالسلام را
به پیشگاه
#حضرتولیعصر عجلاللهتعالیفرجه
وهمهشیعیانشان
تبریک عرض مینماییم
🌸🍃
✴️چهارشنبه 👈29 تیر/سرطان 1401
👈20 ذی الحجه 1443👈 20 ژوئیه 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 امام حسین علیه السلام در راه کربلا اتراق در منزل یازدهم " شقوق "
🌹ولادت امام کاظم علیه السلام " به روایتی "
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است.
✅آغاز چله نشینی و رژیم گرفتن
✅خرید چهارپایان و حیوان
✅درو و برداشت محصولات کشاورزی.
✅ و دیدار با روسا خوب است.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد در آینده حاکم بر منطقه ای گردد ان شاءالله.
🚘مسافرت :سفر مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️صید و شکار و دام گذاری
✳️آغاز شغل و کار.
✳️ آغاز درمان و معالجات.
✳️خرید لوازم منزل.
✳️فصد و حجامت.
✳️دیدار با صاحب منصبان
✳️ و ختنه نوزاد نیک است.
📛ولی برای امور زراعی (کاشت)و بنایی مناسب نیست.
💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث صحت می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت سبب ایمنی از بلا است.
👩❤️💋👨مباشرت: امشب (شب پنجشنبه) ،مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حاصل از آن عالم گردد.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
🌸 خوب است آدمی جوری زندگی کند
که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم...!
🌸 حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد.باید که جای پایش در این دنیا بماند.
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود.
🌸 نیامده ایم تا جمع کنیم،
آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ، دوستی را با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
🌸آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس!
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.
🌸 ماآمده ایم در این دنیا تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم...پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم ...
🌸 روزتون مملو از شادی و آرامش
💕❤️💕❤️
🌼بر آینه ے جمالِ داور صلوات🌼
🌼بر نورِ دو دیده ے پَیمبَر صلوات🌼
🌼بفرست تو بر امامِ خوبان، امروز 🌼
🌼ناز قدمِ موسےِ جعفر صلوات🌼
(🌺)اللّهُمَّ
💛(🌺)صَلِّ
💛💛(🌺)عَلَی
💛💛💛(🌺)مُحَمَّدٍ
💛💛💛💛(🌺)وَ آلِ
💛💛💛💛💛(🌺) مُحَمَّدٍ
💛💛💛💛(🌺)وَ عَجِّلْ
💛💛💛(🌺)فَرَجَهُمْ
💛💛(🌺)وَ اَهْلِکْ
💛(🌺)اَعْدَائَهُمْ
(🌺)اَجْمَعِین
🌺میلاد امام موسی ڪاظم(ع) مبارڪ🌺
🌷🍃