eitaa logo
مهارتهای فناوری حوزه خواهران
6هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
8.1هزار ویدیو
875 فایل
بسمه تعالی 🏷آقا امام حسین علیه‌السلام: « اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْکُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ.» 🔸بحارالانوار/ جلد ۷۴/ آموزش فناورےبویژه سامانه آموزش مجازےمدرس (مرکز فناورے حوزه علمیه خواهران)
مشاهده در ایتا
دانلود
؛༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀. •••‌‌‌‌‌‌‌═━🍃❀💠❀🍃━═•• 💠 بهره مندی از سخنان ارزشمند معاون محترم تهذیب حوزه های علمیه برادران کشور در همایش طلیعه حضور استانهای همدان و لرستان 🔸حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاونت تهذیب حوزه های علمیه برادران کشور ، در همایش طلیعه حضور طلاب جدید الورود حوزه های علمیه خواهران استان همدان و لرستان فرمود : خداوند را سپاس که سرمایه وجودی خود را صرف تعلیم آموزش و معارف اصیل دین در حوزه های علمیه نموده اید. طلبگی راهی است که نیازمند بعد انتخاب است . چرا که اول باید به این عالم شناخت پیدا کنیم و نگاه کلان از بالا به این عالم داشته باشیم وصنف طلبگی را خوب بشناسیم،بعد وارد شویم . 🔹عالم زاده نوری افزود:انسانها نیازها ی مختلف مادی و معنوی دارند و در همین راستا خداوند متعال در آیه ۱۲۲سوره توبه که به آیه نفر معروف است، خداوند برای نیاز معنوی انسانها دستور تشکیل نهاد روحانیت را صادر نمود وخودش هم آن را تبلیغ می‌کند وهدف از بعثت انبیا را معلمی وجوابگوی نیاز معنوی انسانها قرار داده است . ✅معاونت تهذیب حوزه های علمیه برادران کشور ادامه داد : اکنون که انبیا حضور نوریشان در این عالم نیست ، عالمان امتداد حرکت پیامبران را برعهده دارند و علوم دینی و رسالت آنها را به ارث می برند، با عنایت به اینکه طلبگی شغل نیست ، راهی برای کسب در آمد نیست، بلکه این ره نورانی ، رسالت وتکلیف است .
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷 تو رضایت ندهی نمی‌روم! 🔹 روایتی از اقامه نماز بر پیکر هفت شهید راه قدس توسط رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) 🔹همسر جوانِ جوان‌ترین شهید آن کاروان هفت نفره روبروی دوربینم ایستاده. توی قاب دارد از آخرین مکالمه‌اش با سیدعباس صالحی روزبهانیِ ۲۴ ساله می‌گوید و من که صدایش را از هدفون می‌شنوم نفسم بند آمده: «دو دقیقه قبل از آن حادثه به من زنگ زده بود. داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که تلفن قطع شد و دیگر هیچ صدایی نیامد. معمولاً وقتی این اتفاق می‌افتاد آقا عباس چند دقیقه بعد دوباره تماس می‌گرفت اما بعد از قطع شدن آن تلفن دیگر تماس نگرفت تا اینکه خبری از تلویزیون شنیدم که یک ساختمان نزدیک سفارت ایران هدف قرار گرفته. دلم شور افتاد و ...» 🔹این‌ شکلی می‌شود بود که سیدعباسِ متولد ۱۳۷۸ اهل بروجرد با دو سال سابقه پاسداری که حدود دو سال هم از ازدواجش می‌گذشته و برای اولین بار هم پایش به معرکه‌ی سوریه باز شده، خونش کیلومترها دورتر از مرزهای ایران روی زمین می‌ریزد؛ همین اول کار به چه واقعیت سترگی خوردم. 🔹اصلاً برای کار دیگری به حسینیه آمده بودم اما عظمت واقعه آنقدر بود که تصمیم عوض کنم و دوربین تصویربرداری را بردارم و حالا بایستم روبروی آدم‌هایی که شانه زیر باز امانت‌هایی داده‌اند که هزاران سال قبل و در ابتدای خلقت، آسمان‌ها از پذیرفتنش سر باز زدند. 🔹زبانم نمی‌چرخد اما به زحمت به همسر جوان سیدعباس می‌گویم: «دل کندن از همسرتان سخت نبود؟» وسط بغضی که بیخ گلویش و پرده اشکی که توی قاب چشمش گیر کرده و صبورانه با آنها دست و پنجه نرم می‌کند می‌گوید: «خیلی سخت بود! خیلی خیلی سخت! کار رفتنش که داشت درست می‌شد به من گفت تو رضایت ندهی نمی‌روم!» بغض بالاتر می‌آید و بقیه حرفش را می‌خورد. در ادامه هم با اشکی که حالا دیگر به‌وضوح چشم‌ها را تر کرده از دیدن پیکر سیدعباس در معراج می‌گوید و می‌گوید: «عباس جان! شهادتت مبارک! ما را هم شفاعت کن!» 🔹این حجم از تکرار عبارت «شهادتت مبارک» را اگر آدم اینجا و روبروی این آدم‌ها نباشد اصلا توی کَتَش‌ نمی‌رود. مگر می‌شود عزیزی از دست داده باشی و رفتنش را تبریک بگویی؟! زبان من که نمی‌چرخد. این را هم به همسر سیدعباس گفتم هم به مادرش هم به پدرش! هر سه نفرشان اما جلوی دوربین من ایستادند و شهادت سیدعباس را تبریک گفتند. پدرِ سیدعباس که راننده‌ی کامیون و ماشین سنگین است چیز عجیب‌تر دیگری هم می‌گوید آن هم درست زمانی که پیکر جوان ۲۴ ساله‌اش هنوز توی تابوت است و دفن هم نشده که داغش سرد شده باشد: «اگر به جای عباس چند عباس دیگر هم داشته باشم و لازم باشد، آنها هم فدای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و امام حسین علیه‌السلام!» عین این حرف را مادر سیدعباس هم می‌زند. 💻 Farsi.Khamenei.ir