🔖داستان كوتاه
یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محلههای پایین شهر تهران
چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود
خودش میگفت: گناهی نشد که من انجام ندم
تا اینکه یه نوار روضه زیر و رویش کرد و بلند شد اومد جبهه
یه روز به فرمانده گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیهالسلام نرفتم، میترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم، ۴۸ ساعت به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیهالسلام زیارت کنم و برگردم…
.. اجازه گرفت و رفت مشهد
دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه
توی وصیت نامهاش نوشته بود:
در راه برگشت از حرم امام رضا علیهالسلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم
آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام میبرمت…
…یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود
نیمه شبها تا سحر میخوابید داخل قبر، گریه میکرد و میگفت:
یا امام رضا علیهالسلام منتظر وعدهام… آقا جان چشم به راهم نذار…
… توی وصیتنامهاش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود
میگفت امام رضا علیهالسلام بهم گفته کی و کجا شهید میشم
حتی مکانی هم که امام رضا علیهالسلام فرموده بود شهید میشی تا حالا ندیده بود…
…روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توی یه منطقه است و باید بریم سراغشون
فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمیخواهیم
همهی بچهها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید
دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه میکنه
ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟
حمید خندید و گفت: شما برا اومدن التماسهاتون رو بکنید، اونی که باید منو ببره خودش میبره
خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریم …
… بچهها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم، حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت: خداحافظ
کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه
اما وقتی شهید شد و وصیتنامهاش رو باز کردیم دیدیم دقیقا توی همونروز، ساعت و مکانی شهید شده که تو وصیتنامهاش نوشته بود…
🖌خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی
🌸🌸🌸
✨﷽✨
#اخلاق_مومنانه
✍وقتی که در جنگ احد، دندان حضرت محمد (ص) شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب ایشان، ناراحت شدند و عرض کردند: یا رسول الله!دشمن را نفرین کنید.
پیامبر فرمودند: خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا نا آگاه هستند. یکی از اصحاب برآشفته شد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا ! حضرت نوح علیه السلام بر قوم خود نفرين كرد و گفت: "پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار"
حالا كه صورتت مجروح و دندانهايت شكسته شده به جاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنید؟
💥حضرت محمد فرمودند:
من برای نفرین کردن مبعوث نشده ام بلکه مبعوث شده ام برای دعوت مردم به سوی حق، و رحمت برای آنها .
📚بحارالانوار ، ج ۱۸ ، ص ۲۴۵
🌸🌸🌸
﷽
*کلاغی که مامور خدا بود*
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن
سفره ناهار چیده شد
ماست، سبزی، نوشابه،نون
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...
یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
دل همه برد
حالا هرکه دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار
خیلی بهمون سخت گذشت.
توکوه
گشنه
همه ماست و سبزی خوردیم
کسی هم نوشابه نخورد
خیلی سخت گذشت
و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن
یه دفعه ای گفتن رفقاااااااااا
بدویییییین
چی شده؟
دیدیم دیگ که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگه.
واگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.
*اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت*
*حالت نگرفت، جونت نجات داد*
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
💌امام عسکری فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت پنجاه و یکم 🎬: همگان چشم به مردی داشتند که کمی قبل از این در نماز انگشتری
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و دوم🎬:
آری هر روز که می گذشت ، اعجازها بود که از آسمان می رسید ، تلنگرهایی که خداوند بر بدنهٔ جامعهٔ اسلامی میزد ، تا آنها که نمی دانند، بدانند و آنها که در خواب غفلت هستند، بیدار شوند و آنان که دنبال دنیا فتاده اند ، آخرت را در یابند.
تمام این اعجازها و تلنگرها که مانند پیکانی رو به سوی زمین بود و گویی نوک این پیکان چیزی نبود جز اینکه «آگاه باشید که علی همان حق و حق همان علی ست»...
بدانید که «علی در قرآن جاری ست و قران همه در علی آشکار است» ، بفهمید و ایمان بیاورید که «پس از پیامبر ، ولی و سرپرستی برای شما نیست جز علی»..
فضه ، این دخترک شیرین سخن ، تمام این اشارات خداوند را که در قالب حرکات پیامبر یا آیات قرآن جاری بود می گرفت و به گوش جان می سپرد و انگار این مقدّر خداوند بود که دست تقدیر، او را از قصر پدرش بیرون آورد و به بهشت زندگی علی و زهرا وارد کند ، چرا که او باید خود ، در زمانی دیگر ، تمام آنچه را که دیده و شنیده بود و به آن ایمان آورده بود ، بیرون ریزد و بر همگان آشکار کند تا شاید گمراهی به راه آید ، دنیاطلبی ، عقبی طلب شود و فریفته ای راه مستقیم را بشناسد.
فضه از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید ، زیرا حال می دانست که همنشین «بهترین خلق» است و می دانست در خانه ای زندگی می کند که آیهٔ تطهیر بر سر اهل خانه نازل شده ، می دانست محبت مولایی را به دل دارد که خداوند دل در گرو مهر او اولاد او دارد...
می دانست که این محبت آنچنان پاک است که فقط دلهای پاک را تسخیر می کند.
هر روز شیرین تر از دیروز می گذشت و روزها شتابان ،مسیر خود را طی می کرد
این روزها در مدینه خبرهای دیگری برپا بود و اینبار نه مسلمانان ، بلکه مسیحیان اطراف ، علی الخصوص مسیحیان نجران ، به طلب حقیقت پای به این شهر مقدس نهاده بودند و می خواستند معرکه ای برپا کنند تا در آن معرکه ، آخرین پیامبر خدا را به سخره گیرند، اما غافل از این بودند که محمدصلی الله علیه واله حق است...دینی که آورده حق است و خداوندش هم حق است و اسلام نیست مگر همان مسیحیت ، که عیسی مسیح از آسمان آورد ،اما اسلام کامل تر از مسیحیت است ومسیحیت نیست مگر همین اسلام ، الفبای مسلمانیت...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و سوم🎬:
مکه بزرگترین پایگاه کفار قریش فتح شده بود و می رفت تا اسلام ،سرتاسر شبه جزیره عربستان و حتی سرزمین های اطراف آن را مطیع خود سازد.
مردم نجران هم که مسیحی بودند و در منطقه مرزی حجاز و یمن زندگی می کردند، ماجرای ظهور پیامبر اسلام را شنیده بودند.
در این هنگام بود که پیامبر نمایندگانی به سمت نجران فرستاد و نامه ای برای اسقف، بزرگ کشیشان مسیحی می نویسد ، در قسمتی از این نامه آمده است که :
...من شما را از بندگی بندگان خدا به بندگی خدا فرا می خوانم و نیز از شما دعوت می کنم که از فرمانبری و ولایت بندگان خدا بدر آمده ، ولایت خدا را پذیرا شوید ، اما اگر اسلام را نپذیرفتید، پس باید که جزیه بپردازید و اگر جزیه ندهید با شما اعلان جنگ میکنم.
بزرگان نجران بعد از خواندن نامه پیامبر به شور و مشورت نشستند و مصلحت در آن دیدند که ابتدا با حضرت رسول وارد مذاکره شوند، شاید که با این روش بر او فائق آیند.
از این رو به مدینه آمدند و با آن حضرت دربارهٔ درستی ادعای پیامبریش به بحث و مناظره پرداختند.
ولی از آنجا که محمد صلی الله علیه واله دینش، سخنش ، کلامش دلیلش همه و همه حق است و نشأت گرفته از علم الهی خداوند است پس مذاکرات مسیحیان با پیامبر به شکست انجامید و در پایان ، پیامبر به دستور خداوند، برای آنکه راه هرگونه فرار از حق و راستی را بر آنان ببندد، آنان را به یک نبرد جدید فراخواند.
نبردی که به پیشنهاد باریتعالی بود ، او که آفریدگار علی ست و عاشق این ولیّ آخرین پیامبرش...
گویی خداوند در این سالها که بسیار هم حساس بود ، در هر موضوعی می خواست عشقش را به علی اعلی به رخ تمام جهانیان بکشاند. تا همگان راه از چاه بازشناسند...تا همگان در حصار امن دین قرار گیرند ، تا پس از پیامبرش ولی بلافصل او رهبری کند این عالم خلقت را ...تا شورایی تشکیل نشود ....تا سقیفه ای شکل نگیرد...تا پهلویی نشکند ، محسنی سقط نشود ، فرقی از هم نشکافد..جگری پاره پاره نگردد... و سری بالای نی نرود...ولی داد از دست ابلیسان انسان نما که پا جای پای شیطان می گذارند و...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و چهارم🎬:
قاصدان اسقف ، یکی پس از دیگری به محضر پیامبر صلی الله علیه واله میرسیدند ، آنها که اینک در مناظره شکست خورده بودند ، به نوعی دنبال جبران مافات بودند تا آبروی از دست رفته شان را بازپس گیرند ..
اما طرف آنان نه محمدبن عبدالله ، بلکه خداوند و خالق این جهان هستی بود .
در این هنگام ، جبرئیل امین بر پیامبر نازل شد و آیه ای دیگر به ارمغان آورد :«حق همان است که از جانب خدا به تو رسیده است پس مبادا که در آن شک و تردید کنی، پس هرکس با تو در مقام مجادله درآید، بعد از آنکه به وحی خدا آگاهی یافتی، پس به آنان بگو بیایید تا هر کدام، فرزندانمان و زنانمان و جانهایمان را بیاوریم و سپس به مباهله بر خیزیم، تا روز قیامت و نفرین خدا بر دروغگویان فرود آوریم«آل عمران۶۱»»
به موجب این آیه ، خداوند راهی دیگر برای جنگ و نبرد پیش روی پیامبر و مسیحیان قرار داد ، نبردی که هرگز در اسلام سابقه نداشت.
جنگی که تازه بود و برای همگان تازگی داشت ، نبردی که به تعبیر خداوند در این آیه«مباهله» نام گرفت.
خبر نزول این آیه و این نبرد عجیب ، گوش به گوش و دهان به دهان رسید و در اندک زمانی ، تمام اهالی مدینه از آن با خبر شدند.
قاصدان اسقف مسیحی هم این جواب را که خداوند برای آنان تعیین نموده بود ، به سمع اسقف رساندند.
مسیحیان نیز از این نبرد نوظهور متعجب شده بودند و با خود می گفتند باید به این نبرد تن دهیم و ببینیم که پیامبر اسلام چگونه و به همراهی چه کسی در این نبرد به مصاف ما خواهد آمد.
اگر دیدیم که محمد بن عبدالله با اصحاب و سپاهیان خود با شوکت وجلال و جبروت به مباهله آمد ، بی شک با او به جنگی بی سابقه و شدید برخواهیم خواست و تا خونش را نریزیم و اصحابش را تار و مار نکنیم ،از پا نخواهیم نشست.
اما اگر دیدیدم که او با بهترین کسان خود به میدان آمد ، آنوقت باید فکری دیگر کرد.
روز موعود این نبرد را تعیین نمودند ،روز۲۴ذی الحجه سال نهم هجرت...
و همگان در انتظار این بودند که پیامبر چه خواهد کرد و سرانجام این پیکار به کجا خواهد کشید .
وفضه هم بی صبرانه منتظر رسیدن روز موعود بود...
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
✅ چهل پیشنهاد برای اینکه همه در تبلیغ #غدیر شریک باشیم:
🔸1- یک خانواده می تواند با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.
🔹2- یک کاسب می تواند با تخفیف ویژه در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔺3- یک راننده تاکسی می تواند با پذیرایی شکلات در ماشینش مبلّغ غدیر باشد.
🔸4- یک مادر بزرگ می تواند با گفتن قصه های غدیری برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
🔹5- یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔺6- یک نمازگزار مسجد می تواند با پذیرایی از نمازگزاران مبلّغ غدیر باشد.
🔸7- یک مادر می تواند با آماده کردن بهترین لباس های فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹8- یک مادر می تواند با پختن غذای مورد علاقه فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔺9- یک مادر می تواند با پخش سرودهای شاد در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸10- یک مادر می تواند با گذشتن از خطاهای فرزندش به مناسبت غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹11- یک پدر می تواند با تهیه هدیه برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد.
🔺12- یک پدر بزرگ می تواند با ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
🔸13- یک مادربزرگ می تواند با دادن نذری در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹14- یک دانش آموز می تواند با تزئین کلاس مدرسه اش مبلّغ غدیر باشد.
🔺15- یک دانشجو می تواند با هدیه کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد.
🔸16- یک معلم می تواند با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد.
🔹17- یک مدیرِ مدرسه می تواند با مسابقه تزئینات بین کلاس ها مبلّغ غدیر باشد.
🔺18- یک پدر می تواند با تهیه هدیه برای فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸19- یک دانش آموز می تواند با تهیه روزنامه دیواری با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹20- یک دانش آموزمی تواند با آماده کردن دکلمه و قرائت در مجالس مبلّغ غدیر باشد.
🔺21- یک استادِ دانشگاه می تواند با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸22- یک هیأت می تواند با برگزاری مراسم جشن با شکوه مبلّغ غدیر باشد.
🔹23- یک هیأت می تواند با دیدار از سالمندان و اهداء هدیه مبلّغ غدیر باشد.
🔺24- یک هیأت می تواند با ایجاد ایستگاه صلواتی مبلّغ غدیر باشد.
🔸25- یک دانش آموز می تواند با توزیع یک پاکت شکلات مبلّغ غدیر باشد.
🔹26- یک پدر می تواند با خرید لباسِ نو برای خانواده اش مبلّغ غدیر باشد.
🔺27- یک دانش آموز می تواند با اجرای مصاحبه با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸28- یک فرد می تواند با عیدی روز غدیر به رفتگر محله اش مبلّغ غدیر باشد.
🔹29- یک فرد می تواند با دادن هدیه به همسایگان محله اش مبلّغ غدیر باشد.
🔺30- یک فرد می تواند با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها مبلغ غدیر باشد.
🔸31- یک فرد می تواند با تزئین ماشینِ خود در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹32- یک فرد می تواند با تزئین درب منزل یا آپارتمان خود مبلّغ غدیر باشد.
🔺33- یک فرد می تواند با دیدار از بیماران در بیمارستان در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸34- یک فرد می تواند با ترویج آداب غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔹35- یک فرد می تواند تهیه و گردآوری جدول با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔺36- یک فرد می تواند با طراحی کارت پستال با موضوع غدیر و پیام آن مبلّغ غدیر باشد.
🔸37- یک فرد می تواند با ترویج فرهنگ عیدی دادن میان اقوام مبلّغ غدیر باشد.
🔹38- یک مادر می تواند با پخش سرودهای غدیری در منزل مبلّغ غدیر باشد.
🔺39- یک فرد می تواند با یک لبخند و شادباش غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸40- یک فرد می تواند با خواندن خطبه برادری میان دوستانش مبلّغ غدیر باشد.
🔺و کارهای فراوان دیگر
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🌤الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ اَلــــــسٰاعة✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا رفتن بر سر خاک بیشتر ثواب دارد یا از همان دور هم فاتحه بخوانی کفایت میکند؟
🎙 #استاد_محمدی
┄┅┅❅🌸❅┅┅┅┅❅🌸❅┅┅┄
#روضه_امام_باقر_علیه_السلام
متن روضه ۱
🔸ذکرِ من سلام من کیست حضرت باقر
🔸حجِّ من قیام من کیست حضرت باقر
🔸اسوهیِ تمام من کیست حضرت باقر
🔸زمزمُ و مقامِ من کیست حضرت باقر
ایامِ شهادتِ یادگارِ کربلا...
امام باقرِ ...
امشب از همین جا...
یک کاروانِ دل بریم مدینه...
کنار قبر بی شمعُ و چراغِ امام باقر...
🔸یا باقر از فَرطِ غَمت افسُرده گشتیم
🔸از غُصّه جانسوزِ تو پژمرده گشتیم
🔸پنجُم امامُ و هفتمین معصوم هستى
🔸جانم فدایت پَس چِرا مَسموم هستى
🔸جِسم شَریفت از چِه كم كم آب گشته
🔸بِنگر كه صادِق از غَمت بى تاب گشته
ایام یتیمیِ امام صادقِ...
خیلی به امام صادق سخت گذشت...
اما شیعیان نگذاشتند حضرت تنها بمونه...
مدینه یک پارچه ضَجّه و ماتَم شد...
همه به امام صادق سَر سَلامتی میدادند...
میخوام بگم دلها بسوزه برای امام سجّاد...
ای کاش یک نَفر با امام سجّاد همدردی میکرد...
به جای اینکه بهش تسلیت بگن...
غُلِ جامِعِه آوردند...
دستهاش رو به گردن بَستند...
پاها رو زیر شکم شتر...
🔸پایِ تو را به ناقِهیِ رَم کرده بَست شمر
🔸از کربلا به کوفه تَن ات زین عذاب سُوخت
یک نگاه کرد به سمتِ بدنِ بابای غریبش حسین...
نزدیک بود از شدّت غم و اندوه جان بده...
یکوقت بیبی زینب عرضه داشت:
مَالي أرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِیَّةَ المَاضِين
چیکار داری با خودت میکنی ای یادگارِ گذشتگان...
میبینم داری جان میدی عزیز برادرم...
فرمود عمه جان:
ببین اینها بدنهایِ نحسِ خودشون رو دَفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
عریان و بیکفن رویِ زمین کربلا...
حسین...
🔸کَفَنی داشت زِ خاک و کفنی داشت ز خون
🔸تا نگویند حُسینِ بنِ علی، بی کفن است
🔸استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند
🔸آن هم از ضرب سمِّ اسب، شکن در شکن است
- - شعر امام باقر علیه السلام
4_5834866054056118415.mp3
2.39M
▪️چشام پر از اشکِ دلم مسافر شد
▪️عالم عزادار امام باقر شد
#شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز حضرت امام باقر صلواتاللهعلیه را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجهالشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
#اللھمعجللولیڪالفرج
#یاصاحب_الزمان
•┈••✾••┈