eitaa logo
💖موعود شناسی 💖جهان در انتظار یگانه منجی
422 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
22 فایل
از آنجا که در عصر حاضر، شبهات مطرح شده بیشتر جنبه کلامی دارد، جواب به آنها نیز باید با دلایل عقلی همراه باشد راه ارتباطی: @m_84_93 کانال دوم ما « مجموعه خبری شمیم نجابت» https://eitaa.com/joinchat/639369528C1f0421babc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نجف آماده برگزاری عید غدیر ✋۵روزمانده تاعید بزرگ غدیر✨ ——————————————— 🤝ما را به دوستانتان معرفی کنید🤝 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
♨️ شش توصیه ارواحنا فداه برای زندگی برتر 1⃣ نماز صبح خود را عمداً به تأخیر نیانداز که از رحمت خداوند دور میشوی.( بحارالانوار،ج۵۵،ص۱۶) 2⃣ برای تعجیل ظهور من بسیار دعا کن که در آن فرج و حل مشکلات تو خواهد بود.(کمال الدین ص۴۸۵) 3⃣ اعمالی انجام بده که باعث نزدیک شدن به ما شود و از اعمالی که تو را از ما دور می‌کند حذر کن چرا که مرگ یک دفعه می‌رسد.( بحارالانوار ج۵۳ ص۱۷۴) 4⃣ از خدا بترس و تسلیمِ ما باش و امورت را به ما واگذار ، چون وظیفه‌ی ماست که شما را بی نیاز وسیراب کنیم.(غیبت شیخ طوسی ج۱ص ۲۸۵) 5⃣ خودت را برای خدمت در اختیار مردم بگذار، در جایی بنشین که قابل دسترس باشی و حوائج مردم را برآور.(کلمة‌الامام‌المهدی ص۵۶۵) 6⃣ در اموال دیگران تصرف نکن مگر با اجازه صاحب آن.( بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۳) ——————————————— 🤝ما را به دوستانتان معرفی کنید🤝 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
🌜🌛۱۳ ذی الحجّه شقّ القَمَر توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ❓ آیا کسانی که امروز در مقابل اعتقادات ما می ایستند ممکن است همان کسانی باشند که در عصر ظهور جلوی امام زمان می ایستند؟ 👌✨🌟✨ 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
4_5782691676107575985.mp3
10.88M
🎙درس اخلاق با موضوع تهذیب نفس 🔸آیت‌الله العظمی مظاهری 🔹جلسۀ چهارم: مبارزه با رذائل اخلاقی ادامه ی مبحث👈پنجشنبه ی آینده 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
✡ روزنامه‌ی تایمز اسرائیل شرح می‌دهد: چرا بسیاری از مردم از اسرائیل متنفر هستند... •تکبر •طمع •دروغ •ظلم به فلسطینیان •دستکاری روایت به جای جستجوی حقیقت •سوءاستفاده از قدرت برای سانسور مردم در سراسر جهان •همیشه نقش قربانی رو بازی کردن 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
💖موعود شناسی 💖جهان در انتظار یگانه منجی
»عدنان با بعثی های تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیست باهاشون کار کنیم.« لحظاتی از هیچ کس صدایی درنی
📚 📖 3️⃣ او همچنان عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق امیرالمؤمنین علیه السلام خوش بودم که امداد حیدری اش را برایم به کمال رساند و نه تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، ۳۱ رجب عقد کردیم و قرار شد نیمه شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. نمیدانستم شماره ام را از کجا پیدا کرده و اصلا از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد : »من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!« نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشت زده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. از حالت وحشت زده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید : »چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سرکوچه ام دارم میام!« پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته ام که نگران حالم، عذر خواست : »ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!« همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه ام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید : »چی شده عزیزم؟« و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. رد تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زن عمو، فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری اش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد : »چی شده مامان؟« هنوز بدنم سست بود و به سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد : »موصل سقوط کرده! داعش امشب شهر رو گرفت!« من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید : »تلعفر چی؟!« با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از ترکمن های شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. عباس سری تکان داد و در جواب دل نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید: »داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.« گریه زن عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد : »این حرومزاده ها به تلعفر برسن یه شیعه رو زنده نمیذارن!« حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. دیگر نفس کسی بالا نمی آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید و به «اشهد ان علیا ولی الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش میکردند و من از خون غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه ام گرفت. رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می آمد، مردانگی اش را نشان داد : »من میرم میارمشون.« زن عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندم گونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد : »داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!« اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه اش به وضوح شنیده میشد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین زبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد : »داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!« و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیبایی ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 👇
حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد : »نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر داعشی ها بشه؟« و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد : »پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!« انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداری اش میداد : »مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچه هاش برمیگردم!« حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد : »منم باهات میام.« و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد : »بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.« نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به قتلگاه میرفت. تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریه ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه هایم حس کردم. سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد : »قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! تلعفر تا آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!« شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی ام بریده بالا می آمد : »تو رو خدا مواظب خودت باش...« و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود. مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و می خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و عاشقانه نجوا کرد : »تا برگردم دلم برا دیدنت یه ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!« و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتاب ترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی مقتل تلعفر کنم که دوباره گریه ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه ای که دست از سر چشمانم برنمی داشت، به سختی خواندم. میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه های مظلومانه زن عمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد : »برو زن و بچه ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.« و خبری که دلم را خالی کرد : »فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!« کشتن مردان و به اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین، که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم. دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت : »وقتی موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!« تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم! حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش اسیر داعش شوند. 👇
اصلا با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو می آمد، حیدر زنده به تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگی اش دلداری ام میداد : »نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.« که زن عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد : »برو زودتر زن و بچه ات رو بیار اینجا!« عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن عمو بود تا آرامم کند : »دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (ع)!« و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت : »ما تو این شهر مقام امام حسن (ع) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!« چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد : »فکر میکنید اون روز امام حسن (ع) برای چی در این محل به سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شر این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر فاطمه (س) هستید!« گریه های زن عمو رنگ امید و ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت کریم اهل بیت (ع) بگوید : »در جنگ جمل، امام حسن (ع) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (ع) آتش داعش رو خاموش میکنن!« روایت عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه شان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد. عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگین تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. اشکم را پاک کردم و با نگاه بی رمقم پیامش را خواندم : »حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!« ادامه دارد... 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️فرازی از فرموده‌های پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) در روز غدیر: 🔸️ای مردم! نور الهی در وجود من نهاده شده، سپس در وجود علی، سپس در نسل او، سپس در مهدی قیام کننده، همان کسی که حق خدا و تمام حقوق ما اهلبیت را (از ظالمان) خواهد ستاند. 📚بحار الأنوار، ج۳۷، ص: ۲۱۱. عید هم‌عهدی (غدیر)💐 ✋نشر دهیم     🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 هیچ گناهکاری را نومید مکن... 🏵 امیرالمومنین عليه السلام در بخشى از وصیت خود به فرزند بزرگوارش امام حسین عليه السلام ـ فرمود : اى فرزندم! هيچ گنهكارى را نوميد مكن؛ زيرا اى بسا كسى كه عمرى گناه مى كند، اما فرجامش به نيكى ختم مى شود و اى بسا كسى كه عمرى عمل [خير ]مى كند، ليكن در پايان عمرش گرفتار فساد مى شود و رهسپار دوزخ مى گردد؛ پناه به خدا از آتش دوزخ. 