eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌨❄️❄️❄️❄️🌧 🔘 داستان کوتاه ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮐﻔﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺯﺩ ﺧﺮﯾﺪﻣﺶ !! ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ،ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ...! ﻣﺪﺗﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺮﺍﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻤﺶ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺫﯾﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ... ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ، ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ! ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺳﺎﯾﺰ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻤﺶ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ ! ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﻧﻤﻮﻧﺪ ﺟﺰ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ... ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﻧﺪ ! ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﺸﻮﻥ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺰ قلبتون ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻥ ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘشون ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشی ﺁﺧﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺯﺧﻤﺎﺷﻮﻥ ﺑﺠﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ.... :)
اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می‌شود،راضی نگه‌داشتن پدر و مادر است و دومین عمل، نمازاول‌وقت..! آیتﷲمجتهدی ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
شیطان‌ اندازه‌ ‌ یك حبه قند است ! گاهی‌ می‌ افتد توی فنجان‌ دلِ‌ ما آرام‌ آرام‌ حل‌ می شود ! بی‌ آنکه اصلاً بفهمیم و روحمان‌ سر می کشد آن‌ را ...
🌸 الهی به امید تو 🌱 پروردگارا 🌸 با اولین قدمهایم 🌱 برجاده های صبح نامت را 🌸 عاشقانه زمزمه میکنم 🌱 کوله بارتمنایم خالی وموج 🌸 سخاوت تو جاری... 🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸 ☀ امروز 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ◾ کی شودمهدی بیایدبرکشد تیغ از نیام  انتقامی سخت گیرداز عدوی فاطمه؟ ◾ 🍀 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🍀 💚دعـای چـهـار حـمــد💚 💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ پنجشنبه ها چه خوشحال می شوند عزیزانی که دستشان از دنیا کوتاه است و منتظر قلب پرمهرتان هستند جایشان همیشه سبز با فاتحه و صلوات و خیراتی هر چند کوچک یادآورشان باشید یادی کنیم ازعزیزانی ک سال گذشته بین مابودن والان درآغوش خاک آرام گرفتن وهمه پدرومادران آسمانی شاخه گلی ب زیبایی صلوات نثارروحشان🥀🥀
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_چهاردهم🎬: ماه ها از معجزه بزرگ حضرت صالح می گذشت، حالا تقریب
🎬: صدوب این زن متمکن، هرزه و کینه جو داخل خانه اش جلسه ای برقرار کرد و زنان متمکن و با نفوذ شهر را به آن جلسه دعوت کرد، دست راست صدوب در این جلسه زن هرزه دیگری به نام«انیزه» بود. صدوب نقشه این جلسه را با همفکری انیزه ریخته بود و طبق نظریه او میهمانان را دعوت کرد، در بین میهمانان دو زن به نام«قباله» و «قطام» به چشم می خورد که از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند و بیشتر تمرکز صدوب و انیزه، روی این دو زن بود، چرا که صدوب زنی تن فروش بود که با مردی به نام«مصدع» ارتباط نامشروع داشت و خوب میدانست معشوقه مصدع، قباله است و انیزه هم با مردی به نام«قدار» ارتباط پنهانی داشت و معشوقه قدار هم قطام بود. صدوب و انیزه تصمیم داشتند نقشه مخربشان را توسط مصدع و قدار اجرایی کنند، پس ابتدا می بایست با معشوقه های آنان ارتباط برقرار کنند و قطام و قباله را با خود همراه کنند و از نفوذ این دو زن بر مصدع و قدار استفاده نمایند تا به هدف خود برسند. جشن و پایکوبی در خانه صدوب برقرار بود، انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها و در راس آن مشروبهای کهنه در مجلس سِرو میشد، صدوب تعدادی کنیز را اجیر کرده بود و گروه موسیقی هم در مجلس حضور داشت، مطربان می نواختند و کنیزکان می رقصیدند، مجلس لهو و لعب در سایه بتی بزرگ که در صدر مجلس نهاده شده بود برقرار بود. مجلس در اوج خود بود که صدوب از جای برخاست و رو به جمع گفت: از این مجلس طرب و جشن استفاده کنید که شاید در آینده ای نه چندان دور، این مجلس رؤیایی دست نیافتنی برای شما شود. یکی از زنان اخم هایش را در هم کشید و گفت: چه می گویی صدوب؟! چرا باید چنین مجلسی برایمان آرزویی ناممکن شود؟! صدوب سری به نشانه تاسف تکان داد و گفت: مگر اوضاع شهر را نمی بینید؟! هر روز شتر صالح که سحری بیش نیست به عنوان معجزه ای از جانب خدای صالح در کوی و برزن راه می رود و وجود خدای صالح را جار میزند، مردم کم کم تحت تاثیر قرار می گیرند و همانطور که شاهدید هر روز بر مریدان صالح افزوده میشود، به شما می گویم اگر کاری نکنید و دستی نجنبانید به زودی کل شهر به خدای صالح رو می آورد و شما با اعتقادات صالح که آشنا هستید، شراب را حرام و این مجالس را لهو و لعب و بت ها را ابلیس میداند و اگر قدرت را در دست گیرد، تمام این خوشی ها برباد خواهد رفت. در این هنگام قطام از جای برخاست و گفت: پس راه حل چیست؟! چکار کنیم که به آن فلاکت نیافتیم؟! صدوب لبخندی زد و گفت: چاره کار آسان است، باید مردانی شجاع بیابیم تا در فرصتی مناسب شتر صالح را بکشند، این شتر که کشته شود و از میان برود، کم کم مردم صالح را نیز فراموش می کنند و ما در فرصتی مناسب صالح را نیز از سر راهمان برمیداریم. قطام که انگار کینه ای سخت نسبت به صالح و شترش داشت، دندانی بهم سایید و گفت: همگان می دانید که قدار خاطر خواه من است و آرزوی بزرگش، ازدواج با من است و قدار جنگاوری بی نظیر است من از او می خواهم شتر را بکشد و شرط ازدواجم با قدار را کشتن و پی کردن شتر می گذارم. حرف های قطام که به اینجا رسید، قباله هم از جای برخواست و گفت: نظری بسیار عالی دادی، من هم از مصدع می خواهم که قدار را کمک کند و شرط ازدواج من هم با قدار، کشتن شتر صالح خواهد بود... صدوب که بسیار مسرور بود به این راحتی به هدفش رسیده، شروع به دست زدن کرد و خود هم مانند کنیزکان به وسط مجلس آمد و شروع به رقص و پاکوبی نمود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: زمزمه های عاشقانه قطام در گوش قدار بالاخره کار خودش را کرد و از طرفی قطام با قباله مدام در ارتباط بود و می خواست کاری کند که نامش در شهر و در تاریخ بدرخشد. نقشه کشیده شد و برنامه هم ریخته شد، مصدع که عاشق قباله بود، تسلیم امر او شد و هفت تن از ارازل شهر را دور خودش جمع کرد، قرار بر این بود که مصدع کار را شروع کند و قدار که تحت سلطه قطام بود، کار را تمام کند. روز موعود فرا رسید، شتر صالح با بچه شتر روانه آبشخور اصلی شهر که درآنجا حوضی سنگی و بزرگ بنا شده بود و آب چشمه در آنجا جمع میشد و مردم شهر برای پر کردن کوزه هایشان به آنجا می آمدند، شد. امروز نوبت آب شتر و شتربچه بود و مردم شهر سهمی در این آب نداشتند، اما تنی چند از مردم، خلف وعده کردند و هنوز سپیده سر نزده بود که پنهانی به حوض سری زده بودند و کوزه هایشان را پر آب نموده بودند، حالا شتر و شتربچه به آبشخور رسیده بودند، عده زیادی از مردم مثل همیشه گوشه ای در کنار حوض منتظر شتر بودند تا سیراب شود و سپس آنان شتر را بدوشند و از شیرش کوزه ها و مشک هایشان را پر کنند. شتر و شتر بچه سر در حوض فرو بردند و با ولع زیاد، همچون همیشه تمام آب حوض را خوردند به طوریکه کف حوض قطره ای آب برجای نماند، شتر که عادت کرده بود بعد از خوردن آب به سمت دیگر حوض برود تا به مردم شیر پر از خیر و برکتش را ارزانی دارد، خود را از حوض خالی بیرون کشید و می خواست حرکت کند که هفت ارازل دوره اش کردند و مصدع از فاصله ای نزدیک چندین تیر بر پای شتر زد، شتر در آنجا زانو زد و شتر بچه هراسان دور مادر می چرخید. در این هنگام قدار از راه رسید و با ضربات شمشیر شتر را از نفس انداخت، شتر وسط میدان افتاده بود و آخرین نفس هایش را می کشید و دست و پا میزد، ناله شتر بچه به هوا بلند بود و همگان میدیدند که این بچه شتر، چون آدمیزاد اشک میریزد و مویه می کند، گویی او می خواست با حرکاتش به مردم بفهماند که غریب کشی نکنند و ظلم ننمایند و از مردم برای نجات جان مادرش که معجزه ای الهی بود، کمک می خواست، اما کسی به ناله های شتر بچه توجهی نمی کرد. مردمی که برای شیر شتر آنجا جمع شده بودند به جای دفاع از شتر، به کمک قدار آمدند و در پی کردن شتر به او کمک می کردند، قطام از کمی دورتر این صحنه را میدید و قهقه ای شیطانی سر داده بود. مردم شتر را تکه تکه کردند و هر کدام تکه ای از گوشت شتر را به عنوان غنیمتی لذیذ به خانه بردند به طوریکه آن روز بوی کباب از خانه تمام مردم شهر به هوا بلند بود، شتر بچه که امیدش ناامید شده بود و تکه های بدن مادر را میدید که به یغما رفته، همانطور که اشک میریخت و ناله های بلندی سر داده بود از شهر خارج شد و پای در بیابان و رو به سوی کوه گذاشت... ادامه دارد.... 📝به قلم: ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: حضرت صالح از کردار ناشایست مردم آگاه شد و به میان مردم رفت و به آنان فرمود: مگر شما را به سمت خداوند یکتا دعوت نکردم تا از بت پرستی دست بردارید و شما آیه و معجزه از من خواستید، خودتان تعیین کردید معجزه چه باشد و خداوند همان که خواستید از دل کوه برایتان بیرون آورد و من به شما گفتم که مبادا صدمه ای به این شتر که آیه ای از آیات خداست و معجزه ای از پروردگار هستی ست برسانید که اگر صدمه ای به این شتر برسانید خداوند عذابش را بر شما نازل می کند. در این هنگام یکی از بزرگان شهر رو به صالح با لحنی تمسخر گونه گفت: ای صالح! برو پی شترت، ما که صدمه ای به او نرساندیم و اگر تو راست می گویی به خدایت بگو تا عذاب را بر سر ما فرود آورد. در این هنگام حضرت صالح فرمود: وای بر شما که مغرضانه به عبادت بت های بی جان می پردازید و نشانه و معجزه های خداوند را نادیده می گیرید و به آن ظلم روا می دارید، آیا شما سرنوشت قوم های قبل از خود که سر به بندگی ابلیس نهادند و به خدا شرک ورزیدند را از یاد برده اید؟! حال که معجزه خداوند را با قساوت و سنگدلی کشتید و هر کدام پاره ای از گوشت آن را به دندان کشیدید و شتر بچه از ترس شما و ظلم بی حدتان به بیابان پناه برد، مستحق عذاب خداوند هستید. عده ای از این کلام ترسیدند و رو به پیامبر خدا گفتند: یا صالح! چه کنیم که عذاب خداوند بر ما محقق نشود؟! حضرت صالح که مهربانیش نشات گرفته از مهربانی خداوند بود، به امر خدا فرمود: سه روز به شما فرصت میدهم تا به بیابان بزنید و شتر بچه را که در کوه و بیابان سرگردان است پیدا کنید و به اینجا آورید و سپس از بت ها تبری جویید به خداوند یکتا ایمان آورید، این کار را کنید تا عذاب خداوند از شما برداشته شود. بزرگان شهر و کاهنان معبد که گوشت و پوست و خونشان از لقمه حرام و بتهای ابلیسی بود بی توجه به سخنان حضرت صالح به خانه هایشان رفتند و تعداد کمی از مردم هم که قلبا به اعجاز خداوند ایمان آورده بودند به دنبال شتر بچه، راهی بیابان شدند. مردم سه روز تمام گشتند اما هیچ اثری از شتر بچه نبود و سپس به نزد حضرت صالح آمدند، از این تعداد عده ای از بت پرستی دست کشیدند و به صالح پیوستند و عده ای هم در ضلالت خود ماندند و به دیگر کافران ساکن در شهر پیوستند. اما وعده خدا حق است، اگر کافران عناد نمی ورزیدند و از کرده شان توبه می کردند و به درگاه خدا روی می آوردند، عذاب محقق نمی شد، اما اینک همه شهر صالح را نیشخند می کردند و متعصبانه گرداگرد بت ها می گشتند و این مجسمه های بی جان ابلیسی را طواف می کردند، پس عذاب خداوند نازل شد. حضرت صالح و مومنینی که به او ایمان آورده بودند و اخلاص در عمل داشتند از شهر بیرون رفتند و ناگهان صیحه ای شدید از آسمان بلند شد و همزمان زمین و کوه ها به لرزش افتاد و رعد و برق شدیدی هم شروع شد، انگار تمام بلایا همزمان و باهم می بایست بر سر این قوم لجوج فرود می آمد و در چشم بهم زدنی ساختمان های قد کشیده و مستحکم قوم ثمود که از علم عادیان به آنها رسیده بود به تلی از خاک و شن تبدیل شد و دیگر نه اثری از شهر بود و نه ساکنان بت پرستش و اینچنین بود که سرنوشت قوم ثمود هم پایان یافت و تعداد اندکی از ثمودیان به همراه حضرت صالح نجات یافتند. و دوباره کار ابلیس سخت شد، اما ابلیس اینک تجربه های زیادی داشت و می دانست که فریب دادن بنی بشر کار دشواریست اما نشد ندارد و او خواهد توانست همانگونه که قوم ثمود را که از بقایای قوم عاد پا گرفته بودند،بت پرست کند، این روند را ادامه دهد. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
🎬: سالهای سال از عذاب قوم ثمود می گذشت، اینک جمعیت زمین پراکنده شده بودند. فرزندان سام پسر نوح که به آنها سامی می گفتند در منطقه بین النهرین پخش شده بودند، در شمال که حد و حدود نینوا میشد«آشوری ها» در مرکز که اطراف بغداد می شد«آکدی ها» و در جنوب که اطراف بصره میشد«سومری ها» ساکن بودند. تعدادی از اقوام سامی نژاد هم بیابان گرد بودند و این بیابان گردها که عموما قوی هیکل بودند به آنها«آموری» میگفتند به شهرهای سومر حمله کردند و تمام شهرها را به تصرف خود درآوردند و اینان بعدها با آمیختن چندین قوم با یکدیگر، شهر بابل و تمدن بابل را به وجود آوردند. امپراطوری بابل از جنوب ایران تا شمال سوریه وسعت داشت، در فلات ایران عیلامی ها و آریایی ها ساکن شده بودند و در حاشیه رود نیل هم آثار تمدنی مصر به چشم می خورد و در شهر بکه هم هنوز کما بیش زندگی برقرار بود. تمدن بابل پایه ریزی شده بود، تمدنی که برپایه بت پرستی بود و اصلا نام شهر و تمدن بابل از نام«بعل» بت بزرگ بتکده ها به عاریت گرفته شده بود. در این زمان پادشاه مقتدری به نام «هموراین» بر منطقه بابل حکمرانی می کرد، این پادشاه بسیار زیرک و سیاستمدار و البته مقتدر بود که امپراطوری گسترده و عظیمی به وجود آورده بود. در این زمان بت پرستی آنچنان ریشه دوانده بود و تار و پود زندگی مردم آن سخت با بت و بت پرستی گره خورده بود که گویی برای هدایت مردم یک پیامبر کفایت نمی کرد و می بایست فوجی پیامبر بر زمین نازل شود تا مردم را از گمراهی بیرون کشاند و این بدان معناست که کار پیامبر بابلیان بسیار سخت و طاقت فرسا می‌بود. در بکه هم تعداد کمی مومن به خداوند وجود داشت و دور تا دور کعبه هم بت ها احاطه کرده بودند. با ما همراه باشید با داستان بسیار جالب بابل و عجایبش و پیامبر بزرگش... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
‍ نمازی برای حاجت‌روایی و دفع شر دشمن (نماز امام زمان علیه السلام در شب جمعه) 🔹سید بن طاووس می‌نویسد: از امام زمان علیه السلام نقل شده هرکس حاجتی به درگاه خدا دارد به این دستور عمل کند حاجتش هرچه باشد برآورده می‌شود مگر آنکه حاجتش قطع رحم باشد. هر زن و مرد مومنی این نماز و دعا را خالصانه را بجا بیاورد درهای آسمان برای اجابت به رویش باز می‌شود و خدا حاجتش را همان وقت یا همان شب برآورده می‌کند و این از الطاف خدا بر ما و بر مردم است . طریقه نماز : ۱. شب جمعه، بعد از نیمه شب، غسل کند. ۲. در جایگاه نمازش برود و دو رکعت نماز (به نیت نماز امام زمان) بخواند. ۳. در رکعت اول، در سوره حمد، به آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» که رسید آن را صد بار تکرار کند. ۴. سوره حمد را تمام کند و بعد از آن سوره توحید را بخواند. ۵. در رکوع، هفت بار بگوید: سبحان ربی العظیم و بحمده. ۶. در سجده هفت بار بگوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده. ۷. رکعت دوم را مثل رکعت اول بجا بیاورد. ۸. بعد از نماز این دعا را بخواند اللَّهُمَّ إِنْ أَطَعْتُكَ فَالْمَحْمَدَةُ لَكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ مِنْكَ الرَّوْحُ وَ مِنْكَ الْفَرَجُ سُبْحَانَ مَنْ أَنْعَمَ وَ شَكَرَ سُبْحَانَ مَنْ قَدَرَ وَ غَفَرَ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ قَدْ عَصَيْتُكَ فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْإِيمَانُ بِكَ لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَداً وَ لَمْ أَدْعُ لَكَ شَرِيكاً مَنّاً مِنْكَ بِهِ عَلَيَّ لَا مَنّاً مِنِّي بِهِ عَلَيْكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ يَا إِلَهِي عَلَى غَيْرِ وَجْهِ الْمُكَابَرَةِ وَ لَا الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِيَّتِكَ وَ لَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ وَ لَكِنْ أَطَعْتُ هَوَايَ وَ أَزَلَّنِي الشَّيْطَانُ فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ وَ الْبَيَانُ فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي غَيْرَ ظَالِمٍ وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي فَإِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ عبارت یا کریم را به اندازه یک نفس تکرار کند، سپس بگوید: يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ خَائِفٌ حَذِرٌ أَسْأَلُكَ بِأَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْطِيَنِي أَمَاناً لِنَفْسِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ سَائِرِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ حَتَّى لَا أَخَافَ أَحَداً وَ لَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَبَداً إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ يَا كَافِيَ إِبْرَاهِيمَ نُمْرُودَ يَا كَافِيَ مُوسَى فِرْعَوْنَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَكْفِيَنِي شَرَّ فُلَانِ بْنِ فُلَان‏ به جای فلان بن فلان نام دشمنش را بگوید. ۹. بعد از دعا به سجده برود و حاجتش را بخواهد و به درگاه خدا تضرع کند. 📚صحیفه مهدیه ص۱۳۴ 📚مهج الدعوات ص۲۹۴ هنگام دعا حاجت مولایمان را فراموش نکنیم
🔸 بسیار مجرب (تجربه شده) برای جلب و توانگری عظیم: 🔻هر شب جمعه (حداقل ٣ شب جمعه پیوسته، و هرچه شب جمعه‌های بیشتر بهتر)، دو رکعت نماز بخوان، بقصد جلب رزق الهی از خدای سبحان، و در هر رکعتش ابتدا 10 مرتبه سوره حمد، و سپس 11 مرتبه سوره توحید بخوان، و بعد از نماز 100 مرتبه صلوات بفرست. (این نماز را هر شب جمعه، تا وقتی که به غنا و توانگری برسی ادامه بده. بعد رسیدن هم مدتی حفظش کن) 📚 المخازن (علامه سید عباس کاشانی، شاگرد آقاسیدعلی قاضی)، ج ١ ص ٣١٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرزندان شهدای لبنانی همه را حیرت‌زده کردند / سرود فوق العاده احساسی فرزندان شهدای لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق در جریان برگزاری برنامه محفل در  زینبیه دمشق، یادگاران شهدای لبنانی یک سرود فوق العاده اجرا کردند که گریه حضار را به همراه داشت. این سروده درخشان و احساسی واکنش‌های بسیار زیادی را در بین جریان‌های عرب‌زبان به همراه داشته است.
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ !!! ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ،ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ . ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯿﮑﻨﺪ ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ ! ﭘﺲ ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ . ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﻢ . ﻭﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻋﯿﺒﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ . ﺁﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ ! ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسانهایی هستند که دیوار بلندت را میبینند ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند: تا تو را فرو بریزند.....! تا تو را انکار کنند.....! تا از رویت رد شوند....! مراقب آدم هایی که به آنها اعتماد میکنی باش! بزرگترین ضربه را از اعتماد میخوریم!!! دست روزگار هلت میدهد; ولی قرار نیست تو بیفتی؛ مراقب خوبی هایت باش....! اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی، اوج میگیری.... به همین سادگی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی پر است از قضاوتهای دیگران دربارهٔ ما!! قضاوتهای که گاهی اوقات بد وگاهی اوقات خوب است اگر عادت کنیم با هر نظر موافق و مخالفی زیرو رو شویم باید فاتحهٔ آرامش را بخوانیم ! روزتون متفاوت و سرشاراز آرامش🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 آذر 🌨❄️🌨 باید بانویی باشد با گیسوان طلایی👧 که هر روز و هر شب دامن نارنجی اش را می تکاند بر زمین تشنه باران می بارد 🌧 برف می بارد 🌨 عشق می بارد ...💙 گاه طعم گس خرمالو را🍅 با شیرینی انار در هم می آمیزد و گاه لذت نیمکت نشینی های عصرانه را با اندوه دوری و تلخی صبوری ...✨ حالا دوباره " آذر "❄️ مهمان دلهای ما و شماست بیایید عاشقانه های تازه ای بسازیم برای خاطره بازی با واپسین فرزند پاییز 🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهکار خلقت 👌 این چیزی که تو تصویر میبینید شاخه خشک درخت نیست!🪵 🍀یک نوع حشره هست که وقتی احساس خطر میکنه واسه استتار شاخک و اندامهای حرکتی اش رو میچسبونه به هم و شبیه شاخه درخت میشه 🪵 فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ😍👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بیاموزیم که میتوان 🍁بـهترین بود ❣میتوان خوش قلب 🍁و مثبت اندیش بود ❣میتوان شـاد بـود 🍁میتوان عاشق بـود ❣عاشق خـدا و زندگی 🍁امـیدوار باش ❣غیرممکن فقط غیرممکنه 🧡با امـید هر چیزی ممکنه🧡
🔘 داستان کوتاه دوستی میگفت: در یک روز سرد ، از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم برف بود، وسیله ای نبود. برای اینکه دستهایم گرم شود آنها را در جیب گذاشتم، یک دانه تخم آفتاب گردان پیدا کردم، آن را بیرون آورده و با دندان شکستم. ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و بر روی برفها افتاد. ناخواسته خم شدم که آن را بردارم پرنده ای بلافاصله آمد آن را به نوک گرفت و پرید. او گفت: به نظر تو چه درسی در آن است؟ من گفتم: رزق روزی ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست خداست. این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب در دست و جلو چشم ما است دلخوشیم و خیال میکنیم که همه اش رزق و روزی ماست ولی همین که میخواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم از ما میگیرند و به کس دیگری میدهند. تمام عمر کار و تلاش می کنیم تا مالی پس اندازکنیم و راحت زندگی کنیم. ولی گاهی آن چه اندوخته ایم رزق وروزی ما نیست. اندوخته ما رزق و روزی کسانی می شود که بعد از ما می خورند. یا در زمان حيات نصیب آنها می شود و می‌خورند. رزق و روزی ما آن چیزی است که بخوریم و لذت استفاده آن را ببریم، نه اینکه رنج فراوان بر خود و خانواده تحمیل کنیم و در انتها لذتش برای دیگران شود. ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
🔺به دومین روز اذر خوش آمدید ❤️امروزتون پر از عطر دعا 🌷خــدایا🌱🌷 ❤️امروز سبد زندگی 🌷دوستانم را پـر کن 💛از سلامتی، جاودانگی 🌷موفقیت و خـوشبختی 💜روزتون پر از انرژی های مثبت
101.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل سخنرانی در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🔸 شب دوم ۱۴۰۳👆 ⁉️ جهاد کبیر یعنی چه؟ ♨️ وصیت حضرت زهرا سلام‌الله و جنگ رسانه‌ای با دشمن! ❌ دینی که دشمن را به خشم نیاورد دین نیست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان طوفانی دانشجوی دانشگاه قم هنگام سخنرانی معاون حقوقی پزشکیان سوال اول در مورد خودتان : آقای انصاری رئیس جمهور در زمان تبلیغات ریاست جمهوری دانشجویان دانشگاه آزاد را بیسواد معرفی کردند . شما که فارغ‌التحصیل دانشگاه آزاد هستید چگونه معاون حقوقی رئیس جمهور شدید ؟؟ آقای مجید شما معاون حقوقی ملت ایران هستید یا معاون حقوقی مسعود ؟ دولت در حال فیلترینگ برق ملت است و پروژه گران سازی اقلام را کلید زده و مردم زیر بار فشار اقتصادی کمرشان خم شده آن وقت دولت به دنبال رفع مشکل به کارگیری جواد ظریف است!! شما یکی از مخالفان. اصلی طرح ساماندهی بکارگیری نیروهای شرکتی در مجمع تشخیص مصلحت هستید .آیا اگر فرزندانتان هم به عنوان نیروی شرکتی بودند مخالفت می کردید ؟؟ شما در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ در میان تظاهرکنندگان و اغتشاشگران گفتید ما می خواهیم حق شما مردم را بگیریم ‌ بسم الله این گوی و این میدان حق جمهور را از رییس جمهور بگیرید .
۲۷.بخل حضرت فاطمةُ(س):قالَ لی أبی رَسولُ اللّهِ(ص): إیاک وَالبُخلَ؛ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِی النّارِ وأغصانُها فِی الدُّنیا، فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها أدخَلَهُ النّارَ.َ حضرت فاطمةُ(س): پدرم رسول خدا(ص) به من فرمود: «مبادا بخل بورزی؛ چرا که بخل، درختی است در آتش [دوزخ] که شاخه هایش در دنیا هستند و هر کس به شاخه ای از شاخه های آن از آن در آویزد، او را به آتش، وارد سازد.» دلائل الإمامة : ص ۷۱ ح ۹