eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.7هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
◆✧ دعاے روز بیست‌و‌پنجم مــ🌙ــاه مبـارڪ رمضان✧◆ ✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨ بِسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم 〖اَللهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ وَ مُعادیاً لأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن〗 ✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨ 【خدایا در این روز مرا دوست دوستانت و دشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت قرار بده، اى نگهدار دل‌هاى پیامبران】
‍ ‍ 🥀 ساعت۵ونیم کارن اومد. منم رفتم استقبالش و بهش خسته نباشید گفتم‌‌. _ممنون خانمی. خوشگل کردیا. خندیدم و گفتم:ممنون لطف داری. بشین چای بیارم برات. کتشو ازش گرفتم گذاشتم سر جالباسی. اونم رفت لباساشو عوض کنه. دو تا فنجون چای ریختم و آب نبات گل محمدی و شکلات گذاشتم کنارش. دوتا نبات نی دارم کنار فنجونا گذاشتم و رفتم پیشش. رو مبل کنارش نشستم و گفتم:خسته نباشی. دستمو گرفت و بوسید گفت:ممنون خانمم. خستگیم با حضور شما در میره. چایش رو با آرامش و سکوت خورد و باز تشکر کرد. _چیزی شده زهرا؟از دیشب تو همی؟ _نه چیزی نیست. _اگه چیزی شده و کسی حرفی زده بهم بگو. _نه همه چی خوبه. _مطمئن باشم بهم دروغ نمیگی؟ از بچگی یاد گرفتم دروغگو دشمن خداست. نمیخواستم بهش دروغ بگم، راست گفتنم ناراحتش میکرد. خیلی دو دل بودم. _اگه چیز مهمی باشه میگم بهت. بعد هم لبخند زدم که مطمئن بشه. باصدای محدثه رفت پیشش و آوردش بیرون. کمی باهاش مشغول بازی شد منم رفتم به کیکی که گذاشته بودم تو فر، سر بزنم. خوب پخته شده بود. درش آوردم از فر و با شکلات و ترافل تزئینش کردم. گذاشتم سرد بشه تا بخوریمش. به کارن گفتم:چیزی میخوری برات بیارم؟ _نه خانم بیا پیش خودمون. رفتم پیششون نشستم که اذان گفتن. _بریم نماز بخونیم. رنگ کارن پرید و گفت:باشه حالا دیر نمیشه‌. _عزیزم نماز اول وقت ثواب بیشتری داره. پاشو. رفتم وضو گرفتم و اومدم دیدم کارن نشسته هنوز با محدثه بازی میکنه. _پاشو دیگه. _نماز خوندم خانم. _خوندی؟؟؟مگه میشه به این زودی؟ _من تازه کارم خانمم نمیتونم مثل شما مسلمونای قدیمی آروم و با خشوع بخونم. بهش حق دادم و رفتم که نماز بخونم. نمازمو که تموم کردم، کیکو آوردم و خوردیم باهم. _همه چی کنار تو خیلی قشنگه زهرا. خداروشکر میکنم که دارمت عزیزم. به روش لبخند پاشیدم و گفتم:حسمون متقابله. کمی محدثه رو بغل کردم و بعد گفتم:خب من برم شام درست کنم. _کیک به این خوشمزگی رو خوردم جا ندارم. زدم به شکمش و گفتم:هنوز تازه ساعت۷ شده.کو تا ۱۰شب. اون شب به خوشی و خوبی گذشت و خداروشکر فکر تیکه ها و متلک های عمه و آناهید از سرم بیرون رفت 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
‍ ‍ ‍ 🥀 صبح روز بعد ساعت۷بیدارشدم و صبحونه درست کردم تا کارن بخوره بعد بره سرکار. صبحونشو با اشتها خورد و رفت. روزای من تو خونه و با سر کردن وقت با محدثه میگذشت. شبا هم با کارن دور هم بودیم و میگفتیم و میخندیدیم. اما تو این مدت نماز خوندن کارن رو نمیدیدم. انگار داشت یک چیزی رو ازم پنهون میکرد. خیلی زود فهمیدم به چادر پوشیدنم حساسیت نشون میده. هر جا میخواستیم بریم. چه خرید، چه رستوران، چه حتی خونه همسایه هی غر میزد که چادرتو دربیار. درسته مسلمونم اما این کارا امل بازیه. واقعا ناراحت میشدم اما کارن اصلا به روی خودش نمیاورد و عادی رفتار میکرد. چند بارم جلو بقیه با تمسخر باهام حرف زد منم شبش رفتم