مداحی آنلاین - شد وقت عزا - سیب سرخی.mp3
6.07M
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴شیعه شد وقت عزا
🌴روی لبها این نوا یا جواد ابنالرضا
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #واحد
ارتباط موفق_17.mp3
10.68M
#ارتباط_موفق ۱۷
✘ با آنان که شایستگیِ رفاقت با تو را ندارند،
و به شأنِ انسانیِ تو، ضربه میزنند ؛
ـ همنشینی
ـ بگو و بخند
ـ رفت و آمد .../ نکن!
△ حتی سپری کردنِ کوتاهترین زمانها، در کنار این افراد، میزانِ جذب تو را در مهربانی و صداقت دیگران، کم میکند.
#استاد_شجاعی 🎤
#حجتالاسلام_قمی
ارتباط موفق_18.mp3
11.18M
#ارتباط_موفق ۱۸
- بسیاری از گرههای زندگی شما،
- بسیاری از تنگیها و انقباضات روح شما،
- بسیاری از کلافگیها و حتی بیماریهای جسم شما،
💥 محصول انرژیهای منفی و پُردافعهایست که از همنشینان دونِ شأن انسانی تان، دریافت میکنید؛
← شاید حتی هرگز خودتان این مسئله را بوضوح درک نکنید!
#استاد_شجاعی 🎤
#حجتالاسلام_فرحزاد
ارتباط موفق_19.mp3
9.33M
#ارتباط_موفق ۱۹
- هرگاه بخاطر کسی،
- بخاطر جلب نگاه کسی،
- بخاطر خوشحال کردن کسی،
⚠️ خدا را ندید گرفته و چهارچوبهای انسانیِ خویش را دور زدی؛
حتماً حتماً حتماً از سوی همان نفر، آسیب، خیانت، دور زدن، و .... دریافت خواهی کرد.
#استاد_شجاعی 🎤
#دکتر_انوشه
ارتباط موفق_16.mp3
12.14M
#ارتباط_موفق ۱۶
شما و کسی که با او در ارتباطید؛
هرگز باهم تنها نخواهید بود، مگر آنکه ؛
🔥 هم همراه شما و هم همراه او،
یک "شیطان" وجود دارد، که میتواند بر شما یا او مسلط شده، و رابطهی شما را تخریب کند.
💥 تنها کسانی میتوانند رابطهی خود را از چنگ شیطانِ خود و طرف مقابل حفظ کنند که....؟؟
#استاد_شجاعی 🎤
#حجتالاسلام_حاجعلیاکبری
ارتباط موفق_20.mp3
10.75M
#ارتباط_موفق ۲۰
ـ خودبزرگپنداری
ـ خودشیفتگی
ـ غرور
ـ تکبر
🧨 صفاتی هستند که انرژی منفی آن؛ بصورت کاملاً ریاضی،
توسط نَفْس انسانهای دیگر، دریافت شده و دافعهای عجیب در شما ایجاد میکند،
حتی اگر به سختی اَدای تواضع را هم دربیاورید.
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
🌾🌿سید سڪوتــــــــــ
حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در ڪوه خضر می نشست ڪه به او می گفتند:
سید سڪوت.
بیست سال بود ڪه حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم ڪوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا ڪنید!سید با حرڪات دست و اشاره به او تفهیم ڪرد ڪه مریض خوب شد، بعد معلوم شد ڪه مریض خوب شده است! همچنین مثل اینڪه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم با اشاره دست به ما بچه ها فهماند ڪه در فلان منطقه پائین ڪوه دارند اطعام می ڪنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مڪانی که آدرس داده بود، دیدیم در یڪ باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاالدینی فرمودند:
بزرگان هم به او سر می زدند.
عرض شد : آقا این سید سڪوت را ڪه فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!
استاد فاطمی نیا در جلسه ای با ذڪر چند نڪته اخلاقی و عرفانی فرمودند:
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سڪوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود
خـــــدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خـــــدا چند گناه را نمی بخشد:
۱- عمدا نماز نخواندن
۲- به ناحق آدم ڪشتن
۳- عقوق والدین
۴- آبرو بردن.
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
💕🧡💕
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 سخی تر از حاتم
از حاتم طائی سئوال كردند: از خود كريم تر ديده ای؟ گفت: آری ديده ام. گفتند: كجا ديده ای؟ گفت: وقتی در بيابان می رفتم به خيمه ای رسيدم، پيرزنی در آن بود و بزغاله ای پشت خيمه بسته بود. پيرزن نزد من آمد و مرا خدمت كرد و افسار اسبم را گرفت تا فرود آمدم.
مدتی نگذشت كه پسرش آمد و با خوشحالی تمام از احوال من سئوال كرد. پيرزن پسرش را گفت: برخيز و برای ميهمان وسايل پذيرايی را آماده كن، آن بزغاله را ذبح كن و طعام درست نما.
پسر گفت اول بروم هيزم بياورم، مادرش گفت تا تو به صحرا بروی و هيزم بياوری دير می شود و ميهمان گرسنه می ماند و اين از مروت دور باشد. پس دو نيزه داشت آن دو را شكست و آن بزغاله را كشت و طعام ساخت و نزدم بياورد.
چون تفحص از حال ايشان كردم جز آن بزغاله چيز ديگری نداشت و آن را صرف من كرد. پيرزن را گفتم: مرا می شناسی گفت: نه، گفتم: من حاتم طائی هستم، بايد به قبيله ما بيايی تا در حق شما پذيرايی كامل كنم و عطايا به شما بدهم!
آن زن گفت: پاداش از ميهمان نگيريم و نان به پول نفروشيم ؛ از من هيچ قبول نكرد؛ از اين سخاوت بی نظير دانستم كه ايشان از من كريم ترند.
📗 #جوامع_الحكايات
✍ سدیدالدین محمد عوفی
💕🧡💕
✍ پیامبر اڪرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
براى هر حاجتى ڪه داريد، حتى اگر بند ڪفش باشد، دست خواهش به سوى خـــــداوند عزوجل دراز ڪنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند، آسان (برآورده) نشود.
📚 بحارالانوار ۹۳/۲۹۵/۲۳
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
💕🧡💕
⛱احساساتتان را بنویسید، تحقیقات نشان میدهد با نوشتن روزانه احساسات و برون ریزی هیجانات، استرس روانی کاهش مییابد، سیستم ایمنی بدن تقویت و باعث بهبود سلامت روانی میگردد.
💕🧡💕
رمز عاشـ♡ـقی
توی این فراز دعای ندبه ست...
"عَزیزٌ عَلیَّ اَنْ اَرَىٰ الخَلقَ وَلا تُرىٰ"
بر من سخت است همه رو میبینم تو رو نمیبینم...
#مولایمهربانم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
💔⃢🕊↫ #تلنگرانھ
🚫 #مهم
خیلیجاهامیبینیمکهنوشته کپی باذکر ۱۰۰ صلواتمجازاست ⛔️😳
کپی بیوحرام😐
حقالناس😳🤯.
.
بابادستبردارینتو رو قرآن‼️
مگه شماها مرجعتقلیدین که حکممیدین
چیحرومه چیحلال❓
مذهبیهامونمدارنبهفنامیرن😐
میدونیدما دوازدهملیون سایتپورنداریم🔪😕
کهکپیازشونکاملاازاده😐💣
بعداونوقت جوونما مثلا اومده برای امام زمانش کار کنه
اسمشم گذاشته سرباز گمنامامامزمان🙄
بعدنوشته کپیحرام (حالاخودشم پستو از یه کانال دیگه کپیکرده)😐
در مقابل اون دوازده سایت مستهجن یه کانال خوب وآموزنده همکه داریم کپیازشحرومه😔
دیدمکمیگما🔍
دوستعزیزپخشکردنیهمطلبخوب
خودشصدقهجاریست...🙃
💕🧡💕
#حرفخودمونی🔖
میخوایبدونیموقعدیدن..
آقاصاحبالزمان
چهحسیداری؟!
بایدبهتبگمرفیق...!🌱
همونحسیکهبهقرآنداری
دقیقا حسِتو،بهامامِتِه :)
#انالقرآنمـهجورآ -🚨•
💕🧡💕
این جمعه بیا چشم دلم را وا کن
با آمدنت شور دگر بر پا کن
من پیر شدم مرگ کمی نزدیک است
تقدیر مرا جور دگر معنا کن
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
❁﷽❁
#شـــــهیدانه ✨🕊
#لحظهایبهیادشـــــهدا 🌹
تا وَقتی ڪسی شَـــــهید نَباشَد
شَـــــهید نِمی شَود
شَرط شَـــــهید شُدن
شَهید بودَن استـــــ...؛
اَگر امروز کَسی را دیدید
ڪه بوی شَـــــهید
از ڪَلام،رَفتار و اخلاق او
اِستشمام شُد
بِدانید او
شَـــــهید خواهدشُد...🕊
#حاجقاسمسلیمانے❤️🕊
💕💙💕
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش «غاده»
قسمت4⃣3⃣
از همه سخت تر روزهای جمعه بود . هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم . احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی .
از لبنان که آمدیم هرچه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه .در ایران هم که هیچ چیز . بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم کجا بروم ؟ شش ماه این طور بود ، تا امام فهمیدند این جریان را . خدمت امام که رفتیم به من گفتند: مصطفی برای دولت هم کار نکرد . هرچه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسول شما هستم . بعد بنیاد شهید به من خانه داد. خانه هیچی نداشت . "جاهد" یکی از دوستان دکتر، از خانه خودش برایم یک تشک ، چند بشقاب و... آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم و پول برایم فرستادند .
به خاطر این چیزها احساس می کردم مصطفی به من ظلم کرد . البته نفسانی بود این حرفم . بعد که فکر می کردم ، می دیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت ، اما آنچه به من داد یک دنیا است . مصطفی در همه عالم هست ، در قلب انسان ها . من و یادم هست یک بار که از ایران می آمدم ، در فرودگاه بیروت یک افسر مسیحی لبنانی با درجه بالا وقتی پاسپورتم را که به نام "غاده چمران" بود دید ، پرسید: نسبتی با چمران داری ؟ گفتم: خانمش هستم. خیلی زیر تاثیر قرار گرفت ، گفت: او دشمن ما بود ، با ما جنگید ولی مرد شریفی بود. بعد آمد بیرون دنبالم . گفت: ماشین نیامده برای شما ؟ گفتم: مهم نیست. خندید و گفت: درست است ، تو زن چمران هستی !
وگاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه ، از او حساب می کشد ، چون او با مصطفی زندگی کرد ، با نسخه کوچکی از امام علی علیه السلام . همیشه به مصطفی می گفت: توحضرت علی نیستی . کسی نمی تواند او باشد. فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد. و مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار ، می گفت: نه ، درست نیست ! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می بندید . راه باز است . پیامبر می گوید هر جا که من پا زدم امتم می تواند، هر کس به اندازه سعه اش .
همه جا مصطفی سعی می کرد خودش کم تر از دیگران داشته باشد ، چه لبنان ، چه کردستان ، چه اهواز . لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم . در لبنان رسم نیست کفششان را در بیاورند و بنشیند روی زمین . وقتی خارجی ها می آمدند یا فامیل ، رویم نمی شد بگویم کفش در بیاورید . به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد ، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانان چیزی ندارند ، بدبختند. مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: چرا ما این هم عقده داریم ؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان بدهیم خوبیم ؟ این آداب و رسوم ما است ، نگاه کنید این زمین چه قدر تمیز است ، مرتب و قشنگ ! این طوری زحمت شما هم کم می شود ، گرد و خاک کفش نمی آید روی فرش .
از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت ...
ادامه دارد....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌸شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند
اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استاد هم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد.
از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد آب به لبانش نزند.
نذرش هم قبول شد فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد.
سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید.
شهید عباس آبیاری
شهید مدافع حرم
🏖با تفکر بخوانید
10نكته
1_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست.
2_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا .
3_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد .
4_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند .
5_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان.
6_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود.
7_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين.
8_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند.
9_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند.
10_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم .
💕🧡💕
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 مرد منافق و اعجاز بسم الله
گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت.
در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
📗 #خزينه_الجواهر، ص 612
✍ حاج شیخ علی اكبر نهاوندی
💕🧡💕
5⃣
#خانواده_متعالی 11
🌸🍃استاد پناهیان
چجوری زندگی برای خدا میشه؟!
👈 با توجه کردن به ثواب اعمالی که در زندگی ذکر شده.
♻️ مثلا یه نفر مثلا مذهبیه.
ولی حتی از یه اشتباه کوچولوی خانمش نمیگذره!
🔴 مثل یه سلطان ظالم، بی رحمانه برخورد میکنه!
باید از شوهر این خانم پرسید:
👈 آقا تو دین داری ؟ایمان داری؟چی داری بالاخره ؟؟
مثلا تو مذهبی هستی؟!!
نماز هم میخونی؟؟
😒
خب ببخش خانومتو دیگه...!
🚫 درسته خطا کرده اما تو نیش نزن.
⭕️ وقتی هم که میخواد ببخشه میگه برو بخشیدمت!😤
برو، میدونم ادم نمیشی ولی برو.
آقا اینکه نشد!
😒
🔹نبخشیدی که!!!
اگه دو تا بزنی تو گوش خانمت، بهتر از این نیش زبانته!
😒
🔺به قول معروف جای ضرب چوب بالاخره درست میشه ولی زخم زبان جاش درست نمیشه
✔️مخصوصا اقایون نسبت به خانومها زبان خودشون رو مراعات کنن...
🔴 خانم ها اساسا نسبت به کلمات
فوق العاده حساس هستن.
♻️ بعضی وقتا مرد یک کلمه میگه ، خودشم یادش رفته ، چهل سال بعد اون خانم هنوز یادشه...
🌷در روایتی، پیامبر گرامی می فرمایند:
یکبار به خانومت بگی💞 دوستت دارم💞 تا اخر عمر فراموش نخواهد کرد...
⛔️ حالا شما ی بار برگرد به خانومت حرف تلخ بزن،
صد مرتبه هم عذر خواهی کنی اون یادش میمونه.
🔹 میگه نه ولی تو اینو به من گفتی.😓
🔴 خانومه میگه من شوهرم مذهبیه ولی این حرفای زشت رو به من میگه
منم روحیم داغون شده.😔
آقا این چه مذهبیه که شما دارید؟!
⁉️
✅ کنترل زبان اولین وصف در خطبه ی همام است که خصوصیات متقین رو بیان می کنه ...
🌷 امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند: مومن به خوبی سخن میگه.
🔹 شما همیشه کلماتی رو به زبان جاری کنید که درسته...
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
مرد صاحب درد، درد مرد، میداند که چیست
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد، تنها گرد، میداند که چیست
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشتهاند
آنکه نخل حسرتی پرورد میداند که چیست
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکه را بودست آه سرد، میداندکه چیست
وحشی بافقی
💕💙💕
⛱آدم بهتری شویم:
کمتر درباره دیگران قضاوت کنید.
به نظر دیگران احترام بگذارید.
خشمتان را کنترل کنید.
کتاب های بیشتری بخوانید.
💕💙💕
دعا کنیم که مبتلا شویم به درد ِ بی قرار شدن💗برای امام زمانمان🤲☝️🏻
آنوقت است که بقول شهید مرادی؛
اگه یه جمعه دعای ندبه رو نخوندی؛
حس کسی رو داری که؛
شبانه لشکر امام حسین (ع) را #ترک کرده ...
#یاصاحبالزمان❤️
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
💕💙💕
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش« غاده»
قسمت 3⃣3⃣
آن شب باید تنها برمی گشتم . آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد.
در مراسم آدم گم است است، نمی فهمد....
همین که وارد حیاط نخست وزیری شد و چشمش به آن زیرزمین افتاد ، دردی قلبش را فشرد ، زانوهایش تا شد . زیر لب نجوا کرد: مصطفی رفتی ، پشتم شکست . و به دیوار تکیه داد . نگاهش روی همه چیز چرخید ، این دوسال چطور گذشت ؟
از این در چقدر به خوشحالی وارد می شد به شوق دیدن مصطفی ، حضور مصطفی ، و این جوانک های سرباز که حالا سرشان زیر افتاده چطور گردن راست می کردند به نشانه احترام؛ زندگی، زندگی برایش خالی شده بود ، انگار ریشه اش را قطع کرده بودند. یاد لبنان افتاد و آن فال حافظ .
آن وقت ها او اصلاً فارسی بلد نبود . نمی فهمید امام موسی و مصطفی با هم چی می خوانند ؟ امام موسی خودش جریان فال حافظ را برای او گفت و بعد هم برایش فال گرفت . که :
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.
وقتی بعد از شهادت مصطفی از آن خانه آمدم بیرون، چون مال دولت بود، هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم . حتی پول نداشتم خرج کنم . چون در ایران رسم است فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم . در لبنان این طور نیست . خودم می فهمیدم که مردم رحم می کنند، می گویند این خارجی است ، آداب ما را نمی فهمد . دیدم آن خانه مال من نیست و باید بروم . اما کجا ؟
کمی خانه مادر جان بودم ، دوستان بودند . هرشب را یک جا می خوابیدم و بیشتر در بهشت زهرا کنار قبر مصطفی .
شبهای سختی را می گذراندم . لبنان شلوغ بود . خانه مان بمباران شده بود و خانواده ام رفته بودند خارج . از همه سخت تر روزهای جمعه بود . هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم . احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی ....
ادامه دارد....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