1_19117675.mp3
4.47M
🌸 مولودی میلاد امام رضا (ع)
💚 این دل و بستـم
🌷 به پنجـره فـولاد
🎤بانوای:حاج میثم مطیعی
1_18366813.mp3
4.98M
آهنگ
فوق العاده زیبا ❤️
✅ شاه خراسانیم
با صدای دولتمند خُلف🌺
❇️ آهنگ تاجیکی و بسیار شنیدنی به مناسبت سالروز ولادت امام رضا (علیه السلام)
التماس دعا 🙏🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ بسیار زیبا را ببینید👆👆
اشک های خادم کوچک حرم به شوق زیارت میریزد، وقتی که میخواند" ز کودکی خادم این تبار محترمم.."
"مادر به اشک روضه مرا داده است شیر
در شیرم آب کرده ولی سود با من است"
🌺السلام علیک یا انیس النفوس🌺
sire emam reza.mojtahedi.mp3
4.19M
🎤آیت الله مجــتهدی تهرانی ره
✅ #سیره_شخصیت_امام_رضا
⏱ ۱۱ دقـــیقه و ۱۶ ثانـــیه
•
1_80808171.mp3
11.74M
🔹سرود: قدم قدم...
فارسی _ ترکی
به مناسبت ولادت حضرت رضا علیه السلام
#پیشنهاد_دانلود
🔸کاری از:
گروه سرود
”عاشقـان ولایت زنجان
1_80809264.mp3
12.87M
🔹سرود: امام رضا علیه السلام
فارسی _ ترکی
به مناسبت ولادت حضرت رضا علیه السلام
#پیشنهاد_دانلود
🔸کاری از:
گروه سرود
”عاشقـان ولایت زنجان”
باغ انگور . . . .
خاطره ای از کتاب "حاج آخوند"
حاج شیخ محمودرضا امانی فرزند مرحوم شیخ علی اصغر ، در روستای مهاجران زندگی می کرد و معروف و مشهور به حاج آخوند بود.
اما حاج آخوند چیز دیگری بود! روحانی ،ِ ملّا ، ادیب و نکته دان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی شاد که خانقاهی نداشت. دست هایش بسیار نیرومند بود و زندگی اش از دسترنج خود و باغ انگورش می گذشت.
مدرسه ما به نام مارون دو کلاس درس و دو معلم داشت ، از اول زمستان یکی از آموزگاران به نام خانم منصوری نیامد .گفتند مرخصی دارد ، به ناچار هر شش مقطع تحصیلی رفتیم توی یک کلاس.
آقای اخوان ، هم مدیر مدرسه بود هم معلم ، خوب درس می داد. تا این که یرقان گرفت و در خانه ما بستری شد و از حاج آخوند خواهش کرد به جایش درس بدهد.
حاج آخوند همه بچه ها را ، چه مسلمان و چه ارمنی هایی را که در روستای ما زندگی می کردند، با نام می شناخت.
حاج آخوند روز اول حضور در کلاس گفت :
بچه ها، امروز ما می خواهیم در باره خدا صحبت می کنیم ، فرقی ندارد ارمنی باشید و مسلمان ، همه ما از هر دین و مسلکی با خدا حرف می زنیم ، حالا خیال کنید خودتان تنها نشسته اید و می خواهید با خدا حرف بزنید.
حالا از هر کلاسی از اول تا ششم ، یک نفر بیاید برای ما تعریف کند چطوری با خدا حرف می زند؟ از خدا چه می خواهد؟
در همین حال مملی دستش را بالا گرفت و گفت :
حاج آخوند ، حاج آخوند اجازه من بگویم ؟
حاج آخوند گفت: بگو پسرم!
مملی گالش های پدرش را پوشیده بود. هوا که خوب بود پابرهنه به مدرسه می آمد ، مملی چشمانش را بست و گفت:
خداجان ، همه زمین های دنیا مال خودته .پس چرا به پدر من ندادی ؟ این همه خانه توی شهر و ده هست ، چرا ما خانه نداریم ؟ خدا جان، تو خودت می دانی ما در خانه مان بعضی شب ها نان خالی می خوریم ، شیر مادرم خشک شده حالا برای خواهر کوچکم افسانه دیگر شیر ندارد!
خداجان، گاو و گوسفندم نداریم. اگر جهان خانم به ما شیر نمی داد ،خواهرم گرسنه می ماند و می مرد ! خدا جان، ما هیچ وقت عید نداریم. تاحالا هیچ کدام از ما لباس نو نپوشیده ایم. اگر موقع عید مادرِ هاسمیک به مادرم تخم مرغ رنگی نمی داد ، توی خانه ما عید نمی شد.
کلاس ساکت ساکت بود ، مملی انگار یادش رفته بود توی کلاس است.
حاج آخوند روبه روی پنجره ایستاده بود. داشت از آنجا به افق نگاه می کرد ، بعضی بچه ها گریه می کردند.
حاج آخوند آهسته گفت : حرف بزن پسرم ، با خدا حرف بزن ، بیشتر حرف بزن!
مملی گفت : اجازه ! حرفم تمام شد.
حاج آخوند برگشت و مملی را بغل کرد و گفت :
بارک اله پسرم ، با خدا باید همین جور حرف زد.
کلاس تمام شد و حاج آخوند به خانه خود رفت و همان شب با خط خودش نامه ای نوشت که باغ پدری اش را که بهترین باغ انگور در روستای مارون بود ، به خانواده مملی بخشید!
فصل انگور که رسید ، غیر از آقا مرتضی که مرید حاج آخوند بود و هر روز انگور برای خانه حاج آخوند می بُرد ، بقیه ارمنی ها و مسلمان های روستا به خانه حاج آخوند انگور می بردند.
عصمت خانم همسر حاج آخوند می گفت:
ما به عمرمان این قدر انگور ندیده بودیم ، حتی وقتی باغ داشتیم نصف این هم نبود ، همه باغ های انگور مارون و حمریان شده باغ انگور حاج آخوند!
اي رفيقان ، بشنويد اين داستان
بشنويد اين داستان ، از راستان
مال در ایثار اگر ، گردد تَلَف
در درون ، صد زندگی آرَد به بار
به نقل از مرحوم ملا احمد نراقی اعلی الله مقاما الشریف
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَتُمْسی، سلام بر تو زمانی که صبح و شام می کنی
السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین(ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع)
متاسفانه خیلی از ما برای نشان دادن ارادت به ائمه معصومین علیهم السلام متوسل به یک سری خرافات و بدعت ها می شویم که نه تنها اجر اخروی ندارد، بلکه تاثیری در برآورده شدن حاجات نیز ندارد.
برخی از مواردی که در حرم امام رضا علیه السلام بیشتر مشاهده شده و تاثیری در برآورده شدن و قبولی حاجات ندارد عبارتند از:
1- تشرف به صورت نشسته یا راه رفتن با زانو
2- کشیدن صورت و بدن به زمین که در خیلی از موارد باعث زخمی شدن و نجس شدن مسیر حرکت می شود.
3- برگه هایی توزیع می گردد که شخصی بیماری بسیار سخت داشته و در خواب می بیند که شفا یافته است، باید این مطالب را چندین بار بنویسد و توزیع نماید.
4- بستن پارچه و قفل به پنجره و ضریح مطهر به نیت اینکه تاثیر بیشتری دارد.
5- توزیع بسته های حنا و شکلات با سفارش به انجام برخی عبادات خاص.
6- نوشتن وصیت نامه پیامبر صلوات الله علیه بر روی کتب ادعیه.
7- گرو گرفتن اموال حرم و خروج آن از حرم مطهر برای برآورده شدن حاجات.
8- توزیع بسته های نخود و کشمش و برگه هایی که در آن نوشته شده چهارشنبه هفته اول فلان ذکر را (141مرتبه) بگویید، چهارشنبه هفته دوم (141 بسته) نخود و کشمش به همراه این اذکار را توزیع کنید چهارشنبه هفته سوم حاجت می گیرید.
9- توزیع برگه هایی که در آن سرنوشت افرادی که به قرآن مجید توهین کرده و مسخ شده اند نوشته شده است.
برگرفته از کتاب راهنمای زائرین امام رضا علیه السلام/ معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
#داستان_پندآموز
🌹موعظه #صاحب_دل🌹
گویند : صاحب دلى ، براى #اقامه #نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! کسى برنخاست. گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده #مرگ کرده است ، برخیزد !
باز کسى برنخاست. گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز کاری نمیکنید
مثل خدا باش ، خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن!
مثل خدا باش ، با مظلومان و درمانده گان دوستی کن…
مثل خدا باش ، عیب و زشتی دیگران را فاش نکن…
مثل خدا باش ، در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن…
مثل خدا باش ، بدون توقع و چشمداشت نیکی کن…
مثل خدا باش ، بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن…
مثل خدا باش ، با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن…
مثل خدا باش ، اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش...
مثل خدا باش ، برای اطرافیانت دلسوزی کن...
مثل خدا باش ، مهربان تر از همه...
مثل خدا باش چون خدا از روح خودش در تو دمید و تو رو اشرف مخلوقات نامید ...
💕💕💕
بسم الله الرحمن الرحیم
#عفاف_و_حجاب
#مهدی_صفی_یاری
یادش بخیر درشکه ی مش ممد
دمپایی های پاره ی مش صمد
یادش بخیر خاک و خول کوچه ها
مغازه کوچیک مشدی احد
یادش بخیر صفای اون قدیما
لباس های ساده، کلاه نمد
یادش بخیر پیاده راه افتادن
به سمت کربلا با چند تا بلد
الان ولی ادعامون زیاده
کمِ کمش 206، ال نود
این روزها حال عاشقی خرابه
هر چی نگاه کنی ته اش سرابه
دیگه کسی پهلوون محل نیس
قصه خونه ها اتل متل نیس
دیگه کسی فکر خدا مدا نیس
مجلس مردا و زنا جدا نیس
مردا دیگه غیرتشون کم شده
عروسی ها قاطی و درهم شده
امروز فقط روز مد و لباسه
چادر پوشیدن دیگه بی کلاسه
زن این روزا عروسکه، ساپورته
شب پای ماهواره ، روزا تو چُرته
زن این روزا چشم و چراغ همس
دوس اش دارن فقط برای هوس
زن این روزا آزادِ ، نیست برده
لباس مباسشم شبیه مرده
کجاس حیای مادرهای اون روز
کجاس شمیم جا نماز گلدوز
دارم فرق آب و سراب و می گم
ماجرای کشف حجاب و می گم
اون روزا زن عفت دیگه ای داشت
عاشق شدن لذت دیگه ای داشت
اون روزا زن گوهر تو صدف بود
چشم و نگاه مردا با شرف بود
خلاصه بدجوری دلم گرفته
حال و هوای کسل ام گرفته
آدم دیگه چه انتظاری داره
از مردی که ابروشو بر می داره
مردی به زیبایی ظاهری نیس
دیگه کسی شبیه باقری نیس ....
آی شهدا راه شما گم شده
بازم به شهرمون تهاجم شده
جای شما خالیه ...کاری کنید
بازم امامتون رو یاری کنید ...
شهر دوباره دست اجنبی هاست
.... پرچم تون ولی دوباره بالاست ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
نقل آیتالله خامنهای از روایت والده گرامیشان درباره مشقتهای دوران کشف حجاب
#سلامتی_فرمانده_صلوات
📔#داستان_کوتاه
پسری ، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد ،
تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد .
در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد .
سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور .
اسم نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند .
پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد ،
دختر با تعجب گفت قهوه شور میخوری؟
پسر جواب داد بچه که بودم خانه مان کنار دریا بود ، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم .
حالا دلتنگ خانه ی کودکی شده ام ، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد .
ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد ، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت .
پس از چهل سال عاشقونه زندگی کردن ، مرد فوت کرد و نامه ای خطاب به همسرش برجای گذاشت:
همسر عزیزم ببخش که چهل سال تمام به تو دروغ گفتم .
آن روز آنقدر از دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای شکر درخواست نمک کردم .
چهل سال تمام قهوه شور خوردم و نتوانستم به تو بگویم ، بدترین چیز در دنیا قهوه شور است .
اگر بار دیگر به دنیا بازگردم و باز هم داشتن تو وابسته به خوردن قهوه شور باشد ، تمام عمر شورترین قهوه دنیا را به خاطر چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد .
یک ضرب المثل چینی می گوید برنج سرد را می توان خورد،
چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...
مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؟!
حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر ،
اما این مهمه :
که وقتی از زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار .
مواظب همدیگه باشیم !
❌هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش.
سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير.☺️
👈فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست!
🌸"مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر میداریم!
❎نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها.... همیشه شاد باشید.🌹
#تلنگر
#شادی_آرامش
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
امام رضا ع :
پدرم را در خواب ديدم فرمود:
پسرم! ،هرگاه در سختى و گرفتارى
بودى ذکر ( یارحیم و یا رئوف ) را فراوان بگو
منهج الدعوات،ص 397
💕💕💕
🎈🍃
| هرگاه در نمازت عجله کردی
| خواستی زودتر به پایان برسانی
> به یاد بیاور
همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز
بروی به آن برسی ؛
و همه ی آنچه که می ترسی
در این مدت از دست بدهی ؛
به دست همان کسی است
که در مقابلش ایستاده ای ؛
> برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بگذار
#التماس_دعا
💕💕💕
animation.gif
8.73M
صبحتون بخیر
سه شنبه تون بی نظیر
لحظه هاتون سرشار
از عطر گلها
با آرزوی اينكه آتش مهر
در آتشكده قلبتان
همواره فروزان باشد
🌸 روزتون پراز مهر
روزگارتون مهربان 🌸