|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
نرو عمه برگرد اگر میتوانی
توخیلی عزیزی، توهم نوجوانی
ببین حمله ی نیزه وسنگها را
مرا تا کجا باخودت میکشانی؟
ببین عمه تنهاست مَحرم ندارد
تو مَردی و باید کنارم بمانی
بمان تا که از مجتبایم بماند
برای دلم یادگاری نشانی
خدایی نکرده اگر برنگردی
اگر بشکند از تو ابرو کمانی
نرو ت انبینی تو از روی نیزه
که کارم شده با سنان هم زبانی
به قلبم تو خنجر نزن دست بردار
نمانده دگر در گلو استخوانی
*گریه تو ببر حرم حسین،آی ناموس دارها!...برای چی گفت: داری خون دل به من میدی برگرد ...اگر من تنها بشم چی میشه؟...*
منو بزم شامات و دروازه ی ساعات
منو یک یهودی و تکه پرانی
برو بی حیا دست بردار از ما
نگاهه خودت راکجا میکشانی؟
پابرهنه شد و به میدان زد
داد میزد عمو رسیدم من
دست من هست پس نَبُر دیگر
تیغ زیر گلو رسیدم من
تا می آیم غریب لب تشنه
باخدا درد دل مفصل کن
بامناجات گوشه گودال
نیزه ها را کمی معطل کن
چقدر دیر آمدم تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدای آل الله
چه کسی نیزه بردهانت زد؟
آه چند خط شکسته ممتد
شکل زخم عمیق پیشانی
بی علمدار بودن خیمه
علت اصلی پریشانی
نیزه های شکسته می بینم
لب گودال و داخل گودال
چادر زینبِ تو خاکی شد
روی تل مقابل گودال
برق یک شیء آهنین دیدم
کاسه ی آب شاید آوردن
نه عموجان خیال خامی بود
تازه یک خنجر بد آوردن....
دشنه ای کُند میرسد از راه
نیت کشتن تو را دارد
چقدر زخم خورده ای ،ای وای؟
خواهرت خیمه بوریا دارد
آقاجان به صبرعمه ات زینب
به دل مضطر عمه ات زینب
سایه ی چکمه ای مرا ترساند
حق بده خصلت یتیم این است
صحنه ی غارت عبای شما
حول وحوش هزار ونهصد بود
زخمهای تو را شمردم من
احتیاجی به تیر حرمله نیست
ای عموی غریب ،مُردم من
عمو رسیدم و دیدم چقدر بلوا بود
سر تصاحب عمامه ی تو دعوا بود
به سختی از وسط میدان گذر کردم
هزارمرتبه شکر خدا کمی جا بود
ثواب نحر گلویت...تعارفی شده بود
سر زبان همه،بفرما بود
عمو چقدر لب خشکتان ترک دارد
چه خوب میشد اگر مشک آب سقا بود
زنی خمیده عمو...رد شد از لب گودال
نگاه کن نکند ،مادر تو زهرا بود
B A B O L H A R A M-2341564.mp3
3.11M
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی سوزناکه پسر بچه 5ساله در بین الحرمین
#پیشنهاددانلود👌👌
🌸احکام🌸
📥 سوال:
آیا غسل ارتماسی در استخر شنا (در حالی که شخص مایو به تن دارد) صحیح است؟
📤 پاسخ:
✍ آیت الله خامنه ای:
۱. در غسل ارتماسی باید تمام بدن را یک باره در آب فرو برد به طوری که آب به همه جای بدن برسد.
۲. در غسل ارتماسى اگر همه بدن زیر آب باشد و بعد از نیّت غسل، بدن را حرکت دهد غسل صحیح است.
بنابر این اگر مایو مانع رسیدن آب به بدن نباشد، غسل صحیح است، اما اگر مانع باشد باطل است.
✍ آیت الله سیستانی:
غسل ارتماسى به دو نحو انجام میگیرد:
دفعى و تدریجى. در غسل ارتماسى دفعى، باید در یک آن، آب تمام بدن را فرا بگیرد، ولى معتبر نیست که قبل از شروع در غسل تمام بدن بیرون آب باشد بلکه اگر مقدارى از آن بیرون باشد و به نیّت غسل در آب فرو رود کفایت میکند. در غسل ارتماسى تدریجى باید بدن را به نیّت غسل تدریجاً با حفظ وحدت عرفى در آب فرو بَرَد و در این قسم لازم است که هر عضو قبل از غسل دادن آن بیرون آب باشد.
✍ آیت الله مکارم شیرازی:
غسل ارتماسى آن است که بعد از نیّت، تمام بدن را یک دفعه یا به تدریج در آب فرو می برد، خواه در مثل حوض و استخر باشد و یا زیر آبشارى که آب آن یک مرتبه تمام بدن را فرا می گیرد، امّا غسل ارتماسى زیر دوش معمولى ممکن نیست. هر گاه مقدارى از بدن بیرون آب باشد و نیّت غسل ارتماسى کند و در آب فرو رود کافى است، امّا اگر تمام بدن زیر آب باشد و آن را تکان دهد مشکل است.
✍ آیت الله وحید خراسانی:
غسل ارتماسی به فرو بردن تمام بدن در آب محقق می شود، و تحقق غسل ارتماسی در صورتی که قسمتی از بدن در آب باشد به فرو بردن باقی بدن مورد اشکال است، و بنابراحتیاط واجب به گونه ای باشد که عرفاً صدق کند که بدن را دفعةً در آب فرو برده است. در غسل ارتماسی بنابراحتیاط باید هنگام فرو بردن اول جزء بدن در آب تا آخر جزء، نیّت غسل داشته باشد.
🔮داستان شب
سال ها پیش پدربزرگ از مکه آمده بود و برایمان سوغاتی آورده بود
برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد.هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت
آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم
همه را کلافه کرده بودم
می گفتند انقدر صدایش را در نیار
انقدر تفنگ بازی نکن
باتری اش تمام می شود
یادم می آید می خندیدم و میگفتم
خوب تمام شود میروم باتری می خرم و باز بازی می کنم
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد
وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد
دیگر نه نور داشت و نه آژیر
نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم
امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها
تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم
برای انسان هایی که نبودند یا نماندند
برای کار هایی که مهم نبودند
حالا که همه چیز مهم و جدی ست
حالا که مهمترین قسمت بازی ست
انرژی ام تمام شده
بعضی وقتا نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده
فکر میکنی همیشه فرصت هست
ولی حقیقت این ست گاهی هیچ فرصتی نداری
اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش
بیهوده مصرفش نکن
شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود
4_5981211562814211334.mp3
486.8K
❕مرز اطاعت از والدین...
🔊حجتالاسلام قرائتی
4_443017514281074917.ppsx
18.21M
✅پاور پوینت«احلی من العسل»
🌷باموضوع زندگانی وشهادت حضرت قاسم بن الحسن🌷
ویژه اجرا در همایش های نوجوانان عاشورایی در سراسر کشور #محرم