🔺♻️🔺♻️🔺♻️🔺♻️🔺
آقا سید ضیاءالدین درّی یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اول تهران، در آخرین سالی که در قید حیات بود، یک شب از دهه محرم «شب هشتم یا نهم» جوانی از ایشان قبل از منبر سؤالی می کند که مراد از این شعر حافظ چیست؟
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
آقای درّی می گوید: جواب این سؤال را در منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد، ایشان در منبر قضیه نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن امیرالمؤمنین علیه السلام را در تمام مدت عمر بیان می نماید،
و سپس می گوید: مراد خواجه حافظ از شیخ در این بیت حضرت آدم علیه السلام است که وعده نخوردن از شجر گندم «در بهشت» را داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد،
و مراد از پیر مغان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که در تمام عمر نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از گندم را او ادا کرد و به اتمام رسانید.
قبل از پایان سال آقای درّی فوت کرد. درست در سال بعد، در دهه محرم در همان شبی که این جوان سؤال را از مرحوم درّی کرده بود وی را در خواب می بیند که مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور جواب گفتم، اما چون بدین عالم آمده ام معنی آن طور دیگری برای من منکشف شده است:
مراد از شیخ «شیخ الانبیاء» حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام است
و مراد از پیر مغان حضرت سیدالشهدا اباعبداالحسین علیه السلام است،
و مراد از وعده ذبح و قربانی فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد امّا حقیقت وفا را حضرت حسین علیه السلام با ذبح و قربانی فرزند عزیزش حضرت علی اکبر علیه السلام انجام داد.
فردای آن شب این جوان در آن مجلس همه ساله معمولی آقای درّی آمد و این خواب را بیان کرد و معلوم است که با بیان این خواب چه انقلابی در مجلس روی داده است
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص: 120
آرزو می کنم هیجان زده شوی ؛
مثلا بعد از سالها ، عشق دوران نوجوانی ات را ببینی و به یادِ اولین حرف های عاشقانه ی زندگی ات بیفتی ،
مثلا بعدِ مدت ها کنار کسی بنشینی که حضورش ، ضربانِ قلب تو را تندتر کند ،
مثلا از کسی که دوستش داری حرف هایی بشنوی که حالت را بهتر کند ،
یا در غمگین ترین شرایط زندگی ات با عزیزترینت به یک مکان دنج و شگفت انگیز سفر کنی ، یا این که اسطوره ی زندگی ات را اتفاقی در یک خیابانِ خلوت ببینی ...
دنیا پر است از اتفاقات و چیزهای هیجان انگیز ،
آرزو می کنم بیفتد برایت آن اتفاق خوبی که فکرش را هم نمی کنی !
#نرگس_صرافیان_طوفان
#داستان_کوتاه
🌈راننده تاكسی گفت:
بهترین شغل دنیا راننده تاكسیه،
چون هر مسیری خودت بخوای میری،
هر وقت دلت خواست یه گوشه می زنی بغل استراحت می كنی،
هی آدمهای جدید و مختلف می بینی، حرفهای مختلف، داستان های مختلف.
گفتم: خوش به حالتون.
راننده گفت: حالا اگه گفتی بدترین شغل دنیا چیه؟
گفتم: چی؟
راننده گفت: راننده تاكسی،
چون دو روز كار نكنی دیگه هیچی تو دست و بالت نیست،
از صبح هی كلاچ، هی ترمز، پادرد، زانودرد، كمردرد،
با این لوازم یدكی گرون، یه تصادفم بكنی كه دیگه واویلا میشه،
هر مسیری مسافر بگه باید همون رو بری.
به راننده نگاه كردم.
راننده خندید و گفت:
زندگی همه چیش همینجوره.
هم میشه بهش خوب نگاه كرد،
هم میشه بد نگاه كرد.
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو می کنم
همه خوبی های دنیا مال شما باشه
دلتون شاد باشه
غمی توی دلتون نشینه
خنده از لب قشنگتون پاک نشه
ودنیا به کامتون باشه
سلام دوستان خوبم✋
صبحتون بخیر و شادی🌸
🌼پنجشنبہ ؛
یادآورِ نداشته هاست
آدم هایی که نیستند !
💐خاطراتی که جایشان هنوز درد می کند ، و آرزوهایی که محقق نخواهند شد
🌹پنج شنبه گاهی خیلی سرد
می شود حتی اگر بهار باشد !
🌻در این پنجشنبہ پاییزی آذر ماه برای شادی روح تمام درگذشتگان بخصوص پدر و مادران شهدا و پدر و مادر سردار شهید محمد مهدی حمیدی فاتحہ و صلواتی بفرستیم
🌸 نگران فردایت مباش
✨ خدای دیروز وامروز
🌸 خدای فرداهم هست
✨ ما اولین باراست که بندگی میکنیم
🌸 ولی او قرنهاست که خدایی میکند...
💕💕💕