#نمیدونم_توی_رویا_ها_چی_دید
#روضه #حضرت_رقیه
#محرم #دهه_دوم #شب_پانزدهم
#هیأت_رواق_الحسین
با نوای حاج علیرضا شریفی
@madiheh_matn
نمیدونم توی رویا ها چی دید
با دلهره از خواب پرید
پرسید عمه بابا جونم کجا رفت؟
طفلکی از ته دل آهی کشید
هی میگفت تموم دنیامو دیدم
ماه آسمون شبهامو دیدم
عمه کاش حرف مو باور کنی
راست میگم به خدا بابا مو دیدم
عمه پیش بابا صورتم کبود نبود
رو لباسام اثری از دود نبود
حرفی از سرای روی نیزه و
خرفی از محله ی یهود نبود
اما لشکر غصه واسش کردن کمین
بس که گریه کردن و همه حزین
سره باباشو آوردن دشمنو
جلو پاهاش کوبیدن روی زمین
رو پوشو کنار زد و باباشو دید
سرخ و خاکستری خاکی کبود
سره حرف و این طوری وا کرد و گفت
بگذریم از یکی بود یکی نبود
بوی بابامو من از دور میشناسم
حالا هرچی هم که بوی نون بدی
فهمیدم یه شب توی تنور بودی
داری موی سوخت تو نشون میدی
بابا دیگه از غارت گوشواره نگم
دیگه از درد گوش پاره نگم
حال و روزه رباب و خودت ببین
دیگه از غارت گهواره نگم
بعد تو میون شعله ها و دود
گُلای خیمه شدن یاس کبود
میدونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمه نبود
شمع عمرم داره سو سو میزنه
منو هی دشمن بدخو میزنه
حرمله خبر داره که سیدم
لگداشو سمت پهلو میزنه
شام غربت سر اومد
تا پدر از در اومد
با سر از نیزه بابا
دیدنه دختر اومد
دیدم بزم شراب و
میچشیدم عزاب و
وقتی مرده غریبه
بست به دستم طناب و
پر شدم از کبودی بابا
بین چند تا یهودی بابا
خوب شد اصلا نبودی بابا
__________________________
.پایگاه اطلاع رسانی[www.madiheh.ir]
آدرس ڪـانال مدیـــــحه @madiheh_ir
آدرس ڪـانال متن اشعار @madiheh_matn
شمــــاره ســامـــانـه پیامـــــڪ ۳۰۰۰۷۵۹۰۹۰