eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي ✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سال‌ها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود : « مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،‌سجده‌ي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شده‌ام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالب‌تر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري مي‌كشيدم، بي‌درنگ شفا مي‌يافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماري‌هاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .» آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشه‌ي چشمي به ما كنند 📚 بحارالانوار 💕🧡💕
⚠️ مردی خسیس طلاهایش را در گودالی پنهان کرد و هر روز به آنها سر میزد. یک روز یکی از همسایگانش طلاها را برداشت. مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت و شروع به شیون و زاری کرد. رهگذری پرسید: چه شده؟ مرد حکایت طلاها را گفت. رهگذر گفت: این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست، تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟ ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است. 💕🧡💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده » قسمت3⃣ بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه ، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم . فکر می کردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می ترسند باید آدم خشنی باشد ، حتی می ترسیدم ، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد . دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید ؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زودتر از اینها منتظرتان بودم . مثل آدمی که مرا از مدتها قبل می شناخته حرف می زد . عجیب بود . به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود .   مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود نگاه کردم گفتم: من این را دیده ام . مصطفی گفت: همه تابلو ها را دیدید ؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد ؟گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد . توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع ؟ چرا شمع ؟ من خود به خود گریه کردم ، اشکم ریخت . گفتم: نمی دانم . این شمع ، این نور ، انگار دروجود من هست ، من فکر نمی کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد . مصطفی گفت: من هم فکر نمی کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند. پرسیدم: این را کی کشیده ؟ من خیلی دوست دارم ببینمش، و با او آشنا شوم .   مصطفی گفت: من . بیشتر از لحظه ای که چشمم به لبخندش و چهره اش افتاده بود تعجب کردم شما ! شما کشیده اید ؟ مصطفی گفت: بله ، من کشیده‌ام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می کنید ، مگر می شود ؟ فکر نمی کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید . بعد اتفاق عجیب تری افتاد . مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته های من . گفت: هر چه نوشته اید خوانده ام و دوررا دور با روحتان پرواز کرده‌ام . و اشکهایش سرازیر شد . این اولین دیدار ما بود و سخت زیبا بود . ادامه دارد...... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش«غاده » قسمت4⃣ باردوم که دیدمش برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم . کم کم آشنایی ما شروع شد . من خیلی جاها با مصطفی بودم ، در موسسه کنار بچه ها، در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه . برایم همه کارهایش گیرا و آموزنده بود . بی آنکه خود او عمدی داشته باشد . غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود . حجاب درستی نداشت اما دوست داشت جوردیگری باشد ، دوست داشت چیز دیگری ببیند غیر از این بریز و بپاشها و تجمل ها، او از این خانه که یک اتاق بیشتر نیست و درش همیشه به روی همه باز است خوشش می آید . بچه ها می توانند هر ساعتی که میخواهند بیایند تو ، بنشینید روی زمین و با مدیرشان گپ بزنند . مصطفی از خود او هم در این اتاق پذیرایی کرد و غاده چقدر جا خورد وقتی فهمید باید کفش هایش را بکند و بنشیند روی زمین ! به نظرش مصطفی یک شاه کار بود ، غافل کننده و جذاب . یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می رفت همراهش بودم . داخل ماشین هدیه ای به من داد، اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همان جا بازکردم دیدم روسری است ، یک روسری قرمز با گلهای درشت . من جا خوردم ، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت :بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند . از آن وقت روسری گذاشتم . من می دانستم بچه ها به مصطفی حمله می کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آورید موسسه ، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می کرد، خودم متوجه می‌شدم، مرا به بچه ها نزدیک کند . می گفت: ایشان خیلی خوبند . اینطور که شما فکر می کنید نیست . به خاطر شما می آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می دهیم. نگفت این حجابش درست نیست ، مثل ما نیست ، فامیل و اقوامش آن چنانی اند . اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت . او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برده ، به اسلام آورد. نه ماه، نه ماه زیبا داشتیم وبعد باهم ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد... ادامه دارد...... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮔـﻮﯾﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ! ﮐـﺎﺵ ﯾﺎﺩ ﺑگیریم ، ﺭهـﺎ ﮐﻨﯿﻢ ، ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ... ﺩﻝ ﺑـﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ ... ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫــﺎﯾﻤــﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿـﺪﻥﺑـﺪﻫـﮑﺎﺭﯾـﻡ... ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ! ﺷﺎﯾﺪ، فرصتی نیست تا ﻋﮑﺴﯽ ﺷﻮیم ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩﮔﯿﺮیماﻥ ﮐﻨﻨﺪ! پس در لحظه زندگی کنید و شاکر داشته هایتان باشید . 💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه به رسم عاشقان ❤️ دل بر هوایت می سپارم وجودم را به دست کربلایت می سپاریم 🕌 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام💚 💚 💚 🙏...
🌹‌شهـــید همتـــــ : پدر و مادر؛ من زندگی را دوستـــــ دارم، ولی نه آنقدر ڪه آلوده‌‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش ڪنم علی‌وار زیستن و علی‌وار شهید شدن، حسین‌وار زیستن و حسین‌وار شهید شدن را دوستـــــ می‌دارم. 💕💜💕
یه‌وقتایی‌ام‌هست‌ڪه‌از‌زمین‌وزمان‌ خسته‌ای‌ازبحث‌وحرف‌وعالم‌وآدم از‌دغدغه‌هایی‌ڪه‌دارن‌ذهنتومنفجر‌ میڪنن ڪلافه‌ای داغونی... ڪاش‌میشدتواین‌وقتا‌ فقط‌بشینی‌ڪنج‌اتاقتوچشماتوببندی‌ وبه‌هیچی‌فڪرنڪنی! به‌هیچی... فقط ؛ ولومِ‌گوشیتوبذاری‌رو1درصدُ صدای‌علی‌فانی‌بپیچه‌تو‌گوشِت‌ڪه‌میگه: امیدِغریبانِ‌تنهاڪجایے ...💔😔 💕❤️💕
‍ 🎤🌸 برگرفته از سخنراني آيت الله ناصري (حفظه الله) 🔹گله نکن که چرا این ناراحتی‌ها وجود دارد؟ چرا این وضع اقتصاد ماست؟ چرا باران نمي‌بارد؟ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا مي‌شود؟ 🔴👈 زيرا هر روز یک گناه تازه ای انجام مي‌دهی و اين مشكلات هم اثر عمل تو است. هر روز یک گناه تازه؛ درد تازه برایت مي‌فرستد. اين‌ها لازمة هم هستند. از علیه السلام روايت نقل شده است كه:🔻 كُلَّما أحدَثَ العِبادُ مِن الذُّنوبِ ما لَم يَكُونوا يَعمَلُونَ أحدَثَ اللّه ُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لَم يَكُونُوا يَعرِفُونَ؛* 🔵هر گاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيش‌تر انجام نمى داده اند ، خداوند بلاهايى را برايشان پديد مي‌آورد كه سابقه نداشته است و آن را نمي‌شناسند 📒 كافي، ج 2، ص 27 💕💚💕
🌷اگر نیازبه کمک گرفتن ازخدا نداشتیم، ۱۲بارنمیفرمودبه من پناه ببرید: 🌷۱....فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ... (٢٠٠)اعراف 🌷۲...َ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ... (٩٨)نحل 🌷۳...ِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ.... (٥٦)غافر 🌷۴....فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ... (٣٦)فصلت به خدا پناه ببرید 🌷۵...أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّه...ِ (١٥)فاطر 🌷۶...انتم الفقراء.... (٣٨)محمد نیاز به ارتباط باخدا دارید 🌷۷...َاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ..(٤٥)بقره 🌷۸..اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة...َ (١٥٣)بقره 🌷۹...اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ...(١٢٨)اعراف به وسیله صبر ونماز ازخداکمک بگیرید 🌷۱۰َ..قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ (٩٧)مومنون بگو پروردگارا از وسوسه شیطان به توپناه میبرم 🌷۱۱...ِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)فلق 🌷۱۲...ِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)ناس بگو پروردگارا به توپناه میبرم 💕💜💕
🌸🌸 🌸 دروغ میگـویند که مغـــز فــرمانده است. دل که بگـیرد مغـز هرچقدر هم که فـــرمان دهد تا دل رضـــایتـ نـدهد هیچ چیز درست نــمیشود که نـمیشود. نــه دستیـ حرکتـ مـیکند و نـــه کاری از پیـــش میرود دلـت که پا بـــه پایت باشد مغــز که مغـز است خدا هم برای خوب شدن حالـت پا در میـانی میکـند...❤ 🌸 🌸🌸
🌸🍃فقیــر کیـست؟ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از اصحاب خود پرسید: فقیر کیست؟ اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد. حضرت فرمودند :آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است. بحارالانوار ج ۷۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💕❤️💕