مدیریت در اسلام
▪️پیامد گران شدن نفت در دهه ۱۳۸۰ و سرخوشی طبقه متوسط شهری از پول باد آورده، تقویت ساختار عرفانزدگی
▪️اگر بخواهیم روایتی را از دوگانگی عرفان و فقه بیان کنیم؛ فقه ساختار اقتداری و مجموعهای از بایدها و نبایدهاست که نظم سلسله مراتبی ایجاد میکند. در برابر فقه، عرفان، ساختاری درونگرا، باطنی و هرمنوتیک است. عرفان و قرائت باطنی یک شورش در برابر نظم اقتداری است که بر باید و نباید تکیه دارد. جمهوری اسلامی پس از تثبیت در سال ۶۰ یک نظم اقتداری را مبتنی بر باید و نباید ایجاد کرد. این نظم در اواسط دهه هفتاد دچار عرفانزدگی شد. نخستین زمینه عرفانی را عبدالکریم سروش با تلفیق عرفان مولانا با جامعه باز کارل پوپر ایجاد کرد. متعاقب آن در دهه ۸۰ با افزایش قیمت نفت و سرخوشی طبقه متوسط شهری از پول بادآورده این ساختار عرفانی توسعه پیدا کرد، میل فراوان جامعه به آثار مولانا، پائولو کوئلیو و کارلوس کاستاندا از همین جهت بود و ساخت فیلمهای ماورایی به سبک کلید اسرار در ماه رمضان و آثار سینمایی مثل مارمولک و اخراجیها نیز این نظم عرفانی را شدت می بخشید.
این عرفانزدگی به تدریج باعث زوال نظم اقتداری و سلسله مراتب شد. «اخراجیها» با روایت تمسخر سلسله مراتب نظامی بسود جنگ تودهای روایتی خطرناک از تکثرگرایی عرفانی را ایجاد کرد. بماند که در عالم واقع تمسخر سلسله مراتب نظامی در شب عملیات ممکن است باعث نابودی یک واحد نظامی شود. در فیلم مارمولک نیز این روایت باطنی و ذوقی با تمسخر سلسله مراتب فقهی انجام شد.
شورش علیه سلسله مراتب که پیامد ساختار عرفانی دهه ۸۰ بود باعث زوال عصبیت و تشتت جامعه در دهه ۹۰ شد. درست مانند صفویه که در دهه های پایانی حکومت دچار همین زوال عصبیت شد. در اواخر عهد صفویه عرفان سلسله مراتبی قزلباشها نیز به حاشیه رانده شد و در عوض عرفان ذوقی که نمود آن را در اشعار سبک هندی بیدل دهلوی و کلیم کاشانی در آن دوره میبینیم بر جامعه حاکم شد. به تبع آن صفویه از کنترل شدید رابطه جنسی در ابتدا به زنبارگی شدید در انتها افتاد. نافرمانی نظامیان بیشتر شد و در نتیجه ارتش منظمی که توان مقابله با عثمانی را داشت با زوال سلسله مراتب و نافرمانی موجود از لشکر محلی افغانها شکست خورد. امر فقه و شریعت تا جایی مغلوب عرفان شد که نقل است در مدرسه چارباغ اصفهان، طلاب توان خواندن نماز میت را هم نداشتند.
در ایران دهه ۹۰ هم این ساختار عرفانی برآیند یک زوال عمومی بود. تکیه بر ساختار عرفانی برای #جذب_حداکثری و عقبنشینی از چارچوب شریعت، در نهایت باعث زوال سلسله مراتب حاکمیتی شد. کار به جایی رسید که حتی حامیان نظام سیاسی نیز بجای سلسله مراتب روی روایت جذب حداکثری تکیه میکردند. پدیده رائفیپور و نوارزشیهای عدالتخواه نماد نقد حتی حامیان نظام علیه سلسله مراتب سیستمی هستند. در واقع نقد سلسله مراتب فقهی و نظامی بوسیله حامیان که آن را در اموری چون تساهل فرهنگی، برجسته کردن امام موسی صدر و نقد سربازی اجباری میبینیم یادآور ساختار عرفانی و نابودی سلسله مراتب و زوال عصبیت حاکم است.
@madineyefazele