#خـــاطرات_شهدا
با ابراهیم و چند نفری از بچههای محل رفیق بودم. همیشه با هم بودیم. والیبال و کشتی و زورخانه، محل تفریح همگی ما بود. ما شش- هفت نفر بودیم که بیشتر وقتمان در کنار هم سپری میشد. از میان ما فقط ابراهیم سرکار میرفت و در بازار مشغول بود. او برای خودش درآمد داشت، اما بیشتر جمع ما وضع مالی خوبی نداشتند. یک روز ابراهیم همه جمع مارا به چلوکبابی دعوت کرد. بهترین غذا را برای ما سفارش داد و مشغول خوردن شدیم. نمیدانید چه لذتی داشت. خصوصاًبرای بعضی از رفقا که وضعیت مالی خوبی نداشتند و سال تا سال نمیتوانستند چنین غذایی بخورند. ابراهیم از اینکه میدید ما چگونه با ولع غذا میخوریم لذت میبرد. هفتهی بعد دوباره همه ما را به چلوکبابی دعوت کرد. گفتیم: نه، نمیشه که همیشه شما.... گفت: «امروز مصطفی ما رو مهمون میکنه.» وقتی سر میز شام نشسته بودیم، ابراهیم به پای من زد و اشاره کرد، بگیر! دستش را از زیر میز جلو آورد و مبلغی را کف دستم گذاشت و با اشاره گفت: «حرفی نزن و برو پول غذا را حساب کن.» هفته بعد دوباره همه ما به چلوکبابی دعوت شدیم. ابراهیم گفت: «امروز مهمان فلانی هستیم.» ماه بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار مهمان شخص دیگری بودیم. و این ماجرا تا مدتها ادامه داشت. یکی از زیباترین خاطران دوران نوجوانی و جوانی ما در همان چلوکبابی نقش بست. شاید الان، وقتی برای فرزندانمان این حرفها را بزنیم، چیزی متوجه نشوند، الان هر روز برنج در خانهها پخته میشود. چلوکباب یک غذای عادی برای برخی از مردم تبدیل شده، اما آن زمان بیشتر مردم جامعه در فقر شدید مالی بودند. بیشتر خانوادهها با سختی روزگار را میگذراندند. غذای برنجی خیلی دیر در خانهها پخته میشد. آن زمان شاید قیمت غذاهای رستوران زیاد نبود، اما پول نقد هم در دست مردم نبود. توان مالی مردم بسیار پایین بود. خوردن چنین غذاهایی واقعاً در توان مردم نبود. روزها و سالها از آن دوران گذشت. ابراهیم شهید شد. یک روز با بچههای محل، دور هم جمع بودیم. حرف از ابراهیم به میان آمد. گفتم: بچهها یادتونه ابراهیم مارو میبرد رستوران و برای ما چلوکباب میگرفت؟ همه با تکان دادن سر تأیید کردند. بیشتر بچهها به حرف آمدند و گفتند: خدا ابراهیم رو بیامرزه، چقدر ما در آن روزگار آرزوی خوردن چلوکباب داشتیم. بعد گفتیم: باید یه چیزی رو اعتراف کنم. اون شب که ابراهیم گفت که مصطفی میخاد شما رو مهمان کنه، من هیچ پولی نداشتم. ابراهیم از زیر میز پول را داد دستم و گفت برو پول غذا رو حساب کن. تا این حرف را زدم، چشمان دیگر رفقا گرد شد و به من خیره شدند. یکی دیگر از رفقا گفت: ابراهیم با من هم چنین برخوردی کرد. آن شب که قرار بود من شما را مهمان کنم، از قبل پول شام را توی جیبم گذاشت و گفت: به کسی حرف نزن. دیگری نیز همین را گفت و ... خلاصه اینکه آن شب فهمیدیم. تمام ما در آن دوران چلوکباب را مهمان ابراهیم بودیم، اما هیچکس این مطلب را نفهمیده بود.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم دو
#حجاب
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
فرمانده ای که فرمانده نبود .
ابراهیم مسئولیت و فرماندهی قبول نمی کرد و همیشه میگفت ،
یکی از دوستان مسئولیت رو قبول کنه و ما با تمام توان در کنارش هستیم .
شاید یکی از دلایلش این بود که در زمان مسئولیت ، امکان دارد انسان تصمیمی بگیرد و باعث رنجش اطرافیان شود و همیشه با عشق و علاقه به دیگران خدمت می کرد....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 2
#ماه_رمضان
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#وصیت_شهید
رفیق دستت را همیشه به سوی اهل بیت بگیر
حتی اگر احساس بی نیازی داشتی
حتی اگر مشکلی نداشتی همیشه وصل باش...
مخصوصا به مادرت حضرت زهرا (س)
فرزند که نباید بیخیال مادرش باشه...
#شهیدابراهیم_هادی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
*وصیت_شهید
همسر شما برای خود شماست ، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران !
می دانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی #حجاب شما به گناه می افتند؟!.....
#شهیدابراهیم_هادی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#وصیت_شهید
چادر یادگار حضرت زهرا سلام الله علیها است ، ایمان یک زن وقتی کامل می شود که #حجاب را کامل رعایت کند .
اگر می خواهید الگویتان حضرت زهرا (س) باشد ، باید کاری کنید که ایشان از شما راضی باشد....
#شهیدابراهیم_هادی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیره_شهدا
#شهیدابراهیم_هادی در سیم خاردار شهوت !!.....
( حاج حسین یکتا )
#شهادت_امام_محمد_باقر
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#وصیت_شهید
همسر شما برای خود شماست ، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران !
می دانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی #حجاب شما به گناه می افتند؟!.....
#شهیدابراهیم_هادی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
آب خیلی کم بود ، حتی تقسیم و جیره بندی آب برای بچهها کار سختی بود .
در این هنگام ابراهیم بین اسرای عراقی چند قمقمه تقسیم کرد ، به هر سه اسیر زخمی یک قمقمه و هر شش اسیر سالم یک قمقمه !
بعضی از بچهها به این کار ابراهیم اعتراض کردند ، اما ابراهیم با صلابت گفت ،
ما شیعه مولا امیرالمومنین هستیم و باید مثل مولا عمل کنیم .
بعد بقیه قمقمه ها را بین بچهها تقسیم کرد ، دیگر هیچکس ناراحت و ناراضی نبود.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 2
#شهادت_حضرت_رقیه
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود ، خیلی هم عوامانه صحبت می کرد.
اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هرچه به این اواخر نزدیک می شد ، بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده اند.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
#دفاع_مقدّس
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
توپ را در دستش گرفت ،
آمد بزند که صدائی آمد!!
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود
توپ را روی زمین گذاشت رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت
در فضای دبیرستان صدایش پیچید..
بچه ها رفتند ،
عده ای برای وضو ، عده ای هم برای خانه
او مشغول نماز شد همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط ، همه به او اقتدا کردیم.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
#حزب_الله
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
فرمانده ای که فرمانده نبود .
ابراهیم مسئولیت و فرماندهی قبول نمی کرد و همیشه میگفت ،
یکی از دوستان مسئولیت رو قبول کنه و ما با تمام توان در کنارش هستیم .
شاید یکی از دلایلش این بود که در زمان مسئولیت ، امکان دارد انسان تصمیمی بگیرد و باعث رنجش اطرافیان شود و همیشه با عشق و علاقه به دیگران خدمت می کرد....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 2
#هفته_بسیج
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#زندگینامه_شهدا
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو درجبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی ایران در اول اردیبهشت ۱۳۳۶ درمیدان خراسان ، شهر تهران به دنیا آمد .
در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید ولی همچون مردان بزرگ زندگی را سپری کرد .
در سال ۵۵ دیپلم ادبی را کسب کرد و در کلاس های غیر درسی استادانی همچون ، محمد تقی جعفری ، مرحوم دولابی و .... حضور داشت .
پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی مشغول و سپس به آموزش و پرورش منتقل گردید .
با شروع جنگ به کردستان و بعد به جنوب و فکه رفت .
یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب بود ، گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی دراز بر دوش ابراهیم می نشست و به دست خانواده هایشان می رسید .
سرانجام در والفجر مقدماتی پس از ۵ روز محاصره و مقاومت همراه با بچه های کانال کمیل و حنظله ، در ۲۲ بهمن سال ۶۱ دیگر هیچکس او را ندید و به آرزوی دیرینه خود یعنی گمنامی ، رسید....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 باشگاه خبرنگاران جوان
#مذاکره
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg