eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ حکایت بسیار زیبای ترحّم‌ «صافی» - غلام إمام حسین علیه‌السلام - به سگِ پاسبان باغِ آن حضرت... راوی گوید: روزی امام حسین علیه‌السلام به بُستان خود نزدیک شد و غلامش را دید که نشسته و نان می‌خورد. امام علیه‌السلام زیر درخت خرمایی نشستند و با دقت او را نگریستند؛ 🔻دیدند غلام از هر قرص نان، نیمی خود می‌خورد و نیمی دیگر را برای سگ می‌اندازد و در پایان کار هم دست به دعا برداشته و می‌گوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِسَيِّدِي وَ بَارِكْ لَهُ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى أَبَوَيْهِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🔹خدایا! من و مولایم را مغفرت فرما و به او برکت بخش، چنان که به پدر و مادر او برکت دادی، به مهربانی‌ات ای مهربان ترین مهربانان. در این هنگام امام برخاست و او را با نام صدا کرد و فرمود: ای صافی! غلام وحشت زده از جای برخاست و گفت: سرورم! و ای سرور همۀ مؤمنان! من شما را ندیدم، مرا ببخش. امام علیه‌السلام فرمود: مرا حلال کن، زیرا بدون اجازه وارد بُستان شدم! صافی گفت: به خاطر فضیلت و آقایی و کرم خود چنین سخنی را می‌گویید! امام علیه‌السلام فرمود: دیدم نیمی از نان را خود می‌خوری و نیم دیگر را به سگ می‌دهی، چرا؟ غلام گفت: سرورم هنگامی که من نان می‌خوردم این سگ به من می‌نگریست و من از نگاهش شرم کردم. وَ هَذَا كَلْبُكَ يَحْرُسُ بُسْتَانَكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ هَذَا كَلْبُكَ نَأْكُلُ مِنْ رِزْقِكَ مَعاً 🔻از این گذشته این هم سگِ شماست که بُستانتان را در برابر دشمنان می‌پاید و من هم غلام شمایم و هر دو رزق رسیده از جانب شما را می‌خوردیم. فَبَكَى الْحُسَيْنُ صلوات الله علیه 🔹در این هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام به گریه افتادند. سپس فرمودند: تو در راه خدا آزادی و با رضایت خاطر هزار دینار به تو می‌بخشم! غلام گفت: اگر مرا آزاد کنید باز هم دوست دارم عهده دار بستان شما باشم. امام علیه‌السلام فرمود: مرد هرگاه سخنی بر زبان جاری می‌کند، شایسته است که آن را با عمل خود ثابت کند و من پیش از این گفتم: بدون اجازۀ به بستان وارد شدم و سخن خود را با عمل ثابت کردم و باغ را با هر آنچه در آن است به تو بخشیدم! غلام گفت: اگر شما بستانت را به من بخشیدی من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان شما کردم. 📚مستدرک الوسائل ج۷ ص۱۹۲ 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی. ج۱ ص۱۵۳. @Maghaatel
♦️ حکایت «رَمیْ‌جَمَرات» إمام باقر علیه‌السلام، به شیاطینِ حقیقی... راوی گوید: به همراه امام باقر علیه‌السلام در مِنا بودم. هنگام رمیْ جمرات، بعد از اینکه امام علیه‌السلام رمی جمرات را تمام کرد؛ در دست مبارکشان پنج سنگ باقی ماند، حضرت دو تا از سنگ‌ها را به طرفی پرتاب کردند و سه تای دیگر را به طرفی دیگر. 🔻راوی گوید: به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، دیدم که شما رمی جمرات کرده، پس از آن پنج سنگ پرتاب کردید، سه تا از آن‌ها را در ناحیه و دوتای دیگر را در ناحیه دیگر پرتاب کردید! (علت چیست؟) إمام باقر علیه‌السلام فرمودند: إِذَا کَانَ کُلَّ مَوْسِمٍ أُخْرِجَ الْفَاسِقَانِ الْغَاصِبَانِ ثُمَّ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا هَاهُنَا لَا یَرَاهُمَا إِلَّا إِمَامٌ عَدْلٌ، فَرَمَیْتُ الْأَوَّلَ اثْنَتَیْنِ وَ الْآخَرَ ثَلَاثَةً، لِأَنَّ الْآخَرَ أَخْبَثُ مِنَ الْأَوَّلِ 🔹آری، در هر موسم حج ، آن دو فاسق غاصب (اولی و دومی) بیرون آورده می‌شوند. سپس همین جا آن دو از هم جدا شده و تنها امام معصوم آن‌ها را می‌بیند، آن دو سنگ را به اولی و سه سنگ را به دومی پرتاب کردم؛ زیرا دومی از اولی خبیث‌تر است. 📚بصائر الدرجات،ص۳۶۰ 📚بحارالانوار ج۳۰ ص۱۸۷ @Maghaatel