📚بحارالانوار ج ۷۴ باب ۹ ح ۱. ❤️فدای مهربانی شما یا امیرالمومنین که فرزندتان مهدی نیز همینگونه است... 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢حمایت جناب حجت الاسلام قاسمیان مشاور قالیباف از دکتر جلیلی 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مستجاب‌الدعوه بود؟! ⁉️ دفاع از در سیره عمروعاص ‼️ عوام فریبی به سبک معاویه! ⁉️ چگونه نفرین عجیب معاویه در حق مالک اشتر استجابت شد؟!! ♨️ خطری که جامعه امروز ما را تهدید می‌کند... 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟ شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین… بی تو چه زود میگذرد هفته های ما😔 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 زشته شیعه غدیر غذا نده! نیت کن و به پویش اطعام غدیر بپیوند و این مطلب را تا میتونی نشر بده، تا در تصمیم کار خیر دیگران هم شریک باشی. ما منتظران ظهور و شیعیان امیرالمومنین(ع)؛ امسال در روز غدیر حتی یک نفر را به نیابت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطعام خواهیم کرد👌 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 قرار شبانه ما قرائت دعای فرج جهت تعجیل در ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باهم زمزمه می کنیم... 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی‌شود... ✨شب جمعه هوایت نکنم میمیرم✨ 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
این خاصیت شیطان است! حمله‌هایش نشانه دارد، آدمیزاد را رسوا می‌کند! ✖️یا ناآرامی، اضطراب و دلشوره می‌آفریند، ✖️یا به غم و افسردگی مبتلایش می‌کند، ✖️یا از او هیولایی سرکش و مغرور و گستاخ می‌سازد! حمله‌های شیطان قابل تشخیصند، و آدمیزاد به حال نَفْس خویش از همه آگاهتر، شرح حالمان اگر به این علامتها رسید، بهتر است بسمت "نعم الطّبیب" فرار کنیم. معجون شفابخش هفدهم از صحیفه‌ی سجادیه؛ ⚡️اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ لَهُ فِی قُلُوبِنَا مَدْخَلًا، خدایا، درِ قلب ما رو بروی شیطان باز نذار، ⚡️وَ لَا تُوطِنَنَّ لَهُ فِیمَا لَدَینَا مَنْزِلًا. و در قلب ما، براش محل اقامت درست نکن. ⚡️اللَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ، خدایا هر چیز غلط و باطلی رو که برامون زیبا جلوه میده، بهمون بشناسون، ⚡️وَ إِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، و وقتی شناسوندی، ما رو از (ابتلا بهش) حفظ کن. ⚡️وَ بَصِّرْنَا مَا نُكَایدُهُ بِهِ، و به ما یاد بده، چجوری با مکرش مبارزه کنیم! ⚡️وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ، و به ما الهام کن چجوری برای مقابله باهاش آماده بشیم. پروردگار یکتا 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥توجه⚠️توجه💥 🌸قرائت سوره ی حشر،نوبت امروز فراموش نشه🌸
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 جهت سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)صلوات 💫✨💫شبتون مهدوی💫✨💫 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بِسم الله الرحمن الرحیم» ❤️ سلام امام مهربان زمانم صبحتان بخیر ❤️ به رسم شروع روزهای انتظارمان می خوانیم: 💠يا اللّٰهُ یا رَحْمَانُ یا رَحیم،يَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلبی عَلی دینِک 💠دعای زمان غیبت؛ ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّك ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَك ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی 💠توسل به (عجل الله تعالی فرجه)؛ يا وَصِيَّ الْحَسَن وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا، إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَیْ حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِنْدَاللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَاللَّه 🌀به امید آنکه امروز را آنگونه بگذرانیم که شایسته ی نام "منتظر مهدی" باشیم🌀 🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نيت حاجت روائی جمع (اولين حاجتمان فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؛پيش از قرائت سوره ی حشر، همصدا با زمزمه ی توسل به امام علی(علیه السلام) دل هايمان را آماده می كنيم: 🌹يا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ويدئوي سوره ي حشر👆 همچنين جهت قرائت اين سوره مي توانيد از لينك زير استفاده بفرمائيد كه قابليت تغيير قاري ،ترجمه ،سايز،فونت و صفحه ی متن قرآن را برحسب نياز شما دارد(برای اعمال این تغییرات،وارد سه نقطه ی عمودی سمت راست بالای صفحه شوید.دقت بفرمائید که این سوره ۲۴ آیه دارد)👇 https://www.erfan.ir/quran/?soreh=59&ayeh=1&PageID=545&translate=fa.ansarian#SourehID=59&Aye=1&PageID=545&translate=undefined 💢توجه: ➖سوره ي حشر در صفحات۵۴۵ تا ۵۴۸ به خط عثمان طه(جزء۲۸،سوره۵۹) است. ➖ مهلت قرائت در هر روز از اذان صبح يكروز تا اذان صبح روز بعد است(نیاز به قرائت در این لحظه نیست). ➖درصورت فراموشی قرائت يكروز،باید از ابتدا شروع به قرائت و شمارش روزها شود تا ۴۱ روز پشت سرهم تمام شود. 🌸حاجت روا باشید. 🤲🏻التماس دعا جهت برآورده شدن حاجات جمع ✨ما خادمینتان را فراموش نفرمایید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
📌متن سوره ی حشر درصورتیکه کیفیت تصویر برای شما کافی نیست، لطفا از ویدئوی ارسالی، کتاب قرآن و یا لینک تقدیم شده استفاده بفرمایید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m
4_5773949648133687270.mp3
2.1M
صوت سوره ی حشر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 🆔https://eitaa.com/madi113m