eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.5هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسبناالله
ان آورده بودند را از راه خدا منع مى كردند و راه خدا را كج و معوج نشان مى دادند و مى خواستند هر چه بيشتر اين راه را زننده در نظرها جلوه دهند. و سپس شروع كردند به تهمت زدن ، گاهى او را ساحر خواندند و زمانى كذابش معرفى كردند و خود آن جناب را تهديد كردند كه اگر دست از دعوتت برندارى سنگسارت خواهيم كرد و بار ديگر او و گروندگان به او را تهديد كردند كه از شهر بيرونتان مى كنيم مگر اينكه به كيش بتپرستى ما برگرديد. و به اين رفتار خود همچنان ادامه دادند تا آنكه آن حضرت از ايمان آوردنشان بكلى ماءيوس گرديد و بناچار رهايشان كرده به حال خودشان واگذار نمود و در آخر دعا كرد و از خداى تعالى درخواست فتح نموده ، عرضه داشت : ((ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحين )). دنبال اين دعا خداى تعالى عذاب يوم الظله را نازل كرد، روزى كه ابر سياه همه جا را تاريك كرد و بارانى سيل آسا بباريد، اهل مدين آنجناب را مسخره مى كردند كه اگر از راستگويانى قطعه اى از طاق آسمان را بر سر ما ساقط كن ، پس صيحه آسمان آنها را بگرفت در نتيجه در خانه هايشان صبح كردند در حالى كه به زانو در آمده و مرده بودند و خداى تعالى شعيب و مؤ منين به وى را نجات داد، پس شعيب پشت به آن قوم مرده كرده ، گفت : چقدر در ابلاغ رسالت پروردگارم به شما كوشيدم و چقدر نصيحتتان كردم حالا چگونه مى توانم درباره سرنوشت شوم مردمى كافر اندوهناك باشم . 2. شخصيت معنوى شعيب (ع ) شعيب (عليه السلام ) از زمره پيغمبران مرسل و محترم خداى تعالى بود و خداى عزوجل آن جناب را در ستايش هايى كه از انبياى گرام خود نموده و در ثناى جميلى كه قرآن آن را در اين باره آورده شركت داده و قرآن كريم در آيات شريفه اش و مخصوصا در سوره اعراف و هود و شعراء از آن جناب مقدار زيادى از حقايق معارف و علوم الهى و ادب خيره كننده اى كه نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم داشته حكايت كرده است . و او خود را رسولى امين و مصلح و از صالحين شمرده و خداى تعالى همه اينها را از آن جناب حكايت كرده و امضاء و تصديق نموده و در شخصيت معنوى آن جناب همين بس كه كليم خدا، موسى بن عمران (عليه السلام ) نزديك به ده سال او را خدمت كرده است سلام اللّه عليه . 3. نظر تورات درباره آن حضرت در تورات داستان شعيب و قوم او نيامده ، تنها يادى كه از آن جناب كرده اين است كه در اصحاح دوم از سفر خروج گفته : بعد از آنكه موسى (عليه السلام ) آن مرد قبطى را كشت از مصر به مدين فرار كرد (تا آخر داستان ) و در آنجا شخصى را ذكر كرده به نام اعوئيل كاهن مديان (و يا به عبارتى ديگر عالم دينى شهر مدين ). ادب شعيب (ع ) در دعا و از جمله ادعيه انبياء، نفرينى است كه حضرت شعيب بر قوم خود كرده و گفته است : ((ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحين )). بعد از آنكه از رستگارى قوم خود مايوس مى شود از خداى تعالى درخواست مى كند كه وعده اى كه درباره همه انبياء داده و از آن جمله فرموده : ((و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون )) تنجيز نموده كه بين او و قومش نيز به حق حكم كند. و جهت اينكه گفت : ((بين ما)) و نگفت : ((بين من )) اين بود كه مؤ منين به توحيد را نيز ضميمه كرده باشد، چون كفار قومش درتهديد خود، او و مؤ منين را تهديد كرده و به همه شان گفته بودند: ((لنخرجنك يا شعيب و الذين آمنوا معك من قريتنا او لتعودن فى ملتنا)) از اين جهت او نيز مؤ منين را ضميمه خود كرد و آنان را از قوم جدا و با خود بدرگاه خداى تعالى گسيل داشت و گفت : ((اى پروردگار ما حق را در بين ما و بين قوم ما ظاهر ساز)). شعيب در اين دعاى خود در بين اسماى خدا تمسك كرد به خير الفاتحين براى اينكه سابقا هم گفتيم تمسك به آن صفت از صفات خداوندى كه مناسب با متن دعا باشد خود تاييد بليغ و به منزله قسم دادن خدا است به آن صفت ، به خلاف گفتار موسى كه گفت : ((رب انى لا املك الا نفسى و اخى فافرق بيننا و بين القوم الفاسقين )) براى اينكه گفتيم كلام آن جناب در واقع دعا نبود بلكه كنايه بود از خوددارى از تبليغ و ارجاع امر به خدا، بنابراين كلام او مقتضى قسم دادن نبود به خلاف كلام شعيب . منبع : پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی امام مهدی
هدایت شده از حسبناالله
َّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلا بُعْداً لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَت ثَمُودُ(95) 84. و (همچنين ) به برادر مردم مدين ، يعنى شعيب ، وحى كرديم . او نيز به مردمش گفت : اى قوم ، خدا را بپرستيد، چون غير او معبودى نداريد و در معاملات ، ترازو و قپان را به نفع خود زياد و به ضرر مردم كم نگيريد. من خيرخواه شما هستم . من بر شما از عذاب روزى مى ترسم كه عذابش از هر جهت فراگير است . 85. و اى مردم ، پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد و بر اشياء مردم عيب مگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد. 86. سودى كه خدا در معامله برايتان باقى مى گذارد، برايتان بهتر است و بدانيد كه (ضامن كنترل شما در دورى از كم فروشى و قناعت به خير خدا، تنها و تنها ايمان شماست و) من مسؤ ول كنترل شما نيستم . 87. گفتند: اى شعيب ، آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك گوييم و آنچه را مى خواهيم ، در اموالمان انجام ندهيم ؟ كه همانا تو مرد بردبار و رشيدى هستى . 88. شعيب گفت : اى قوم من ، هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته (باشم و او) رزق خوبى به من داده باشد، (آيا مى توانم برخلاف فرمان او رفتار كنم ؟). من هرگز نمى خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى دارم ، خودم مرتكب شوم . من جز اصلاح ، تا آنجا كه توانايى دارم ، نمى خواهم و توفيق من جز به خدا نيست ، بر او توكل كردم و به سوى او بازگشت . 89. و اى قوم من ، دشمنى و مخالفت با من سبب نشود كه شما به همان سرنوشتى كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شويد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست . 90. از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد، كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است . 91. گفتند: اى شعيب ، بسيارى از آنچه را مى گويى ، ما نمى فهميم و ما تو را در ميان خود ضعيف مى يابيم و اگر به خاطر احترام قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مى كرديم ، و تو در برابر ما قدرتى ندارى . 92. گفت : اى مردم (همشهريان من )، آيا چند نفر خويشاوند من در نظر شما عزيزتر از خدايند كه او را بكلى از ياد برده اعتنايى به او نداريد با اينكه پروردگار من بدانچه شما مى كنيد، محيط است ؟ 93. و اى قوم من ، شما هر قدرتى كه داريد، به كار بزنيد، من نيز كار خودم را مى كنم . بزودى مى فهميد كه عذاب خواركننده به سراغ چه كسى مى آيد و چه كسى دروغگوست . شما منتظر باشيد كه من نيز با شما منتظر مى مانم . 94. و همين كه امر ما (عذاب موعود) آمد، شعيب و گروندگان به وى را با رحمت خود نجات داديم و صيحه همه آنهايى را كه ستم كردند، بگرفت و در محل سكونتشان به صورت جسدى بيجان درآورد. 95. آنچنان كه گويى اصلا در آن سرزمين زندگى نكرده اند. (و فرمان الهى رسيد) كه قوم مدين از رحمت من دور باشند، همان طور كه قوم ثمود دور شدند. (از سوره مباركه هود) گفتارى پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او 1. شعيب (ع ) سومين پيامبر عرب بود منظور اين است كه آن جناب سومين پيامبر عربى است كه نام شريفشان در قرآن كريم آمده و پيامبران عرب عبارتند از: هود و صالح و شعيب و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، كه پاره اى از سرگذشت هاى زندگى شعيب (عليه السلام ) در سوره هاى اعراف و هود و شعراء و قصص و عنكبوت آمده است . شعيب (عليه السلام ) از اهل مدين بوده (و مدين شهرى بوده در سر راه شام ، راهى كه از شبه جزيره عربستان به طرف شام مى رفته ) و آن جناب با موسى بن عمران (عليه السلام ) معاصر بوده و يكى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب در آورده و اگر موسى خواست ده سال خدمت كند خودش داوطلب شده و اين دو سال جزء قرار داد نبوده ، موسى (عليه السلام ) ده سال وى را خدمت كرد و سپس از آن جناب خدا حافظى نموده ، با خانواده اش از مدين به طرف مصر رهسپار شد. و قوم اين پيغمبر يعنى اهل مدين بت مى پرستيدند، مردمى برخوردار از نعمتهاى الهى بودند. امنيت و رفاه و ارزانى قيمت ها و فراوانى نعمت داشتند ولى فساد در بينشان شيوع يافت مخصوصا كم فروشى و نقص در ترازو و قپان ، لذا خداى تعالى شعيب را بسوى آنها مبعوث كرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بتها و از فساد در زمين و نقص كيلها و ميزانها نهى كند و آن جناب مردم را بدانچه ماءمور شده بود دعوت كرد، اندرزشان داد، انذارشان كرد، بشارتشان داد، و مصايبى كه به قوم نوح ، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود به يادشان آورد، و در احتجاج عليه كارهاى زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعى بليغ كرد اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق در آنان نتيجه اى نگرفت . مردم مدين بجز چند نفر به وى ايمان نياوردند بلكه در عوض شروع به اذيت او و مسخره كردن و تهديدش نموده ، مردم ديگر را از پيروى آن جناب بر حذر داشتند، بر سر هر راهى كه به جناب شعيب منتهى مى شد مى نشستند و رهگذران را از اينكه نزد شعيب بروند مى ترساندند و كسانى كه به وى ايم
هدایت شده از حسبناالله
داستان حضرت شعیب عليه السلام در قرآن و (همچنين ) به برادر مردم مدين ، يعنى شعيب ، وحى كرديم . او نيز به مردمش گفت : اى قوم ، خدا را بپرستيد، چون غير او معبودى نداريد و در معاملات ، ترازو و قپان را به نفع خود زياد و به ضرر مردم كم نگيريد. من خيرخواه شما هستم . من بر شما از عذاب روزى مى ترسم كه عذابش از هر جهت فراگير است . و اى مردم ، پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد و بر اشياء مردم عيب مگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد. سودى كه خدا در معامله برايتان باقى مى گذارد، برايتان بهتر است و بدانيد كه (ضامن كنترل شما در دورى از كم فروشى و قناعت به خير خدا، تنها و تنها ايمان شماست و) من مسؤ ول كنترل شما نيستم . گفتند: اى شعيب ، آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك گوييم و آنچه را مى خواهيم ، در اموالمان انجام ندهيم ؟ كه همانا تو مرد بردبار و رشيدى هستى . شعيب گفت : اى قوم من ، هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته (باشم و او) رزق خوبى به من داده باشد، (آيا مى توانم برخلاف فرمان او رفتار كنم ؟). من هرگز نمى خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى دارم ، خودم مرتكب شوم . من جز اصلاح ، تا آنجا كه توانايى دارم ، نمى خواهم و توفيق من جز به خدا نيست ، بر او توكل كردم و به سوى او بازگشت . و اى قوم من ، دشمنى و مخالفت با من سبب نشود كه شما به همان سرنوشتى كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شويد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست . از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد، كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است . گفتند: اى شعيب ، بسيارى از آنچه را مى گويى ، ما نمى فهميم و ما تو را در ميان خود ضعيف مى يابيم و اگر به خاطر احترام قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مى كرديم ، و تو در برابر ما قدرتى ندارى . گفت : اى مردم (همشهريان من )، آيا چند نفر خويشاوند من در نظر شما عزيزتر از خدايند كه او را بكلى از ياد برده اعتنايى به او نداريد با اينكه پروردگار من بدانچه شما مى كنيد، محيط است ؟ و اى قوم من ، شما هر قدرتى كه داريد، به كار بزنيد، من نيز كار خودم را مى كنم . بزودى مى فهميد كه عذاب خواركننده به سراغ چه كسى مى آيد و چه كسى دروغگوست . شما منتظر باشيد كه من نيز با شما منتظر مى مانم . و همين كه امر ما (عذاب موعود) آمد، شعيب و گروندگان به وى را با رحمت خود نجات داديم و صيحه همه آنهايى را كه ستم كردند، بگرفت و در محل سكونتشان به صورت جسدى بيجان درآورد. آنچنان كه گويى اصلا در آن سرزمين زندگى نكرده اند. (و فرمان الهى رسيد) كه قوم مدين از رحمت من دور باشند، همان طور كه قوم ثمود دور شدند. (از سوره مباركه هود) داستان شعيب عليه السلام وَ إِلى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شعَيْباً قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُهُ وَ لا تَنقُصوا الْمِكيَالَ وَ الْمِيزَانَ إِنى أَرَام بخَيرٍ وَ إِنى أَخَاف عَلَيْكمْ عَذَاب يَوْمٍ محِيطٍ(84) وَ يَقَوْمِ أَوْفُوا الْمِكيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسطِ وَ لا تَبْخَسوا النَّاس أَشيَاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فى الاَرْضِ مُفْسِدِينَ(85) بَقِيَّت اللَّهِ خَيرٌ لَّكُمْ إِن كنتُم مُّؤْمِنِينَ وَ مَا أَنَا عَلَيْكُم بحَفِيظٍ(86) قَالُوا يَشعَيْب أَ صلَوتُك تَأْمُرُك أَن نَّترُك مَا يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فى أَمْوَلِنَا مَا نَشؤُا إِنَّك لاَنت الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ(87) قَالَ يَقَوْمِ أَ رَءَيْتُمْ إِن كُنت عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبى وَ رَزَقَنى مِنْهُ رِزْقاً حَسناً وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلى مَا أَنْهَامْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلا الاصلَحَ مَا استَطعْت وَ مَا تَوْفِيقِى إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكلْت وَ إِلَيْهِ أُنِيب (88) وَ يَقَوْمِ لا يجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقى أَن يُصِيبَكم مِّثْلُ مَا أَصاب قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صلِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكم بِبَعِيدٍ(89) وَ استَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبى رَحِيمٌ وَدُودٌ(90) قَالُوا يَشعَيْب مَا نَفْقَهُ كَثِيراً مِّمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنرَاك فِينَا ضعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطك لَرَجَمْنَك وَ مَا أَنت عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ(91) قَالَ يَقَوْمِ أَ رَهْطِى أَعَزُّ عَلَيْكم مِّنَ اللَّهِ وَ اتخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِياًّ إِنَّ رَبى بِمَا تَعْمَلُونَ محِيطٌ(92) وَ يَقَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكمْ إِنى عَمِلٌ سوْف تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كَذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنى مَعَكمْ رَقِيبٌ(93) وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا شعَيْباً وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظلَمُوا الصيْحَةُ فَأَصبَحُوا فى دِيَرِهِمْ جَثِمِينَ(94) كَأَن ل
هدایت شده از حسبناالله
و جل زمین را به وسیله حضرت قائم علیه السلام زنده میکند، پس از مردن آن.» (20) برای رعایت اختصار بقیه آیات را تنها با ذکر شماره و منبع استناد به پایان میبریم. 11 - بقره/ 148: «فاستبقوا الخیرات ...» (21) 12 - بقره/ 155: «ولنبلونکم بشیء من ...» (22) 13 - آل عمران/ 83: «و له اسلم من فی السموات ...» (23) 14 - آل عمران/ 200: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و ...» (24) 15 - نساء/ 47: «یا ایها الذین اوتوا الکتاب ...» (25) 16 - نساء/ 59: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و ...» (26) 17 - نساء/ 69: «و من یطع الله و الرسول فاولئک ...» (27) 18 - نساء/ 77: «الم تر الی الذین ...» (28) 19 - نساء/ 159: «و ان من اهل الکتاب ...» (29) 20 - مائده/ 14: «و من الذین قالوا انا نصاری ...» (30) 21 - انعام/ 44: «فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا ...» (31) 22 - انعام/ 158: «هل ینظرون الا ان تاتیهم ...» (32) 23 - اعراف/ 53: «هل ینظرون الا تاویله یوم ...» (33) 24 - اعراف/ 157: «الذین یتبعون الرسول ...» (34) 25 - اعراف/ 159: «و من قوم موسی ...» (35) 26 - انفال/ 33: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و ...» (36) 27 - توبه/ 33: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و ...» (37) 28 - یونس/ 20: «و یقولون لولا انزل علیه آیة ...» (38) 29 - طه/ 135: «فستعلمون من اصحاب الصراط ...» (39) 30 - انبیاء/ 11 تا 15: «و کم قصمنا من قریة ...» (40) پینوشتها : 1) بقره/ 1 تا 3. 2) کمال الدین و تمام النعمة، جلد 2، ص 340. 3) ابراهیم / 5. 4) صدوق، خصال، ص 108 و معانی الاخبار، ص 365. 5) حجر / 36 تا 38. 6) دلائل الامامة، ص 240 و تفسیر عیاشی، ج 2، ص 242. 7) اسراء/ 33. 8) کامل الزیارات، ص 63; عیون اخبار الرضا، ص 151. 9) اسراء/ 81. 10) کلینی، روضه کافی، ص 287. 11) انبیاء/ 105. 12) تفسیر قمی، ج 2، ص 77; مجمعالبیان، ج 7، ص 66. 13) نور/ 55. 14) نعمانی، کتاب الغیبة، ص 126; کافی، ج 1، ص 193. 15) نمل/ 62. 16) تاویل الایات الظاهرة، ص 403; کتاب الغیبة، چاپ مکتبة الصدوق، صص 181 و 182; تفسیر قمی، ج 2، ص 205. 17) قصص/ 5. 18) همچنین ر. ک: شیخ طوسی، الغیبة، ص 113. 19) حدید/ 17. 20) کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 668; کتاب الغیبة، ص 110. 21) ر. ک: کلینی، روضه کافی، ص 313. 22) ر. ک: کتاب الغیبة، نعمانی، ص 132; تفسیر عیاشی، ج 1، ص 68. 23) ر. ک: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183. 24) ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص 105. 25) ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص 149. 26) ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 253. 27) ر. ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 142. 28) ر. ک: روضه کافی، ص 330. 29) ر. ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 158. 20) ر. ک: کافی، ج 5، ص 352. 31) ر. ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 200. 32) ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 336. 33) ر. ک: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 235. 34) ر. ک: کافی، ج 1، ص 429. 35) ر. ک: تفسیر عیاشی، ج 2، ص 32. 36) ر. ک: مجمعالبیان، ج 4، ص 543. 37) ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 670; تفسیر عیاشی، ج 2، ص 87. 38) ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 340. 39) تاویل الآیات الظاهره، ص 323. 40) ر. ک: روضه کافی، ص 51. 41) نوشتار پیش رو اقتباس از همین کتاب است منبع : پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی امام مهدی(عج)
هدایت شده از حسبناالله
سیمای امام مهدی عج) در قرآن کریم در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد كه به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است قرآن مجید نیز نسبتبه این موضوع اهتمام ویژهای داشته و اراده و خواستخداوند متعال را بر این میداند که دوران کومتشیطان به پایان رسد و بساط پیروان او برچیده شود و حتما تمام بندگان صالح خداوند در همه جای زمین به حکومت رسند و سراسر گیتی به آنان سپرده شود تا قوانین اسلام به طور کامل و همه جانبه تطبیق و اجرا و سعادت افراد بشر تضمین و تامین گردد و هدف نهایی از زندگی تحقق پذیرد بیش از یکصد و بیست آیه از آیات قرآن به مساله مهدویت تفسیر شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1 - « الم× ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین× الذین یؤمنون بالغیب و ...» (1) امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه فرمودند: «متقیان شیعیان علی علیه السلام هستند و غیب همان حجت غائب است». (2) 2 - «و ذکرهم بایام الله». (3) از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: «ایام الله عز و جل ثلاثة: یوم یقوم القائم علیه السلام و یوم الکرة و یوم القیامة; (4) روزهای خدا سه تا ست: روزی که قائم علیه السلام قیام خواهد کرد، و روز رجعت و روز قیامت». 3 - «قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم». (5) از امام صادق علیه السلام درباره این آیه و وقت معلوم سؤال شد. آن حضرت در جواب فرمودند: «وقت معلوم روز قیام قائم آل محمد است. هرگاه خداوند او را برانگیزد در مسجد کوفه ابلیس میآید در حالی که بر زانوهایش راه میرود و میگوید: ای وای از این روزگار، آن گاه با پیشانیش گرفته شده، گردنش زده میشود، آن هنگام روز وقت معلوم است که مدت او به پایان میرسد». (6) 4 - «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا»; (7) «و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولی او حکومت و تسلط دادیم، پس مبادا در کشتن اسراف کند که او منصور است.» وقتی از امام صادق علیه السلام درباره این آیه سؤال شد، آن حضرت در جواب فرمودند: «آن قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است که خروج میکند و به انتقام خون حسین علیه السلام دشمنان را میکشد. پس چنانچه اهل زمین را به قتل رساند مسرف نخواهد بود.» (8) 5 - «و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»; (9) «و بگو که حق آمد و باطل نابود شد که همانا باطل محو شدنی و سزاوار نابودی است.» امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: «اذا قام القائم علیه السلام ذهب دولة الباطل; (10) هرگاه قائم علیه السلام بپا خیزد، دولتباطل از بین میرود [و زایل میگردد].» 6 - «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»; (11) «و به راستی که ما پس از نوشتن در ذکر [تمام کتب آسمانی یا تورات ]در زبور نیز نگاشتیم که البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد.» علی بن ابراهیم در تفسیرش که منسوب به امام صادق علیه السلام است در معنی این آیه گوید: «فرموده، تمام کتابها [ی آسمانی] ذکر [خداوند] است، البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد × فرمود: حضرت قائم علیه السلام و اصحاب اویند.» (12) 7 - «و عدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض ...»; (13) «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده فرموده که آنها را [در ظهور امام قائم علیه السلام ]در زمین خلافت دهد ... .» امام صادق علیه السلام درمعنای این آیه شریفه میفرماید: «درباره حضرت قائم علیه السلام و اصحاب او نازل گشت.» (14) 8 - «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض»; (15) «آیا آن کیست که دعای مضطر را هنگامی که او را میخواند به اجابت میرساند و رنج و غم را برطرف میسازد و شما را جانشینان زمین قرار میدهد؟» از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام درباره این آیه نقل شده است که فرمودند: «این آیه درباره قائم از آل محمد صلی الله علیه و آله نازل شده، هرگاه که خروج کند معمم میشود و در کنار مقام نماز گذارد و به درگاه پروردگارش تضرع نماید، پس هیچ پرچمی از او رد نشود.» (16) 9 - «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»; (17) «و ما اراده کردیم بر آنان که در زمین مستضعف شدند منت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.» روایات در مورد اینکه این آیه درباره امامان از آل محمد صلی الله علیه و آله نازل شده بسیار است که در کتاب «البرهان» یاد گردیده است. (18) 10 - «اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها»; (19) «بدانید که البته خداوند زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد.» از امام باقر علیه السلام درباره این آیه نقل شده است که فرمود: « خداوند عز
هدایت شده از حسبناالله
از مهدويت و آخر الزمان چه مي دانيد؟ رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود زماني بر امت من مي آيد كه در آن زمان درون هاي مردم پليد مي شود ولي ظاهرشان به طمع مال و دنيا آراسته مي گردد؛ به آنچه در پيشگاه خداوند است دل نمي بندند كارشان ريا و تظاهر است؛ خوف از خدا به دلشان راه نيايد و خداوند آن ها را به عذابي فراگيرد دچار سازد آن ها چون غريق خداوند را مي خوانند ولي خداوند دعايشان را مستجاب نمي كند كافي ج8- ص 3-06- در اين مقاله دو اصطلاح مهدويت و دوره آخر الزمان را مورد بررسي قرار مي دهيم مهدويت يعني چه؟ باور به ظهور شخصي كه جهان را پر از عدل و داد كرده و ريشه هاي ظلم و ستم را مي چيند اختصاص به اسلام نداشته بلكه شامل اديان مختلف الهي و آسماني مي شود و در اسلام مسيحيت يهوديت و زرتشت و به ظهور اين شخص نويد داده شده است بنابراين مي توان گفت تمامي اديان به آمدن موعودي مصلح باور دارند كه اين موعود در انديشه زردتشت سوشياتت در انديشه مسيحيت حضرت مسيح و در اسلام حضرت مهدي عج است كه قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند امّا در مورد اينكه مهدويت يعني چه؟ بايد اذعان داشت لغت مهدويت برگرفته از امام مهدي عليه السلام است خلاصه و حقيقت مهدويت منتهي شدن سير جوامع جهان به سوي جامعه واحد و سعادت عمومي امنيت و رفاه تعاون و همكاري همبستگي همگاني حكومت حق و عدل جهاني غلبه حق بر باطل غلبه جنودالله بر جنود شيطان نجات مستضعفان و نابودي مستكبران و خلافت ممنان و شايستگان به رهبري يك ابرمرد الهي است كه موعود انبياء و اديان و دوازدهمين اوصياء و خلفاي پيغمبر آخرالزمان است لطف الله صافي گلپايگاني اصالت مهدويت ج 2- امّا از آنجا كه نام آن منجي در ميان مسلمانان مهدي عج است اين انديشه را انديشه مهدويت ناميده اند هر چند ساير اديان به آن انديشه موعودگرائي و مي گويند به هرحال مهدويت يك انديشه و تفكر برگرفته از كتابهاي آسماني است كه با فطرت و سنن عالم خلقت موافق است خلاصه و حقيقت مهدويت منتهي شدن سير جوامع جهان به سوي جامعه واحد و سعادت عمومي امنيت و رفاه تعاون و همكاري همبستگي همگاني حكومت حق و عدل جهاني غلبه حق بر باطل غلبه جنودالله بر جنود شيطان نجات مستضعفان و نابودي مستكبران و خلافت ممنان و شايستگان به رهبري يك ابرمرد الهي است كه موعود انبياء و اديان و دوازدهمين اوصياء و خلفاي پيغمبر آخرالزمان است دوره آخر الزمان يعني چه؟ به يقين هر آغازي را سرانجامي و هر شروعي را پاياني است جز ذات اقدس خدا كه هم آغاز است و هم انجام زمان نيز از جمله آفريده شده هاي خداي تواناست و از اين قانون نيز خارج نمي باشد از اين رو برگه هاي پاياني كتاب زندگي را در زمين آخرالزمان مي گويند قرآن كريم نيز در آيات متعددي به دوران آخرالزمان اشاره كرده است و در معارف ارزشمند اسلامي نيز بارها اين واژه آخرالزمان در دو معناي كلي به كار رفته است 1- مدت زماني كه با ولادت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ آغاز مي شود و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد و از اين رو آن پيامبر رحمت را پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند 2- مدت زماني كه با ولادت حضرت مهدي عج آغاز مي شود و همه اتفاقات عصر غيبت و عصر ظهور را در دل خود دارد و سپس با شروع قيامت پايان پيدا مي كند و اينك نيز از واژه آخرالزمان همين معنا را اراده مي كنند و در هين معنا به كار مي رود و خود اين قسم نيز داراي دو مرحله مي باشد الف دوران نخست كه انسان به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي رسيده فساد اخلاقي و ستم همه جوامع بشري را فرا مي گيرد و به تعبير روايت جهان پر از ظلم و جور مي شود ب دوران دوم وعده الهي تحقق پيدا مي كند و آن منجي اعظم ظهور مي كند و حكومتي جهاني تشكيل مي دهد و به كفر ستيزي و ظلم ستيزي مي پردازد و هستي را از عدالت پر مي كند امام رضا عليه السلام فرمودند خداوند زمين را به دست قائم عج از هر ستمي پاك گرداند و از هر ظلمي پاكيزه سازد و ميزان عدل را در ميان مردم نهد اين قطعه از زمان كه آخر الزمان نام گرفته است داراي نشانه هايي است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم گفتني است اين خصايص به دوران نخست از عصر آخرالزمان مربوط مي شود كه انسان در آن عصر به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي و ستم مي رسد 1- روابط سود جويانه و استثماري انسان در ارتباط با انسان ديگر به سود و سرمايه مي انديشد و با همين انگيزه به ميدان پيوندهاي اجتماعي گام مي نهد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند در آخر الزمان اقوامي بر مسلمانان سيطره يابند كه تا لب به سخن گشايند آنان را بكشند و اگر لب فرو بندند خون ايشان را مباح شمرند تا منابع درآمد آنان و اموالشان را ويژه ‌خود سازند امام علي ـ عليه‌ السلام ـ مي فرمايند و آن زماني است كه از فتنه ها نجات نمي يابد مگر ممناني كه بي نام و نشانند اگر در حضور باشند شناخته نشوند و اگر غايب گردند كسي سراغ آ
هدایت شده از حسبناالله
ن ها را نمي گيرد آن ها براي سير كنندگان در شب ظلماني جامعه ها چراغ هاي هدايت و نشانه هاي روشنند نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز نه در پي اشاعه فحشايند و نه مردمي سفيه و لغو گو اينانند كه خداوند درهاي رحمتش را به سويشان باز مي كند و سختي ها و مشكلاتي را از آن ها برطرف مي سازد 2- گريز از دين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ويژگي هاي انسان هاي اين دوران را چنين شمرده است زماني بر مردم خواهد آمد كه دينشان در همهايشان خواهد بود و همتشان شكمشان و قبله هاشان زنانشان براي طلا و نقره ركوع و سجود به جاي مي آورند آن ها همواره در حيرت و مستي خواهند بود؛ نه بر مذهب مسلماني اند و نه بر مسلك نصراني مستدرك الوسايل ج1-1- ص 3-7-9- 3- دنيا پرستي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود زماني بر امت من مي آيد كه در آن زمان درون هاي مردم پليد مي شود ولي ظاهرشان به طمع مال و دنيا آراسته مي گردد؛ به آنچه در پيشگاه خداوند است دل نمي بندند كارشان ريا و تظاهر است؛ خوف از خدا به دلشان راه نيايد و خداوند آن ها را به عذابي فراگيرد دچار سازد آن ها چون غريق خداوند را مي خوانند ولي خداوند دعايشان را مستجاب نمي كند كافي ج8- ص 3-06- 4- آزمايشهاي بزرگ يكي ديگر از ويژگي هاي آخرالزمان امتحاناتي است كه انسان ها در اين دوران پشت سر مي گذارند امام علي ـ عليه‌ السلام ـ مي فرمايند و آن زماني است كه از فتنه ها نجات نمي يابد مگر ممناني كه بي نام و نشانند اگر در حضور باشند شناخته نشوند و اگر غايب گردند كسي سراغ آن ها را نمي گيرد آن ها براي سير كنندگان در شب ظلماني جامعه ها چراغ هاي هدايت و نشانه هاي روشنند نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز نه در پي اشاعه فحشايند و نه مردمي سفيه و لغو گو اينانند كه خداوند درهاي رحمتش را به سويشان باز مي كند و سختي ها و مشكلاتي را از آن ها برطرف مي سازد نهج البلاغه خطبه 1-03- منابع سايت انديشه قم مستدرك الوسايل ج1-1- نهج البلاغه خطبه 1-03- اصالت مهدويت لطف الله صافي گلپايگاني ج
هدایت شده از حسبناالله
نهايي اين گروه به طور طبيعي به مصلحان مجاهدان آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعي بغض و عداوت مي‌نگرند زيرا آنان را از تأخيراندازان ظهور و قيام مهدي موعود مي‌شمارند در حالي كه آيات قرآن كريم در جهت عكس برداشت بالا است؛ ظهور مهدي موعود حلقه‌اي از حلقات مبارزه اهل حق و باطل است كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي‌شود سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد اهل ايمان و عمل صالح باشد در احاديثي كه وظايف منتظران مشخص شده همه جا سخن از تقوا ورع عفاف دوري از گناه و قرب به خداوند است چنان كه امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند هر كس خشنود مي‌شود كه از اصحاب قائم باشد پس بايد منتظر باشد و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند در حالي كه منتظر است اگر چنين شخصي پيش از ظهور بميرد اجر او مانند كسي است كه زمان ظهور را درك كرده است پس در جهت نيكي‌ها بكوشيد و منتظر باشد اين انتظار گوارا باد بر شما اي گروه رحمت شده ظهور مهدي موعود عليه السلام تحقق بخش وعده‌اي است كه خداوند متعال از قديم‌ترين زمان‌ها در كتاب‌هاي آسماني به صالحان و متقيان داده است كه زمين از آن آنان است و پايان تنها به متقيان تعلق دارد 3- ايشان در فراز ديگري مي‌نويسد حديث معروف كه مي‌فرمايد يملاء اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً؛ 4- نيز شاهد مدعاي ما است نه بر مدعاي آن گروه در اين حديث نيز تكيه روي ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و مي‌رساند كه قيام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف براي حمايت از مظلوماني است كه استحقاق حمايت دارند شيخ صدوق روايتي از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند مبني بر اين كه اين امر تحقق نمي‌پذيرد مگر اين كه هر يك از شقيّ و سعيد به نهايت كار خود برسد پس سخن در اين است كه گروه سعدا و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند در روايات اسلامي سخن از گروهي زبده است كه به محض ظهور امام زمان عليه السلام به آن حضرت ملحق مي‌شوند بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي‌شوند معلوم مي‌شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد زمينه‌هايي عالي وجود دارد كه چنين گروه زبده‌اي را پرورش مي‌دهد اين خود مي‌رساند نه تنها حق و حقيقت به صفر نرسيده است؛ بلكه اگر به فرض اصل حق از نظر كميت قابل توجه نباشد از نظر كيفيت ارزنده‌ترينِ اهل ايمانند و در رديف ياران سيدالشهداء عليه السلام 5- پي نوشت ها 1- بحارالانوار ج 5-2- ص 1-4-0 2- كمال الدين ج 1- ص 3-3-1- 3- قيام و انقلاب مهدي موعود عليه السلام ص 5-6-5-4- 4- الستجاد من الارشاد المجموعه علامه حسن بن مطهر الحلي ص 2-6-3- 5- قيام و انقلاب مهدي موعود عليه السلام ص 5-6- و
هدایت شده از حسبناالله
آيا با گناه بيشتر ظهور نزديك تر مي شود؟ در روايات ذكر شده است كه هنگام ظهور امام زمان ‌جنگ و خونريزي و فساد فراوان روي مي‌دهد و از طرفي گفته مي‌شود كه بايد زمينه را با اعمال نيك دعا و براي ظهور ايشان فراهم كرد انسان در اين مواقع مضطر مي شود كه بالاخره با گناه بيشتر ظهور نزديك ميشود يا با اعمال نيك؟ بايد گفت از جمله نشانه‌هاي غير حتمي ظهور گسترش فساد و تباهي است و نبايد اين فساد و تباهي‌ها را جزو زمينه‌ها و عوامل ظهور دانست ما در مقابل اين سال پاسخ‌هايي ارائه مي‌دهيم و قضاوت را به عهده خود شما مي‌گذاريم اين تفكر ناشي از عدم شناخت مسئوليت انساني و ديني و برداشت غلط از موضوع ظهور است؛ زيرا اولاً؛ هيچ يك از تكاليف شرعي مانند نماز روزه حج امر به معروف مبارزه با فساد و مشروط به چنين شرطي نيست؛ يعني تكليف نماز و يا نهي از منكر تكاليفي مطلق هستند و عمل به آنها الزامي است؛ چه موجب تسريع در ظهور شود يا تأخير آن ثانياً؛ آيا معقول است كه ما در سراسر عمر خود كه چه بسا به ظهور منجر نگردد دست روي دست بگذاريم و همه آيات و روايات را به كناري بگذاريم؛ به اين بهانه كه ما مي‌خواهيم در ظهور تعجيل گردد آيا اين عذري خداپسندانه است؟ ثالثاً؛ در احاديثي كه وظايف منتظران مشخص شده همه جا سخن از تقوا ورع عفاف دوري از گناه و قرب به خداوند است چنان كه امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند هر كس خشنود مي‌شود كه از اصحاب قائم باشد پس بايد منتظر باشد و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند در حالي كه منتظر است اگر چنين شخصي پيش از ظهور بميرد اجر او مانند كسي است كه زمان ظهور را درك كرده است پس در جهت نيكي‌ها بكوشيد و منتظر باشد اين انتظار گوارا باد بر شما اي گروه رحمت شده 1- علماي ما درباره وظايف و تكاليف منتظران در زمان غيبت كتاب‌هاي مستقلي نوشته يا فصل‌هايي از كتاب خود را بدان اختصاص داده‌اند مانند نجم الثاقب مكيال المكارم و در اين كتاب‌ها و مشابه آنها _ كه تنها براساس روايات معصومين عليهم السلام نوشته شده اند _ هيچ گاه پر كردن جهان از فساد و تباهي به عنوان وظيفه منتظران در زمان غيبت ياد نشده است ظهور مهدي موعود عليه السلام تحقق بخش وعده‌اي است كه خداوند متعال از قديم‌ترين زمان‌ها در كتاب‌هاي آسماني به صالحان و متقيان داده است كه زمين از آن آنان است و پايان تنها به متقيان تعلق دارد از همه اين ها گذشته ما بايد موضع و موقعيت خود را در زمينه قيام امام مهدي عليه السلام مشخص كنيم بديهي است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم از كساني خواهيم بود كه انقلاب حضرت مهدي عليه السلام براي در هم كوبيدن و حذف آنان صورت مي‌گيرد اگر در صدد اصلاح جامعه باشيم از كساني خواهيم بود كه در زمره اصحاب فداكار عضويت خواهند داشت بنابراين به فرض اين كه با ساكت بودن و به نظاره نشستن و يا كمك كردن به توسعه فساد ظهور حضرت را پيش بيندازيم وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته‌ايم مگر نه اين است كه حضرت بقية اللَّه براي كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن بساط محرمات الهي و فسادگري و اصلاح انسان‌ها و جوامع قيام مي‌كند پس چگونه مي‌توانيم از قيام آن بزرگوار بهره‌مند شويم گفتني است كه بيان وضعيت فساد آلود و معصيت بار جهان در آخرالزمان هم هشدار به جوامع انساني است و هم علامتي خبر دهنده از نزديكي قيام و ظهور امام زمان عليه السلام مي‌باشد اين هشدارها و پيش‌گويي‌ها وظيفه ما را سنگين مي‌كند و ما را نسبت به عواقب شوم فساد و تباهي آگاه مي‌سازد محمد بن مسلم مي‌گويد به امام باقر عليه السلام عرض كردم اي فرزند رسول خدا قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ حضرت فرمودند هنگامي كه مردان خود را شبيه زنان كنند و زنان شبيه مردان شوند آن گاه مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان 2- استاد شهيد مطهري رحمت الله عليه در اين زمينه مي‌نويسد برداشت قشري از مردم درباره مهدويت و قيام انقلاب مهدي موعود عليه السلام اين است كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم‌ها تبعيض‌ها اختناق‌ها حق كشي‌ها و تباهي ناشي مي‌شود؛ نوعي سامان يافتن است كه معلول پريشاني‌ها است آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد باطل يكه تاز ميدان گردد جز نيروي باطل نيرويي حكومت نكند و فرد صالحي در جهان يافت نشود اين انفجار رخ مي‌دهد و دست غيب براي نجات حقيقت از آستين بيرون مي‌آيد از اين رو هر اصلاحي محكوم است؛ زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشني است دست غيب ظاهر نمي‌شود؛ به عكس؛ هر گناه هر فساد ظلم تبعيض حق كشي و هر پليدي به حكم اين كه مقدمه اصلاح كلي است و انفجار را قريب‌الوقوع مي‌كند و رواست و هدف‌ها وسيله‌هاي نامشروع را مشروع مي‌كنند پس بهترين كمك به تسريع در ظهور ترويج و اشاعه فساد است اينجاست كه گناه هم فال است و هم تماشا هم لذت و كام جويي است و هم كمك به انقلاب مقدس
هدایت شده از حسبناالله
نقش حضرت عيسي در زمان ظهور و اثبات ظهور مهدوي آنچه از مجموع آيات و روايات ياد شده استفاده مي شود اين است كه بر اساس حكمت و لطف خداوند در طول تاريخ بشر همواره رهبراني آسماني مردم را انذار و تبشير نموده اند و خداوند بركت وجود آنها را در زمين هميشگي كرده است حضرت مهدي عج در اين زمان مقام رهبري و امامت جهانيان را به دست دارند و روزي ظهور مي فرمايند در اين مقاله به دو سوال در مورد حضرت مهدي عليه السلام پاسخ خواهيم گفت سوال اول نقش حضرت عيسي عليه السلام در زمان ظهور حضرت مهدي عج چيست؟ طبق روايات وارده پس از ظهور حضرت حجت عج حضرت عيسي عليه السلام به اذن خداوند به زمين نزول خواهد كرد و در حضور همگان به عنوان يكي از ياران حضرت قائم عج پشت سر او به نماز خواهد ايستاد مقدس شافعي عقدالدرر ص2-9-2- چنان كه در روايتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده است سوگند به آن كسي كه مرا مژده آور راستين قرار داد اگر از عمر جهان جز يك روز نمانده باشد خداوند همان يك روز را آن قدر طولاني مي كند تا فرزندم مهدي خروج كند پس از خروج او عيساي روح الله فرود مي آيد و در پشت سر وي نماز مي گزارد آن گاه زمين با فروغ پروردگار خويش روشن مي شود و حكومت مهدي به شرق و غرب گيتي مي رسد شيخ صدوق كمال الدين ص 1-6-3- از آن جا كه در اين دوران عده بسيار زيادي از مردم را پيروان حضرت عيسي عليه السلام تشكيل مي دهند و ايشان آن حضرت را به عنوان منجي و مصلح جهاني مي دانند با ديدن اين صحنه و به پيروي از پيامبر خود به حضرت مهدي عج علاقه مند شده و به حضرتش گرايش و ايمان مي آورند و اين مطلب خود يكي از اسباب پيروزي آن حضرت در اين حركت و قيام عظيم جهاني او است سوال دوم چطور مي توان به وسيله قرآن وجود حضرت وليعصر عج و ظهور او را اثبات كرد؟ ظهور منجي و كسي كه روزي خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود از اموري است كه مورد اتفاق همه اديان و فرق موجود دنيا است منتها در تعيين مصداق و بعضي از خصوصيات آن با هم اختلاف دارند اما شيعه معتقد است كه منجي و مصلح جهاني حضرت مهدي عج است در آيه ديگري خداوند حكومت و جانشيني ممنان و صالحان را به عنوان وعده الاهي بر بندگان با ايمان خود بيان مي كند و امنيت و آرامش را مژده مي دهد خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين زمين جانشين خود قرار دهد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به امنيت مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند از آن جا كه قرآن بر اساس مطالب مستحكم فطري و عقلي است بهترين سند براي هر مطلب علمي و ديني است اين نكته را در آغاز بايد دانست كه قرآن نوعا به صورت كلي سخن مي گويد و براي تشريح و تفسير آن بايد به سراغ خبره و متخصص علوم قرآني؛ يعني ائمه معصومين عليهم السلام رفت به عبارت ديگر وظيفه و مسئوليت روشنگري و بيان مقصود آيات قرآن به حجت هاي الاهي واگذار شده است حديث ثقلين مستدرك حاكم ج 3- ص 1-4-8- در پاسخ اين سال تنها به بيان گلچيني از آيات مربوط به بحث مي پردازيم و بعضاً از روايات معصومين عليهم السلام براي درك هر چه بيشتر آيات بهره خواهيم گرفت در هر صورت از دو دسته آيات قرآن مي توان براي وجود حضرت وليعصر عج و ظهور آن حضرت استفاده نمود 1- آياتي كه ضرورت وجود حجت الهي را در ميان مردم بيان مي كنند 2- آياتي كه بشارت به حكومت صالحان و مستضعفان و ممنان بر كره زمين مي دهد 1- آياتي كه ضرورت وجود حجت الهي را در زمين بيان مي كنند از نظر قرآن كريم در طول تاريخ زندگي بشر هيچ گاه زمين از حجت خدا خالي نبوده و خداوند براي هر امتي فردي مناسب را برگزيده تا انسان ها را در راه رسيدن به كمال مطلوب رهنمون باشند چنان كه خداوند سبحان فرمود إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد به درستي كه تو بيم دهنده اي و براي هر جامعه راهنمايي است رعد 7- پس همواره يك بيم دهنده و هدايتگر در جوامع انساني حضور دارد كه از جانب خدا برگزيده شده است امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ياد شده فرمودند در هر زماني امامي از خاندان ما وجود دارد كه مردم را به آنچه رسول الله آورده دين اسلام هدايت مي كند بحارالانوار ج 2-3- ص 5- از مجموع اين آيه و روايت ضرورت وجود حجت الهي به عنوان هدايتگر در هر عصر به خوبي فهميده مي شود دليل ديگر بر ضرورت وجود امام معصوم در جامعه اين است كه قرآن مبين و مفسر لازم دارد و به جز امام معصوم كسي به تمام معاني و خصوصيات آيات قرآن از محكمات و متشابهات آگاه نيست پس به حكم عقل قطعي پس از رسول امام معصوم لازم است سيده نصرت امين مخزن العرفان در تفسير قرآن ج 3- ص 3-9- توضيح آيه 4-4- نحل امام رضا عليه السلام در بيان لزوم وجود امام معصوم مي فرمايند اگر زمين براي يك چشم به هم زدن از حجت خالي شود اهلش را در خود فرو خواهد برد بحارالانوار ج 2
هدایت شده از حسبناالله
-3- ص 2-9- امامان معصوم عليهم السلام مايه آرامش و امنيت هستي و واسطه فيض الهي اند و نعمات و بركات خداوند متعال به واسطه آنها و به يمن حضورشان به انسان ها داده مي شود كه اگر لحظه اي بركت وجودشان نباشد زمين اهلش را فرو مي برد بحارالانوار ج 2-3- ص 5-6- اما اين كه مصداق اين امام معصوم كيست و چه هويتي دارد روايات فراواني وارد شده كه بيان مي دارند اين فرد همان فرزند امام حسن عسكري عليه السلام است و 2- دسته دوم آياتي كه بشارت به حكومت صالحان و ممنان بر روي زمين مي دهد بر اساس ده ها آيه از قرآن كريم موضوع ظهور حضرت مهدي عج قابل استناد است تمركز غالب اين آيات بر بشارت به بندگان صالح و مستضعف براي بازستاندن حق خود و رسيدن به قدرت و ايجاد يك حكومت واحد جهاني مبتني بر حق و عدل و غلبه اسلام بر تمامي مكاتب و اديان است قرآن كريم از يك سو بيان مي كند اين بشارت در بعض كتب آسماني ديگر هم آمده است و همانا در زبور بعد از ذكر تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث خواهند برد و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون انبياء 1-5-0 از سوي ديگر اين بشارت را به اراده خداوند استناد مي دهد و خواستيم بر مستضعفان روي زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم قصص 5- اين آيات بشارت در ظهورند كه در تفسير آن روايات زيادي وجود دارد كه اين ادعا ي ما را اثبات مي كنند امامان معصوم عليهم السلام مايه آرامش و امنيت هستي و واسطه فيض الهي اند و نعمات و بركات خداوند متعال به واسطه آنها و به يمن حضورشان به انسان ها داده مي شود كه اگر لحظه اي بركت وجودشان نباشد زمين اهلش را فرو مي برد در آيه ديگري خداوند حكومت و جانشيني ممنان و صالحان را به عنوان وعده الاهي بر بندگان با ايمان خود بيان مي كند و امنيت و آرامش را مژده مي دهد خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين زمين جانشين خود قرار دهد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به امنيت مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و نور 5-5- روايات معصومين عليهم السلام اين آيه را بر حضرت حجت وليعصر عج و اصحاب او منطبق نموده اند انتظار فرج نيز كه خود بحثي مبسوط و مفصل است و دلالت به وجود و ظهور حضرت وليعصر عج مي كند در قرآن و روايات ائمه اطهار ع مورد اشاره قرار گرفته است و ارتقبوا اني معكم رقيب منتظر باشيد كه من هم مثل شما منتظرم هود 9-3- در حديثي امام رضا عليه السلام در تفسير آيه ياد شده انتظار فرج را موجب گشايش و آرامش دانسته اند الميزان ص 3-9-3- ‌ 3-9-4- جمع بندي آنچه از مجموع آيات و روايات ياد شده استفاده مي شود اين است كه بر اساس حكمت و لطف خداوند در طول تاريخ بشر همواره رهبراني آسماني مردم را انذار و تبشير نموده اند و خداوند بركت وجود آنها را در زمين هميشگي كرده است حضرت مهدي عج در اين زمان مقام رهبري و امامت جهانيان را به دست دارند و روزي ظهور مي فرمايند منابع سايت اسلام كوئيست مخزن العرفان در تفسير قرآن ج 3-
در كتاب كيفر و كردار جلد 9 خواندم: اصمعى كه يكى از علماء و عرفاى زمان خودش بود مى گويد: يك روز از كنار ده و روستايى مى گذشتم كه ناگهان يك عرب سياهى از پشت درختان با شمشير برهنه اى به سويم آمد و تيغه شمشيرش را به طرف سينه ام گرفت و گفت: زود لخت شو و هرچه دارى رد كن ، و الاّ تو را مى كشم ، زود باش ، اگر مى خواهى جان سالم بدر برى و اهل و عيالت را داغدار نكنى . گفتم : اى مرد عرب ! مرا مى شناسى كه با من اين طور حرف مى زنى؟! گفت : در ميان ما دزدان معرفت و شناخت معنا ندارد، زيرا در دل آنها رحم و مُروّت نيست. گفتم : مسافرم و جز اين لباسهايى را كه پوشيده ام چيز ديگرى ندارم. گفت : من اين حرفها سرم نمى شود و نفقه و پول و مال و روزى مى خواهم. گفتم : اى برادر عرب اگر نفقه و مال و روزى مى خواهى من ندارم، ولى يك خزينه اى به تو نشان مى دهم كه بالاتر و بهتر و آبادتر از لباسهاى من است. گفت : آن خزينه چيست و كجاست ؟ گفتم : مگر قرآن نخوانده اى كه خداوند متعال مى فرمايد: وَ فِى السَّماءِ رِزْقُكُمْ و ما تُوعَدوُن .همه روزى هاى شما در آسمان است و به آنچه كه به شما وعده داده ايم برايتان مى فرستيم . يك وقت ديدم اين عرب ، بيابانى و صحرايى و دهاتى و سياه و دزد و بى سواد، تا اين آيه را از من شنيد بدنش چنان لرزيد كه شمشير و نيزه از دستش افتاد و سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت : خدايا رزق و روزى مرا در آسمان نگه داشته اى و مرا در روى زمين حيران كردى ؟! تا در صحرا و بيابان دزدى و سرقت كنم و مال مردم را بخورم ، خدايا مالم را بده ... غلط كردم ، اشتباه كردم رزقم را بده . تا اين سخن را از صميم قلب و با صدق نيت و اخلاص درونى گفت : ناگهان مشاهده كردم كاسه اى پر از طعام با دو گرده نان سفيد از هوا جلويش ظاهر شد. عرب سياه بيابانى روى زمين نشست و شروع به خوردن كرد و وقتى سير شد گفت : احسنت ربّى ، بارك اللّه ، آفرين بر پروردگارم . بعد مقدارى با هم صحبت كرديم و او را راهنمايى و ارشاد كردم او نالان و پريشان حال و نادم و پشيمان شده بود و توبه نمود و بعد هم جدا شديم ، من بسوى كارم رفتم و او هم پى برنامه هايش . دو سال از اين ماجرا گذشت . يك روز در حال طواف خانه خدا او را ديدم ، به او گفتم : تو فلانى نيستى ؟! گفت : چرا خودم هستم . ولى از آن روز به بعد توبه كردم و از تمام كردهايم برگشتم و با خدا آشتى كردم . خدا خيرت بدهد كه راه را بما نشان دادى و ما را بسوى خالق خود كشاندى و راهنمايى نمودى . گفتم : حالا حالت چطور است ؟! خوبى ؟ گفت : الحمد للّه از آن روزى كه توبه كردم و درِ خانه خدا آمدم ، و از آن روز به بعد، بعد از نماز شام همان كاسه و دو نان از آسمان برايم مى آيد و ميل مى كنم و تمام ظرفهائى را كه در آن مائده آسمانى مى آمد جمع كردم و در شكاف كوهى پنهان نموده ام . گفتم : چرا مصرف نكردى ؟! گفت : ناجوانمردى است نان كريمان را خوردن و كاسه شكستن . گفتم : چرا به درويشان و فقيران نمى دهى ؟ گفت : بى فرمان او تصرف نمى كنم . اصمعى مى گويد: از حال و مقالش خوشم آمد خواستم دست و پايش را ببوسم . گفت : اى شيخ اين كار را نكن ، اگر تقرب مى خواهى از آنچه كه آن روز برايم خواندى ، بخوان . گفتم : چه خواندم او آيه (وَ فِى السَّماءِ رزقكم) را گفت : گفتم :فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالاَْرْضِ اِنَّهُ لَحَقُّ مِثْلَ ما اَنَّكُمْ تَنْطِقُون پس به پروردگار آسمان و زمين كه همه اش را بحق آفريد و مثل آنكه با شما سخن مى گويد. گفت : كدام نادان و سفله اى هست كه گفته خدا را انكار كند كه نياز به سوگند و قسم باشد. بخوان ، بخوان كه دلم مى خواهد براى اين آيه خود را فدا و جانم را نثار كنم ، چه زيبا و خوب ، بخوان ، بخوان . آيه مذكور را خواندم . يك وقت ديدم آهى كشيد و جان داد. كفنى تهيه كردند بعد غسلش دادند و كفنش نمودند و بر جنازه اش نماز خواندند و دفنش كردند. يك هفته از اين قضيه گذشته بود كه يك شب خوابش را ديدم كه لباسهاى بسيار زيبا پوشيده و خوشحال است . گفتم : رفيق چطور به اين مقام رسيدى ؟! گفت : بخاطر اينكه كلام خدا را تصديق و به صدق شنيدم و با اعتقاد و يقين و ايمان بر خود پذيرفتم . قوت روان شيفتگان التفات تُست آرام جان زنده دلان مرحباى تست گر ما مقصريم تو درياى رحمتى جرمى كه مى رود به اميد عطاى تست شايد كه در حساب نيايد گناه ما آنجا كه فضل و رحمت بى منتهاى تست كس را بقاى دائم عقد مقيم نيست جاويد پادشاهى و دائم بقاى تست هرجا كه پادشاهى و صدرى و سروى موقوف آستان در كبرياى تست سعدى ثناى تو نتواند بشرح گفت خاموش از ثناى تو حد ثنائى تست
در كتاب كيفر و كردار جلد 4 خواندم : مالك بن دينار يكى از عرفاى زمان خود بوده كه در جوانيش بسيار فرد گنه كار و زشتكار و معصيتهاى زيادى مى كرده و يكى از عرق خورها و شراب خواران روزگارش بود كه فضل خدا او را رستگار نمود كه خودش ميگويد سبب توبه من از گناه و آلودگى اين بود: اول كار عادت زيادى بشراب داشتم . خداوند بمن دخترى عنايت فرمود من مشعوفش شدم چون براه افتاد مهرش در دلم زياد شد و باهم ماءنوس شديم . اوقاتى پيش مى آمد كه شراب بنوشم او دامن مرا مي گرفت و مي كشيد و شرابها را مي ريخت . كم كم دخترم بزرگ شد ولى متاسفانه در سن دوسالگى از دنيا رفت، مرگ او خيلى در من اثر گذاشت كه در شب نيمه شعبان شراب زيادى خوردم و نماز نخوانده خوابيدم در خواب ديدم قيامت برپاشده و من هم در ميان مردم هستم در اين هنگام از پشت سر صدائى شنيدم كه نظر مرا بخود جلب كرد، ديدم اژدهائى دهان گشوده كه مرا ببلعد، ولى من تا او را ديدم گريختم . همين طور كه در حال فرار بودم ديدم پير مرد خوشبوئى از كنارم رد مى شود به او گفتم مرا پناه بده ، كمكم كن . ديدم به گريه در آمد و گفت من عاجزتر از اين هستم كه تو را پناه دهم ولكن برو شايد خداوند ترا نجات دهد، دوباره بر سرعت خود افزودم تا به طبقات آتش جهنم رسيدم ، نزديك بود از ترس در آتش بيفتم كه صدائى آمد برگرد تو از اهل آتش نيستى ، برگشتم باز به آن پير پناه بردم فرمود: بالاى اين كوه كه ودايع مسلمين آنجاست برو اگر وديعه اى داشته باشى اينجا برايت نافع است . بالاى كوه رفتم ، اژدها نيز دنبالم مى آمد، فرشته اى فرياد زد پرده از پيش چشمش برداريد، ديدم اطفال زيبائى حاضرند، اژدها داشت نزديك مى شد كه مرا هلاك كند، طفلى صدا زد: او را از دست دشمن برهانيد. آنها به جانب من آمدند ديدم دختر كوچك خود را ميگفت : واللّه پدر من است و دستش را بطرف اژدها برد، اژدها گريخت و دخترم مرا در آغوش گرفت و بعد آمد روى زانويم نشست. و گفت : اى پدر چرا قرآن نمى خوانى :الم يان للّذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكراللّه آيا وقت آن نرسيد كسانيكه ايمان آورده اند دلهايشان بذكر خدا خاشع و ترسان باشد. من گريه ام گرفت و گفتم دخترم مگر شما قرآن بلديد، گفت آرى و از شما بهتر مى دانيم ، گفتم اين اژدها كه بود گفت كردار بد تو بود، گفتم اينجا چه مي كنيد گفت اينجا منتظر شما هستيم تا روز قيامت از شما شفاعت كنيم . مالك گويد: از خواب بيدار شدم و شراب را ريختم و توبه كردم . الهى از غم عصيان چراغ راه ندارم به غير درگه لطفت پناه گاه ندارم ز آستانه خود گرمرا بقهر برانى كجا روم كه بغير درت پناه ندارم طبيب گفت غمت به شود ز شربت توبه سواى عفو تو من لشكر وسپاه ندارم صراط حقه دقيق و بعيد و بحر عشق كه مونسى بمقرّ و بجايگاه ندارم رسان تو آل على را بداد من بقيامت بجز شفاعت ايشان فرودگاه ندارم ببخش از كرم خود گناه راجى را كه غير معصيت و حالت تباه ندارم
در يكى از شهرهاى غرب ايران دو خواهر زندگى مى كردند، يكى از آنها فريب شيطان صفتى را خورد و به راه فحشاء كشيده شد و تمام جوانيش را در اين راه صرف كرد، خواهر ديگرش شوهر اختيار كرد و داراى خانه و زندگى و فرزند شد و همواره نسبت به خواهر فريب خورده اش باتكبر و غرور و بى اعتنايى رفتار مى كرد روزهاى جوانى سپرى گرديد و خواهر فريب خورده پير و فرتوت و درمانده شده و ممرّى براى مخارجش نداشت . شبى از شبهاى زمستان كه برف مى باريد و هوا به شدت سرد بود گرسنگى و سرما و درماندگى او را وادار نمود كه نزد خواهرش برود و از او استمداد كند، در خانه خواهر را زد، خواهرش در را باز كرد تا او را ديد با نفرت تمام در را بست و به او گفت برو قحبه . خواهر فريب خورده بادلى شكسته برگشت و در حالى كه بيمار بود و پول تهيه نان و سوخت شبش را نداشت به طرف خانه اش رفت و مرتبا به خودش مى گفت :(برو قحبه ) و از كردهاى خود پيشمان و خود را سرزنش مى كرد و ناله ها داشت . سرما و بوران و گرسنگى و بيمارى سر انجام او را از پا درآورده ، پس از مرگش خواب او را ديدند كه در باغى گردش مى كند. پرسيدند جايت چطور است ؟ گفت: خوب است آن شب وقتى از همه جا نوميد شدم و خواهرم مرا با بى رحمى از خودراند از خداى بزرگ عذر و توبه كج روي هايم را خواستم و با پشيمانى تمام استغفار كردم و با خداى خودم راز و نيازى داشتم كه بعد از چند لحظه بعد مرا به اين باغ آوردند. نبايد از رحمت حق نوميد شد. يارب به در تو روسياه آمدم بردرگه تو به اشك و آه مده ام اذنم بده ، راهم بده اى خالق من افكنده سرو غرق گناه آمده ام عمرم به گناه و معصيت شد سپرى با بار گنه حضور شاه آمده ام گم كرد ره و منزل پرخوف و خطر طى كرده بسوى ، شاهراه آمده ام يارب تو كريمى و رحيمى و عطوف با عذر خطا و اشتباه آمده ام غفّار توئى ، صمدتوئى ، بنده منم محتاجم و با حال تباه آمده ام
در كتاب المستطرف جلد 1 صفحه 147 نوشته بود: يكى از ملاحان و قايقرانان رود نيل كه شغل رسميش عبور دادن مردم از آب به خشكى بوده نقل مى كرد: روزى پيرمردى با وقار در حالى كه روپوشى پشمين دربرداشت و عصا و ظرف آبى هم به دست گرفته بود به من رسيد و پس از سلام گفت : ممكن است مرا عبور دهى و به آن طرف رودخانه برسانى ؟ گفتم : آرى ، پس بى درنگ به قايق و زورق سوار شد، منهم او را عبور دادم . همينكه خواست پياده شود، ديدم آن روپوش و عصا و ظرف آب را پيش من گذاشت و گفت : اينها پيش تو امانت باشد و بدان كه فردا هنگام زوال من در كنار اين درخت از دنيا خواهم رفت و تو اين مطلب را فراموش مى كنى ، اما از تو خواهشى دارم كه هروقت متذكر شدى و به يادت آمد، بيا و مرا غسل ده و با همان كفن كه زير سردارم بدنم را كفن نمائى و بعد هر كه راديدى كه از تو تَرَكِه مرا طلبيد همين روپوش و عصا و ظرف آب را به او تسليم نما، مبادا كه او را كوچك شمارى و نسبت به او بى احترامى كنى . پيرمرد بعد از اين سخنان به راهش ادامه داد من در حالى كه از سخنانش مبهوت و حيران بودم و باقى مانده آن روز و شب تا هنگام خواب ، گفتار آن پيرمرد محترم به خاطرم بود، ولى بعدا فراموش كردم تا عصر روز بعد كه ناگهان آن جريان يادم آمد فورا حركت كردم و خودم را به كنار درختى كه نشان داده بود رسانيدم ، ديدم كه آن بنده صالح خدا از دنيا رفته است ، و كفنى در زير سر گذاشته و بوى خوش از او به مشام مى رسيد، پس جنازه اش را غسل دادم . و كفن نمودم . همينكه از تغسيل و تكفينش فارغ شدم ، ديدم گروه زيادى از اشخاص در آنجا حاضر شدند. هرچه به آنها نگاه كردم هيچ كدام آنها را نشناختم ، پس باكيفيت دسته جمعى بر آن ميت نماز خوانديم و در كنار همان درخت به خاكش سپرديم سپس سوار زروق و قايق خودم شدم و به سمت شرقى رودخانه روانه گشتم . آنجا بودم تا شب فرارسيد و طبق معمول همه شب بخواب رفتم . تا آنكه فجر طالع شده از خواب برخواستم . قدرى گذشت ولى هنوز هوا درست روشن نشده بود كه ناگهان جوانى شتاب زده از راه رسيد به صورتش نظر كردم دانستم يكى از بازيگران مجالس لهو و لعب و گناه و معصيت است بر من سلام كرد، منهم جوابش را دادم آنگاه پرسيد توفلانى پسر فلانى نيستى ؟ گفتم آرى . گفت : امانتهائى را كه بتو سپرده شده است بياور. گفتم تواز كجا دانستى كه نزد من امانتى است ؟ جوان گفت : در اين مورد سؤ ال نكن ، من كه مايل بودم اصل مطلب را بفهمم به آنجوان اصرار كردم . آنجوان سؤ ال مرا اينگونه پاسخ داد كه من چيزى نمى دانم جز اينكه شب گذشته در مجلس عروسى شخص تاجرى به ساز و نواز و رقص مشغول بودم . تا اينكه سحرگاهان صداى مناجات و راز و نياز بندگان خدا گوش جانم را نواخت و چراغ خاموش وجودم كه وجدانم باشد از خواب غفلت بيدار شد. از عمل خويش شرمنده و پشيمان و نادم و گريان شدم و از كردار و رفتار و اعمال گذشته توبه كردم به منزل مراجعت كردم ، در فكر بودم نا راحت بودم كه چه كار كنم كه گذشته ها را جبران كنم به گريه افتادم و در حال ناراحتى و گريه خوابم برد در همان وقت خواب ديديم ، شخصى مرا امر ميكند: برخيز كه خداوند جان فلان حبيبش را قبض كرده و جاى آن را در زمين بتو بخشيده است ، برو پيش فلان مرد ملاح و قايقران ، روپوش و عصا و ظرف آب او را بگير و به كار آن پير مشغول شو. و نشانيهاى تو را به من دادند و حال آمده ام كه امانتها را بگيرم . امانتها را به آن جوان برگرداندم و جوان نيز لباسهاى خودش را بمن سپرد تا صدقه به مستمندان بدهم سپس لباسهاى آن پيرمرد را پوشيد و امانتها را برداشت و در حاليكه مرا در سوز و گدازى سخت گذاشته بود به محلى نامعلوم رهسپار گرديد. ملاح در پايان اين حماسه ميگفت : آن روز تا شب گريه ميكردم تا اينكه خواب برمن غلبه كرد. در عالم خواب صداى گوينده اى را شنيدم كه ميگفت : تعجب ميكنى از اينكه ما بر يكى از بندگان گنه كار مان منت نهاديم و او را به سوى خود باز گردانيديم اينها همه از فضل و كرم ماست كه به هركس خواهيم مى دهيم و مائيم داراى فضل بزرگ . بابيم و اميد و حالت استغفار با چشم تر و نامه سياه آمده ام يارب تو بده برات آزادى من درمانده منم بهرپناه آمده ام من معترفم به جرم و عصيان و گناه دربارگهت چو پرّكاه آمده ام درياى كرم توئى و من ذرّه خاك بالطف تو اينگونه براه آمده ام دست من افتاده نالان تو بگير چون يوسفم وزقعر چاه آمده ام يارب به محمد و على و زهرا پهلوى شكسته را گواه آمده ام حق حسن و حسين و اولاد حسين : نوميد مكن كه روسياه آمده ام برنامه اعمال محبت نظرى بر عمر گذشته عذر خواه آمده ام
شرايط صحت و كمال توبه اينستكه انسان گنه كار بايد توبه كند و تدارك گذشته را نمايد و اصلا به گذشته بر نگردد و در اطاعت حقّ كوشا باشد و شرايط صحت و قبولى آمرزش و توبه شش چيز است چنانچه شخصى براى خود نمائى در حضور حضرت اميرالمؤ منين (ع ) گفت : استغفر اللّه حضرت فرمود: مادرت به عزايت بنشيند آيا مى دانى استغفار چيست ؟ (چون استغفارش تنها به زبان بوده و دلش از حقيقت آن خالى بود) استغفار درجه بلند مقامان و صدر نشينان عالم اعلى است و در معنى استغفار شش چيز لازمست و توبه داراى شش پايه و اساس است : • پشيمانى و حسرت و ناراحت و افسرده از كردار و گناهان گذشته . • تصميم قطعى و عزم برترك گناه براى هميشه . • ادا كردن حقوق مردم بطورى كه هنگام مردن پاك باشد و رحمت خدا را ملاقات كند در حاليكه حق كسى بر عهده اش نباشد. •هر واجبى كه از او ضايع شده (مثل نماز و روزه و خمس و زكوة و حج ...) تدارك نمايد. • آنچه گوشت بدنش از حرام روئيده با اندوهها آبش كند تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت نو در بدنش پيدا شود. • زحمت عبادت را ببدن خود بچشاند چنانچه خوشى و شيرينى گناه را چشانيده (تا جبران گردد) در اين هنگام بگو استغفر اللّه . بله لازمه صحّت و كمال توبه حسرت و ندامت بر گناه و عزم برترك آن در آينده بطوريكه اگر بر ترك آن گناه تصميم نداشته باشد معلوم مى شود حقيقتا از آن گناه و معصيت پشيمانى ندارد. از لوازم حسرت و ندامت بر گناه سعى در تدارك آنست يعنى اگر آن گناه حق اللّه بوده مانند ترك ، نماز و روزه و زكوة و خمس و حج ... پس قضاى آن را بجاآورد و اگر حق الناس بوده مثلا حق مالى است آن را بصاحبش برگرداند، اگر مرده بورثه اش بدهد و اگر نمى شناسد از طرفش صدقه دهد و اگر حق عرضى است (يعنى با اعضاء و جوارحش كسى را اذيت كرده ) حلال بودى طلبد و طرف را از خودش راضى كند و اگر حق حد باشد مانند قذف بايد تسليم صاحب حق شود تا بر او اقامه حد شود يا عفوش كند. امير المؤ منين على (ع ) مى فرمايد:پشيمانى بايد قلبى باشد و بزبان هم عذر خواه و تصميم جدى و مداوم بر ترك گناه باشد. امام سجاد (ع ) مى فرمايد:توبه بمعنى كار شايسته و باز گشت از انحراف نه لقلقه زبان ، به اين ترتيب شرايط قبول شدن توبه را بدست آورديم كه علاوه بر ترك گناه و پيشمانى و تصميم بر ترك ، جبران ضايعات گناه نيز لازم است . چنانچه قرآن كريم در سوره نور آيه 5 مى فرمايد:اِلاّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ واَصلَحُوا .مگر آن كسانيكه بعد از اين توبه كنند و به اصلاح و جبران بپردازند. جمله اصلحوا بيانگر اينستكه شرايط مهم توبه اصلاح و جبران ضايعات گناه است . جبران گناه با كارهاى نيك و خوب ممكن است به صورتهاى گوناگون مانند كمكهاى مالى ، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن ، شب زنده دارى و... انجام گيرد ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه خاصى در رابطه با ضد همان گناه باشد مثلا گناه بى حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و رعايت همه جوانب پاكدامنى جبران كرد، گناه غيبت كردن با كنترل زبان و مراقبت دقيق براى حفظ زبان بايد جبران شود. و گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگيرى از بينوايان تلافى نمود. و گناه چشم چرانى را با عفت چشم و نگاههائى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و چهره عالم ربّانى و نگاه به چهره پدر و مادر جبران نمود. تا با برقرارى اين هماهنگى ضايعات گناهان بطور مناسب همسان جبران گردد چنانكه اين مطلب از بعضى روايات استفاده مى شود. امام صادق (ع ) فرمود:كفاره و جبران گناه كارمند دستگاه حاكم و سلطان و دولت رسيدگى و برآوردن نيازمنديهاى برادران دينى است . اى خدا من فقير و گدايم رانده و مضطر و بى نوايم تو رحيم و كريم و غفورى آمدم تا كه بخشى خطايم خالق مهربانى و آقا بنده ام مستحق عطايم بر در خانه تو شب و روز حلقه بر در زنان گشته جايم با نوا گِريم اى بار الها بشنوى يا الهى صدايم خوانمت با غم و آه و زارى كن ز فضلت اجابت دعايم
پس از پيدا شدن حالت توبه چند عمل سزاوار است: •اوّل: سه روز، روزه گرفتن است چنانچه آقا امام صادق (ع) فرمود: توبه نصوح كه خداوند به آن امر فرموده روزه گرفتن روز چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه است. •دوّم: غسل توبه كند، چنانچه حضرت رضا (ع) به كسى كه مى خواست از گناه استماع و گوش دادن به غناء و موسيقى توبه كند فرمود: برخيز و غسل توبه كن. •حضرت رسول خدا (ص ) فرمود:بنده اى كه گناهى كرد هر اندازه كه باشد بعد پشيمان شود و توبه نمايد خداوند به مغفرت و آمرزش او رجوع مى فرمايد.سپس به شخصى كه آمده بود محضر مقدس شان كه توبه كند فرمود:برخيز و غسل كن و براى خدا سجده نما. •سوم: خواندن دو يا چهار ركعت نماز است چنانچه حضرت صادق (ع ) فرمود: هر بنده اى كه گناهى كرد پس برخيزد و تحصيل طهارت كند (وضو بگيرد) و دو ركعت نماز بخواند و از خداوند متعال طلب آمرزش كند. بر خداست كه توبه اش را بپذيرد چون خودش فرموده: هر كس كه كار زشتى كند يا بخودش ظلم كند پس استغفار كند خدا را آمرزنده و غفّار و رحم كننده مى يابد. و در كتاب اقبال در باب اعمال ماه ذيقعده نقل نموده كه در روز يك شنبه ماه ذيقعده حضرت پيغمبر (ص) به اصحاب فرمود: اى مردم كيست از شما كه بخواهد توبه كند؟ گفتند همه ما مى خواهيم توبه كنيم حضرت فرمود: غسل كنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد در هر ركعت پس از حمد، سوره قل هو اللّه را سه مرتبه و معوّذتين (سوره ناس و فلق) را يك مرتبه بخوانيد سپس هفتاد مرتبه استغفار كنيد و در آخر بگوئيد:لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم. و دعاى مختصرى هم پس از آن يادشان داد كه بخوانند: يا عَزيز يا غَفّارُ اِغْفِرلى ذُنُوبى وَ ذُنُوب جَميع المُؤْمِنينَ وَ الْمُؤ مِناتِ فَاِنَّهُ لايَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ. سپس فرمود: هر كس از امّت من اين عمل را بجا آورد از آسمان ندا مى آيد كه توبه ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شده و ملكى از عرش مى گويد بركت خدا بر تو و اهل و اولادت باد و ملك ديگرى گويد خصماء (دشمنان ) تو در قيامت از تو راضى خواهند شد (به گمانم آن كسانى كه به گردن او حق دارند و او نداده و موجب دشمنى آنها گشته باشد) ملك ديگرى گويد اى بنده با ايمان قبرت فراخ و روشن خواهد بود، ملك ديگر گويد پدر و مادرت از تو راضى شدند به واسطه عمل تو، رحمت و مغفرت الهى شامل آنها و ذرّيه ات گرديد و خودت در وسعت خواهى بود چه در دنيا و آخرت و جبرئيل گويد هنگام مرگت با عزرائيل مى آيم و سفارشت را خواهم كرد كه جانت را به آسانى قبضه كند. اصحاب گفتند: يا رسول اللّه! اگر كسى اين عمل را در غير اين ماه بجا آورد چگونه است؟ فرمود: مثل همانست كه بيان كردم و جز اين نيست كه اين كلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد. •چهارم: استغفار و سحرخيزى است. استغفار و خواندن دعاهاى توبه اى كه از ائمّه طاهرين: وارد گرديده است خصوصا دعاهاى صحيفه سجّاديه بالاخص دعاى سى و يكم كه در مورد توبه است و همچنان مناجات خمسة عشر بالاخص مناجات يكم كه مناجات تائبين است و بايد هنگام خواندن معانى آنها را متذكّر باشد و سعى كند كه حالش با گفتارش يكى باشد. • •پنجم: تكرار توبه و استغفار است چنانچه حضرت صادق (ع) فرمودند كه رسول خدا (ص) در هر شبانه روز يكصد مرتبه به سوى خدا توبه مى كرد و از او طلب آمرزش مى خواست بدون اينكه فكر گناهى از او سرزند و از هيچ مجلسى بر نمى خواست مگر بيست و پنج بار استغفار كند و نيز فرمود: هرگاه بنده اى زياد استغفار جويد نامه عملش در حاليكه مى درخشد بالا مى رود. حضرت رضا (ع ) فرمود: مَثَلِ استغفار چون برگى است بر درختى كه بجنبد و پياپى از آن برگ ريزد، و كسيكه از گناهى استغفار كند در حاليكه از آن گناه دست برنداشته باشد مثل كسى است كه خدا را مسخره كرده . •ششم: اختيار كردن وقت سحر براى استغفار، هرچند در هر وقت كه حالت توبه و دعا باشد در آن وقت خوب است لكن سحر كه ثلثى از آخر شب است تا طلوع فجر اثر خاصى در پاك شدن از گناهان دارد و در چند جاى قرآن به آن تذكّر داده و مستغفرين در سحر را مورد ثناى خود قرار داده و آنرا از صفات اهل تقوى و بهشتيان شمرده. شوقليل النوم مما یهجعون باش در اسحار از يستغفرون حضرت لقمان فرزندش را سفارش مى كند به سحرخيزى، زيرا در آن وقت چيزها به انسان مى دهند. مى فرمايد: اى فرزندم! مبادا از سحرخيزى غافل گردى، اى فرزندم خروس از تو فهميده تر، زرنگ تر و داناتر نباشد در سحرخيزى، زيرا خروس در سحر بر مى خيزد و طلب آمرزش و استغفار مى كند، مبادا او زرنگ تر از تو باشد برخيزد، و تو در خواب باشى و سحر خيز نباشى؟! بانك برداشته مرغ سحرى كرده بر خفته دلان پرده درى هيچ از جاى نمى خيزى تو اللّه اللّه چه گران خيزى تو آرى تو اى انسان عزيز، زودتر از ديگران بيدار شو پيش از گل نرگس و يا سمن چشم بگشا و جلوتر از مرغ سحر صدا
يت را بلند كن به آواى اُذْكرُ اللّه و لا تَكُنْ مِن الغافلين به ياد خدا باش و جز غافلان نباش . آدم آن نيست كه با صداى مرغ سحر از خواب بيدار شود، آدم آنست كه پيش از مرغ سحر به شور و نوا برخيزد و سبوحٌ قُدوس گويد: خروس صبح زد سبوح و قدوس بر آورديده از اين خواب مخوس به غير از خوردن و خفتن ندانى نصيب اينست شد از معقول و منحوس ز بالا سوى پستى چون كنى روى به مقصد كى رسى زين سير معكوس ؟! آرى اى فرزندم و اى عزيزم، مبادا خروس در صبح و سحرخيزى از تو زرنگ تر و هوشيارتر و تيزتر باشد به اوقات نماز، آيا نمى بينى كه به هنگام هر نماز اعلام دخول وقت نماز را مى كند و مراقب نماز است و هر سحرگاهان ندا به آواز بلند سر مى دهد در حالى كه تو در خوابى. هنگام سپيده دم خروس سحرى دانى كه چرا همى كند نوحه گرى ؟! يعنى كه نمودند در آئينه صبح كز عمر شبى گذشت و تو بى خبرى
پیام فضلی نژاد به نقل از آیت الله جوادی آملی: 🔰اگر با وجود این مشکلات ملت قیام کنند،همه ما را به دریا خواهند ریخت،حواستان باشد،البته برخی جای فرارشان را فراهم خواهند آورند اما ما جای فرار نداریم. چگونه است که کفار می توانند کشورداری کنند اما ما نتوانسته ایم؟ . ⬅️ پ.ن:به یقین باید گفت پس از جمهوری اسلامی،ایران به مخروبه ای تبدیل خواهد شد که تا ابد درس عبرت ملل مختلف خواهد شد. 🔺آقای جوادی، اگر مردم بخاطر این بی کفایتیها قیام کنند،کسانی که عمامه از سر شما می اندازند آن مردم نیستند،بلکه مدافعان حقیقی انقلابند که معتقدند سالهاست جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی فاصله گرفته و یکی از علل اصلی آن بی خاصیت شدن حوزه علمیه و روشهای سنتی و عهد بوقی و نگاههای از بالا به پایین شما حضرات به طلبه ها و مردم و رهبری است.. 🔺علت، آن نسخه های گاه و بیگاه و دستوری شما حضرات برای رهبری است که بدون اطلاع از کشور داری و همه جانبه نگری در گوشه ای نشسته اید و در کنجی عارفانه و بی خبر از دنیا و در حصار فرزندانتان در بیوت مکرّم،فریاد وا اسلامایتان گوش فلک را کر میکند... 🔺علت، سکوت شما در مقابل اختلاسها و فسادهایی است که انجام میگردد و شما در آن بحبوحه برای حجاب مردم عمامه از سر پرت میکنید.. . 🔺مطمئنا ما مشکلات امروز را درک کرده ایم و یکی از آنها، کندی برخورد با مفاسد به دلیل نسخه های فرعی شما حضرات برای مشکلات دسته چندمی است که در بدترین زمان و مکان مطرح میشود و قطعا راه حل آن ،همان دریاست تا به موجب آن شما حضرات را از جلوی دست و پای انقلابیون جمع کنند تا کندی حرکت در مسیر انقلاب جبران شود.. 🔺قطعا در آینده، روحانیونی انقلابی که تا کنون بخاطر سرکوب علمای عهد قدیم و عتیق،فرصت سخن نیافته اند، سر برخواهند آورد و چراغ راه را روشنتر از انقلاب57 روشن خواهند ساخت.. . ⬅️ اما نکته آخر: 🔺حضرت آیت الله! اگر روزی هم برسد که مردم معترض شما و کسان دیگر را در دریا بریزند، آن روز ما در آنجا نیستیم، چون در راه اعتقادمان قطعا خونمان بر زمین ریخته شده و حقارت اسارت و تن دادن به مرگی ذلیلانه را نپذیرفته ایم.. 🔺امروز بیش از هر زمان دیگر، انقلاب به مرجعیت آگاه و بصیر و سیاستمدار نیاز دارد و امت دیگر برای چهارتا احکام که از زمان علماِ کبار تا کنون مدام تکرار شده اند و اصلا برای مردم موضوعیت ندارد، سراغتان را نمی گیرند.. ◀️ خمینی، خمینی بود چون علمش را در خدمت عدالت و سیاستِ امور مردم قرار داد و مردم هم برای نزدیک شدن به او ، رساله عَملّیه او را میخواندند نه رساله عِلمیه.
هدایت شده از miss_sadege
❓ شما علم را از چه کسانی اخذ می کنید❓ 🔵 معصومین می فرمایند: ریشه همه بیماری ها از زیاد آب خوردن هست. 🔴 پزشکی غربی می گوید: خوردن هشت لیوان آب در هر روز لازم و ضامن سلامت است! 🔵 معصومین می فرمایند:اگر ارزش نمک را می دانستند درمان نمی کردند مریضی ها را مگر با نمک و سفره بدون نمک نباشد. 🔴 پزشکی غربی می گوید:نمک سم سفید است و نمک را از سر سفره حذف کنید! 🔵معصومین می فرمایند:نمک دریا و سنگ نمک بهترین نمک هست. 🔴پزشکی غربی می گوید:نمک طبیعی نخورید و نمک ید دار و تصفیه مصنوعی خوب است! 🔵 معصومین می فرمایند:نمک بهترین درمان فشارخون است. 🔴 پزشکی غربی می گوید:نمک عامل ابتلا به فشارخون هست! 🔵 معصومین می فرمایند:گوشت گوسفند بهترین غذاست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:گوشت قرمز سم است! 🔵 معصومین می فرمایند:گوشت ماهی پیه چشم و بدن را ذوب می کند و مرغ ،خوک پرندگان هست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:گوشت سفید(ماهی و مرغ) بهترین گوشت است و بیشتر بخورید! 🔵 معصومین می فرمایند:ترک خوردن گوشت ،بداخلاقی می آورد. 🔴 پزشکی غربی می گوید:خوردن گوشت خشم می آورد! 🔵 معصومین می فرمایند:روغن حیوانی به هر اندازه که خورده شود همانقدر بیماری را از بدن می برد. 🔴 پزشکی غربی می گوید: روغن جانوری عامل بیماری های کثیر است! 🔵 معصومین می فرمایند:خوردن روغن ها در تابستان بهتر از زمستان است. 🔴 پزشکی غربی می گوید: خوردن روغن ها در زمستان بهتر از تابستان است! 🔵 معصومین می فرمایند:هنگام نشستن کمر خمیده باشد.(حالت استراحت) 🔴 پزشکی غربی می گوید:هنگام نشستن کمر قائمه باشد!(حالت فعال) 🔵 معصومین می فرمایند:بهترین و مهمترین وعده غذایی شام است و نباید ترک شود. 🔴 پزشکی غربی می گوید: بدترین وعده غذایی شام است و باید ترک شود! 🔵 معصومین می فرمایند:وعده غذایی دوتاست(صبح و شام )که موجب سلامت دستگاه گوارشی و بدن است. 🔴 پزشکی غربی می گوید: وعده غذایی دوبار موجب بیماری دستگاه گوارشی و بدن است و هر چند ساعت یکبار بایستی چیزی خورد! 🔵 معصومین می فرمایند:نظام هستی احسن است و هیچ چیزی در خلقت بدن زائده نیست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:در بدن زائده ی آپاندیس،لوزه زائد،رگ زاپاسی درپا و یک کلیه اضافی موجود هست که قبلا کارایی داشته است و الان می توان با پیشرفت جراحی از شرشان خلاص شد یا به دیگران فروخت! 🔵 معصومین می فرمایند:برای دستشویی روی پا نشسته و به پای چپ تکیه کنید.(روی پا) 🔴 پزشکی غربی می گوید:دستشویی فرنگی ،از نشستن روی پا برای دستشویی رفتن بهتر است!(روی صندلی) 🔵 معصومین می فرمایند:مسواک هنگام بیدارشدن و نماز هست و بعد غذا خلال با چوب های مجاز انجام شود. 🔴 پزشکی غربی می گوید:مسواک بعد از غذا استفاده شود و خلال پلاستیکی و نخ دندان زده شود. 🔵 معصومین می فرمایند:خوردن باقلی خون صاف تولید میکند. 🔴 پزشکی غربی می گوید:خوردن باقالی کم خونی می آورد! 🔵 معصومین می فرمایند:ریشه چغندر مضر است و همه خاصیت در برگ چغندر است. 🔴 پزشکی غربی می گوید:ریشه چغندر(لبو هم نوعی از آن است) مفید است و با آن قند درست می کند و برگ چغندر را بی خاصیت می داند! 🔵 معصومین می فرمایند:کله گوسفند بهترین گوشت هست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:خوردن کله پاچه مضر است! 🔵 معصومین می فرمایند:ترکیب شیر از میوه ها فقط با خرما مفید است. 🔴 پزشکی غربی می گوید:ترکیب شیر با موز و دیگر میوه ها ویتامین دارد! 🔵 معصومین می فرمایند:پیرها بیشتر غذا بخورند! 🔴 پزشکی غربی می گوید:جوان ها بیشتر غذا بخورند . 🔵 معصومین می فرمایند:طب از مجموع انبیاء و با شروع خلقت از سوی خدا آمده است. 🔴 پزشکی غربی می گوید:طب صد سال است که توسط چند نفر اختراع شده است! 🔵 معصومین می فرمایند:باقی مانده غذای مومن،سور گربه و مصافحه ،واکسن سلامتی وشفاست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:اگر میکروب بصورت واکسن و مستقیم داخل خون شود سلامتی آورست! 🔵 معصومین می فرمایند:آلوبخارا مفاصل را نرم می کند. 🔴 پزشکی غربی می گوید:پاستیل صنعتی برای نرمی مفاصل خوب است! 🔵 معصومین می فرمایند:خوردن برگ سنا عامل نجات از مرگ است. 🔴 پزشکی غربی می گوید:خوردن برگ سنا خطرناک است و پرز روده و معده را تخریب می کند! 🔵 معصومین می فرمایند:گرفتن خون از سیاهرگ و مویرگ ها مفید است و فصد و حجامت نجات از مرگ مصنوعی هست. 🔴 پزشکی غربی می گوید:انتقال خون از سرخ رگ مفید است و فصد و حجامت خطرناک است! 🔵 معصومین می فرمایند:طب علم قطعی از سوی خدا هست 🔴 پزشکی غربی می گوید:طب علم آزمون و خطای بشری هست. 💎 امام باقر علیه السلام:شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. 💎 «اگر به شرق و غرب بروید، هرگز دانش درستى را نخواهید یافت، مگر همان چیزى که از ما خاندان صادر شود.» 📗 بحار الأنوار : ۲/۹۲/۲۰- رجال کشی ص ۲۰۹
هدایت شده از 
97020401_260418095802.mp3
9M
هدایت شده از حسبناالله
ذاکرین: . خواهی که ببینی رخ پیغمبر را بنگر رخ زیبای علی اکبر را 🌸 درمنطق وخلق وخوی او می بینی با دیده ی جان محمدی دیگر را میلاد شبیه ترین آینه ی پیغمبری مبارک باد.
هدایت شده از حسبناالله
تعالی الله مبارک باد لیلا لبت خندان و قلبت شاد لیلا علی آورده ای یا حیّ سرمد تو را امشب محمد داد، لیلا گلی آورده ای کز نکهت او بهشت وحی شد آباد، لیلا پدر تا دیده ماه عارضش را به یاد جدّ خود افتاد، لیلا همانند گل یاس تو در باغ ندارد باغبانی یاد، لیلا گلت از چشم ثارالله دل بُرد چو از هم چشم خود بگشاد لیلا اگر پیش جمالش سر برآرد دهد گل آبرو بر باد، لیلا بهشت وحی را آباد کردی حسین ابن علی را شادکردی 🌸🍀🌸🍀 ❤️ به بحر نور گوهر آفریدند برای ماه اختر آفریدند ولیّ الله اکبر را دوباره ولیّ الله دیگر آفریدند به خلق و خُلق و خو الله اکبر ز سر تا پا پیمبر آفریدند ز هر چه وصف او گفتیم و گفتند هزاران بار بهتر آفریدند محمد را علی دادند امشب ز حیدر باز حیدر آفریدند تنی زیباتر از جان مجسّم بگو روح مصوّر آفریدند مبارک باد بر فرزند کوثر گمانم باز کوثر آفریدند بهشت وحی دارد یاس دیگر و یا ام البنین عباس دیگر 🌸🍀🌸🍀 ❤️ حیات عشق جوشد از دهانش دعای نور جاری بر زبانش بهار وحی دارد باغ حسنش خداوندا نگهدار از خزانش ز مهد ناز بیند کربلا را که در تن می زند پر مرغ جانش همای قلۀ عشق است این طفل که آغوش حسین است آشیانش ربوده با نگاه اول خویش دل از عباس چشم مهربانش خدا داند که می نازند بر او رسول الله و کل خاندانش کلام الله در لب های شیرین سلام الله از نسل جوانش ز میلادش گرفته تا شهادت بود هر لحظه عمرش یک ولادت 🌸🍀🌸🍀 حیات عشق مرهون دم اوست دل عالم خریدار غم اوست شهادت، عشق، ایمان، عزم، ایثار روایات کتاب محکم اوست به هر زخم تنش در راه جانان همانا زخم دیگر مرهم اوست حسین ابن علی باید بگوید ثنایش را، که مدح ما کم اوست نماز عشق را گر قبله پرسی همان محراب ابروی خم اوست نیازی نیست بر آب فراتش که چشم خلق عالم زمزم اوست اگر چه دور افتادم ز کویش دلم سرگرم سیر عالم اوست مزارش شهر دل را زیب و زین است زیارت نامه اش قلب حسین است
هدایت شده از حسبناالله
💠 جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی ما همه خاک ترین و گهر ناب تویی چهره ات داد گواهی خودِ مهتاب تویی نو رسیده ؛ پسر حضرت ارباب تویی نفس و هستی آرام دل و جان حسین جان ِ عالم به فدای لب خندان حسین آمدی روز کنی نیمه شب دنیا را بنِشانی سر جا هیمنه ی دریا را بکشانی پی خود دلشده ی شیدا را خنده آورده ای امروز لب لیلا را در ِ این خانه کرم روی کرم بار شده همه جا پخش شده شاه پسردار شده پای تو سرو قدی نیست مگر افتاده دلبری نیست که با دیدن تو دل داده در حصار تو که ماندیم شدیم آزاده مات و مبهوت صدای تو موذن زاده ای به قد قامت تو سجود قامت بسته به قد و قامت ِ تو کارِ قیامت بسته از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند به تو با آن قد و بالات تهمتن گفتند به پیمبر شدنت خَلقا و خُلقا گفتند بخدا مدح تورا دوست و دشمن گفتند هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست تا زمانیکه در این خاک علی اکبر هست پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟ با همان تیغه ی ابروت سپاهی داری فن مخصوص خود توست سلاحی داری غیر حفظ حرم عشق گناهی داری!؟ به هم آمیخته ای میمنه تا میسره را وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را
هدایت شده از حسبناالله
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست خورشید شده پا به فرار و خبری نیست با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟ حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد ارباب به والله گرفتار تو باشد آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد جبریل در افلاک علمدار تو باشد یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم جز دست تو و دست علمدار علم نيست جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات