حرفم با اوناییِ که
روزگار حالشونو بهم ریخته
در هم شکسته ،
و امیدی به بهبودشون نیست . .
اندوهگین نباش !
" به عباس پناه ببر . . "
چه بسیار بوده که عباس ، آنچه
روزگار خراب کرده را باز ساخته
#نوشته_دلی
آقای امام حسین !
مارو حلال کن
امشب بیشتر شرمندهایم
شرمنده از اینکه هنوز آدم نشدیم
شب سوم جونمون فداۍ
سهسالهات نشد . .
نمردیم از غم خواهرت . .
از قتلگاه و سر بریده برامون گفتن و
هنوز که هنوزه نفس می کشیم . .
ببخش کم برات گریه کردیم ؛
کم برات سینه زدیم . .
ببخش عزیزدلم
حلالمون کن بابا حسین ;)
#نوشته_دلی
#حاصلِدست
" مدیـونالحســــین "
بهمون گفته بودن ، به حرم که رسیدین ؛ چیزی از امام حسین نخواین اربعین برای حاجت روا شدن نیست . . گفت
وداع با شمایی که
پاره تنی ؛
جگر گوشه ای ؛
عشق ابدی ؛
روحی ؛
قلبی ؛
وجودی ؛
امامی ؛
والایی ؛
سخت ترین کارِ دنیا بود . .
اما باز این نوکر حقیر و بطلب
جایی جز در خونه ات نداره آقای من ;)!
#نوشته_دلی
#یومــاه
حالا ؛
شبیهِ همان بچهای که
دورهایش را زده و
هیچکس برایش #مادر نمیشود !
شبیه همان بچهای که ؛
چندقدم مانده تا آغوشِمادر
این پا آن پا میکندُ ؛
زیر چشمی نگاهِ خجالتزدهش را
دوخته به دستهایِ مادرش . .
شبیهِ همان بچهای که ؛
با مِنمِن . .
معذرت میخواهدُ
پناه میبرد به مهربانیِمادرش . .
همان بچهای که قلبش ؛
تُند میتپَد برایِ آغوشِ شما . .
گوشهیِ چشمش اشك جمع شده
محضِ غمِ شما . .
باران میزندُ
بچههای شما یکییکی دارند
از راه میرسند . .
او اما مردد است
خجالت میکشد . .
با گردنِ کج
سر خم کردهُ
ایستاده دمِ خیمهای
که عزایِ مادرانهی شما به پاست و
دلَش اذنِ ورود میخواهد . .
میخواهد بگوید :
- اجازه هست . .
این شبها
در سایهیِ چادر شما بنشینمُ
به قدّ غمهایم اشك بریزم . .
اجازه هست ؟
از تهِ دلم بگویم که شما را دوست دارم . . !
قدّ همهی دلتنگیهایم بغلم کنید . .
اجازه هست ؟!
میانِ آتشِ روضه . .
همنوا با بچههای غریبتان
دم بگیرم «یومّاه» و
شما را مـــادر صدا بزنم . . ؟!
#نوشته_دلی
#به_قلم_غریب
حرفم با اوناییِ که
روزگار حالشونو بهم ریخته
در هم شکسته ،
و امیدی به بهبودشون نیست . .
اندوهگین نباش !
" به عباس پناه ببر . . "
چه بسیار بوده که عباس ، آنچه
روزگار خراب کرده را باز ساخته !
#نوشته_دلی