فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یا نبیالله، یا رسولالله
🌸 ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک
📲 #عکس_پروفایل |
📲 #عکس_پوستر |
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🌸🍃
🌷 #سلام_صبح_زیباتون_بخیر ☕ 😊
به جمعه مهر ماه خوش آمدید ☀️
امروز بیشتر از دیروز مهربون باشیم
وخوبی کنیم 💕🌷🍃
امیدوارم امروز آرزوها دلتون💕
با حکمت خدا یکی باشه 🙏💕
🌸🍃
#سلام_امام_زمانم🍃
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست...
📚زیارت امام زمان در روز جمعه_مفاتیح الجنان
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه ها را باید قاب گرفت!
درست مثل همان عکس های قدیمی
و خاک گرفته ی روی دیوار...!!!
انگار جمعه ها؛
ماندگار ترین روزهای آفرینش اند...
تلخی ها و شیرینی هایش،
قاب می شود و می چسبد به دیوارِ
خانه ی دلت....
مثلِ لبخند های مادر بزرگ در آن
عکسِ قدیمی!
یا مثلِ گریه های من در آغوشِ مادر ؛
که با دیدنش در عکس های قدیمی،
همیشه لبخند می زنم..!
جمعه ها را باید عاشقانه گذراند؛
تا غروبش دلگیرت نکند...
🌸🍃
🔘 داستان کوتاه
مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی
پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق
دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد.
صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد...
نمی دانم شاید هم لبخند و آرامشش بود که کم کم جوّ خانه را آرام میکرد؟!
میدانید!؟ راستش, آرامش مسری است همانطور که عصبیت و خشم هم
خیلی زود مثل آتش سرایت میکند و دامن همه را میگیرید.
وقتی بزرگتر شدم یک روزی از او پرسیدم: خانوم جون چطور میتونید این جور
مواقع آروم و راحت بنشینید و چایی بخورید؟!
خدا بیامرزدش, از پشت عینک ذره بینی اش نگاهی به من انداخت و گفت:
"عزیز من! دنیا که سر خود نیست, صاحب داره... صاحبش هم برای همه چیز
قانون گذاشته...مثلا هر کس خودش را از کوه پایین بیندازه حتما سقوط میکنه
مگه نه؟!... حالا هر کس هم یه مشکلی براش پیش بیاد یعنی اینکه یک عیب
و نقصی درش هست که باید درست کنه... اول به آدم برمیخوره و داد و بیداد میکنه
بعد یک تکون باید به خودش بده و عیب اش رو برطرف کنه... تازه وقتی هم عیبهایش
را شناخت قوی تر میشه ... و هر چه قوی تر بشه آروم تر و راحت تر زندگی میکنه..."
با پرورویی باز هم پرسیدم: خانوم جون اگه عیبهاشو برطرف نکنه چی؟!
لبخندی زد و جواب داد: "مادر جون اون وقته که خدا دست برنمی داره و دوباره
و دوباره بهش عیبهاشو نشون میده... تا بالاخره یه جایی بفهمه دیگه!؟"
خواستم بگم اگه باز هم نفهمید...که خودش پیش قدم شد و ادامه داد:
و اگه باز هم نفهمید موهاش سفید میشه و یک جرعه چایی خوش از گلوش
پایین نرفته.... حالا برات یک چایی بریزم؟!...
و شروع کرد به خندیدن....
خدا مادر بزرگهای من و همه شما دوستانم را غرق رحمت کند!
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─