🔰 حال و روز شیطان در روز «غدیر» و روز «سقیفه» از لسان مبارک إمام باقر علیه‌السلام... جابر از إمام باقر‌ علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: 🔹 هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز غدیر، دست مولا علی علیه‌السلام را گرفتند، ابلیس بر سر سربازان خود نعره‌ای کشید و تمامی آن‌ها از خشکی و دریا به سوی او آمدند و گفتند: ای سرور و ای مولای ما! چه اتفاقی برایت افتاده است؟ ما تاکنون فریادی به این وحشتناکی از شما نشنیده بودیم!؟ شیطان به آنان گفت: 📋 فَعَلَ هَذَا اَلنَّبِيُّ فِعْلاً إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اَللَّهُ أَبَداً 🔻این پیامبر کاری انجام داد که اگر به سرانجام برسد، دیگر هیچ کس خداوند را معصیت نمی‌کند. 🔸 سربازان او به او گفتند: ای سرور ما! شما کسی هستید که با آدم ابوالبشر آن چنان کردید. (چگونه از خود مأیوس شده‌ای؟!) در همین هنگام بود که منافقان آهسته بر در گوش یکدگر گفتند: او (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) از روی هوس سخن می‌گوید! 🔹 و یکی از آن دو [ابوبکر و عمر] به دیگری گفت: آیا نمی‌بینی که چشمان او (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) چطور مانند دیوانگان در سرش می‌چرخد؟! 🔸در این‌جا بود که شیطان فریاد بلندی از خوشحالی برآورد و دوستان خود را جمع کرد و گفت: آیا از آن کاری که من پیش از این با آدم کردم خبر دارید؟ گفتند: آری. گفت: آدم عهد خدا را شکست، اما به خداوند کافر نشد، اما این‌ها هم عهد را شکستند و هم به رسول او کافر شدند. 🔹 در این‌جا إمام باقر‌ علیه‌السلام فرمودند: هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسیدند و مردم فردی غیر از مولا علی علیه‌السلام را برای خلافت برگزیدند، 📋 لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ اَلْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي اَلْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ 🔻شیطان تاج پادشاهی بر سر نهاد و منبری برای خود فراهم نمود و با زیورآلاتش بر آن نشست، و سواره نظام و پیاده نظام خود را جمع کرد و سپس به آنان گفت: 📋 اِطْرَبُوا لاَ يُطَاعُ اَللَّهُ حَتَّى يَقُومَ اَلْإِمَامُ 🔻جشن بگیرید که تا زمانی که امام (زمان علیه‌السلام) قیام‌ نکند، خداوند اطاعت نمی‌شود. 🔖 و امام باقر علیه السلام این آیه را تلاوت کردند: 🗒 «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ» (سبأ / ۲۰) 🔻و قطعا شیطان گمان خود را در مورد آن‌ها راست یافت و جز گروهی از مؤمنان [بقیه] از او پیروی کردند} و فرمودند: ابلیس گمانی درباره آن‌ها کرد و آنان نیز گمان او را به تحقق رساندند. 📚 الکافی، ج۸ ص۳۴۴ @Maghaatel
♦️ گوشه‌ای از عظمت سپاه امام هادی عليه‌السلام در روایت آمده است: متوكل به سپاهيان خود كه تعداد آنها نود هزار سواره بود، دستور داد هر كدام توبره اسب خود را از خاک قرمز پُر كنند و همه بياورند در وسط بيابانى روى هم بریزند. این كار را كردندو یك تپه بلند شد كه نام آن را "تلّ المخالى" ناميد. 🔻متوكل بالاي تپه رفت و حضرت إمام هادى عليه‌السلام را نيز خواست و به آن حضرت گفت: شما را خواستم تا تعداد سپاه مرا مشاهده كنى. دستور داده بود سپاهيان غرق در اسلحه با خود و زره به عالی ترین صورت با‌ كمال هيبت و اهميت از كنار تپه عبور كنند . منظورش ترسانيدن كسانى بود كه احتمال مي‌داد بر او بشورند از همه بيشتر ترس از امام هادى عليه‌السلام داشت كه مبادا یكى از خویشاوندان را امر كند بر او قيام نمایند. 🔻امام ابو الحسن هادى عليه السلام فرمود: ميل دارى من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟ گفت: آرى. امام علیه السلام دعایی زیر لب خواندند و به متوکل فرمودند: به آسمان خیره شو. فَإِذَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ مَلَائِکَةٌ مُدَجَّجُونَ فَغُشِیَ عَلَی الْخَلِیفَةِ 🔹ناگهان متوكل دید ميان آسمان و زمين را از مشرق تا مغرب فوج هائى از ملائکه غرق در سلاح گرفته‌اند. سرش گیج رفت و افتاد بر روى زمين و بيهوش شد. وقتى به هوش آمد،امام علیه السلام فرمود: ما در دنيا با تو سر ستيز نداریم ما مشغول به امر آخرت هستيم. از گمانى كه برایت پيدا شده نترس. 📚 الخرائج و الجرائح، ج۱ ص۴۱۴ @maghaatel
♦️ وَ یٰا مَنْ یَعجِزُ عَنْ وَصفِهِ الجِنُّ وَ الإنسٰان که باشم من؟! خدا مدح تو را گوید علی‌جان... امام هادی عليه‌السلام در فرازی از زیارت غدیریه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام - که معارف بسیاری ، در این زیارتنامه به دست ما رسیده است - خطاب به جدّ بزرگوار خود عرضه می‌دارد: 📋 ...وَ في مَدحِ اللَّهِ تَعالَی لَكَ غِنًی عَن مَدحِ المادِحینَ وَ تَقریظِ الواصِفینَ. 🔻«خدای بلند مرتبه، مدح و ثنای تو را گفته است؛ برای همین از ستایش ستایشگران و وصف‌کنندگان، بی نیازی!» 📚المزارالکبیر،ابن مشهدی، ص۲۸۱. ✍ گیرم نبی نبود، وصیّ نبی که بود مَسند نشین بی بدل این اَریکه بود مردی که همسرش به ملائک، ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود... @Maghaatel
🟢 حالِ مولا علی علیه‌السلام را آن‌گونه شرح می‌دهد و حال و روز خودش را اینچنین... ⚡️ اعترافاتی عجیب أندر عجیب؛ هم‌ از جانب منقول (شخص دوّمی) ، هم از جانب ناقل (پیروان دوّمی)... 👈 شخص دوّمی در بین اعترافاتی که در فضیلت مولا علی علیه‌السلام دارد، در جایی - به نقل از «خوارزمی» عالم سنّی مذهب - اینگونه اعتراف می‌کند: عَجَزَتِ النِّساءُ أَن یَلِدْنَ مِثلَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ 🔻«زنان عاجزند از اینکه فرزندی مانند علی بن ابی طالب علیه‌السلام به دنیا بیاورند!» 📚المناقب، خوارزمی، ص۸۱. 👈 و باز همان شخص دوّمی وقتی که می‌خواهد حال و روز خود را شرح دهد - به نقل از «ابونعیم اصفهانی»، عالم سنّی مذهب - این‌گونه شرح می‌دهد: لَيْتَنِي كُنْتُ كَبْشَ أَهْلِي،يُسَمِّنُونِي مَا بَدَا لَهُمْ، حَتَّى إِذَا كُنْتُ أَسْمَنَ مَا أَكُونُ 🔻ای کاش من قوچ خاندانم بودم و آنقدر مرا می‌پروراندند که چاق‌ترین قوچ‌ها می‌شدم؛ زَارَهُمْ بَعْضُ مَنْ يُحِبُّونَ فَجَعَلُوا بَعْضِي شِوَاءً، وَبَعْضِي قَدِيدًا، ثُمَّ أَكَلُونِي فَأَخْرَجُونِي عُذْرَةً، وَلَمْ أَكُ بَشَرًا 🔻آن گاه هر کس را که دوست می‌داشتند‌ و به دیدارشان می‌آمد، مقداری از مرا می‌پختند و مقدار دیگرم را سرخ می‌کردند؛ سپس مرا می‌خوردند و آنگاه از آن‌ها به شکل مدفوع خارج می‌شدم؛ ای کاش که من بَشَر نبودم ! 📚 حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، ج۱، ص۵۲ @maghaatel
♦️ عید غدیر، برای عرشیان معروف‌تر است تا برای فرشیان... بزنطی گوید: نزد امام رضا علیه‌السلام نشسته بودیم و یادی از روز غدیر به میان آمد و بعضی از مردم آن را نشناختند. امام علیه السلام فرمود: پدرم از پدرش نقل کرد و فرمود: إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ 🔹به راستی روز غدیر در میان ساکنان آسمان شناخته شده‌تر است تا در میان مردم روی زمین. همانا خداوند در فردوس قصری دارد که یک آجر آن از نقره و دیگری از طلا است و در آن صدهزار قُبّه از یاقوت سرخ و صدهزار خیمه از یاقوت سبز قرار دارد که خاک آن از مشک تیزبوی و عنبر است. در آن چهار رود است که یکی از آن‌ها شراب بهشتی است و دیگری از آب و رودی دیگر از شیر و رودی هم از عسل است. پیرامون آن درختانی از همه میوه‌ها قرار دارد و پرندگانی بر فراز آن‌ها هستند که بدن هایشان از مروارید و بال هایشان از یاقوت است و آوازهای مختلفی می‌خوانند. 🔻پس هنگامی که روز غدیر فرا می‌رسد اهل آسمان وارد آن قصر می‌شوند و به تسبیح و تقدیس و تهلیل خداوند مشغول می‌شوند. آن پرندگان در آسمان پراکنده می‌شوند و خود را در آن آب می‌افکنند و خود را با مشک و عنبر آغشته می‌سازند. پس هنگامی که فرشتگان جمع شوند و به پرواز درآیند بر روی ایشان افشانده می‌شود وَ إِنَّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ لَیَتَهَادَوْنَ نُثَارَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام 🔹و در این روز آن‌ها را به عنوان نثار حضرت‌ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (و خشنودیِ دل آن حضرت) میان خود رد و بدل می‌کنند و به یک دیگر هدیه می‌دهند. پس هنگامی که روز به پایان رسد ندا می‌دهند: به جایگاه‌های خویش بازگردید که به راستی از لغزش و خطا در برابر چنین روزی در امان هستید، این بزرگداشتی برای محمد و علی صلوات‌الله‌علیهما است. 📚 إقبال الأعمال ص۴۶۴ @Maghaatel
💠 بعد از «بیتُ‌الأحزان» ، دیگر بیت‌السُروری برای‌مان نماند... عالم جلیل القدر، مرحوم سید باقر رضوی هندی گوید: شب عید غدیر بود که در عالَمی به محضر مبارک حضرت حجّت ارواحنافداه رسیدم و مشاهده کردم که آن حضرت مشغول گریه و زاری‌اند. پیش رفتم و دست مبارک آن حضرت را گرفتم و بوسیدم و عرضه داشتم: ای آقای من! این ایام به واسطه عید غدیر، ایام شادی و سرور است؛ چرا شما را محزون و گریان می‌بینم؟! حضرت‌ حجت ارواحنافداه به من فرمودند: ذَکرتُ أُمّیَ الزّهراءَ سلامُ‌اللهِ‌عَلیها وَ حُزنَها ➖ مصائب مادرم زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به خاطرم می‌آید. سپس آن حضرت، همین مطلب را به شعر سرودند و فرمودند: لا ترانی اتَّخَذتُ لا وَ عُلاها بَعدَ بَیتِ الاَحزانِ بیتَ سُرور ➖سوگند به شرف و مقام مادرم زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها ، مرا نخواهی دید که پس از «بیت الاحزان»، خانه سرور و شادی برای خود بگیرم! 📚وفاة الصديقة الزهراء عليهاالسّلام،مقرّم، ص٩٧ 📚اعلموا أني فاطمة عليهاالسّلام؛ ج٩ ص١٣. @Maghaatel
معارف و مقاتل آلُ الله
#معارف_فاطمی 💠 بعد از «بیتُ‌الأحزان» ، دیگر بیت‌السُروری برای‌مان نماند... عالم جلیل القدر، مرحوم
📌 چند نکته : 👈 نسبت به فوروارد و نقل برخی از مطالب کانال (از جمله همین مطلب)، حال و فَهم مخاطب را مانند همیشه در نظر بگیریم؛ تا خدای‌ناکرده موجب اشتباه برای افراد نشود. 👈 این حکایت و این تشرّف، به تعبیری حاکی از حالِ قلبی حضرت‌ حجت ارواحنافداه می‌باشد؛ اما برای عموم شیعیان و محبین، به حکم «یَفرَحون لِفَرَحِنا»، جشن و شادی گرفتن (در قالب شرع) در این ایام، پسندیده و سفارش شده است. 👈 در روایات و نصوص، مؤیّداتی بر این تشرّف و حکایت نیز وجود دارد؛ مانند این روایت إمام باقر علیه‌السلام که فرمودند: ما مِن یَومِ عَیدٍ لِلمُسلِمینَ اَضحَیً وَ لا فِطرٍ اِلّا و هُوَ یُجَدِّدُ اللّهُ لآلِ مُحَمَّدٍ فِیهِ حُزناً، قیل:و لِمَ ذلک؟قال: لِانّهم یَرونَ حقّهم فی یَدِ غیرهم. 🔹هیچ عیدی بر مسلمانان تازه نمی‌شود، چه قربان و چه فطر، مگر اینکه به همان اندازه غم و اندوه ما آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، نیز تازه می‌گردد. چرا که حق مان را در دست دیگران می‌بینیم. 📚من لا یحضرالفقیه،ج۱، ص۵۱۱. 👈 و چه بسا تأکیداتی که باب قرائت دعای ندبه در اعیاد ، وارد شده است، به همین جهت می‌باشد. @maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ در سه فراز از خطبه روز غدیر با صراحت به إمام زمان «ارواحنافداه» اشاره شده است... 🔰 در فراز اول رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسلوکٌ فِیّ ثُمَّ فی عَلیِّ بنِ ابی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسلِ مِنهُ اِلَی القائِمِ المَهدِیِّ، الَّذِی یَاخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بَکُلِّ حَقِّ هُوَ لَنَا.» 🔻ای مردم! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا مهدی - که قیام می‌کند و حق خدا و ما را می‌ستاند - جا گرفته است. 🔰 در فراز دوم نیز فرمودند: «مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ انّی رَسولٌّ وَ عَلِیٌّ الاِمامُ وَ الوَصِیُّ مِن بَعدی، … اَلا انَّ خاتَمَ الاَئِمَهِ مِنَّا القائِمَ المَهدِی» 🔻ای مردم! آگاه باشید که من رسول خدا هستم و علی امام و وصی بعد از من است؛ آگاه باشید که خاتَم امامانِ بعد از من، مهدی است که به قیام می‌کند. 🔰 سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که می‌فرمایند: «فَامِرتُ ان آخُذَ البَیعَهَ مِنکُم وَ الصَّفقَهَ لَکُم بِقَبُولِ ماجِئتُ بِهِ عَن اللهِ عَزَّوَجَلَّ فی عَلِیٍّ امیرِ المُؤمِنینَ وَ الاوصِیاءِ مِن بَعدِهِ الَّذینَ هُم مِنِّی وَ مِنهُ امامَهٌ فیهِم قائِمَهٌ، خاتِمُها المَهدیُّ اِلی یَومِ یلقَی اللهَ الَّذی یُقَدِرُ وَ یَقضی؛» 🔻مامورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) آورده‌ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند، این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی (علیه‌السّلام) است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوندِ قدر و قضا، دیدار کند (قیامت)». 📚الاحتجاج، ج۱، ص۶۶ 📚الیقین، سید ابن طاووس، ص۳۴۳ @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حکایت اراذل اوباشی که آمده بودند إمام کاظم علیه‌السّلام را به قتل برسانند اما در مقابل آن حضرت به سجده افتادند... در روایت آمده است: 🔹زمانی هارون الرشید ملعون تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیه‌السّلام را به قتل برساند؛ کشتن ایشان را به هر یک از سربازان و سپه‌داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نمی‌کردند. لذا نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: 📜 اِلتَمِسُوا لی قَوماً لا یَعرفونَ اللهَ و رسولَه 🔻برایم عده‌ای را پیدا کنید که نه خدا را بشناسند و نه پیغمبری را. 🔸گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد هارون رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. 🔹هارون الرشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه‌السّلام در آن جا زندانی بودند کرد تا إمام را بکشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. 📜 فلَمّا رَأَوهُ رَمَوا أسلِحَتَهم و ارتعَدَتْ فَرائصَهم و خَرّوا سُجَّدًا یَبکونَ رَحمةً لَه 🔻 همین که چشم آنان به امام علیه‌السلام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدن‌هایشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و از روی مهر و عطوفتی که به امام علیه‌السلام پیدا کرده بودند، گریه می‌کردند. 🔸 امام علیه‌السّلام دست بر سر آن‌ها کشیدند و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت نمودند و آن‌ها نیز اشک می‌ریختند. وقتی هارون این صحنه را دید، ترسید فتنه‌ای بر پا شود؛ لذا بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام به إمام علیه‌السلام عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه هارون به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📚بحارالانوار ج۴۸ ص۲۴۹ @maghaatel
♦️ اعترافات علمای سنّی مذهب، به «باب‌الحوائج» بودنِ حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام... مکرّر علمای سنّی مذهب به «باب الحوائج» بودنِ حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام اقرار کرده‌اند؛ که به دو نمونه از آن اشاره می‌کنیم: 👈 ابن حجر مکّی، عالم سنّی مذهب در معرفی امامان شیعه، وقتی که به حضرت‌ موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌رسد، می‌نویسد: يُدْعَى بِبَابِ قَضَاءِ حَوَائِجِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَی مِنْ أَهْلِ السُّنَةِ 🔻اهل سنت از او به عنوان «باب الحوائج» یاد می‌کردند. و کَانَ مَعْرُوفَاً عِنْدَ أَهْلِ الْعَرَاقِ بِبَابِ قَضَاءِ الْحَوَائِجِ عِنْدَالله 🔻 موسی بن جعفر علیهماالسلام در عراق به باب الحوائج عندالله معروف بوده است. 📚الصّواعق المُحرقه، ابن حجر مکی، ج۲، ص۵۹۰ 👈 خطیب بغدادی، عالم سنّی مذهب نیز اعتراف میکند و می‌گوید: مَا هَمَّنِی أَمْرٌ فَقَصَدْتُ قَبْرَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السّلام وَ تَوَسَّلْتُ بِهِ إِلَّا سَهَّلَ الله لِی مَا أُحِبُ. 🔻هیچ أمری مرا ناراحت نکرد ، إلا آنکه به نزد قبر موسی بن جعفر علیهماالسلام رفتم و به او متوسّل شدم و خداوند آنچه را دوست میداشتم ، برایم آسان نمود. 📚تاریخ بغداد ج۱ ص۱۲۰ ✍ در آستانِ تو‌ اَحدی نا امید نیست وقتی برای همه « باب الحوائجی »... @Maghaatel
🔘 دیدارِ پُر از درس و عبرتِ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله بن حرّ جُعفی... تاریخ می‌نویسد: وقتی که امام حسين عليه‌السّلام در مسیر کربلا ، به "قصر بنى مقاتل"رسيدند، خیمه‌ای را مشاهده نمودند و فرمودند: این خیمه کیست؟ گفتند: «از عبيد اللّه بن حرّ جعفى.» و او از بزرگان و دليران كوفه بود. امام عليه‌السّلام يكى از غلامان خود را پيش او فرستاد و از او خواست به ديدار ايشان بيايد. غلام رفت و اين پيغام را به او رساند. عبيد اللّه گفت: «به خدا سوگند، من از كوفه بيرون نيامدم مگر اين كه ديدم گروه زيادى آماده براى رفتن به جنگ او شده‌اند و بي وفايى شيعيان او را ديدم، دانستم كه او كشته مى‌شود و من قادر به يارى او نيستم و دوست ندارم كه او مرا ببيند و يا من او را ببينم.» امام حسين عليه‌السّلام پياده شد و كفش پوشيد و به خيمه او رفت و او را براى يارى كردن فراخواند. عبيد اللّه گفت: به خدا سوگند، مى دانم كه هركس با تو همراهى كند، در رستاخيز سعادتمند خواهد بود؛ ولى اميد ندارم كه بتوانم براى تو كارى كنم. در كوفه هم يار و ياورى براى تو نمى‌شناسم. تو را به خدا سوگند می‌دهم، مرا بر اين كار وادار مكن كه هنوز تن به مرگ درنداده‌ام؛ اما اين اسب من كه نامش"ملحقة" است، از تو باشد و اين اسب را بپذير! و به خدا سوگند با اين اسب چيزى را دنبال نكردم، مگر آن كه به آن رسيدم و هيچ كس مرا تعقيب نكرده است، مگر اين كه بر او پيشى گرفته ام.» فَأَعْرَضَ عَنْهُ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً 🔻 امام علیه السلام از او رو گردانيد و فرمود: حال که تو خود از یاری ما کوتاهی می‌کنی، ما را نيازى به تو و اسب تو نيست، و من ظالمین را به كمك خود نپذيرم؛ وَ لَکِنْ فَرِّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ لَمْ یُجِبْنَا کَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ. 🔻 ولى بگريز و نه با ما باش و نه بر ما؛ زيرا هركه فرياد و شيون ما خاندان را بشنود و اجابت نكند، خداي متعال به صورت او را در جهنم اندازد.. سپس امام علیه‌السلام بلند شدند و از خیمه او بیرون آمدند. 📚 الأخبار الطّوال،دینوری، ص ۲۴۹ 📚 الأمالي، شیخ صدوق، ص۱۵۴ 📚 بحارالانوار ،ج۴۴ ص۳۱۵ @Maghaatel
🔘 هدف از یاریِ او ، دست گرفتن از ماست... در برخی از منابع، حکایت دیدار سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله حرّ جُعفی، از زبان خود او نقل شده است؛ عبیدالله گوید: امام حسین علیه‌السلام داخل خیمه من شد در حالیکه محاسن شریفش سیاهِ سیاه بود. هیچ کس را زیباتر و چشم پُرکن تر از امام حسین علیه‌السلام تا به حال ندیده بودم و صورتش مانند ماه می‌درخشید. احدی را تا به حال به ‌این جلالت و هیبت ندیده بودم. قلبم آتش گرفت تا که دیدم او به خیمه من دارد می‌آید. تا به حال برای کسی به اندازه او قلبم رقت پیدا نکرده بود. حينَ رَأيتُهُ يَمشي و في أطرافِه صِبيانٌ و بناتٌ قَد أخَذوا بِأطرافِ رِدائِه 🔻وقتی که دیدم او به طرف من می‌آید و بچه‌ها و کودکانش دور تا دور عبایش را گرفتند و می‌آیند. وقتی که او آمد و از من یاری خواست، من در جوابش گفتم: این اسب من است سوارش شو و من همراه تو افرادی را میفرستم تا تو را نجات دهند و به جای امنی برسانند. عیالات و زنان تو بر عهده من باشد تا آنها را به تو سالم برسانم. در این‌جا آن حضرت رو به من کردند و فرمودند: إنَّ مَقصودي مِن اسِتنصاركَ و دَعوتِك، نُصحُكَ. 🔻مقصود من از یاری طلبیدن از تو و دعوت تو، خیرخواهی برای توست. ( و با این کار میخواستم دست تو را بگیرم ) امام علیه‌السلام بلند شدند و من عرضه داشتم: هر چه نگاه به محاسنتان انداختم نفهمیدم. آیا سیاه است یا خضاب کرده‌اید؟ حضرت فرمودند: پیری زود به سراغ ما آمده؛ این گونه نیست که تو میبینی؛ چرا که حنا و کَتم است. 📚 الإمام الحسين عليه‌السّلام و أصحابه، القزويني ج۱ ص۱۸۸ 📚الحسين عليه‌السّلام في طريقه إلى الشّهادة، الهاشمي، ص۱۲۲ @Maghaatel
▪️ السّلامُ علیکَ یٰا أباعَبدالله ▪️ با توجه به اینکه در آستانه ماه محرم الحرام و ایام عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام قرار گرفته‌ایم، لازم است چند نکته مهم را خدمت اعضای محترم کانال برسانم: 👈 همانگونه که قبلاً وعده داده شده بود، یک کانال موازی صرفاً برای فهرست لینک‌دارِ مقاتل تشکیل داده شده است که ان شاءالله تا قبل از ماه محرم، لینک «کانال فهرست» را در همین کانال قرار می‌دهیم تا عزیزان به راحتی بتوانند به مقاتل و روضه‌های مستند ده شب اول محرم، دسترسیِ موضوعی داشته باشند. 👈 مثلاً اگر شب سوم محرم ، روضه حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها خوانده میشود، یک روز قبل ، فهرست لینک‌دارِ مقاتلی که قبلاً بارگذاری شده به همراه مقاتلی که تازه قرار است در مصیبت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها بارگذاری شود، در کانال قرار داده می‌شود تا عزیزان مداح و منبری، یک روز قبل از جلسه، به صورت کامل و آسان به مقاتل، دسترسی داشته باشند. 👈 از آنجا که غالب پیام‌هایی که در ماه محرم و صفر، در کانال گذاشته می‌شود، مقاتل و مصائب دردناکی است که بر سر آل الله «صلوات الله علیهم اجمعین» آوردند، امید می‌رود تا با حال مناسب و حضور قلب، پیام‌های کانال خوانده شود تا خدای‌ناکرده خواندن مصائب اهلبیت علیهم‌السلام، موجب قساوت قلب و عادی‌انگاری برای ما نشود. 🔻از ساحت قدسیِ حضرت سیدنا و مولانا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام عاجزانه می‌خواهیم تا در این ایام پیشرو، توفیق نوکری خالصانه و اشک و بکاء مخلصانه را به ما عنایت بفرماید. @Maghaatel
🔹 اعضای محترم کانال لطف بفرمایند و کانال «معارف و مقاتل آل الله» را به دلسوختگان سیدالشهداء علیه‌السلام خصوصاً دوستان مداح و منبری خود معرفی کنند تا ان شاءالله در این ایام، مورد استفاده آنان نیز قرار بگیرد. 🔻 لینک دعوت به کانال 👇👇👇
◾️ حُرّ، امام حسین علیه‌السلام را تحت فشار می‌گذارد و آن ها را به سمت بیابانی بی آب و علف، سوق می‌دهد ... لشگر حرّ بعد از آنکه به قافله سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، قدم به قدم آن قافله را تعقیب می‌کرد، تا آنکه نامه‌اى از ابن زياد ملعون براى حرّ رسید كه در آن چنين نوشته بود: «اما بعد، همان جا كه اين نامه‌ام به دست تو مى رسد، بر حسين عليه‌السّلام و ياران او سخت بگير و او را در بيابانى بی آب و علف فرود آور و حامل اين نامه را مأمور كرده‌ام تا مرا از آنچه انجام مى دهى، آگاه سازد. و السّلام.» 🔻حرّ نامه را خواند و سپس به امام حسين عليه السّلام داد و گفت: «مرا چاره اى از اجراى فرمان امير عبيد اللّه بن زياد نيست .همين جا فرود آى و براى امير بهانه‌اى بر من قرار مده! » امام حسين عليه.السّلام فرمود: «كمى ما را پيشتر ببر تا به اين دهكده غاضريّه (روستایی از نواحى كوفه و نزديك كربلا) كه با ما يك تيررَس فاصله دارد، برسيم.» حرّ گفت: «امير براى من نوشته است، تو را در سرزمين خشك و بى آب فرود آورم و چاره‌اى از اجراى فرمان او نيست.» 📚 اخبار الطوال،دینوری، ص ۲۹۸ ⚡️ "کامل بهایی" این واقعه را این‌گونه نقل می‌کند: حرّ، نامه اى به عبيد اللّه زياد نوشت كه: حسين «عليه‌السلام» رسيد و مى‌گويد: «اگر كوفيان مرا نمى‌خواهند، من به مدینه جدّ خود مى‌روم.» عبيد اللّه لعين در جواب نوشت كه: «او را رها مكن و به موضعى فرود آر كه آب و آبادانى نباشد.» چون نامه برسيد، حرّ به امام حسين عليه‌السّلام داد. امام عليه‌السّلام فرمود: «بگذار تا در اين بیابان ، به جايى نزول كنم كه عيال و اطفال با من‌اند و طاقت تشنگى ندارند.» حرّ گفت: حكم امير اين است كه‌ خواندى... 📚کامل بهایی ج۲ ص۲۷۷ ✍ از «رحمت واسعه» سیدالشهداء علیه‌السلام همین بس که حرّ بن یزید ریاحی، که سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل و عیال آن حضرت را اینگونه در تنگنا قرار داد و مسبّب آن شد تا قافله آن حضرت به آب و آبادی نرسند، وقتی‌که ظهر عاشورا پشیمان به محضر مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، حضرت نه این جُرم بزرگش را به او یادآوری کرد... نه روی خود را از او برگرداند... بلکه جلو آمد و دست مبارکش را به زیر چانه حُر بُرد و فرمود: إرفَع رَأسَکَ یا شیخ! ▪️ای بزرگ‌مرد! سرت را بالا بیاور! @Maghaatel
. ◾️ اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء ... زهير بن قين به سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه داشت: همانا جنگ با اين گروه (لشگر هزار نفری حر) در اين ساعت بر ما آسانتر است از جنگيدن با كسانى كه پس از اين به نزد ما خواهند آمد .به جان خودم سوگند، پس از اين، لشكرى به سوى ما آيند كه ما برابرى آنان نتوانيم (پس، اجازه فرما با اينان بجنگيم).» امام حسين عليه السّلام فرمود: «من كسى نيستم كه ابتدا جنگ را شروع کنم.» 🔻زهير بن قين عرض كرد: «يا ابن رسول اللّه! بهتر آن است كه در زمين كربلا فرود آييم و در كنار فرات لشكرگاه كنيم و از زحمت بى آبى در امان باشیم. آن گاه اگر با ما جنگ را شروع کنند با آنها جنگ می کنيم و از خداى متعال استعانت می‌جوئيم.» فَدَمَعَتْ عَیْنَا الْحُسَیْنِ علیه‌السلام ▪️امام حسين عليه السّلام تا اسم «کربلا» را شنيد، اشک در چشمانش حلقه بست و فرمود: اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء... ⚡️در بعضی از منابع به جای کربلا، عَقَر، آمده که نام دیگر کربلا است. در مجموع منابع تاریخی و حدیثی چندين نام دیگر برای کربلا ذکر شده که عبارتند از: نینوی، غاضریه، عَقَر، نواویس، عموراء، طفّ، حائر، شاطئ الفرات و ماریه. 📚الکامل، ابن‌اثیر، ج۳ ص۲۸۳ 📚بحارالانوار ج ۴۴ ص۳۸۱ 📚ناسخ التّواريخ،ج۲ ص ۱۶۶. @Maghaatel
🩸آویزان شدن پیراهن خونین إمام حسین علیه‌السلام از شب اول محرم | سرّ عزاداری دلدادگان سیدالشهداء علیه‌السلام د‌ر شب اول محرم در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 اِذَا هَلَّ هِلَالُ مُحَرَّمٍ نَشَرَتِ المَلَائِكَةُ ثَوبَ الحُسَينِ علیه‌السلام ▪️هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می‌شود، ملائکه پیراهن مبارک امام حسین علیه‌السلام را در عرش آویزان می کنند 📋 وَ هُو مُخرَّقُ مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ مُلَطَّخُ بِالدِّمَاء ▪️در حالی که از ضربه‌های شمشیر پاره پاره شده و به خون آغشته شده است. 📋 فَنَرَاهُ نَحنُ وَ شِيعَتُنَا بِالبَصِيرَةِ وَ لَا بِالبَصَرِ فَاِذًا تَنفَجِرُ دُمُوعُنَا ▪️ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه با چشم ظاهر می‌بینیم و پیکر مالک اشک هایمان نیستیم و اشک از دیدگان‌مان سرایز می‌شود. 📚ثمرات الاعواد ج۱ ص۳۷ 📚خصائص الزینبیه ص۸۴ ✍ بازهم پیراهنت از عرش آویزان شده بازهم کل ملائک در غمت گریان شده آمده ماه محرم ماه سوگ عالمین در عزای تو دل عشاق تو ویران شده بازهم شور حسینی گشته در هر جا بپا شهرها وخانه ها بهرت سیه پوشان شده ماه عشق و عاشقی از ره رسیده، بازهم وقت عرض نوکری بر درگه سلطان شده آمده بازار گرم روضه و شور عزا بر دل بیمار شیعه موسم درمان شده عاشقان با اشک کالای غمت را میخرند به به از اشکی که اندر هیئتت ریزان شده بازهم یادآوریِ کربلا و روز خون یاد این ماتم که آنجا پیکرت عریان شده بازهم یادآوری زینب وغم های او بر سر نعش تو گرم ناله و افغان شده در محرم پهن کردی سفره احسان خود ای خوشا آنکس کنار سفره‌ات مهمان شده @Maghaatel
🩸در بارگاه قدس که جای ملال نیست / سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است... در روایتی آمده است: 🥀 هنگامی که ماه محرم فرا می‌رسد درهای غم و اندوه بر همه موجودات باز می‌شود. منادی در بهشت ندا می‌دهد: 📋 ای حوریان بهشتی! تاج هایتان را از سر بردارید و گیسوان را پریشان کنید و جامه‌هان را چاک دهید و زیورآلات را از خود دور کنید که ایّام عزاداری رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؛ روز مصیبت علی مرتضی علیه‌السلام است؛ زمان اندوه حسن مجتبی علیه‌السلام و هنگامه ماتم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و روز قتل حسین علیه‌السلام شهید کربلاست. 📚 بحر المصائب، ج۲ ص۱۱۲ ✍ از عرش ، از میان حسینیه ی خدا آمد صدای ناله‌ی حیّ علی العزاء جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا ؟ آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست در بزم استجابت بی قید هر دعا او که هزار بار به گریه نشسته بود یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا آری تمام رحمت خود را خدا گرفت گُسترد بر محرّم این اشک و گریه ها آنگاه گفت : روضه بخوان ایها الرسول جانم فدای تشنه لب دشت کربلا روضه تمام گشت ، ولی مادری هنوز آید صدای گریه اش از بین روضه ها این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست @Maghaatel