هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
🔻 آنقدر عزاداری کرد تا از شدت غصه جان سپرد....
◾️نام خانم #حضرت_رباب سلام الله علیها تداعیگر دلدادگی و عشق به ولیّالله است.
📜 تواریخ ازجمله کامل ابن اثیر نقل کردهاند:
رباب پس از واقعه عاشورا و اسارت تا شام، وقتی به مدینه بازگشت، اشراف قریش از ایشان خواستگاری کردند. پاسخ داد: پس از رسول الله صلی الله علیه و آله، پدر شوهری برنمیگزینم. یک سال زنده ماند و در این مدت زیر سقف هیچ خانهای نرفت تا مریض شد و از غصه جان سپرد.
📚 الکامل فی التاريخ، ابن أثير، جلد۳، صفحه۴۴۰
#نوحوا_علی_الحسین
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
#مقتل_امام_کاظم سلام الله علیه
⚫️ اینقدر امام نحیف شده بود که فقط یک پیراهن از او دیده می شد
🔻به روایت دیگر از ثوبانى منقول است که جناب امام موسى علیهالسّلام در مدّت زیاده از ده سال بعد از آنکه آفتاب یک نیزه بلند مىشد به سجده مىرفت، مشغول دعا و تضرّع مىبود تا زوال شمس. در ایامى که در حبس هارون بود، او مکرّر بر بام خانه مىرفت نظر مىکرد در آن حجرهاى که حضرت را در آنجا محبوس کرده بود، جامهاى مىدید که بر زمین افتاده است و کسى را نمىدید.
روزى به ربیع گفت: این جامه چیست که من مىبینم در این خانه؟ ربیع گفت: این جامه نیست بلکه موسى بن جعفر است، هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده مىرود و تا وقت زوال در سجود مىباشد، هارون گفت: به درستى که او از رهبانان و عبّاد بنى هاشم است، ربیع گفت: هرگاه مىدانى که او چنین است چرا او را در این زندان تنگ جا دادهاى؟
او گفت: براى دولت من در کار است که او چنین باشد.
📚 عیون أخبار الرضا ج۱ ص۸۸
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
#مقتل_امام_کاظم سلام الله علیه
⚫️ ظاهر سازی هارون الرشید ملعون بعد از شهادت #امام_کاظم سلام الله علیه
🔻بعد از وفات آن حضرت سندى بن شاهک به امر هارون هفتاد نفر از فقها و اعیان و اشراف بغداد را حاضر کرد، بدن مبارک آن حضرت را گشود و گفت: بیائید نظر کنید به موسى بن جعفر و گواه شوید که اثر جراحتى بر بدن آن حضرت نیست و به مرگ خود از دنیا رفته است، آنچه مردم خلیفه را به آن متّهم مىگردانند غلط است. ایشان همه بر جسد شریف آن حضرت نظر کردند و بر پاهاى مبارک آن حضرت اثر حنا مشاهده نمودند و محضرى ساختند، همه بر آن محضر باطل گواهى نوشتند
📚كتاب الغیبه شیخ طوسى ۳۰
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
#مصائب_امام_کاظم_سلام_الله_علیها
⚫️ تبعید #امام_کاظم " سلام الله علیه " از مدینه به بصره
◾️چون روز شد، هارون فضل بن ربیع را فرستاد در وقتى که آن حضرت نزد جدّ بزرگوار خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نماز مىکرد، در اثناى نماز، آن جناب را گرفتند و کشیدند که از مسجد بیرون برند، حضرت متوجّه قبر جدّ بزرگوار خود شد گفت: یا رسول اللَّه به تو شکایت مىکنم از آنچه از امّت بدکار تو به اهل بیت بزرگوار تو مىرسد، و مردم از هر طرف صدا به گریه و ناله و فغان بلند کردند.
چون امام مظلوم را نزد او بردند، ناسزاى بسیار به آن جناب گفت، و امر کرد که آن جناب را مقید گردانیدند، و دو محمل ترتیب داد براى آنکه ندانند که آن جناب را به کدام ناحیه مىبرند، یکى را بسوى بصره فرستاد و دیگرى را به جانب بغداد، حضرت در آن محملى بود که به جانب بصره فرستاد، و حسّان سرورى را همراه آن جناب کرد که آن جناب را در بصره به عیسى بن جعفر منصور که برادرزاده اش بود تسلیم نماید، در روز هفتم ماه ذیحجّه آن جناب را در داخل بصره کردند، در روز علانیه آن جناب را تسلیم عیسى کردند.
📚 عیون أخبار الرضا " سلام الله علیه " ج۱ ص۸۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
#مصائب_امام_کاظم_سلام_الله_علیها
⚫️ کنیز زیبا روی در زندان #امام_کاظم سلام الله علیه
◾️ابن شهر آشوب از کتاب انوار روایت کرده است که در ایامى که حضرت امام موسى علیهالسّلام در حبس هارون بود، او جاریهاى در نهایت حسن و جمال براى خدمت حضرت به زندان فرستاد، شاید که حضرت بسوى او میل نماید و قدر او در نظر مردم کم شود، تا آنکه براى تضییع آن حضرت بهانه به دست آورد. چون کنیز را به خانه آن جناب آوردند فرمود: مرا به امثال اینها احتیاجى نیست، اینها در نظر شما مىنماید و نزد من قدرى ندارد. چون خبر را براى او بردند، در غضب شد و گفت: بگوئید که ما تو را به رضاى تو حبس نکردهایم و ما را با رخصت تو کارى نیست، جاریه را نزد او بگذارید و بر گردید.
چون جاریه را به نزد آن جناب گذاشتند، از مجلس خود برخاست، خادمى را فرستاد که خبر آن جاریه را بیاورد، خادم برگشت و گفت: جاریه در سجده است و مىگوید: قدّوس سبحانک، هارون گفت: جادو کرده است او را موسى بن جعفر. چون جاریه را طلبید، اعضاى او مىلرزید و بسوى آسمان نظر مىکرد، هارون گفت: چه مىشود تو را؟ گفت که: حالت غریبى مرا رو داد، چون نزد آن جناب رفتم پیوسته مشغول نماز بود و متوجّه من نمىگردید، بعد از آنکه از نماز فارغ شد، مشغول ذکر خدا بود، به نزدیک او رفتم و گفتم: چرا خدمتى به من نمىفرمائى؟ گفت: به تو احتیاجى ندارم، گفتم: مرا بسوى تو فرستادهاند که خدمت کنم، پس گفت: این جماعت چهکارهاند و به جانبى اشاره کرد، چون نظر کردم باغها و بستانها دیدم که منتهاى آن به نظر در نمىآمد... چون این حالت را مشاهده کردم، مدهوش شدم و به سجده افتادم، و سر بر نداشتم تا خادم تو مرا به نزد تو آورد...
📚مناقب ابن شهر آشوب ج۴ ص۳۲۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
#مصائب_امام_کاظم_سلام_الله_علیها
⚫️ آمدن #امام_رضا به بغداد برای تجهیز بدن #امام_کاظم " سلام الله علیهما "
◾️چون لحظهاى بر آمد نظر کردم جوان خوش روئى را دیدم که نور سیادت و ولایت از جبین وى ساطع و لامع، و سیماى امامت و نجابت از چهره وى ظاهر، و شبیهترین مردمان به حضرت امام موسى علیهالسّلام بود، در جنب آن حضرت نشسته، خواستم که از آن امام عالىشأن نام آن جوان را سؤال کنم، حضرت بانگ بر من زد که: نگفتم که با من سخن مگو، پس خاموش گردیدم، چون لحظهاى بر آمد آن امام مسموم غریب مظلوم معصوم فرزند دلبند خود را وداع کرد، و نفس مطمئنّهاش نداى ارْجِعِی إِلى رَبِّک را اجابت نموده الى الرفیق الأعلى گویان به عالم وصال ارتحال فرمود، حضرت امام رضا علیهالسّلام از نظر مردم غایب شد.
به خدا سوگند که از ایشان هیچگونه امرى نسبت به آن جناب واقع نمىشد، بلکه حضرت امام رضا علیهالسّلام متکفّل این امور بود، و ایشان حضرت را نمىدیدند.
چون آن جناب از تکفین پدر بزرگوار فارغ گردید، روى به من آورد فرمود که: اى مسیب باید که در امامت من شک نیاورى و دست از دامان متابعت من بازندارى، به درستى که من پیشوا و مقتداى توام، حجّت خدایم بر تو بعد از پدر بزرگوار خود. آنگاه آن امام مسموم مظلوم را در مقبره قریش که اکنون مرقد مطهّر آن حضرت است، مدفون ساختند.
📚عیون أخبار الرضا ج۱ ص۹۵
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_کاظم_سلام الله علیه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
آجرک الله یا صاحب الزمان
🩸آقای ما حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام را در یک «زیرانداز» پیچیدند و بدن مبارکش را لگدمال کردند ...
نقلهای متقدّم تاریخی، مصیبت دردناکی از مصائب حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام را برای ما نقل کردهاند، که کمتر گفته و شنیده شده است … نوشتهاند:
📋 ... دَعٰا بِالسّنْدِيّ و أمَرَهُ فِيه بِأمرِهِ فَلَفَّهُ عَلَى بَساطٍ، و قَعَدَ الفَرّاشونَ النَّصارىٰ عَلَى وَجهِهِ
▪️هارونالرشید ملعون،(بعد از آنکه خرمای مسموم به آن حضرت خوراند، تصمیم گرفت که هرچه سریعتر کار آن حضرت را یکسره کند … لذا) به سندی بن شاهک یهودی دستور داد تا موسیبنجعفر علیهماالسلام را درون یک زیرانداز بپیچند و او را لگدمال کنند؛ او هم آمد و آن حضرت را درون یک زیرانداز پیچید و دستور داد یک عدّه فرّاش مسیحیِ خدانشناس، بر روی صورت مبارک آن حضرت نشستند و او را لگدمال کردند.
📚مقاتل الطالبین، ص۴۱۷
📚عُمدة الطالب،إبن عِنَبه، ج۱ ص۱۹۶
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_کاظم_سلام الله علیه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
آجرک الله یا صاحب الزمان
🩸هرکه از راه میرسید، لگدی بر بدن مبارک حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام میزد ...
در نقلی آمده است:
وقتی که بدن مبارک حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام را از زندان بیرون آورده و بر روی پُل بغداد گذاشتند؛
📋 فَخَرَجَ المَنافقونَ مِنْ کُلّ جٰانبٍ و صَارتِ الضَّوضاءُ عَلَیه و هُوَ مُلقًی عَلَی جِسرِ بَغداد فی وَسَطِ الطَّریق
▪️عدهای از منافقین پَستفطرت از هر طرف به بدن مبارک هجوم آوردند؛ درگیری و هیاهو بر بالای جنازه مطهر، بالا گرفت در حالی که بدن مطهر بر روی لنگهٔ دری، در وسط راه، بر روی پل بغداد گذاشته شده بود.
📋 و الدّاخلُ و الخارجُ یَرفُسُهُ بِرِجلِه
▪️هر کس از آن منافقان، وارد و یا خارج از آن درگیری و هیاهو میشد، با پای نحسش لگدی هم به بدن مبارک موسیبنجعفر علیهماالسلام میزد.
📚لهیب الأحزان،بحرانی،ص۸۶
✍ این مادّه «رَفَسَ»، دل یک دلسوخته را به دو مصیبت دردناک دیگر هم میکشاند:
➖ ... قباله فدک را از دست فاطمه زهرا سلاماللهعلیها کشید و با سیلی او ، آن حضرت نقش بر زمین شد؛ در این هنگام صدیقه کبری سلاماللّهعلیها نالهای کشید و مردم دور آن حضرت جمع شدند؛ آن نانجیب که وضع را اینگونه دید، رنگش تغییر کرد و گفت: فاطمه (علیهاالسلام) میخواهد مرا با این کارش بترساند!
📋 فَتقَدّمَ إليها و رَفَسَها بِرِجْلِه...
▪️پس جلو آمد و با پای نحسش، لگدی به آن بانوی مظلومه زد که حضرت نقش بر زمین شد.
📚جامع النورَین،سبزواری،ص٢٠۶
➖ ... سیدالشهداء علیهالسلام بیرمق و بیحال در این گودال قتلگاه افتاده بود که شمر ملعون وارد قتلگاه شد،
📜 وَالحُسَينُ عليهالسلام بِآخِرِ رَمَقٍ يَلوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ،
▪️آن حضرت رمقى نداشت و از تشنگى، زبانش را در دور دهانش مىچرخاند که شمر ملعون جلو آمد و با پای نحسش، لگدی بر آن حضرت زد و بدنش را چرخاند ...
📚مقتل الحسين عليهالسلام،خوارزمي، ج۲ ص۳۶ ؛ و بحارالأنوار، ج۴۵ ص۵۶
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_کاظم_سلام الله علیه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
آجرک الله یا صاحب الزمان
🩸مصائب دردناکی که با لفظ «رَضَضَ» از آن تعبیر کردهاند...
در نقل سه مصیبت دردناک ، از این ماده (رَضَضَ) به معنای «کوفتهشدن» و «خُردشدن» استفاده شده است:
🥀 معروف و مشهورِ استعمال این لفظ، در مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد شده است، که در صلوات بر آن حضرت عرضه میداریم:
📋 ... ذِی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ
▪️خدایا! سلام و درود بفرست بر آن آقایی که ساقپایش به واسطه غل و زنجیرهای سنگین، خُرد شده بود.(۱)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 این لفظ (رَضَضَ) در مصیبت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها نیز ذکر شده است؛ مرحوم سیدصالح حلّی( از علمای قرن ۱۲) و همچنین مرحوم غروی اصفهانی با این لفظ از مصیبت در و دیوار یاد میکنند:
📋 وَ رَضََّ مِن فاطمةَ ضِلعَها
▪️«دوّمی»،(با آن ضرباتی که به آن حضرت وارد کرد) پهلوی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را ، خُرد کرد.(۲)
📋 إِذْ رَضُّ تِلكَ الأضلُعَ الزَّكِيَّةُ / رَزِيَّةً ما مِثْلُها رَزيَّه
▪️خُرد کردن آن پهلوی پاک و مطهر، مصیبتی است که دیگر مثل آن نیست.
📋 وَ مِن نُبوعِ الدَّمِ مِن جَنبَيها / يُعْرَفُ عُظمُ مَا جَرى عَلَيْها
▪️و از جاری شدن خون از پهلوی آن حضرت میتوان فهمید که چه بلای بزرگی بر سر او آوردهاند.(۳)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 و امّا هیهات از آخرین مصیبت دردناکی که با این لفظ از آن تعبیر کردهاند:
... کار از کار، گذشته بود که عمر بن سعد ملعون فریاد زد: چه کسی حاضر است بر بدن حسین «علیهالسلام» اسب بتازد؟
در این هنگام ده نفر نانجیب پیش قدم شدند.
📋 فَداسُوا حُسَيناً بِخُيُولِهِم، حَتّى رَضُّوا صَدرَهُ و ظَهرَه.
▪️آنها با اسبانشان، بدن امام علیهالسلام را لگدمال کرده و پشت و رویش را کوبیده و خُرد کردند.
🔻همین نانجیبان پیش ابنزیاد ملعون رفته و آن نانجیب از آنها پرسید: شما در روز عاشورا چه کردید؟ آنان گفتند:
📋 نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ شَدیدِ الأَسرِ ... نَحنُ الَّذینَ وَطِئنا بِخُیولِنا ظَهرَ الحُسَینِ حَتّی طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ.
▪️ماییم آن ده نفر که اول پُشت حسین «علیهالسلام» و سپس سینهاش را به وسیله اسبهای پُر قدرت، دَرهم شکستیم و خُرد کردیم؛ آنقدر بر آن بدن تاختیم که استخوانهای سینهاش به زیر سُم اسبهایما، آسیاب شد.(۴)
✍ غروب روز دهم اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند ...
📚(۱)مصباح الزائر، ص ۵۸۹
📚(۲)ظلامات فاطمة الزهراء عليهاالسّلام، عقیلی،ص ٢٠٨؛ و موسوعة أدب المحنة، ص٤٢٣
📚(۳)الأنوار القدسیه،ص۲۶
📚(۴)لهوف،ص۲۱۴؛ و مثیرالاحزان ص۴۱؛ و مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ص۱۷۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_کاظم_سلام الله علیه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
آجرک الله یا صاحب الزمان
🩸تنها درخواست حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام در روز آخر عمْر شریفش، از سِندی بن شاهک ملعون، چه بود؟!
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#مدینه_تا_کربلا
#تاریخ_مستند
🩸 وداع حضرت سیدالشهداء علیهالسلام با قبر مطهر مادرش زهرای مرضیه سلاماللهعلیها...
در نقلی آمده است:
حضرت مولانا سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام آماده خروج از مدینه بود تا اینکه نیمههای شب، در دل تاریکی بالای سر قبر مطهر مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آمد تا با آن وداع کند؛ بر سر قبر مطهر ایستاد و اینگونه مادر را خطاب نمود:
📋 السّلامُ عليكِ يا أُمّاه، حُسَينُكِ جاءَ لِوِداعِك و هذهِ آخرُ زيارتِهِ إيّاكِ.
▪️سلام بر تو ای مادرجان! حسینت آمده تا با شما وداع کند. و این آخر زیارت حسین (علیهالسلام) ، از قبر شماست.
🥀 ناگه از درون قبر ندا آمد:
📋 وَ عَليكَ السّلامُ يا مَظلومَ الأُمِّ و يَا شَهيدَ الأُمّ و يا غَريبَ الأُمّ.
▪️سلامِ مادر به تو ای مظلومِ مادر؛ سلامِ مادر به تو ای شهیدِمادر ؛ سلامِ مادر به تو ای غریبِ مادر!
🥀 با شنيدن اين جواب، قطرات اشک از چشمان مبارک ابیعبدالله علیهالسلام جاری گشت و به سمت قبر مطهر امام حسن علیهالسلام راهی شد و همینگونه، قبر برادر را زیارت نمود و قریب به طلوع فجر بود که به خانه برگشت.
📚 معالي السّبطين، ج۱ ص۲۱۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
🔴 جلوگیری #امیرالمؤمنين ( سلام الله علیه) از فروختن #حضرت_شهربانو مادر امام سجاد( سلام الله علیهما ) به عنوان برده توسط #عمر_ابن_خطاب
📌ابوجعفر محمد بن جریر بن رُستم طبری - نه طبریِ تاریخ نگار - گفت:
وقتی اسیران ایران وارد مدینه شدند، عمر تصمیم داشت زنان را بفروشد و مردان را به عنوان برده بگیرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است: برجستگان و محترمانِ هر قوم را محترم بدارید! عمر گفت: این مطلب را شنیدهام که میفرمود: هرگاه فردِ باشخصیت و محترم قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید اگرچه مخالف شما باشد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اینها قومی هستند که تسلیم شمایند و به اسلام علاقه دارند، و من از نژاد اینها فرزندانی خواهم داشت!
من خدا و شما را گواه میگیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم. بنی هاشم همه گفتند: ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم. باز فرمود: خدایا شاهد باش، من حقی را که اینها به من بخشیدند در راه تو آزاد کردم. مهاجران و انصار گفتند: ای برادر رسول خدا، ما هم حق خود را به تو بخشیدیم. فرمود: خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من از آنها پذیرفتم و تو را شاهد میگیرم که در راه خودت آزادشان کردم.
عمر گفت: چرا تصمیم مرا در مورد عجمها نقض کردی و چه چیز تو را به این کار واداشت؟ امیرمؤمنان فرمایش پیغمبر درباره احترام افراد با شخصیت را به یادش آورد. عمر گفت: ای ابوالحسن، من سهم خود و سهم اشخاصی را که نبخشیده اند، به تو و خدا میبخشم.
علی علیه السلام فرمودند: خدایا تو شاهد گفتههای ایشان باش و شاهد باش که من اینها را آزاد ساختم. گروهی از قریش تمایل داشتند با آن بانوان ازدواج کنند.
امیرمؤمنان فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، باید اختیار را به خودشان داد، و هر انتخابی که داشتند، باید عمل شود. گروهی به شهربانو دختر یزدگرد اشاره نموده و اختیار انتخاب را به او دادند و از پشت پرده خواستگاری کردند، و در حضور جمع به او گفتند: از میان کسانی که از تو خواستگاری کرده اند، کدام را انتخاب میکنی؟ آیا علاقه به داشتنِ شوهر داری؟ او سکوت کرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: به شوهر علاقه دارد و حالا باید منتظر بود تا چه کسی را انتخاب کند. عمر گفت: از کجا فهمیدی که تصمیم به ازدواج دارد؟ فرمود: هرگاه بانوی محترمی از یک طائفه بدون سرپرست بود و نزد پیامبر میآمد، وقتی از او خواستگاری میشد، دستور میداد به او بگویند: آیا به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت میکشید و سکوت میکرد، همین سکوتش را دلیل اجازه اش قرار میداد و دستور ازدواجش را صادر میکرد؛ و اگر میگفت نه، او را مجبور به پذیرش نمی کرد. خواستگاران را به شهربانو نشان دادند، او با دست به حسین بن علی علیه السلام اشاره کرد. باز از او تقاضای انتخاب کردند، این مرتبه نیز به حسین بن علی اشاره کرده، با زبان خودش گفت: اگر اختیار با من است، همین شخص! امیرمؤمنان را ولیّ خود قرار داد، و حُذَیفه خطبه عقد را خواند. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: اسمت چیست؟
گفت: شاه زنان دختر کسری. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: نه، شاه زنان نیست مگر دختر محمد صلی الله علیه و آله و او سیدة النساء است و تو شهربانویه و خواهرت مروارید است؟ گفت: آری!
📚بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۱۹۹📚
#میلاد_امام_سجاد_سلام_الله_علیه💐💐💐💐
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa