جوشش حکمت ربانی
اگر اعمال انسان رنگ خدا را، حتی به صورت ضعیف داشته باشد، به همان اندازه نورانی خواهد شد و به هر اندازه که رنگ خدا در اعمال بیشتر شود، نورانیّت و فضیلت آن اعمال افزونتر میگردد و بالاخره انسان را به آنجا میرساند که از نظر الهام، هم ردیف انبیاء الهی میشود.
وقتی اعمال برای خدا باشد، خدا قدرت تشخیص میدهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» الهام برای انسان پیدا میشود و این الهامها به قول روایت شریف: «مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه»، از قلب انسان که سرچشمۀ وحی است، منتشر میگردد. زبان هم از باب مثال است، بلکه زبان ما، گوش ما، چشم ما و همۀ اعضای ما، از دل ما سرچشمه میگیرد و صددرصد یک فرد الهی میشویم و میتوانیم بین حق و باطل تمیز قائل شویم. کسی که به لطف خداوند بهخوبی حق را از باطل تشخیص دهد، اگر او را ذره ذره کنند نیز دست از حق و حقیقت برنخواهد داشت.
همچنین اگر واقعاً هیچ چیز به جز خدا و انجام وظیفه، در نظر انسان نباشد، نه تنها اعضاء و جوارح، بلکه تفکر او هم خدایی میشود و راه ورود افکار شیطانی به دل و ذهن او مسدود میگردد. در این صورت، جرقههای شیطانی و انحرافی روی فکرش اثر نمیگذارد و در نتیجه چنین کسی منحرف نخواهد شد.
بنابراین اگر خلوص داشته باشیم، خدا دست ما را میگیرد و در بن بستها و گرفتاریها به فریادمان میرسد و حتی بر اساس این روایت، ظرف چهل روز چشمههای حکمت از قلب به زبان ما جاری میگردد: «جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»؛ و امّا اگر خلوص نباشد، کمترین خسارت این است که انسان در مخاطرۀ عجیبی واقع میشود. گاهی یک جرقۀ انحرافی همه چیز را نابود میکند، مثل وقتی که یک جرقۀ آتش روی انبار بنزین بیفتد و بسوزد و بسوزاند.
@magamat
حكمت در اخلاق
به طور سنتى، انتظار مى رود كه در علم اخلاق درباره حكمت بحث كاملى صورت گيرد و ابعاد اين واژه كاويده شود؛ زيرا از سويى، نام ديگر علم اخلاق، حكمت عملى است و از سوى ديگر، حكمت يكى از فضايل اخلاقى معرفى مى شود. در عرف مسلمانان و پس از ترجمه فلسفه يونانى و انتقال معارف آن سرزمين به جهان اسلام، مناسب ترين نام براى فلسفه، حكمت تشخيص داده شد و اين معادل گذارى پذيرفته و رايج شد و اين تلقى به قبول ادامه يافت و همچنان ادامه دارد. نمونه اى از اين نگرش را در المنظومة سبزوارى، مى توان ديد كه فلسفه اسلامى را در قالب منظومه اى مى سرايد و بر آن است كه المنظومة وى در بردارنده حكمتى است كه در قرآن به عنوان «خير كثير» از آن ياد شده است.
در اين نگرش ، حكمت، بخشى از دانش گسترده ترى به شمار مى رود كه وظيفه اصلى آن، فهم و تحليل عقلانى جهان و شناخت عالم بيرون است. ابن سينا حكمت را از نوعى فعاليت عقلانى دانسته، آن را اين گونه تعريف مى كند:
حكمت، عبارت است از استكمال نفس انسانى از طريق تصور امور و تصديق حقايق نظرى و عملى، به قدر طاقت انسانى.
از اين منظر، حكمت گونه اى فعاليت قوه عاقله به شمار مى رود و به دو بخش تقسيم مى گردد؛ زيرا گاه، معلومات يا دانسته هاى ما صرفا دانستنى هستند و خارج اراده ما قرار دارند و گاه، تابع خواست و اراده ما. به تعبير ديگر، گاه، ما به چيزهايى «علم» پيدا مى كنيم و گاه، بايد به امورى «عمل» كنيم. بخش نخست، حكمت نظرى و بخش دوم، حكمت عملى ناميده مى شود. حكمت نظرى سه شاخه دارد: حكمت طبيعى، حكمت رياضى و حكمت الهى يا فلسفه اولى يا فلسفه الهى. حكمت عملى نيز داراى سه شاخه است: حكمت مدنى، حكمت منزلى و حكمت خُلقى.
https://eitaa.com/magamat
ظهور حکمت و جریان آن از قلب به زبان، در واقع به فعلیت رسیدن و شکوفا شدن تواناییهای روحی و معنوی نهفته در وجود انسان است که از طریق اخلاص و تحصیل خلوص تأمین میشود. همچنین جوشش حکمت از قلب که طبق حدیث نبوی بر اثر اخلاص حاصل میشود، به خاطر آن است که حکمت همان معرفت حقیقی و واقعی است که برای انسان نسبت به اسرار هستی و حقایق عالم از طریق اخلاص حاصل میشود و اخلاص ریشه در ایمان و یقین دارد که انسان براساس منابع دینی به دست میآورد. @magamat
صفای باطن و ضمیر حکیم
انسان حقيقتي دارد که ناچار از شناخت آن است و تا حقيقت خود را نشناسد,سردرگم و حيران است.
خداوند تعالي در سوره الشمس,آيه 8 تا 10 مي فرمايد: "و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها"؛ قسم به نفس و روح و حقيقت انسان و آنکه نفس انساني را تسويه نمود و فجور و تقوي را به آن الهام کرد، کسي نجات يافته و به فلاح مي رسد که همين نفس را تزکيه کند, و بي گمان کسي ضرر مي کند و به خسران ميرسد که نفس يا روح خود را آلوده کرده وحقيقت خود را تباه کند.
در وجود آدمي نفسي است که هم قابليت حيواني شدن را دارد -که همان خواسته ها وخواهشهاي حيواني است- و هم قابليت فرشته خو شدن را دارد- که همان ملبس شدن به اخلاق پسنديده و صفات نيکوست-.
هر چه در جهت هواهاي نفساني ( مانند دروغ ،غيبت ،حسد ،بخل و...) حرکت کنيم به حيوانيت نزديک تر شده و هر چه در جهت مخالفت با هواي نفس و کسب فضايل و صفات پسنديده ( مانند صداقت ، سخاوت و...) حرکت کنيم به خدا نزديک تر شده ايم.
امام علي عليه السلام در خصوص پاکي معنوي مي فرمايد:" ان کنتم لا محاله متطهرين فتطهروا من دنس العيوب والذنوب"؛ شما که از پاک بودن گريزي نداريد , پس خود را از پستي عيوب و گناهان پاک کنيد." هر چقدر در ترک گناهان و کسب خلق نيکو تلاش کنيم ,به همان ميزان باطن و ضمير و يا روح ما صفا می یابد ,چرا که قلب مثل آينه اي است که اگر از آلودگي ها پاک شود ، مي توانيم خدا را در آن ببينيم ... و این سر آغازی بر حکمت است.
@magamat
شهود و حکمت
گاهی انسان در زندگی خود ، درك و ديد تازهاى پيدا مىكند كه مىتواند با ديد خود به جهان غيب راه يابد و قسمتى از اين جهان را (به مقدار توانائى و قدرت خويش) مشاهده كند، به تعبير ديگرى پردهها كنار مىرود و بعضى از حقائق جهان غيب، بر او كشف مىگردد به همان روشنى كه انسان با چشم خود محسوسات را مىبيند؛ بلكه به مراتب از آن روشنتر و اطمينان بخشتر. اين حالت را «مكاشفه» يا «شهود باطن» مىگويند و درک درستی و تشخیصی که به دست می آورند ، حکمت می باشد. اين همان مطلبى است كه در قرآن مجيد در آيه 5 و 6 سوره تكاثر منعكس است: «كَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِيْنَ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»؛ (اين گونه نيست كه شما مىپنداريد، اگر علم اليقين داشته باشيد دوزخ را با چشم خود مىبينيد!) و در مورد «مجرمان» و «مؤمنان» در منابع مختلف اسلامى وارد شده است كه در آستانه مرگ حالت شهودى به آنها دست مىدهد و فرشتگان يا ارواح مقدسِ اولياء خدا را مشاهده مىكنند؛ در حالى كه اطرافيان آنها از درك چنين مطلبى عاجزند....
اينها نه وحى است و نه الهام قلبى؛ بلكه نوعى مشاهده و درك و ديد است كه با مشاهده حسى فرق بسيار دارد. در واقع اگر تو را چشمى از غيب باز شود، ذرات اين جهان با تو همراز مىگردد، آنگاه است كه نطق آب و گل را مىشنوى و با شنيدن غلغله تسبيح موجودات جهان وسوسه تأويل ها از تو زدوده مىشود، گوش نامحرمان اين حقائق را نمىشنوند اما انسانى كه مَحرم راز گردد لايق شنيدن اين آوازها و رازها است. پس راه يافتن به عالم ماوراء حس و مشاهده حقائق آن عالَم با چشم درون، شهود قلبی و مکاشفه است (مانند مشاهده حسى بلكه قويتر، يا شنيدن آن زمزمهها با گوش جان) که تنها و تنها در پرتو توانمند سازی واقعی و عینی و کامل روحی اتفاق می افتد.
@magamat
سیر و سلوک لقمانی : رمز دستیابی لقمان به حکمت
جامعترین سخن درباره رمز دستیابی لقمان به حکمت، از امام صادق (ع) روایت شده است که مىفرماید: به خدا سوگند که لقمان، به دلیل حَسَب و دارایى و خانواده و تنومندى و زیبایى، از حکمت برخوردار نشد. بلکه مردى توانمند در کار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود. آرام و خاموش، ژرف اندیش، متفکر، باریک بین و عبرت آموز. هرگز روزى را به خواب نرفت و به جهت پوشش شدیدش هیچ گاه کسى او را در حالت قضاى حاجت و شستشو ندید. وى داراى ژرفایى نگاه و احتیاط در کار بود.
از ترس گناه، هیچ گاه براى چیزى نخندید و هرگز خشم نگرفت و با کسى شوخى نکرد و اگر چیزى از امور دنیا به او رسید، خوشحالى نکرد و براى از دست دادنش غمگین نشد. با زنانى ازدواج کرد و فرزندان زیادى نصیبش شد و پیش از وى داغ آنان بر دلش نشست و بر مرگ هیچ کدام نگریست. هر گاه با دو نفر متخاصم و یا جنگنده برخورد کرد، میان آنها سازش و دوستى ایجاد کرد و هر وقت سخن کسى را ـ که از آن، خوشش مى آمد ـ شنید، از تفسیر آن پرسید و این که آن را از چه کسى یاد گرفته است.
با فقیهان و حکیمان، فراوان همنشینى مى کرد و به قاضیان و فرمانروایان و پادشاهان، سر مىکشید و به قاضىها دلسوزى و با فرمانروایان و پادشاهان، به جهت بىتوجهى شان به خدا و بىخیالى شان در این باره، از سر مهر برخورد مىکرد. عبرت آموخت و آنچه را که با آن مىتوان بر نفس فائق آمد، آموخت و به وسیله آن، با هوسش مبارزه کرد و به کمک آن، از شیطان، دورى نمود. با اندیشه، قلبش را و با عبرتها، جانش را درمان کرد و به سوى جایى کوچ نمىکرد، مگر آن که سودى داشته باشد. به این جهت بود که حکمت داده شد و عصمت بخشیده شد. (تفسیر القمّى، ج. ۲ ص. ۱۶۲، بحار الأنوار، ج. ۱۳ ص. ۴۰۹ ح. ۲۱)
@magamat
خاموشى سرمايه حكمت
داستان معروفى درباره لقمان حكيم آمده است که پيوند خاموشى را با حكمت به نيكى نشان مى دهد. طبق اين داستان، روزى لقمان نزد حضرت داود رفت و ديد كه دارد با آهنى كه چون گل در دستان او نرم شده، زره مى بافد. وى كه براى اولين بار شاهد اين صحنه بود، خواست از داود بپرسد كه چه مى كند، ليكن حكمتْ او را به خاموشى واداشت. پس از آن كه داود زره را بافت، آن را بر تن راست كرد و گفت: «نيك جامه اى براى جنگ هستى». آن گاه لقمان كاركرد و خاصيت زره را دريافت و گفت: «الصمت حكمة و قليل فاعله».
خاموشى حكيمانه، از سر راحت طلبى يا ناتوانى در گفتار نيست. در روايات متعدد تأكيد مى شود كه خاموشى مؤمن از سر درماندگى در سخن يا «عَيّ» نيست، بلكه اگر از او بپرسند، پاسخ درخور مى دهد. همچنين همواره كلامش ناصحانه است. علت كم گويى ـ كه در روايات متعدد بر آن تأكيد فراوان شده است ـ عمدتا، دو چيز است: نخست، آن كه پرگويى، خود به خود، به ياوه گويى مى انجامد. ديگر، آن كه انسان در گرو گفته اش است. سنجيده گويى، ناگزير، نيازمند تأمل است و اين يك، ناخواسته به كم گويى راه مى برد؛ ليكن كسى كه عادت به پرگويى كرد، ديگر فرصتى براى انديشيدن نخواهد داشت و بدين ترتيب، هرزه گويى و ياوه بافى در انتظارش خواهد بود... .
@magamat
امام حسین علیهالسلام از پیامبر (ص) نقل میکنند:
خدای تبارک و تعالی میفرماید: «ای آدمیزاد! به من انصاف نمیدهی؟! من با نعمتها با تو دوستی میورزم و تو با معصیتها با من دشمنی میکنی. خیر من بهسوی تو پایین میآید و شرّ تو بهسوی من بالا میآید. هماره فرشتهای بزرگوار هر روزوشب از تو کاری زشت را برای من میآورد. ای آدمیزاد! اگر صفت خود را از زبان دیگری میشنیدی و موصوف را نمیشناختی، خیلی زود دشمنش میشدی!»
@magamat
عمل صالح و ایمان حداکثری
توجه و تقیّد به دین در آخرالزمان و دروان غیبت ولی اعظم الهی و پایداری و پایمردی در اخلاق و دینداری، جزء سخت ترین کارهاست و دینداران در این عصر خبیث و کثیف ؛ در نهایت مشقّت، دین خود را حفظ می کنند و البته خداوند نصرت خود را بر مقیّدان به دینداری در آخر الزمان فرو خواهد فرستاد. تنها راه اخلاق و سلوک و دیانت و ایمان و عمل صالح و دروی از ضلالت و ظلمت و جهالت و نکبت ؛ زندگی منتظرانه ولایت مدارانه است. فرهنگ انتظار ؛ فرهنگ دیانت حداکثری ؛ اخلاق و ایمان حداکثری ، جهاد و مراقبت حداکثری ، تزکیه و تهذیب نفس حداکثری ؛ ورع و محاسن اخلاقی حداکثری و... است و این یک انتخاب نیست... یبلکه یک الزام و اجبار نجات بخش است. هیچ راهی بجز دینداری و اخلاق حداکثری در آخرالزمان و دنیای شیطانی و فاسقانه آن نداریم... و هر چی غیر این باشد باد هواست! با استفاده از برخی روایات، تصویری از وضعیت دینی در آخرالزمان ارائه می شود:
«اسلام و ایمان، غریب می شود، همان طور که در ابتدا غریب بود»،
«مساجد از نظر ظاهری آباد، ولی از نظر هدایت خراب هستند»،
«انسان دین خود را می فروشد، به گونه ای که ممکن است صبح مؤمن باشد و عصر کافر شود یا عصر، مؤمن باشد و صبح کافر گردد»،
«جو عمومی و حاکم، جو کفر و بی دینی است ؛ به گونه ای که حتی بعضی از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت می کند»،
«ملت های دیگر از ادیان خود، گمراه می شوند»،
«هر کس که پرچم گمراهی بلند کند، هوادارانی خواهد یافت»،
«با عقاید اسلامی - حتی ایمان بهع خدا - به طور علنی برخورد می شود»،
«شنیدن حقایق قرآن، بر مردم گران آید ؛ اما شنیدن باطل آسان است»،
«مردم نسبت به وقت نماز، بی اعتنا می شوند»،
«بدعت ها ظاهر و زیاد شود»،
«حلال، حرام شود و حرام، حلال» و....
مجموع این جملات نورانی، بیانگر وجود نوعی تحیر، پسرفت اعتقادی، ظاهرسازی و رنگ باختن دینداری در آخرالزمان است و بیقین زندگی معمولی و عادی و دیانت معمولی و عادی ، به هیچ عنوان تکافوی این همه سختی و حرمان و محرومیت و محصور بودن را نمی کند... ای کاش کمی جدی باشیم و از غرور کاذب و علم ظلمت آفرین و جهالت مدرن و تکبر فکری و راحتی خیال و... پرهیز کنیم!
@magamat
«خودسازی» یکی از مهم ترین اثرات سازنده «انتظار» است؛ زیرا چنین تحولی نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی دارد تا بتواند بار سنگين چنین اصلاحات وسيعى را به دوش بكشد، و در درجه اول محتاج به بالابردن سطح انديشه، آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است. در واقع مُنتظِر واقعى نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد؛ بلکه باید با به کار بستن عمیق ترین برنامه های اخلاقی، فکری و اجتماعی به خودسازی بپردازد. و اين معنى انتظار واقعى است، و با این شرایط کسی نمى تواند بگويد چنين انتظارى سازنده نيست.
توضیح بیشتر آنکه ظهور مبارک و انقلاب جهانى مهدوی قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى دارد كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان به دوش بكشند، و اين در درجه اول محتاج به بالابردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است؛ تنگ نظرى ها، كوته بيني ها، كج فكري ها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه، و به طور كلى هر گونه نفاق و پراكندگى با موقعيت منتظران واقعى سازگار نيست. نكته مهم اينجاست كه منتظرِ واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد، بايد حتما در صدد اصلاح خويش باشد. ايمان به نتايج و عاقبت اين تحول هرگز به او اجازه نمى دهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن اعمالى پاك و روحى پاكتر و برخوردارى از شهامت و آگاهى كافى است. آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فكر و شستشوى جسم و جان من از لوث آلودگيها كافى نيست؟!
ارتشى كه در انتظار جهادِ آزادى بخشى به سر مى برد، حتماً به حالت آماده باش كامل در مى آيد؛ سلاحى كه براى چنين ميدان نبردى شايسته است به دست مى آورد؛ سلاح هاى موجود را اصلاح مى كند؛ سنگرهاى لازم را مى سازد؛ آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد؛ روحيه افراد خود را تقويت مى كند و شعله عشق و شوق براى چنان مبارزه اى را در دلِ فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد؛ ارتشى كه داراى چنين آمادگى نيست هرگز در انتظار به سر نمى برد و اگر بگويد دروغ مى گويد؛ انتظارِ يك مُصلح جهانى به معنى آماده باش كامل فكرى و اخلاقى، مادى و معنوى، براى اصلاح همه جهان است. فكر كنيد چنين آماده باشى چقدر سازنده است. اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابساماني ها شوخى نيست، كار ساده اى نمى تواند باشد؛ آماده باش براى چنين هدف بزرگى بايد متناسب با آن باشد، يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد. براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمّم و بسيار نيرومند و شكست ناپذير، فوق العاده، پاك و بلند نظر، كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است، و خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى و فكرى و اجتماعى است. اين است معنى انتظار واقعى! آيا هيچ كس مى تواند بگويد چنين انتظارى سازنده نيست؟!
دعوت به عضویت در کانال مقامات👇👇👇
@magamat
العمل و ما ادراک ما العمل
با بررسی احادیث و ادعیه مأثور از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در زمینۀ سیر و سلوک، به این نتیجه می رسیم که مسافت سیر معنوی به سوی خدا نزدیک است و مسیر آن دارای مراحلی است که انسان سالک باید با گذر از آنها به مقصد برسد. هدف رهرو این راه، تقرب به خدا و انقطاع کامل از غیر خدا و لقای حضرت حق و فنای در او و مظهر برتر الهی شدن است. او در این مسیر باید با امداد از راهنمایی های پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام گام بردارد و با همراهی رفیقانی شایسته، طی طریق کند.
سالک لازم است برای پیشروی در این راه، با نفس امّاره، که از درون موانعی همچون غفلت و گناه را در راهش ایجاد می کند، مقابله کند و با ریاضت او را کنترل کند. همچنین لازم است سالک، از شیاطین انسی و جنی، که از بیرون راه را بر او می بندند، بر حذر بوده و با مجاهده و مخالفت با آنان، مانع انسداد مسیرش به سوی خدا گردد. مسافر طریق الهی، باید به همراه رفع موانع با انجام اعمال قلبی و بدنی، که که جامع آنها انجام واجبات و مستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات است و توجه ویژه به اموری که در تقرب به خدا مورد توصیه راهنمایان الهی است، در درجات معنوی صعود کند و مراحل اسلام، ایمان، تقوا و یقین را طی کند تا به غایت سیر معنوی نایل گردد.
اما مساله اساسی انسان این است همه چیز به این آسانی و راحتی نیست و سخت ترین کار عالم ، عمل و پایبندی به عمل و جدیت در عمل صالح است. در واقع باید گفت دو صد گفته چون نیم من کردار نیست... همه پیامبران و صالحان ، پایبندی عملی به دستورات الهی داشتند ؛ درست بر عکس بشر امروز که پایبندی عملی خود را به نفسانیات و ابلیسیات و ... بیشتر از همییشه نشان داده است. تنها راه نجات هم در عمل است نه در شعار و انگیزه و حرف و حتی باور و بینش و...( بینش و معرفت بدون عمل چیزی جز لاف و گزاف نیست)!! العمل العمل العمل
دعوت به عضویت در کانال مقامات👇👇👇
@magamat
عمل صالح و خالص ؛ دروازه حکمت حقیقی
بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، فرد مسلمان اگر عمل صالح انجام دهد گذشته از اجر اخروی در همین دنیا هم پادش هایی را دریافت خواهد کرد. یکی از از پاداش هايي كه خداوند حکیم در دنيا به صالحان مي دهد و قطره اي از آن بر همه جهان طبيعت برتري دارد "حكمت" است.
بدون شک حكمت عطيه اي الهي است كه خداوند به پاس عبوديت و بندگي، به اندكي از بندگان كه تشنه معرفت و جوياي حقيقت هستند تقديم مي كند و آنها را از اين آب زلال و گوارا سيراب مي سازد.راغب اصفهاني مي گويد حكمت به معنای رسيدن به حق با علم و انديشه است، بنابراين معناي حكمت در خدا، شناخت اشيا و ايجاد آنها در نهايت اتقان و استحكام است و در انسان شناخت موجودات و انجام كارهاي شايسته است و اين همان معنايي است كه قرآن لقمان را به آن توصيف كرده است. آنجا كه مي فرمايد "ما به لقمان حكمت داديم".
هيچ سرمايه دنيوي به ارج و منزلت حكمت نمي رسد، بلكه تمام دنيا در مقايسه با آن ناچيز است.به اين معنا كه نيل به حكمت ارزشمندتر از نيل به تمام دنياست.خداي تعالي در آیه 77 سوره نساء دنيا را متاع قليل مي داند در حالي كه حكمت در آیه 269 سوره بقره را خير كثير مي داند. بر فرض كه فردي از انسان به همه مقامات دنيوي از قبيل رياست،ثروت،عيش و نوش دست پيدا كند، در عين حال اندك است. زيرا علاوه بر اينكه محدود است، با اضطراب و نگراني همراه است و رو به فناست؛ اما حكمت و لوازمش، علاوه بر اينكه آرامش بخش انسان در زندگي دنياست، سرمايه حيات ابدي اوست. درك اين مطلب كه يكي از مقدمات نيل به حكمت است به انديشه و تامل نيازمند است و بدين جهت خداوند بعد از بيان ارزش حكمت مي فرمايد؛جز صاحبان انديشه و خرد متذكر نمي گردند.
امام صادق(ع) در بيان ارزش حكمت فرموده است: حكمت نور معرفت، ميراث تقوا و ميوه راستگويي است. خدا بر هيچ بنده اي از بندگانش نعمتي بزرگتر، والاتر و پايدارتر و با ارزش تر از حكمت نداده است... .
دعوت به عضویت در کانال مقامات👇👇👇
@magamat
وصول قطعی به حکمت حقیقی
حقيقت اين است كه نهال حكمت با زدودن پليديها از روح و تلاش براي آراستن آن به حسنات كشت مي گردد. روايات فراواني از امامان معصوم(ع) دلالت دارد بر اينكه حكمت پاداش معنوي اعمال انسان در دنياست. عمل، مايه افاضه معرفت از جانب خداي سبحان مي شود. امام باقر(ع) می فرمایند: بنده اي چهل روز ايمانش را براي خدا خالص نمي كند، مگر اينكه خداي عزوجل او را نسبت به دنيا زاهد مي گرداند و او را نسبت به دردها و دواي آن بينا مي سازد و حكمت را در دلش ثابت و زبانش را بدان گويا مي گرداند.
طبق اين روايت، چهل روز پاكي ازآلودگي ها و تطهير از غير خدا و تسليم در برابر او، زهد را به ارمغان مي آورد و در سايه زهد، انسان از غم و اندوه مي رهد. چهل روز بندگي انسان را دنيا شناس مي كند،مي فهمد كه او براي دنيا آفريده نشده است، مي فهمد حب دنيا منشا كجروي ها است و بالاخره مي فهمد خلاصي از گرفتاريهاي دنيا و فتنه ها با پناه بردن به خداي رحمان حاصل مي شود. اين معرفت ها همان حكمت است، وقتي حكمت در دل جاي گرفت، بر زبان هم جاري مي شود و به اعمال رنگي ديگر مي دهد. اعمال رنگ خدايي پيدا مي كند، چنانچه قرآن مي فرمايد: صبغة الله و من أحسن من الله صبغة و نحن له عبدون؛ رنگ آميزي خداست هيچ رنگي خوش تر از ايمان به خداي يكتا نيست و ما اورا پرستش مي كنيم.
همچنین از حضرت عيسي(ع) منقول است كه فرمود؛ به حقيقت برايتان مي گويم كه هرگاه ظرف سوراخ نباشد، مي تواند عسل را در خود جاي دهد، همچنين اگر خواهش هاي غلط دلها را نشكافد و طمع آن را چركين نكند و نعمت ها،آن را تيره و سخت نسازد، جايگاه حكمت خواهند گشت. مطابق اين روايت حضرت عيسي(ع) هر دلي را براي جلب افاضه الهي شايسته مي داند و آنچه موجب محروميت از اين فيض بزرگ الهي مي شود،خواسته هاي غير منطقي،افزون طلبي ها و استفاده نادرست از نعمت هاي الهي است.
دعوت به عضویت در کانال مقامات👇👇👇
@magamat
قانون اساسی منتظران
شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در دوران پر از فتنه است.
امامصادق (علیه السلام)، درباره شدت فتنههای زمان غیبت میفرمایند: «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّی لَا یَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر...» ؛ «به خدا سوگند شما خالص میشوید. به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید. به خدا سوگند شما غربال خواهید شد. تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر. در این میان کسانی نجات خواهند یافت که خود را در زمان غیبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک و نزدیکتر کنند؛ خود را از رذایل اخلاقی پاک کنند و به صفات حسنه نیکو کنند.
این قانون اساسی منتظران در عصر قبل از ظهور است : شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است.» @magamat
هدایت شده از سعید امیدیان
🔴 💠پویش ختم صلوات💠
طرح ختم ۱۴ میلیون صلوات برای سلامتی خادم الرضا رئیس جمهور محترم و همراهان در شب میلاد حضرت ثامن الحجج، امام رضا (علیه السلام)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به لینک زیر مراجعه و برای دوستان هم ارسال فرمایید.
https://EitaaBot.ir/counter/2dp
💠أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ
سه اخلاق بارز آیت الله رئیسی (ره)
.
از نظر اسلام فردی که در حکومت اسلامی به مسئولیتی میرسد، باید خود را امانتدار و حافظ منافع ملی بداند. فرد مسئول در جامعه اسلامی موظف است همواره عزت، شرف و حرمت رعیت را حفظ کرده و آنان را مورد تکریم قرار دهد. همچنین در چنین جامعهای حکومت، امانتی در دست کارگزاران است که باید به خوبی آن را پاس داشته و ابزاری برای گسترش عدل و حق قرار دهد، نه آن که وسیلهای برای تسلط برمردم و غارت اموال عمومی قرار گیرد؛ این امر در صورتی میسر است کهکارگزاران حکومت از سیرت و اخلاق شایسته و پسندیده برخوردار باشند.
آیت الله رئیسی از جمله مسئولانی بود که در طول مدت مسئولیتهای خویش به ویژه در مقام ریاست جمهوری صادقانه سعی کرد خود را امانتدار مردم و حافظ منافع ملی بداند و عزت بین المللی را نصیب ملت ایران کند. اما این شخصیت بزرگوار در مقام یک مسئول بلندپایه مملکت ویژگیهایی داشت که اتفاقاً امیر مؤمنان علیه السلام این ویژگیها را در تراز یک مسئول اسلامی میشمرد.
امام علی السلام در بخشی از توصیههای خویش به مالک اشتر مینویسند:
1. وَ اخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَنَاحَکَ؛ پر و بالت را برابر رعیّت بگستران.
حقیقتاً آیت الله رئیسی را همگان همین طور شناختند. او همچون اجداد مطهر خویش در برابر رعیت متواضع بود و لذا مردمی بود. در خود در برابر مردم تکبر به خرج نمیداد و بلکه پای درد دل آنان مینشست.
2. وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ؛و با خوشرویى برخورد کن.
خوشرویی و خوشبرخوردی از شاخصههای مردان با خدا است. لحظهای را ندیدیم که آیت الله رئیسی از این ویژگی رویگردان شوند. او نه از روی سیاست بلکه با صداقت در برابر مردم لبخند بر چهره داشت.
3. وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ؛ و با ملایمت رفتار نما.
نرمخویی داشتن آن زمان ارزش دارد که در مقام مسئول باشیم؛ چرا که مسئولان عمدتاً به دلیل مشغلههای ذهنی و اجرایی ممکن است گاهی از اخلاق خارج شوند و در برابر انتقاد مردم از خود نرمخویی نشان ندهند. برای آیت الله رئیسی پاسخ به انتقاد ثروتمند با یک فقیر یکسان بود و او سعی میکرد در چنین خصلتی یکسان برخورد کند.
نتیجه آنکه تواضع، خوشرویی، خوشبرخوردی و نرمخویی که باید از یک مسئول میدیدیم، در شخصیت شهید آیت الله رئیسی مشاهده کردیم و امیدواریم خداوند ایشان را با خاندان پاکشان یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت وحی علیهم السلام محشور کنند. @magamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس جمهور با تقوا و حکمرانی پرهزگارانه ، نمود بارزی از سه سال گذشته بود. شهید عزیز ابراهیم رئیسی ثابت کرد با اخلاق و معنویت سیاست هم قداست پیدا میکند... رحمت و رضوان الهی بر او ویاران شهیدش @magamat
برگزاری سالم و باشکوه انتخابات، با حضور نیروهای متعهد به قانون و منافع ملی و مصالح دینی و تخصص انقلابی، امری عقلایی و ممدوح است؛ اما پافشاری بر مناظرات کذایی و میدان دادن به قالتاق ها و هتاک ها و افراد بی آبرو و وقیح، یقینا حرام شرعی و عقلی و اخلاقی است و چیزی جز خسارت برای کشور ندارد.
دنیا چشم انتظار اخلاق ولایی و تعهد انقلابی و اخلاص دینی و طهارت سیاسی ماست. @magamat
طبق معارف دینی، شهادت به عنوان عالیترین جایگاه تعریف شده است که انسان با لحاظ شرایط فکری، روحی و عقیدتی میتواند در شرف نیل به آن مرتبه قرار بگیرد؛ ارج و ارزش شهادت بدان سبب خارج از حوصله وصف و تعریف است که شهید، تمام هستی خویش را در راه همنوع یا همنوعان خویش نثار میکند و از خویش میگذرد تا عاشقانه و عارفانه از ناسوت به ملکوت راه یابد. «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیلاللّه امواتٌ بل احیاءٌ ولکن لاتشعرون؛ به کشته شدگان در راه خدا، مرده نگویید چرا که زندهاند، لکن شما درک نمیکنید».
آیتالله رئیسی و همراهان صدیق ایشان در باور مردم و مسئولان به لحاظ عروج از عالم مادی در حین ماموریت و خدمت به ملت شریف ایران، مصداق بارز شهیدان وطن هستند و شور و شکوه تشییع پیکرهای معطر آنها بر دوش عزادار ملتی فهیم و آگاه، مهر تاییدی بر این ادعا بود و موج دلسوزی و همنوایی مردم نیز نشان داد که آحاد ملت به خادمان صادق خویش عزت و احترام قائل هستند. مادرانی که در دوردست وطن، گویی عکس جگر گوشه خویش را به سینه میگذاشتند و اشک میریختند! پدرانی که با دستهای رو به دعا، اشک میریختند که خدایا خبر ناگواری به گوش نرسد! جوانانی که چشم در چشم هم، ناباورانه به شنیدن رخدادی سنگین نظاره میشدند!
چه افتخاری بزرگتر از این که خادمی در اوج تلاش و مردمداری، هستی خویش را نیز فدای مردم کند و غباری از تردید در دامان صداقتش ننشیند! چه عظمتی از این بالاتر که خدمتگزاری شایسته و بیبدیل، هم در حیات خویش و هم بعد از شهادتش، نشان تایید زعیم عالیقدر عالم اسلام را دریافت کند! آری به تعبیری باید اذعان داشت که آن فرود سخت، فرود نبود بلکه فراز بود! زیرا مردان بزرگ حتی با رفتنشان، حیاتی دوباره را رقم میزنند و شهید رئیسی اینگونه از بین ما رفت و در دلهای ما جاودانه شد.
آه از آن ماهی که در مِه کرد پنهان بالگرد
کرد خاموش اخترانی بس فروزان بالگرد
قلب یک ملت درون سینهی او می تپید
از تپش افتاد یک یک داخل آن بالگرد
لحظهای که کوه میزد بوسه بر پیشانیاش
جنگل آهی برکشید و شد پریشان بالگرد
نالهی صخره، تمنای درختان، اشک رود
بود هر چیزی ولی کم داشت وجدان بالگرد
لحظه مخابره خبر سانحه هوایی، همچون لحظه اعلام خبر عروج امام امت، شوکی در دل مردم ایجاد کرد و آن، آن و لحظه هرگز فراموش نخواهد شد زیرا بسیار ناباورانه و غیرمنتظره اتفاق افتاد و همان حس غریب، امروز در چهلم شهدای خدمت نیز محسوس است.
از فرود سخت تا آمد خبرها نرم نرم
سینههای سنگ را هم کرد نالان بالگرد
خادم خورشید را تا بیقرار یار یافت
ورزقان نه، برد پابوس خراسان بالگرد
در فراق او دگر از آتش و جنگل مگو
یافت ابراهیم ما را در گلستان بالگرد
هم مگر لطف خدا و خلق او گردد سبب
خادمی قسمت شود مانند ایشان ، بالگرد
بزرگداشت این شهید عزیز و سعید و مظلوم، بار دیگر دلها را به هم پیوند میزند تا با سلام و صلوات و هدیه آیات نورانی به روان پاک آن شاهدان خدمت، حرکت روشن و ماندگار جمهوری اسلامی ایران را در مسیر ترقی و تعالی و نیل برای تبدیل به تمدن اسلامی را به رخ جهانیان بکشاند و این حقیقت را بار دیگر عَلَم کند که، دامان دماوند و سهند و سبلان خاستگاه مردان بزرگ خدمت است و مام میهن همواره دلیرمردانی از جنس رئیس را تربیت خواهد کرد.
جاودان باد یاد و نشان السید الشهید سید ابراهیم! @magamat
به باور اینجانب ، شهادت ناگهانی و عجیب سید الرئیس، تنبیه و مکافات جمعی مردم ایران بجهت ناشکری و ناسپاسی جمعی و وجود عده ای ناسپاس و اراذل و اوباش سیاسی و رسانه ای بود که در تمامی این 7 سال ، با سوء استفاده از متانت و صبر آن شهید عزیز و غفلت و ضعف و کم کاری و عدم صلابت ما دست از دروغ و تهمت و تمسخر و کارشکنی برنداشتندو شد آنچه که نباید می شد و این تنبیه و مکافات ادامه دارد تا با روی کار آمدن اشرار خلق ، فلاکت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه به منتهای خود برسد ؛ مگر اینکه همگان توبه کنند. تنها راه جلوگیری ازعذابها و مکافات الهی ، توبه و استغفار و استغاثه است(حتی برای ظهور امام زمان) @magamat
رشد معنوي
انسان در اين جهان در مسير رشد و تكامل قرار دارد و هدف نهايي رسيدن به قرب الهي مي باشد و در اين راه از ابزار جسم و روح بهره مي گيرد تا رشد يابد و به تعالي برسد.
رشد حقيقي در قرآن، رشد معنوي، رشد ايمان و تكامل اخلاقي مي باشد. جنبه اي كه انسان بايد با اختيار خودش آن را كسب نمايد و مدارج آن را بپيمايد، و گرنه تمام انسانها در مراحل خلقت و رشد جسماني يكسانند و آنچه يكي را بر ديگري ممتاز مي گرداند درجه رشد ايمان و تقوي مي باشد.
بنابراين تمام انسانها بر مبناي فطرت در مسير رشد قرار دارند و زماني كه انسانها قدرت فكري لازم را براي انتخاب راه درست و حق از راه نادرست و باطل پيدا كردند،بايد بر اساس انتخاب و اختيار خود راه رشد را بر گزينند. این کلید واژه اصلی تبلیغ دینی و کار فرهنگی و تربیتی و اصلاح معنوی جامعه است. زیربنای آن هم حکمت است... تا زمانی که جامعه مشتاق حکمت بناشد و حکیمی در این جامعه وجود نداشته باشد ، این جامعه دائما رو به زوال و انحطاط و انحراف پسرفت می کند....
@magamat
امام حسین علیه اسلام فقط یک امام شهید نیست ؛ بلکه او نماد یک امت شهید ؛ یک جامعه شهید ؛ یک مکتب شهید ؛ یک قرآن شهید ؛ یک دین شهید ؛ یک اسلام شهید ؛ یک آرمان شهید و.... است. با شهادت امام مظلوم ، همه فضایل و خوبی ها و خیرات و مقدسات و مکارم اخلاقی و آموزه های دینی و حیات دینی شهید شد. در حماسه عاشورا و در تاریخ بعد و قبل ان ( در جریان غلبه ظاهری مکتب عمری و عثمانی و اموی و یزیدی و...) ، همه معیارهای دینی و قرآنی و اعتقادی و اخلاقی نابود و سلاخی شد و تا زمان ظهور حضرت مهدی فرزند امام حسین ، چیزی از اسلام واقعی و قرآن واقعی و توحید واقعی و اخلاق واقعی باقی نماند الا آن چیزهایی که با خون سالار شهیدان در دل تاریخ ولایت مداری سریان یافته و جوش و خروش پیدا کرده است.
این حضرت حسین علیه اسلام بود که همه چیز را نجات داد. او طلیعه دار و پیام آور و هدایتگر یک اسلام و دیانت حداکثری ، اخلاق و ایمان حداکثری ، انسانیت و عدالت حداکثری ، عبودیت و بندگی حداکثری و حاکمیت حداکثری قرآن در جامعه دینی بود... او پدر بندگی و عبودیت است ( ابا عبدالله) ؛ اما چقدر از آموزه های مکتب حسینی در جامعه ما باقی مانده است!؟ وقتی امروز با شعارهای افساد گرایانه به بالاترین مقامات دنیوی دست پیدا می کنند و با افسادگری تمام دانشگاه ها و سازمان ها و نهادها و رسانه ها را اشغال می کنند و به اسم لیبرالیسم ، منشا هر نوع فساد و فحشا و فسق و فجور می شوند ، دیگر از اسلام واقعی که امام برای نجات آن جان داد، چه چیزی باقی می ماند؟!! اگر امام حسین امروز در جامعه ما (جامعه مدعی تشیع و ولایت... ) بود و این وضع جامعه را می دید، چه می کرد؟ آیا با این حجم از تلاش برای زدودن دین از جامعه ، ترویج منکرات و بی عفتی و عیاشی و عدل گریزی و قرآن ستیزی و حق زدایی (آن هم از سوی نخبگان سیاسی و فرهنگی) سکوت می کرد؟ اینان دیگر حتی به اسلام حداقلی ، قران حداقلی ، اخلاق حداقلی ، حیای حداقلی و ایمان حداقلی هم راضی نیستند و هر جور شده می خواهند بساط اسلام واقعی را برچینند و یا محبوس در خانه ها کنند!! فساد و طغیانگری اینان ، کمتر از طغیانگری یزیدیان نیست! این را هم باید بدانیم قیام امام حسین فقط علیه یک حاکم فاسد ظالم و جائر نبود ؛ بلکه قیام او علیه جریان فاسد و فاجر و فاسق و مفسد و عدالت ستیز آن عصر بود که حتی به وجود یک اسلام ظاهری و حداقلی هم بسنده نکرده و در صدد بودند اساس دیانت و توحید و ولایت و عبودیت را از بین ببرند و مروج فساد و فحشا و بی دینی در جامعه اسلامی باشند... امروز هر کس به هر شکلی ، در بی عفتی و بی حیایی و بی دینی و بی اخلاقی و ... جامعه بدمد ، یقینا از تبار یزیدیان و مطرودین و مغضوبین و منفورین امام حسین خواهد بود؛ چه بر روی منبر باشد یا کرسی دانشگاه یا مقام مهم و...!! تا جهل و غرور و فرعونیت مردم درمان نشود ، این یزیدیان در کار خواهند بود ؛ هر چند به اسم امام حسین و عاشورا و قرآن و...!! یزیدیان و خوارج و امویان و...هم به تمسک به قرآن امام حسین را شهید کردند و فساد و ظلم را در جامعه ترویج دادند!! این بدترین شکل افسادگری و انحراف در جامعه است! @magamat
🏴 مراقبتهای روز عاشورا:
۱- خواندن زیارت عاشورا
۲-سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند:
اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ
بزرگ گرداند خدا پاداش ما و شما را در سوگواریمان براى حسین علیه السلام
وَجَعَلَنا وَاِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمد علیهم السلام
۳-شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند
۴-خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند .
۵-خواندن دعای عشرات
۶- اگر کسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل کسى باشد که لشکر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در کربلا حاضر شده باشد .
۷-شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت مى خورند مثل خرما و نان و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه
و آنکه جامه هاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت و علاّمه مجلسى در زادالمعاد فرموده و بهتر آنست که روز نهم و دهم را روزه ندارند زیرا که بنى امیه این دو روز را براى بَرکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى داشتند و احادیث جعلی بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد کرده اند و از اهل بیت عَلیهمُ السلام در مذمّت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللَّعْنَةُ از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره مى کرده اند .
۸-در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد .
۹-هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید اَلّلهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام
۱۰-شایسته است که شیعیان در این روز خود را مشغول کار های دنیا نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و در آخر روز عاشورا سزاوار است یادآوری از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر دشمنان و مشغول به حزن و گریه بودند و مصیبت هایی که بر آن ها گذشت که در خاطر هیچ آفریده ای خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد
🆔 @magamat