#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
باب الحوائج هر کجا کار خودش را کرد
در پاسخ آه گدا کارخودش را کرد
با آنکه دستش بسته بود اما گره وا کرد
این حضرت مشکل گشا کار خودش را کرد
رقاصه ای را ناله هایش زیر و رو کرده
درسجده ها یا ربنا کار خودش را کرد
سادات روی مادر خود غیرتی هستند
اصلا کتک نه ، ناسزا کار خودش را کرد
وقت زمین خوردن به یاد مادرش افتاد
تاریک بود و بی حیا کار خودش را کرد
از چند جا رد کبودی بر گلویش بود
از پشت گردن حلقه ها کار خودش را کرد
سر دارد و او را کفن روی کفن کردند
آن نیمه شب هم بوریا کار خودش را کرد
هنگام دست و پا زدن زنجیر اذیت کرد
چون نیزه ها که کربلا کار خودش را کرد
خولی سنان اخنس همه تشویق میکردند
درآن میانه شمرتا کارخودش را کرد
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
خو کرده بود با غم زندان خود ولی
دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
جز آه زخمهای دهان باز کردهاش
در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت
آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که
اندازهی کشیدن یک آه، جان نداشت
زیر لگد صداش به جایی نمیرسید
زیر لگد شکست و توان فغان نداشت
با تازیانه ساخت که دشنام نشنود
دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت
هرچند میزبان تنش تختهپاره شد
هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت
دیگر تنش اسیر سم اسبها نشد
دیگر سرش به خانهی نیزه مکان نداشت
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
.
به پای صبر تو آخر مُذاب شد آهن
برای حال تو حالش خراب شد آهن
به خویش لطمه زد و شد کبود از اینکه؛
برای زجر تنت،انتخاب شد آهن
بماند اینکه خودش را به دور پای تو بست
بماند اینکه به دستت طناب شد آهن
همینکه بر اثرش زخم دید پاهایت
چنان کشید خجالت که آب شد آهن
اگر به پای تو زنجیر شد گمانم که؛
سه بار شامل آه رباب شد آهن
همان دمی که برای گلوی یک کودک
یکی پرید و سه تا انشعاب شد آهن
به یاد زانوی عباس بوده ای شاید
برای پای تو هرجا رکاب شد آهن
به روی فرق عمو آخرش به شکل عمود
نشست و با سر او بی حساب شد آهن
یزید خورد همین که شراب بعد کباب
دلش برای رقیه کباب شد آهن
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
حلقه می بستند دور گردنت زنجیرها
غرق خون بودند با پیراهنت زنجیرها
از طواف زخم پاهایات که فارغ میشدند
سجده میکردند روی دامنت زنجیرها
انعکاس اللهی و حتی تورا دربندهم
میپرستیدند مثل دشمنت، زنجیرها
زیربارضربه ی شلاق می افتادی و
ناله میکردند با لرز تنت، زنجیرها
چارده سال است بی تابانه هق هق کرده اند
با دَم عجل وفاتی گفتنت زنجیرها
مثل عشاقی که میسوزند هنگام وداع
وا نمیکردنددست ازگردنت زنجیرها
🌸 احکام 🌸
📥 سوال:
کسی که در اثر ندانستن مساله یا اهمال و سستی، غسل های واجب خود را انجام نداده، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟
📤 پاسخ:
✍ آیت الله خامنه ای:
اگر در انجام غسلی اهمال و سستی نموده، باید نمازها و روزه هایش را قضا کند و روزه اش علاوه بر آن، کفاره هم دارد. همچنین اگر در اثر ندانستن مساله، غسل نکرده، باید نمازهایش را قضا نماید و در صورتی که در یاد گرفتن مساله کوتاهی نکرده باشد، روزه هایش فقط قضا دارد، و گرنه بنابر احتیاط واجب، کفاره هم دارد. کسی که اصلا نمی دانسته جنابت چیست و جنب کیست، روزه هایش صحیح است.
✍ آیت الله مکارم:
باید نمازها و روزه های خود را اعاده کند و بنابر احتیاط واجب، کفاره روزه ها را نیز بپردازد، و اگر نتوانست، هر چند «مُد» که می تواند به فقرا اطعام کند و اگر نتواند، باید هشتاد و یک روز روزه بگیرد و اگر نتواند، هر چند روز که می تواند به جا آورد و اگر نتواند، استغفار کند و همین اندازه که در قلب بگوید «استغفرالله» کافی است و واجب نیست بعدا که قدرت پیدا کرد، کفاره بدهد.
✍ آیت الله سیستانی:
نمازها باطل است و روزه اگر غسل جنابت یا حیض یا نفاس را عمدا انجام نداده، باطل است؛ ولی اگر جاهل بوده، باطل نیست.]
✍ آیت الله صافی:
باید قضا نماید و نسبت به روزه، کفاره هم به گردن او می آید.
✍ آیت الله سبحانی:
باید نماز و روزه اش را قضا نماید و نسبت به روزه، در صورتی که جاهل مقصر بوده کفاره هم به گردن او می آید.
✍ آیت لله بهجت:
هر غسلی که کرده باشید، هر چند غسل مستحبی، چون قصد وظیفه داشته اید، ممکن است کفایت از غسل جنابت نموده باشد؛ ولی نماز و روزه هایی که یقین دارید بدون هیچ غسلی در حال جنابت به جا آورده اید، باید قضا کنید و کفاره روزه ها را اگر جاهل قاصر بوده و به سوال توجه نداشته اید، ادا کنید، و گرنه کفاره واجب نیست؛ هر چند احوط (احتیاط مستحب) در به جا آوردن آن است.
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
بازو،کمر،سر ،هرکجایم ضربه دیده
بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده
جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم
با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده
با پا مرا روی زمین مالید و رد شد
چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده
در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم
باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده
سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد
شخصیت درد آشنایم ضربه دیده
با پا زدو واشد ترک های لبانم
ارثیة کرب وبلایم ضربه دیده
بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم
از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده
در پیش زینب ار قفا سررا بریدند
پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم
ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم
دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم
ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم
آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم
با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم
وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد
صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم
بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد
مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم
بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار
خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم
تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم
ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم
دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم
دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم
تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود
ياد معجركشى شام بلا افتادم
جسر بغداد هم از غربت من مى گريد
در مسير گذر شاه و گدا افتادم
#السَّلاَمُ_عَلَيْكَ_يَا_مَوْلاَيَ_یا_مُوسَى_بْنَ_جَعْفَر
.
احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم
روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم
از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم
دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم
درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم
دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم
یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم
تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم
وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم
احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز
انگار مهدی رحیمی زمستانم
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
ماجرای تو انتهای غم است
تو بگو از کجا شروع کنم
بعد یک رخصت از امام رضا
باید این روضه را شروع کنم
روضه های تو فرق دارد با
روضه های ائمّهی دیگر
پای هر روضه غیر کرب و بلا
باید از حجره گفت و یک بستر
قصّهی عمر هیچ خورشیدی
به غم انگیزی زوال تو نیست
غصّهی هیچ حجره ای قدرِ
گوشۀ آن سیاه چال تو نیست
آه... موسای خانوادهٔ نور
کوه طوری شده است زندانت
مثل بغضی که در گلو حبس است
مانده بین گلوی تو جانت
از تنت یک خیال مانده فقط
بسکه لاغر شدی نحیف شدی
خوب شد نیستند دخترهات
که ببینند چه ضعیف شدی
آه.. خلوت نشینِ ظلمت غم!
خلوتت هم نَمور هم سرد است
پا نشو چون که زود می افتی
این اثرهای استخوانْ درد است
تازه این حال و روز قبلاً توست
دو قدم راه را تنت می برد
آن زمان ساق پات سالم بود
حال اما شکسته، زخمی، خرد
روی دست چهارتا برده
بدن تو چه می کند آقا؟ !
غل و زنجیرهای زندانت
بر تن تو چه می کند آقا
غصه ها در پی تو می آیند
آن یهودی بد دهان هم هست
ظاهرا غیر از این سه چار نفر
خانمی با قد کمان هم هست
پیکر تو سه روز بر پل شهر
مرقد شهر کاظمین شده
و از اینجا به بعد مرثیه ام
نوبت روضه حسین شده
وای از آن پیکری که بی سر بود
وای از آن پیکری که بی سر ماند
وای از آن مادری که در گودال
روضه های غریب مادر خواند
🕊 ⚜سینه زنی ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج مهدی رسولی⚜
هنگام وداع با ناله شده
گویی غم دل صد ساله شده
غرقِ محنم این ثانیه ها
هستم به خدا دلتنگِ رضا
گشته وقت رهایی از دستِ زنجیر
با دست تقدیر .. سر شد شب من
دارم شوق پریدن سوی مدینه
از زهر کینه .. خون شد لب من
«وای وای خَلِّصني يا رَب ...»
روشن شده دل در این ظلمات
یارم نشده جز صوم و صلات
بودم شب و روز در حال سجود
شد همدم من از اهل یهود
بین زندان غمها شد پیکرم زخم
از بس که بی رحم .. زد تازیانه
از بغض کینۀ خصم رفته قرارم
چشمان تارم .. دارد نشانه
«وای وای خَلِّصني يا رَب ...»
دنیای غمم این آخر کار
بارد نظرم چون ابر بهار
بی و تابم و زار در وقت سفر
شد نذر حسین این اشک بصر
می خوانم من دوباره از کربلا و
از سر جدا و .. از تیغ و دشنه
دارم بر سینه داغِ یک قتلگاه و
دست سیاه و .. لبهای تشنه
«وای وای خَلِّصني يا رَب ...»
شاعر : احسان جاودان
#کربلایی_مهدی_رسولی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاکها فرو میچکید. خورشید، خودش را پشت غروب ها و کوه ها پنهان کرده است گویی این که در خیابان ها مرگ پاشیده باشند!
ای کاش طاق های آسمان میشکست و باران بلا بر زمین نازل میشد و این اتفاق ناگوار نمی افتاد!
تقویم، روی سیاه ترین برگه های خود ورق می خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می گردد به شبی که غم، به شب نشینی کوچه های تاریک کاظمین آمده است.
امشب کدام شب است که صدای شیون از آهن ها می آید، صدای سوگ از تازیانه ها بلند است، دیوارها نُدبه می خوانند و سلول ها، «وَ إِنْ یَکادْ» می گیرند.