eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️‌ابتکارات عجیب رزمنده ها در دوران
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 وقتی بی سروصدا کارهایی کردند و از اشتباهات و درس کافی نگرفتند 🎙سعیدقاسمی
22.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش 😋😍❤️ ❌️خوراک خوشمزه وفوریه چغور پغور یا توتویه یی (تو تابه ای) به زبا شیرازی 🥰❌️ اینحا همه آموزشها راحت و بدون فر وهمزنه👇👇 جگر سفید گوسفند ۱ عدد پیلز بزرگ ۲ عدد نمک وفلفل سیاه وقرمز وزردچوبه به میزان لازم شنبلیله خشک ۲ تا ۳ ق غ گوجه وفلفل دلمه  از هر کدام ۲ عدد سماق هم به دلخواه ❌جگر سفید گوسفندی رو حدود ۳ الی ۴ دقیقه داخل آب جوش بزارید تغییر رنگ که داد خاموش کنید وآبکش کنید. ❌جگر رو بعد از خنک شدن داخل دستگاه خرد کن یا چرخ گوشت یا غذاساز چرخ کنید. ❌بعد با پیاز وادویه ها سرخ. کنید وشنبیله بریزید وحدود ۳ دقیقه تفت بدین. ❌گوجه وفلفل دلمه خرد شده هم اضافه کنید. ❌درتابه رو ببندید ویه ربع تا ۲۰ دقیقه زمان بدین با حرارت ملایم هم بپزه وهم سرخ بشه وبه روغن بیفته. ❌کل زمان پخت این خوراک حداکثر نیم ساعته. امیدوارم درست کنید ولذت ببزید 😍 🧑‍🍳آشپزباشی🧑‍🍳 🍕🍩🍔🧁
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه ترکیب برنده میخوای بفرما سالاد😉🥗 مواد لازم : خیار و کدوی سبز نخود فرنگی و هویج براکلی و پیاز و شوید تازه مواد سس: مایونز ۱ق و خردل ۲ق عسل ۱ق و نمک فلفل و روغن زیتون
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فینگر فود جدید و فوری با هویج 🍱🍜 روغن نصف پ ماست نصف پ سفیده تخم مرغ ۱ عدد زرده ۱ عدد برای روی نان ها شوید خرد شده ۴ ق غ فلفل دلمه خرد شده ۴ ق غ هویج رنده شده ۱ عدد بکینگ پودر ۱ ق چ نمک ۱.۵ ق چ ارد ۲.۵ الی ۳ پ
⚫️ دلنوشته داود میرباقری در واکنش به شهادت سید مقاومت ▪️گفتمش: خالیست شهر از عاشقان وینجا نماند مرد راهی تا هوای کوی یاران بایدش. گفت: چون روح بهاران آید از اقصای شهر مردها جوشد ز خاک، آنسان که از باران گیاه و آنچه می باید کنون صبر مردان و دل امیدواران بایدش (استاد شفیعی کدکنی) ▪️خبر شهادت سید دوست‌داشتنی جبهه مقاومت، ناگهانی و بسیار دردناک بود. روح بلند سردار معرکه‌های نبرد با دشمن‌ترین دشمنان انسانیت، محبوب قلوب همه آزادگان، سید حسن نصرالله با سیمرغ شهادت به قاف عشق محبوب ابدی و ازلی پرواز کرد و در قرب اجداد طاهرینش آرام گرفت. ▪️هرگز مرگ در بستر برای چون اویی که تمام لحظه‌های حیات طیبه‌اش در گرماگرم مبارزه با ظلم صهیونیست ‌های نژادپرست و در دفاع از حقانیت فلسطینیان و نیز دفاع از استقلال و وحدت ملت لبنان بود، زیبنده نبود و سرانجام هم به دست اشقی الاشقیای زمانه، رژیم سفاک و کودک کش اسرائیل که مورد حمایت وقیحانه و همه جانبه و بی‌قید و شرط مدعیان صلح و حقوق بشر است، به فیض شهادت رسید. ▪️نوشیدن شربت این چنین شهادتی گوارای وجودش باد. شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت سیدحسن نصرالله را به همه آزادگان تبریک و تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند برای روح بلند او و یاران شهیدش علو درجات و تداوم راه پرافتخارش را مسئلت دارم.
📝 ابوالقاسم طالبی، نویسنده و کارگردان؛ حضرت روح‌الله س فرمود ما مثل شیشه هستیم، بشکنیم تیزتر می‌شویم، سیدمقاومت شیشه عطری بود که بزودی عطر وجودی او مشام آزادگان جهان را مست مبارزه با صهیونیست خواهد کرد.
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 گزارش صدای آمریکا از حجم خریدها و سوغاتی های تیم پزشکیان و حضور جاسوسان و نفوذی های آمریکا (تریتا پارسی) در محل اقامت پزشکیان!   Y‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۵ روز عزای عمومی برای نصرالله‌ی عرب: حتی ۱ روز عزای عمومی برای کارگران معدن طبس ایران اعلان نشد؟❌ (توضیح: مرتضی کهرمی )
آقای علی دایی دو تا حرف زدن که یکیش عالی 👌و دومی داغون😶 بخش اول: نباید با یک تسلیت حادثه معدن فراموش بشه و باید اقدامات لازم ( با پیوست رسانه ای) صورت بگیره👌 بخش دوم : اول به فکر کشور خودمون باشیم و بعد سوریه و لبنان ✍️خیلی سخته که آدم درک کنه مردم لبنان و سوریه و عراق خط مقدم ما هستن !؟ یعنی چی ؟ یعنی اینکه وقتی دشمن بتونه به اونا آسیبی بزنه مرحله بعدش سراغ ما میاد و اون موقع ما باید ده ها برابر هزینه ای که الان میکنیم رو انجام بدیم🔥 یعنی ایشون نمیدونه هدف اصلی امریکا و اسراییل ما هستیم و تازه وقتی به ایران حمله کنن بین مذهبی و غیر مذهبی فرق نمیذارن؟؟ ما اگر از اونا حمایت میکنیم یه روی سکه دفاع از خودمونه... نمیشه این تفکر رو امثال ایشون رواج بده و بعد یه عده بگن چرا مستقیم با اسراییل نمی جنگیم جواب اینه که چون متاسفانه این تفکر ( به ما چه) رواج داره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️نقش ویژه و حمایتی شهید رئیسی از فرماندهان نظامی برای زدن سیلی سنگین بر صورت اسرائیل در عملیات 📌به روایت محمد جمشیدی؛ معاون وقت امور سیاسی دفتر ریاست جمهوری ✍در ماجرای سقوط بالگرد، پیکر مطهر شهید رئیسی از همه بیشتر سوخته بود؛ همچنین پیکر شهید امیرعبداللهیان! 🤲لعنت بر و صلوات بر
مدح و متن اهل بیت
#دست_تقدیر۲ #قسمت_دهم🎬: مهدی از جا بلند شد و همانطور که کمک می کرد تا استکان ها را جمع کند گفت: نم
🎬: صادق با آقای مددی به سمت روستایی از توابع محروم کرمان بود، حرکت کردند و نزدیک غروب بود که به آنجا رسیدند و مستقیم به سمت مرکز بهداشت آن رفتند، آنطور که صادق تحقیق کرده بود متوجه شده بود که دکتر کیسان محرابی به عنوان پزشک جهادی در مرکز بهداشت برای طبابت اقامت دارد. هوا تاریک شده بود، همه جا خلوت بود و ماشین آقای مددی جلوی مرکز بهداشت روستا متوقف شد. هر دو پیاده شدند و صادق از درب نرده ای مرکز بهداشت داخل را نگاهی انداخت و چندین اتاق به صورت ردیف به چشم می خورد و نور لامپ زرد رنگ از درب دو اتاق انتهایی دیده می شد. صادق دستی روی شانهٔ آقای مددی زد و گفت: آقای مددی جان! زحمت شما، شرمنده داخل ماشین منتظر باشید من باید یه جوری اون میکروفن را کار بزارم، دعا کن بتونم یه جوری گوشیش را بدست بیارم. مددی سر تکان داد و‌گفت: با توکل به خدا برو جلو و حواست باشه این ابرو مصنوعی چسپوندی بالا چشمت لوت نده و از این مهم تر دعا کن دکتره نرفته باشه، با این حرف مددی صادق با سرعت جلو رفت و یکی یکی اتاق هایی که برقشان روشن بود را نگاه و کرد و سرانجام داخل اتاق آخری دکتر کیسان محرابی را دید. یا الله گفت و وارد اتاق شد، دکتر که مشغول جمع کردن وسایلش بود روپوشش را از تن درآورد و بدون اینکه نگاهی به پشت سرش بکند گفت: امشب وقت طبابت تموم شد، بفرمایید فردا بیایید. صادق با لحنی مستاصل گفت: م..م..من از روستای کناری اومدم، خیلی حالم بد هست اگر میشه یه نگاه بهم بندازین. دکتر که انگار متعجب شده بود به سمت صادق برگشت و به صندلی کنار تخت اشاره کرد که بنشیند و بعد همانطور که کیفش را به دست گرفته بود به طرف صادق اومد و گفت: ببینم چطورت هست؟! صادق همانطور که اشاره به سرش می کرد گفت: یک سردرد شدید دارم که اصلا طاقتم را طاق کرده... دکتر چراغ قوه را از کیفش بیرون آورد، کیف را روی تخت گذاشت و چراغ را داخل چشمای صادق انداخت و چشمانش را با دست از هم باز کرد. صادق از زیر چشم نگاهی به کیف انداخت و بهترین جای جاساز میکروفن کیف دکتر بود، دکتر نگاه عجیبی به صادق کرد و با دستپاچگی به سمت کیف برگشت و در یک چشم بهم زدن، اسلحه ای را بیرون کشید روی شقیقهٔ صادق گذاشت و گفت: چی از جونم می خوایین؟! من که طبق گفته های شما پیش رفتم، مشغول جمع آوری نمونه و آزمایش هستم، چرا شما روی حرف خودتون نمی ایستین به خدا اگر یک مو از سر مادرم... صادق که انتظار این حرکت را نداشت گفت: چی می گی دکتر برای خودت؟! کدوم حرف؟! با کی اشتباه گرفتی؟! دکتر همانطور که اسلحه را روی شقیقه صادق فشار میداد ابروی مصنوعی صادق را جدا کرد و گفت: فکر نکنی نشناختمت اصلا پاشو پاشو باید با من بیای و همانطور که شانه صادق را بالا می کشید او را به سمت در دیگر اتاق که انگار از پشت ساختمان مرکز بهداشت باز میشد برد. ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🌺