7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#علی_کریمی و علی کریمیها، زباله خوابان تاریخ!!!
زنده باد سردار سلیمانی و سردار #سیدرضی_موسوی
۱۰ دی ۱۴۰۲
🔸آیت الله حائری شیرازی🔸
مرد باید سختیهای کار همسر در خانه را ببیند. باید خودش را جای زن بگذارد. علی (علیه السلام) میفرماید: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة». زن که خدمتکار نیست، زن گل است.
مرد وقتی در خانه کار بکند، مثل جهاد است. اگر کمکِ زنش ظرف بشوید، خیاطی بکند، بچهداری بکند، جارو بکند، تمام اینها عمل به وظائف شرعی است.
زن هم که در خانه کار میکند، ثواب بزرگی به او میدهند. نمیگویند وظیفه است.
۱۰ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چطور کودکان رو اهل نماز کنیم؟
👤استاد قرائتی
۱۰ دی ۱۴۰۲
✨﷽✨
🌼داستان کوتاه
✍در بازار شهری مرد قصابی کنار مرد فرشفروشی، مغازه داشت. قصاب مرد سخاوتمندی بود و با اینکه ثروت زیادی نداشت ولی هر روز نصف گوسفند به فقراء میداد.
🔥مرد فرشفروش که چندین برابر قصاب درآمد داشت، ریالی سخاوت نداشت. عصرها که فرشفروش دم درب مغازه روی صندلی مینشست، مردمی که از قصاب گوشت میگرفتند، به آن مرد فرشفروش مَتَلک میانداختند و میگفتند: این همه ثروت را به گور خواهی برد ای خسیس!! ببخش و میان خلق عزت پیدا کن.
بعد از مدتی مرد فرشفروش از دنیا رفت. هیچکس جز زن و فرزندانش در تشییع جنازۀ او حاضر نشدند. سه روز بعد از مرگ مرد فرشفروش، مردم به مغازۀ قصاب آمدند ولی قصاب گفت: از گوشت رایگان دیگر خبری نیست. مردم روی به قصاب کردند و گفتند: چه شد تو هم مثل همسایهات مرد فرشفروش خسیس شدهای؟!
مرد قصاب شروع به گریه کرد و گفت: من خسیس بودم و سخاوتی نداشتم، هر گوشتی که من به مردم میدادم احسان مرد فرشفروش بود ولی اجازه نمیداد من به شما بگویم تا او را بشناسید. اکنون که او از دنیا رفته، دیگر از گوشت هم خبری نیست....
✨نیکان روزگار در پشت پردهها هستند، نیکی میکنند و جفا میبینند.✨
۱۰ دی ۱۴۰۲
✅تلنگر
✍️همیشه تلفن همراهی که شماره آن رُند باشد قیمتش شاید صدها برابر شماره تلفنی است که شماره آن رنُد و ساده و روان نیست. اگر ما انسانها نیز در زندگی ساده و روان و یکرنگ باشیم و هفت رنگ و پیچیده و مرموز نباشیم و در عالم دوستی و زندگی اجتماعی یکرنگ و ساده با همه زندگی کنیم مانند آن تلفن همراه، شماره رُند و قیمت بسیار بالایی خواهیم داشت. هر چند شماره تلفن ساده شاید مزاحم زیادی هم داشته باشد و انسان بیآلایش برخی مواقع مورد رنج و عذاب و بیمهری اطرافیان خود قرار گیرد ولی با همه این تفاسیر و مشکلات قیمت بالای خود را هرگز از دست نخواهد داد و ارزش و شأن و جایگاه اجتماعی او هرگز تنزل پیدا نخواهد کرد.
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
✨﷽✨
🌼رغبت به دنیا ، غم وغصه می آورد
✍حدیث از رسول خدا (ص) است که فرمود : "«الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُكْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ "رغبت به دنیا، باعث زیاد شدن غم و حزن می گردد. انسان اگر رغبت به دنیا داشته باشد. غم وغصه اش زیاد می شود. اینهایی که توی پول غلت می زنند. همه اش غم وغصه دارند. غصه دارند که چرا امروز یک میلیون بیشتر گیرشان نیامده. اما کسانی که به فکر آخرت هستند، راحتند. پس رغبت به دنیا غم و اندوه را زیاد می کند. و بر عکس زهد در دنیا. " يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ. " سبب راحتی قلب و بدن است.
انسان باید زاهد باشد. رغبت به دنیا نداشته و به آخرت رغبت داشته باشد. اگر هم دنیا را می خواهد. برای آخرت بخواهد تا یک لقمه نان حلال برای زن و فرزندش بیاورد. دنیا را باید از راه حلال داشت. اما به آن نباید دل بست.
👈 اگر کسی دل به دنیا ببندد. غم و غصه اش زیاد می شود. و اگر دل به دنیا نبندد. راحت است. هیچ غصه ای نمی خورد. می خواهد داشته باشد. می خواهد نداشته باشد.
📚 بررسی گناهان کبیره در مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ، 1395 ، ص40 ]
❄️💦⛄️💦❄️
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸دقیقه وقت بذاریم وبا امام زمانمون صحبت کنیم🍃
#امام_زمان
۱۰ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹رابطه ی امام زمان (عجل الله) با مؤمنین
استادعالی
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
مدح و متن اهل بیت
💦⛈💦⛈💦⛈ ♥️عشق پایدار♥️ #قسمت_بیست_هفتم با شور وشوقی زیاد به خانه رسیدم,از فکر به مستانه وعکس العمل
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_بیست_هشتم
♥️عشق پایدار♥️
مستانه درحالیکه محکم تواغوشش بودم کنار گوشم گفت :حاضر شو ,مادرم حکم کرده همین الان ببینتت
گفتم:وای کاردارم,زهراخانم اجازه نمیده
مستانه گفت :میدونی که تا نبرمت دست بردارنیستم,اجازه زهراخانمم من میگیرم,ناچارپذیرفتم به شرطی که زود برگردم.
با کالسکه به خانه ی مستانه رفتیم,خدای من خانه نبود که قصربود
سردر خانه مثل در قلعه ای بزرگ بود,وارد حیاط که شدیم همه جا چمن کاری با حوض اب وفواره ای دروسط ودرختان مختلف,گویی اینجا قسمتی ازبهشت است.
برای من که کل عمرم رادر دواتاق کوچک,سرکرده بودم,خانه ی مستانه به قصرباشکوهی میماند.
وارد ساختمان شدیم,حال خانه با قالیهای دستباف کرمان ومبلهای سلطنتی پرشده بود,چلچراغ وسط خانه زیبایی خیره کننده ای داشت.
همینطور که محو بررسی اطرافم بودم باصدای (سلام)مردی جوان از عالم خود بیرون آمدم.
روبه رویم مردی جوان با لباسی بسیارخوش دوخت(چون خیاط بودم اولین چیزی که نظرم راجلب میکرد دوخت لباس طرف بود وقیافه ای دلنشین ,دیدم
مستانه روبه من گفت:معرفی میکنم,محمود,پسردایی ام,فارغ تحصیل پزشکی,تازه ازفرنگ برگشته..
محمودجان,ایشون مریم دوست هنرمند من
واااا بلا به دور ,پسره خیره به صورتم اصلا پلک هم نمیزد
مستانه متوجه بهت پسردایی اش شد وگفت:آقامحمود چشا درویش ,دختر مردم راخوردی
من از خجالت سرم رابه زیرانداختم ومحمود با دستپاچگی معذرت خواهی کرد وازساختمان بیرون رفت.
مادرمستانه از اتاقش بیرون امد واستقبال گرمی ازمن کرد وگفت خیلی خوشحالم مستانه با دخترفهمیده ای مثل تو دوست شده,
پروین خانم زن مهربان وشیرین زبانی بود,یک ساعتی نشستیم وازهردری حرف زدیم واقعا با پروین خانم ومستانه مثل فاطمه خاله ام ,راحت بودم.
دیگه داشت دیرمیشد ,بااجازه ای گفتم وخداحافظی کردم
خسته وکوفته یک راست به خانه رفتم وکل اتفاقات امروز را به جز برخوردم بامحمود,برای مادرم تعریف کردم,مادرم که مستانه رابا تعاریف من میشناخت,حساسیتی نشان نداد,فکرم درگیر اتفاقات امروز بود که به خواب عمیقی فرو رفتم.....
ادامه دارد....
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🍁🌿
۱۰ دی ۱۴۰۲