تو اتاق محدثه و دلخور شدم. اما حتی یک بار نازمو نکشید و عذرخواهی نکرد. از اون زندگی رویایی که تو فکرم بود هیچیش به واقعیت نپیوست و منو ناامید تر کرد. شبا سر سجاده، تو نماز شبام کلی اشک میریختم و از خدا میخواستم بهم صبر بده و اخلاق کارن رو عوض کنه. به مسلمون بودنش شک داشتم اما چاره ای به غیر از باور حرفاش نداشتم. چون شوهرم بود. باید بهش اعتماد میکردم. یک روز که داشتیم میرفتیم خونه مادرجون، تو ماشین بحثمون شد. _من دارم بهت میگم اون پسره کی بود باهاش از دانشگاه میومدی بیرون؟ چادرتو رو سرت کشیدی فکر کردی کسی نمیفهمه چه غلطی میکنی؟ نخیر خانم از این خبرا نیست میدونم چه کارایی میکردی. دیگه از تحملم فراتر رفته بود. بدون اطلاع به من تهمت زده بود و ندونسته بود چجوری قلبمو شکسته بود. _ساکت شو کارن.. ساکت شوووو. تو نادانسته داری به من تهمت میزنی. _میدونم که... _گفتم ساکت شو. اون پسر شوهر دوست صمیمیمه که با زنش به مشکل برخورد و اومد پیش من تا باهاش حرف بزنم...اگرم باور نداری...شمارشو بدم...زنگ بزنی.. به گریه افتاده بودم و نمیتونستم حرف بزنم. همون موقع رسیدیم خونه مادر جون و من با گفتن این جمله پیاده شدم. _خیلی بی معرفتی که اینجوری نامردانه بهم تهمت خرابکار بودن میزنی. اشکامو پاک کردم و با لبخند محدثه رو گرفتم زیر چادرم و رفتم تو خونه. تا آخر شب خونه مادرجون که بودیم به کارن عادی رفتار کردم و بیشتر با مادرجون حرف میزدم. بازم به چادرم گیر میداد و منم با مهربونی جوابشو میدادم. دلم میخواست زودتر بریم خونه تا این رفتارای مسخره و لبخندای الکی تموم بشه. وقتی رفتیم خونه کارن خوابید و منم رفتم تو اتاق محدثه و به بهونه خوابوندنش شب اونجا خوابیدم. صبح با لمس دستی روی صورتم بیدار شدم. وقتی چشمامو باز کردم، دیدم دستای کوچولو محدثه میخوره به صورتم. _سلام مامانی قربونت بشم من دختر نازم. بغلش کردم و با هم رفتیم تو آشپزخونه. _باباتم که رفته. هعی عادت کردم به این زندگی عادی و پر از تظاهر. فقط اولاش خوب بود دخترم. اولای زندگی خیلی قشنگ بود. دو سه روز اولش فقط خوب بود اما حالا...دیگه امیدی به این خونه و بابات ندارم. فقط تو مهمی برام..فقط تو. شروع کرد به حرف زدن و من لذت بردم از این صداهای بی مفهوم و قشنگش. تازگیا خیلی شبیه محدثه شده بود. انقدر بوسش کردم که گریه اش گرفت. خندیدم و اروم فشردمش به سینه ام. _فدای گریه هات بشم عزیزم. نبینم اشک بریزی دخترقشنگم 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 "۲۵ سال آینده به فضل خدا اسرائیلی وجود نخواهد داشت"! ⭕️ این جملات یک حکیم و الهی است، پس نباید با آن معامله نوستراداموسی کرد و فقط گه گاهی پرسید چند سالش گذشته. ⭕️ تفاوت در چیست؟ رهبر الهی پیش گویی نمی‌کند؛ می‌دهد. صادقانه و مبتنی بر سنت‌های الهی. و تحقق آن وابسته به این است که امت چقدر مومن به این وعده باشد و برای آن و و کند. ⭕️ در ۲۵ سال، اعلام رمز یک است که اگر مومن باشیم و مجاهد، با برنامه و استقامت عمل کنیم طبق وعده خدا پیروزی قطعی است ... 👆 این فیلم را خوب ببینید. دشمن نسخه فارسی و اصلی کتاب "فلسطین" که منظومه فکری رهبر انقلاب در مورد مساله فلسطین است را مو به مو خوانده است. به کلماتش و دریافت او از محتوای این کتاب دقت کنید: "این کتاب جزئیات برنامه اسرائیل است." ⭕️ چرا ما چنین دریافتی از این کتاب و منظومه عمل نداشته‌ایم؟ اصلا می‌دانستیم چنین کتابی وجود دارد؟ چرا حلقه‌های مطالعاتی و ترویجی، خصوصا ترویج بین المللی این کتاب وجود ندارد؟ مثل شب عملیات که کالک نقشه عملیات را وسط می‌گذارند و بحث می‌کنند.
مداحی آنلاین - دعای امام - استاد عالی.mp3
6.66M
♨️دعای امام 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
✴️ شنبه 👈 18 اردیبهشت /ثور 1400 👈25 رمضان 1442👈 8 می 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 روز و سفر خود را با صدقه آغاز کنید. 👶 زایمان مناسب و نوزاد عالم و دانا و حاکم و نجیب و مبارک و روزی دار خواهد شد.ان شاءالله 🚖 مسافرت : مسافرت خوب و سودمند ولی با صدقه آغاز شود . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ خرید مایحتاج منزل . ✳️ شروع به معالجه . ✳️ ختنه کودک . ✳️ به گهواره نهادن کودک . ✳️ شکار و صید گذاری . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ و آغاز کار و شغل نیک است. 👩‍❤️‍👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت . 👩‍❤️‍👨 امشب : ( شب یکشنبه) ، مباشرت برای سلامتی جسم خوب است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر می شود. 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس نمی شود) 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم
🍃🌹🍃🌺🌿🌷🍃 🌿🌷🌿🌹 🍃🌺 🌷 🌿 يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت.شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سخت حاج يونس بسازم تا با هم ازدواج كنيم. شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد. گفتم:من فقط دوست دارم مهريه ام يك جلد قرآن باشد. گفت: نه !يك جلد قرآن نمي شود . يك جلد قرآن با يك دوره كتاب هاي شهيد مطهري. يك قدح آب آورد.گفت روايت است هر كس شب عروسي اش پاي زنش را بشويد و آبش را در خانه بريزد تا عمر دارند خير و بركت از خانه شان نمي رود. به شوخي گفتم : پاهاي من كثيف نيست. گفت: مهم اين است كه ما به روايت عمل كنيم. سه روز قبل از محرم عروسي كرديم.وضو گرفتيم و دعاي كميل ،توسل و زيارت عاشورا خوانديم. گفت: من دعا مي كنم تو آمين بگو. اول شهادت ،دوم حج ناگهاني و سوم اينكه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفي.همه اش مستجاب شد. شهید حاج یونس زنگی آبادی
‼️فرا رسیدن وقت اذان، در حین غسل واجب 🔷س 5426: اگر فرد جنب نزدیک اذان صبح از خواب بیدار شده و اقدام به غسل نماید، اما قبل از اتمام غسل اذان گفته شود، روزه ی او چه حکمی‌ پیدا می‌‌نماید؟ ✅ج: اگر با علم یا گمان به این که وقت برای غسل دارد، شروع به غسل کرده، کفایت می‌‌کند، و روزه‌اش صحیح است، مگر این که روزه ی قضا بگیرد، که در این صورت اگر قبل از طلوع فجرغسلش تمام نشود، روزه ی او صحیح نیست. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای
‼️افطار روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی 🔷س 5427: اگر شخصی که در ماه رمضان روزه‌دار است، در یکی از روزها برای خوردن سحری بیدار نشود و لذا نتواند روزه را تا غروب ادامه دهد و در وسط روز حادثه‌ ای برای او اتفاق بیفتد و روزه را افطار کند، آیا کفّاره بر او واجب است؟ ✅ج: اگر روزه را تا حدی ادامه دهد که روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی برای او حرجی شود و در نتیجه آن را افطار نماید، فقط قضا بر او واجب است و کفّاره‌ ای ندارد. 📕منبع: leader.ir
‼️مضمضه و غرغره آب در حال روزه 🔷س 5428: اگر روزه‌دار آب را به قصد رفع عطش در دهان گردانده و بیرون بریزد به‌طوری که هیچ مقداری از آب پایین نرود چه حکمی‌ دارد؟ ✅ج: در فرض سؤال اشکال ندارد. 📕منبع: leader.ir