"قصهایناستکهمهمانِجهانشدتنِمن"
سن و سالت که بیشتر می شود
می فهمی کسی را
به بهانه ای خواستن ، بهانه ندارد . .
که عشق اگر عشق است
باید بی قید و شرط . .
محضِ معشوق باشد و بس !
سن و سالت که بیشتر میشود
می فهمی بعضی از کلماتت
بعصی از احوال قلبیات
باید فقط مختصِ یک نفر باشد !
می فهمی دوری و نزدیکی
فراق و وصال . . آن قدر هم مهم نیست
همینکه جایی جز در خانهی عشق نباشی
عشق است . . !
حسین جان !
ما عمرمان به پای روضه های تو رفته . .
از ما گذشته تو را ، به بهای بهانه بخواهیم . .
عزیزم !
این کلمه راستش را بخواهی
کنار اسم کسی جز تو نمی نشیند . .
تو #عزیزم_حسین منی و
من فقط برای تو بلند بلند گریه کردم
فقط برای تو شب تا گرگ و میش سحر
به سر و صورت زدم . .
و صبح ها با خورشید
به استقبال روضهات رفتم
حالا که شب تولدمست
و پا به ۲۰ سالگی می گذارم . .
خودت بخواه تا
لحظه لحظههای زندگیم
در پناه پرچمت . . زیر خیمهات . .
در خانهی تو به عشق . . به عاقبت بخیری نگاهت . .
نفس بکشم
#به_قلم_غریب آشنایِ تو . .
#مدیونالحســـین
#حاصلِدست