eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📫 ⏰✨ ازعالمی ..پرسیدند.. بالاترین وزنه چند کیلو است. ⁉️ که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟...🤔💪🏻 ✅ عالم در جواب گفت : سنگین ترین وزنه...⛓🔗 یه نیـــم کیلویی است. که یه نفر بتواند هنگام از روی خود بلند کند.•√ هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان..🍭 🙄 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆❧ 🎬 🔺دعای هر روز ماه صفر یا شدید القوی.. پیشنهاد دانلود👌 ⏰( ۱دقیقه و ۲۰ثانیه) 📌 ناشناس
animation.gif
677.4K
صبح را با شکر گذاری، با یک لبخند، و آرامش خیال، و قلبی سرشار از قدر دانی از خدای رحمان شروع می‌کنیم.. خدای عزیز و مهربان، تو را بخاطر همه نعمتهای بیکرانت شکر میکنیم.. الهی به امید تو 🌸
animation.gif
6.29M
خاک قدمِ رقیه باشی✨ عشق است✨ زیر علمِ رقیه باشی✨ عشق است✨ با مهدی صاحب الزمان✨ از ره لطف✨ یک شب حرم رقیه باشی✨ عشق است✨ شهادت حضرت رقیه تسلیت باد🏴
🔸مقام معظم رهبری: نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، درباره یک شخص یا سیاست موضع اتخاذ کند و بقیه براساس آن موضع بگیرند؛ این روش کارها را قفل می‌کند(۹۳/۵/۱)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ | این روزا.. اگر ڪھ دیدید حالمون خوش نیست؛ بے قراریم! همش تو فڪریم.. چیزے نیست! اینا طبیعیه آخھ ما ڪربلامون دیر شدھ دیرھ دیرم نھ هـا ڪم شده... راستش این وسـطا بعضیـامون هستن! تا حالا ڪربلا نرفتن.. اصلا ما هیچ! بھ حالِ کربلا نرفته ها دعا ڪنین.. 🌿 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: رفتن به پیاده‌روی اربعین فقط متوقف به صلاح‌دید ستاد کروناست. اگر گفتند نه، که تا الان اینطور گفته‌اند، همه باید تابع و تسلیم باشند. به‌جای رفتن به مرز، از خانه اظهار ارادت کنیم.
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (ع) فرمودند: هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايين‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💔✺✦۞✦┄
‏درس ولایت پذیری شهید‌ حاج‌ ‎ «اگر کسی صدای رهبـر‌ خود را نشنود به طور یقین صدای امام‌زمانِ‌ (عج) خود را هم نمی‌شنود؛ و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبریِ‌نظام‌ باشد 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز از نوروز ۹۳ و این سلام و عرض ارادت الهام چرخنده به رهبر انقلاب شروع شد! اینجا بود که خانم بازیگر طعم تلخ حملات مدعیان آزادی بیان را چشید اما بجای ترسیدن و پا پس کشیدن در راه حق محکم‌تر ایستاد... و حالا در اربعین ۹۹ که میلیون‌ها ایرانی در حسرت کربلا هستند خانم چرخنده به واسطه ازدواج با یک روحانی، مجاور حرم امام حسین (ع) است گاهی یک ادب، عجیب عاقبت بخیری می‌آورد...
‍ ‍ ‍ برای ( ) توسل به (عج) کنید. ✍10تا یس میخونی به این نحو: ⚜شب چهارشنبه 2بار ⚜شب پنج شنبه 2بار ⚜شب جمعه 2بار ⚜روز جمعه هم 4بار ✨که جمعا میشه 10بار✨ ✨منظور از شب چهارشنبه رو دقت کنید👇👇 یعنی سه شنبه شب باید بخونید که فردای آن چهارشنبه میشود✨ 📚قرآن درمانی 💕💕💕
🌼‌ آیت‌الله مجتهدی تهرانى رحمت الله عليه می‌فرمودند: «نماز را فقط به خاطر خدا بخوان» شیخ رجبعلی خیاط میگفت : «من همیشه که نماز میخواندم، نماز امام زمان (عج)، نماز جعفر طیار و... حاجتی را از خدا میخواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی نخواهم و برای خودِ خدا نمازی بخوانم.» تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند: «چرا دیر آمدی؟» یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می‌افتادی، حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون اینکه مزد و حاجت از ما بخواهی! 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لازم‌ نیست‌ حتما به دنبال‌ شهادت‌ باشیم عمل‌ به وظیفه اثرات‌ وضعی‌ای دارد که ممکن‌ است‌ منجر به شهادت‌ شود..♥️ 🌱 🚩 💕💕💕
بابا داشت روزنامه میخوند بچه گفت: بابا بیا بازی! بابا که حوصله بازی نداشت ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود رو تیکه تیکه کرد و گفت : فرض کن این پازله…! درستش کن! چند دقیقه بعد بچه درستش کرد بابا، باتعجب پرسید: توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟! بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو درست کردم … دنیا خودش درست شد "آدمای دنیا که درست بشن… دنیا هم درست میشه … 💕💕💕🖤
🌹 🕊🍃 خوابش رو دیدم گفتم چےاون‌دنیا خیلےبدردتون‌خورد؟ گفت تودنیاخیلےکارهاےخوب انجام‌دادم ولےبہ‌دردم‌نخورد... چیزےکہ‌خیلےبہ‌کارم‌اومد همین ...💎✨ •شهیدمحمدبلباسے♥️ 🚩 💕💕💕
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 🌸 دوم مهر ۱۳۹۹ هجری شمسی پنجم صفر ۱۴۴۲ هجری قمری ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی ◼ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد. ☝ صدقه اول صبح فراموش نشود. (تقارن نحسین) 🌸 اذکار چهارشنبه : - یا حَیّ یا قَیّوم ( 100مرتبه ) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا 🌸 این چهارشنبه برای امور زیر خوب است: 🔹دیدارهای سیاسی 🔹امور کشاورزی 🔹تعلیم و تعلم 🔹نقل و انتقالات 🔹امور بنایی و ساختمان سازی 🔹سفر همراه با صدقه باشد. ☝از انجام کارهای اساسی و مهم پرهیز شود بهتر است. 🌹نوزادی که امروز به دنیا بیاید حالش خوب است و خوب تربیت شود نرم دل و مهربان باشد ان شالله. 🌷شب چهارشنبه (یعنی چهارشنبه که شب شد ) برای مباشرت به قصد بچه دار شدن و فرزند حاصل از ان حاکمی از حاکمان و یا دانشمندی از دانشمندان گردد ان شاالله و مجامعت برای صحت جسم و سلامتی نیک است. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است و موجب شادابی و نشاط می گردد. ♦ یا در این روز از ماه قمری خوب نیست. و موجب زردی رنگ می گردد. 🚫 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد. 👕 این چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله 🚫 بطور کلی چهارشنبه برای خوب نیست و در برخی روایات نهی شده. اما از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 🔹اذان صبح: ۲۹ : ۰۴ 🔹طلوع آفتاب: ۵۳ : ۵ 🔹اذان ظهر:: ۵۷: ۱۱ 🔹غروب آفتاب: ۵۹ : ۱۷ 🔹اذان مغرب: ۱۷ : ۱۸ 🔹نیمه شب شرعی: ۱۴: ۲۳💫ذات الکرسی عمود ۲۲:۸ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی،وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423،مفاتیح الجنان و بحارالانوار .، تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود... شهادت را محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏از مجلسی، که نمایندگانش، علیرغم مجروحیت، با ویلچر و تخت بیمارستانی خود را به صحن علنی مجلس می رساندند، رسیدیم به مجلسی که نماینده آن می‌گوید ‎ به دردش نمی‌خورد، باید ماشین ‎ داشته باشد، تا بتواند کار کند! اینها همان شیفتگان قدرت و تشنگان ثروتند...
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞 ❤ _چرا،ایـݧ فکرو میکردید❓ خوب براے ایـݧ کہ همیشہ منو میدید راهتونو عوض میکردید،چند بارم تصادفا صندلے هاموݧ کنار هم افتاد کہ شما جاتونو عوض کردید. همیشہ سرتوݧ پاییـݧ بود و اصلا با دخترا حرف نمیزدید حتے چند دفعہ چند تا از دختراے دانشگاه ازتوݧ سوال داشتـݧ ازتوݧ اما شما جواب ندادید... _بعدشم اصولا دانشجوهایے کہ تو بسیج دانشگاه هستـݧ یکم بد اخلاقـݧ چند دفعہ دیدم بہ دوستم مریم بخاطر حجابش گیر دادݧ اگر آقاے محسنے دوستتونو میگم،اگہ ایشوݧ نبودݧ مریم و میبردݧ دفتر دانشگاه نمیدونم چے در گوش مأمور حراست گفتن کہ بیخیال شدݧ سجادے دستشو گذاشت جلوے دهنش تا جلوے خندش و بگیره و تو هموݧ حالت گفت محسنے❓ بلہ دیگہ _آهاݧ خدا خیرشوݧ بده ان شاءالله مگہ چیہ❓ هیچے،چیزے نیست،ان شاءالله بزودے متوجہ میشید دلیل ایــݧ فداکاریارو اخمهام رفت توهم و گفتم مث قضیہ اوݧ پلاک❓ خیلے جدے جواب داد... _چیزے نگفتم تعجب کرده بودم از ایـݧ لحن دستے بہ موهاش کشید و آهے از تہ دل خانم محمدے دلیل دورے مـݧ از شما بخاطر خودم بود. مـݧ بہ شما علاقہ داشتم ولے نمیخواستم خداے نکرده از راه دیگہ اے وارد بشم. _مـݧ یک سال ایـݧ دورے و تحمل کردم تا شرایطمو جور کنم براے خواستگارے پا پیش بزارم. نمیدونید کہ چقد سخت بود همش نگراݧ ایـݧ بودم کہ نکنہ ازدواج کنید هر وقت میدیدم یکے از پسرهاے دانشگاه میاد سمتتوݧ حساس میشدم قلبم تند تند میزد دل تو دلم نبود کہ بیام جلو ببینم با شما چیکار داره وقتے میدیدم شما بے اهمیت از کنارشوݧ میگذرید خیالم راحت میشد. _وقتے ایـݧ حرفهارو میزد خجالت میکشیدم و سرمو انداختہ بودم پاییـݧ درمور صداقت هم مـݧ بہ شما اطمیناݧ میدم کہ همیشہ باهاتوݧ صادق خواهم بود بازم چیز دیگہ اے هست❓ فقط.... _فقط چے❓ آقاے سجادے مـݧ هرچے کہ دارم و الاݧ اگہ اینجا هستم همش از لطف و عنایت شهدا و اهل بیت هست شما با توجہ بہ اوݧ نامہ کماکاݧ از گذشتہ ے مـݧ خبر دارید مـݧ خیلے سختے کشیدم خانم محمدے همہ ما هرچے کہ داریم از اهل بیت و شهداست ولے خواهش میکنم از گذشتتوݧ حرفے نزنید _شما از چے میترسید❓ آهے کشیدم و گفتم:از آینده سرشو انداخت پاییـݧ و گفت:چیکار کنم کہ بهم اعتماد کنید هرکارے بگید میکنم نمیدونم.... _و باز هم سکوت بیـنموݧ براے گوشیم پیام اومد "سلام آبجے خنگم،بسہ دیگہ پاشو بیا خونہ از الاݧ بنده خدا رو تو خرج ننداز😜یہ فکریم براے داداش خوشتیپت بکـݧ.فعلا" _خندم گرفت سجادے هم از خنده ے مـݧ لبخندے زد و گفت خدا خیرش بده کسے رو کہ باعث شد شما بخندید و ایـݧ سکوت شکستہ بشه بهتره دیگہ بریم اگہ موافق باشید حرفشو تایید کردم و رفتیم سمت ماشیـݧ باورم نمیشد در کنار سجادے کاملا خاطراتم تو ایـݧ پارک و فراموش کرده بودم... _پشت چراغ قرمز وایساده بودیم پسر بچہ اے بہ شیشہ ماشیـݧ زد سجادے شیشہ ماشینو داد پاییـݧ سلاااام عمو علے سلام مصطفے جاݧ عمو علے زنتہ❓ازدواج کردے❓ سجادے نگاهے بہ مـݧ کرد و با خنده گفت: ایشالا تو دعا کــݧ _عمو پس ایـݧ یہ سال بخاطر ایـݧ خانم فال میگرفتے❓ سجادے ابروهاش بہ نشانہ ے ایــݧ کہ نگووو داد بالا عمو خوش سلیقہ اے هاااا خندم گرفتہ بود خوب دیگہ مصطفے جاݧ الاݧ چراق سبز میشہ برو إ عمو فالونمیگیرے❓خالہ شما چے❓ خانم محمدے فال بر میدارید❓ بدم نمیاد. چشمامو بستم نیت کردم و یہ فال برداشتم سجادے هم برداشت... داستان ادامه داره😊 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ ❤ ￿ _چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم سجادے هم برداشت... _۵ثانیہ مونده بود کہ چراغ سبز بشہ... سجادے دستشو دراز کرد و از داشتبرد ماشیـݧ کیف پولشو برداشت و یک اسکناس ۵ تومنے داد بہ مصطفے. _چراغ سبز شده بود اما سجادے هنوز حرکت نکرده بود ماشیـݧ ها پشت سر هم بوق میزدند از طرفے داشتبرد همونطور باز مونده بود و سجادے میخواست ببندتش و کیف پولو فال هم دستش بود کیف پول و فال رو از دستش گرفتم و ازش خواستم حرکت کنہ _کیف پولو داخل داشتبرد گذاشتم داخل داشتبرد پر از فال هاے باز شده بود. روے هر پاکت هم چیزي نوشتہ شده بود داشتبرد و بستم. _فال ها دستم بود و قاطے شده بود سجادے کنار خیابوݧ وایستاد و برگشت سمت مـݧ دوباره نگاهموݧ بہ هم گره خورد سجادے نگاهش و دزدید و سمت دستام چرخوند و با خنده گفت: _إ فال ها قاطے شد با سر تایید کردم و با ناراحتے گفتم:تقصیر مـݧ بود ببخشید. ایرادے نداره دوباره نیت میکنم از بیـݧ ایـݧ دو فال یکیشو بر میدارم چشماشو بست و نیت کرد _دوتا فال و بیـݧ دستام نگہ داشتم بہ سمتش گرفتم یکے از فال ها رو برداشت و باز کرد و خوند. و لبخندے روے لباش نشست از فضولے داشتم میمردم. _با گوشہ ے چشم بہ برگہ اے کہ دستش بود نگاه میکردم اما نمیتونستم بخونم خیلے ریز نوشتہ شده بود کلافہ شده بودم پاهامو تکوݧ میدادم متوجہ حالتم شد و فال و بلند خوند _"دل نهادم بہ صبورے کہ جز ایـݧ چاره ندارم ..." _بعدم آهے کشید و حرکت کرد. خانم محمدے شما فالتوݧ رو باز نمیکنید❓ با بدجنسے گفتم.ݧمیرم خونہ باز میکنم اخم هاش رفت تو هم و با ناراحتے گفت.باشہ هر طور صلاح میدونید. _خندم گرفتہ بود . دلم سوخت براش اما دوست داشتم یکم اذیتش کنم ￿ _گوشے سجادے زنگ خورد چوݧ پشت فرموݧ بود جواب داد و گذاشت رو بلند گو _سلاااااام علے آقاے گل _سلام آقاے محسنے فداکار _إ چیشده علے جوݧ حالا دیگہ غریبہ شدیم کہ میگے محسنے _نہ وحید جاݧ حالا قضیہ ے فداکار چیہ❓ سجادے خندید و گفت:هیچے... باشہ باشہ حالا مـݧ و مسخره میکنے❓ وایسا فردا تو دانشگاه جلوے خانو... سجادے هول کرد و سریع گوشے و از رو بلند گو برداشت و گفت وحید جاݧ پشت فرمونم بعدا تماس میگیرم خدافظ... _بعد با حالت شرمندگے گفت تورو خدا ببخشید خانم محمدے وحید یکم شوخہ... حرفشو قطع کردم و باخنده گفتم ایرادے نداره خدا ببخشہ... نگاهے بہ ساعتم انداختم ساعت ۴ بود چقدر زود گذشت اصلا متوجہ گذر زماݧ نبودیم. آقاے سجادے فکر میکنم دیر شده باید برم خونہ سجادے نگاهے بہ ساعت ماشیـݧ انداخت گفت: اے واے ساعت ۴ اصلا حواسم بہ ناهار نبود اجازه بدید بریم یہ جا ناهار بخوریم بعد میرسونمتو. _باور کنید اصلا گشنم نیست. آخہ اینطورے کہ نمیشہ مـݧ اینطورے شرمنده میشم. تا یک ساعت دیگہ میرسونمتوݧ خونہ. سرعت ماشیـݧ رو زیاد کرد و جلوے رستوراݧ وایساد خیلے سریع غذا رو خوردیم و منو رسوند خونہ _داشتم از ماشیـݧ پیاده میشدم کہ صدام کرد. اسمااااااء خانوم❓ (تو دلم گفتم وااااے بازم اسمم و...) بلہ❓ حرفے باقے مونده کہ بخواید بزنید❓ إم....ݧ فکر نکنم... _شما چے❓ اصلا... مـݧ کہ گفتم مسئلہ فقط شمایید اگہ اجازه بدید مـݧ بہ مادرم بگم امشب زنگ بزنـݧ با خوانواده... حرفشو قطع کردم. آقاے سجادے یکم بہ مـݧ زماݧ بدید... ممنوݧ بابت امروز بہ خوانواده سلام برسونید. خدافظ _اینو گفتم و از ماشیـݧ پیاده شدم و با سرعت رفتم داخل خونہ بہ دیوار تکیہ دادم و یہ نفس راحت کشیدم برخوردم بد بود. بچگانہ رفتار کردم حتما سجادے هم ناراحت شد.... _اما مـݧ ..مـݧ میترسیدم... باید بهم حق بده.باید درکم کنہ مـݧ بہ زماݧ احتیاج دارم.... باید بهم فرصت بده... ￿ _پکرو بے حوصلہ پلہ ها رو رفتم بالا وارد خونہ شدم و یراست رفتم تو اتاقم لباسامو در آوردم و پرت کردم یہ گوشہ نشستم رو تخت.سردرد عجیبے داشتم موهامو دورو ورم پخش کردم و دوتا دستمو گذاشتم روے شقیقہ هام _خدایا...خودت کمکم کـ.تصمیم گیرے سختہ از آینده میترسم.علے پسره خوبیہ اما.... دوباره از پرویے خودم خندم گرفت(علی) در اتاق بہ صدا در اومد یہ نفر اومد تو اول فکر کردم مامانہ تو هموݧ حالت گفتم:سلام ماماݧ سلام دختر بے معرفتم صداے ماماݧ نبود _سرمو آوردم بالا زهرا بود اما اینجا چیکار میکرد إسلااااااام زهرا تویے❓اینجا چیکار میکنی❓ دستشو گذاشت رو کمرشو با لحـݧ لوس و بچگانہ اے گفت:میخواےبرم❓ دستشو گرفتم و گفتم:دیوونہ ایـݧ چہ حرفیہ بیا اینجا بشیـݧ چہ خبر❓ راستش ظهر بعد از اذاݧ رو بروي مسجد داداشت آقا اردلاݧ و دیدم.. خب❓خب❓ گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم.... ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید🌹